آیه 119 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۱۹ طه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<118 آیه 119 سوره طه 120>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و نه هرگز در آنجا به تشنگی و به گرمای آفتاب آزار بینی.

و نه در آن تشنه شوی و نه دچار آفتاب زدگی گردی.

و [هم‌] اينكه در آنجا نه تشنه مى‌گردى و نه آفتاب‌زده.

و نه تشنه مى‌شوى و نه دچار تابش آفتاب.

و در آن تشنه نمی‌شوی، و حرارت آفتاب آزارت نمی‌دهد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

You will neither be thirsty in it, nor suffer from [the heat of] the sun.’

And that you shall not be thirsty therein nor shall you feel the heat of the sun.

And that thou thirstest not therein nor art exposed to the sun's heat.

"Nor to suffer from thirst, nor from the sun's heat."

معانی کلمات آیه

تظمأ: ظماء: عطش «لا تظمأ: عطشان نمى‏ شوى.

تضحى: ضحى: انتشار نور آفتاب. اصل آن به معنى ظهور . منظور از «لا تضحى» آنست كه حرارت آفتاب نمى ‏بينى . طبرسى فرموده: «ضحى الرجل يضحى: اذا برز للشمس».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‌ «117»

پس گفتيم: اى آدم! همانا اين (ابليس) دشمن تو وهمسر توست، پس (مواظب باش كه با وسوسه‌هايش) شما را از بهشت بيرون نكند كه به رنج ومشقّت خواهى افتاد.

إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‌ «118»

(در صورتى‌كه) همانا تو در آنجا (بهشت)، نه‌گرسنه مى‌شوى ونه برهنه مى‌مانى.

وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‌ «119»

ودر آنجا (بهشت)، نه تشنه مى‌شوى و نه از حرارت آفتاب آزار مى‌بينى.

نکته ها

گرچه شيطان در اينجا، تنها دشمن آدم و حوا معرّفى شده است، ولى در جاى ديگر به دشمنى او با همه‌ى انسان‌ها هشدار داده شده است. «عَدُوٍّ لَكُمْ» «1»

مراد از «تشقى» در اينجا، مشقّت‌هاى زندگى مادّى است كه از آيات بعدى استفاده مى‌شود كه مى‌فرمايد: در بهشت، گرسنگى، برهنگى و تشنگى نيست، يعنى اگر از بهشت بيرون شديد، به مشقّت مبتلا خواهيد شد.

پیام ها

1- از بزرگ‌ترين الطاف الهى بر بندگان، معرّفى خطر شيطان است. «هذا عَدُوٌّ»

2- جنگ و دشمنى ميان حقّ و باطل، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است. «هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ»

3- زن و مرد، هر دو در تيررس تبليغات دشمن و وسوسه‌هاى شيطان قرار دارند. «عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ»


«1». نساء، 92.

جلد 5 - صفحه 400

4- سنّت الهى بر اتمام حجّت با بندگان است. «هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ»

5- زندگى در دنيا، همراه با مشقّت است. «فَتَشْقى‌»

6- نيازها و خواسته‌هاى اوليّه‌ى انسان در چهار چيز نمود پيدا مى‌كند: گرسنگى و تشنگى كه مشقّت درونى است وبرهنگى وبى‌مسكنى كه مشقّت بيرونى است و در آيه به هر چهار مورد اشاره شده است. «أَلَّا تَجُوعَ‌ لا تَعْرى‌ لا تَظْمَؤُا لا تَضْحى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‌ (119)

وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها: و بدرستى كه تو تشنه نشوى در بهشت، زيرا چشمه‌هاى صافى دائم جارى است بلكه تغذيه اهل بهشت از اطعمه و اشربه، صرف لذت است نه رفع مرض گرسنگى و تشنگى. وَ لا تَضْحى‌: و در آفتاب نباشى، زيرا ظلّ بهشت هميشه ظليل است بدون وجود آفتاب، و در بيرون بهشت اين نعمتها ميسر نيست.

«1» منهج الصادقين، ج 6، ص 33.

جلد 8 - صفحه 338

تنبيه: تخصيص اين چهار چيز كه طعام و شراب و لباس و مسكن كه مانع از گرما و سرما است، به جهت آنكه مدار معاش آدميان بر آن منوط مى‌باشد، پس اين هر دو آيه تذكر آن چيزى است كه احتياج آدميان است در دنيا و خود را به زحمت اندازند، و در بهشت به طريق اتم و اكمل مهيا باشد بدون هيچ رنجى.

نكته: در جمع بين گرسنگى با برهنگى و تشنگى با آفتاب، دو وجه ذكر شده: 1- آنكه تشنگى از شدت حرارت و آن از انكشاف آفتاب است، و گرسنگى و برهنگى نيز متشابهند از جهت آنكه گرسنگى و برهنگى و عارى بودن باطن و جوف است از غذا، چنانچه برهنگى عارى بودن ظاهر جسم است.

2- عرب تأليف دو كلام نمايد بعضى را به بعضى بواسطه دانستن مخاطب به ردّ هر يك به مشابه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ (116) فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‌ (117) إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‌ (118) وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‌ (119) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‌ (120)

فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‌ (121) ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‌ (122) قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‌ (123) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‌ (124) قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى‌ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)

قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‌ (126)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفتيم مر ملائكه را كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه ابا نمود

پس گفتيم اى آدم همانا اين دشمن است با تو و با جفتت پس بيرون نكند شما را از بهشت پس بزحمت افتى‌

همانا مر تو را است كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنه مانى‌

و آنكه تو نه تشنه شوى در آن و نه در آفتاب بمانى‌

پس وسوسه كرد مر او را شيطان گفت اى آدم آيا دلالت كنم تو را بر درخت جاودانى و پادشاهى بى‌زوال‌

پس خوردند از آن پس ظاهر شد مر آن دو را عورتهاشان و شروع نمودند ميچسبانيدند بر آن دو از برگ بهشت و نافرمانى كرد آدم پروردگارش را پس بى‌بهره ماند

سپس برگزيد او را پروردگارش و پذيرفت توبه او را و هدايت نمود

گفت فرود آئيد از آن همگى بعضى از شما با بعضى دشمنيد پس اگر بيايد براى شما از من هدايتى پس هر كس پيروى نمود هدايت مرا پس نه گمراه ميشود و نه بزحمت مى‌افتد

و هر كس رو گرداند از

جلد 3 صفحه 531

دستور من پس همانا مر او را است زندگانى تنگ و محشور ميكنيم او را روز قيامت نابينا

گفت پروردگار من چرا محشور نمودى مرا نابينا با آنكه بودم بينا

گفت اين چنين بود كه آمد تو را آيتهاى ما پس وا گذاشتى آنرا و اين چنين امروز واگذاشته شوى.

تفسير

خداوند در آيات سابقه اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده بود لذا مناسب شد شمه‌اى از تفصيل آنهم ذكر شود باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه گفتيم بملائكه سجده كنيد براى خداوند در برابر آدم براى تعظيم او چون حامل انوار طيّبه محمد و آل اطهار او بود و آنها اطاعت نمودند مگر ابليس كه اصلا از جن بود و چندى با ملائكه اشتغال بعبادت داشت و او امتناع نمود و مطرود شد پس خداوند بحضرت آدم فرمود اين شيطان دشمن تو و حوّا است مبادا فريب او را بخوريد و اين موجب بيرون رفتن شما از بهشت شود پس تو در زحمت و مشقت تهيّه معاش براى خود و عيالت در دنيا افتى و تا اينجا هستى نه گرسنه ميشوى و نه برهنه ميمانى و نه تشنه ميشوى و نه در آفتاب سوزان ميمانى بلكه تمام لوازم معاش و آسايش تو در بهشت فراهم است پس وسوسه نمود باو شيطان و گفت اى آدم آيا ميخواهى دلالت كنم تو را بدرختى كه اگر از آن تناول نمائى مخلّد و جاويد بمانى در بهشت و بپادشاهى و سلطنتى برسى كه فتور و سستى و زوال نداشته باشد و آن درخت همان شجره منهيّه بود و آدم و حوّا باور كردند و خوردند از آن پس لباسهاى بهشتى از تن آن دو ريخت و عورتهاشان براى خودشان ظاهر گرديد و ناچار شروع نمودند بپوشاندن عورتهاشان با برگهاى درختهاى بهشت از قبيل انجير تا چشمهاشان بآن نيفتد و نافرمانى نمود آدم و بمراد خود كه خلود در بهشت بود نرسيد پس از آن خداوند بوسيله توسل او بمحمّد و آل اطهارش او را برگزيد و برحمت خود نزديك فرمود و توفيق توبه داد و او توبه كرد و خداوند قبول فرمود و هدايت كرد او را بدين حقّ و ثبات قدم در اطاعت خداوند و تشبّث بوسائل عصمت و نيل بمقام نبوّت و رسالت و خداوند بآدم و حوّا فرمود كه بزمين هبوط نمائيد از بهشت و اخبار فرمود كه بعد از نزول شما در زمين ذريّه بسيارى از شما بوجود ميآيد و بعضى از شما با بعضى عداوت و دشمنى پيدا ميكنيد و بنابراين‌

جلد 3 صفحه 532

مراد از جميعا اجتماع آن دو است با يكديگر و خطاب جمع باعتبار آنستكه آن دو اصل ذريّه‌اند و عداوت محقّق الحصول است بين ذريّه چنانچه بين قابيل و هابيل مشهود شد و تاكنون باقى است ولى در سوره بقره گذشت كه مراد هبوط آدم و حوا بمعيّت شيطان و مار بوده و بنابراين لفظ جمع باعتبار جماعت موجوده و عداوت فعليّه است و معنى ظاهر و تفصيل اين قضايا در سوره بقره و اعراف نقل شده لذا اينجا بنحو اجمال و اختصار ذكر گرديد و در اينمقام خداوند ضمانت فرموده براى بندگان كه اگر كتاب آسمانى از جانب من براى هدايت شما نازل شد و پيروى نموديد در دنيا گمراه نشويد و در آخرت بزحمت و مشقت گرفتار نگرديد و كسيكه رو- گرداند و اعراض كند از كتاب آسمانى كه قرآن است و از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام كه كلام اللّه ناطق است پس از براى او است زندگانى تنگ سخت نهايت آنكه ممكن است خودش متوجّه به تنگى و سختى آن نباشد در دنيا ولى در آخرت متوجّه خواهد شد بسختى و تنگى معيشت خود در دنيا و آخرت چون كسيكه متوجّه بقرآن و مواعيد آن نشود دنيا در نظرش جلوه ميكند و مقام رضا و تسليم و قناعت و توكّل و تحمّل را از دست ميدهد و دنيا هم بكام كسى نميگردد و حرص و آز و طمع و خودبينى و خود خواهى و كبر و غرور و حسد و ساير صفات ناپسنديده زندگى او را تلخ و جهان را بر او تنگ مينمايد و در آخرت هم بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و كور وارد صحراى محشر ميشود و عرضه ميدارد خدايا چرا مرا كور محشور نمودى من كه در دنيا بينا بودم جواب ميرسد اينچنين بود كه آيات الهيّه بتو رسيد و آنها را واگذاشتى و نديده پنداشتى همين طور امروز واگذاشته شوى و بكورى و عذاب باقى و برقرار خواهى بود چون جزاى مناسب با آن كردار اين رفتار است و در بعضى از روايات ائمه اطهار معيشت ضنك و كور محشور شدن در اين آيات جزاى انكار ولايت و ابراز عداوت با خانواده عصمت و طهارت قرار داده شده و اللّه اعلم.

جلد 3 صفحه 533

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنَّك‌َ لا تَظمَؤُا فِيها وَ لا تَضحي‌ (119)

و محققا تو تشنه‌ نميشوي‌ و حرارة آفتاب‌ ‌را‌ درك‌ نميكني‌ چنانچه‌ ‌در‌ باب‌ مأكولات‌ گفتيم‌ ‌در‌ مشروبات‌ ‌هم‌ همين‌ نحوه‌ ‌است‌ نه‌ تشنگي‌ دارد و نه‌ سيرابي‌ ‌که‌ ديگر متمايل‌ نباشد مشروباتش‌ ‌هم‌ دائمي‌ ‌است‌ و انهار بهشت‌ چهار ‌است‌، چنانچه‌ ميفرمايد:

(فِيها أَنهارٌ مِن‌ ماءٍ غَيرِ آسِن‌ٍ وَ أَنهارٌ مِن‌ لَبَن‌ٍ لَم‌ يَتَغَيَّر طَعمُه‌ُ وَ أَنهارٌ مِن‌ خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِين‌َ وَ أَنهارٌ مِن‌ عَسَل‌ٍ مُصَفًّي‌) محمّد آيه 17.

(وَ أَنَّك‌َ لا تَظمَؤُا فِيها) و حرارت‌ شمس‌ ‌هم‌ ندارد گرمي‌ و سردي‌ ‌در‌ آنجا نيست‌ چنانچه‌ ميفرمايد: (لا يَرَون‌َ فِيها شَمساً وَ لا زَمهَرِيراً) دهر آيه 13 ‌در‌ بهشت‌ روز و شب‌ نيست‌ ماه‌ و سال‌ نيست‌ زمستان‌ ندارد شمس‌ و قمر و كواكب‌ و آسمان‌ و زمين‌ كرات‌ جوّيه‌ تمام‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميرود (إِذَا الشَّمس‌ُ كُوِّرَت‌ وَ إِذَا النُّجُوم‌ُ انكَدَرَت‌) تكوير ‌آيه‌ 1 و 2 (يَوم‌َ نَطوِي‌ السَّماءَ كَطَي‌ِّ السِّجِل‌ِّ لِلكُتُب‌ِ) انبياء آيه 104 (وَ السَّماوات‌ُ مَطوِيّات‌ٌ بِيَمِينِه‌ِ) زمر آيه 76 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 119)- «و تو در آن تشنه نخواهی شد و آفتاب سوزان آزارت نمی‌دهد» (وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحی).

ج3، ص147

در دو آیه فوق به چهار نیاز اصلی و ابتدایی انسان یعنی نیاز به غذا و آب و لباس و مسکن (پوشش در مقابل آفتاب) اشاره شده است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع