و امت (با این سفارش) باز در کار دین، بین خود تفرقه و اختلاف انداختند (و ملت واحد را پریشان و متفرق ساختند ولی) باز رجوع همه به سوی ما خواهد بود.
ولی [آنان] آیینشان را در میان خود قطعه قطعه کردند [و نسبت به دین گروه گروه شدند و به شدت با هم اختلاف پیدا کردند]؛ و همه آنان به سوی ما باز خواهند گشت [تا کیفر سخت این گروه گرایی را ببینند.]
و[لى] دينشان را ميان خود پاره پاره كردند. همه به سوى ما بازمىگردند.
و در دين خويش فرقه فرقه شدند. همه به نزد ما بازمىگردند.
(گروهی از پیروان ناآگاه آنها) کار خود را به تفرقه در میان خود کشاندند؛ (ولی سرانجام) همگی بسوی ما بازمیگردند!
They have fragmented their religion among themselves, but everyone of them will return to Us.
And they broke their religion (into sects) between them: to Us shall all come back.
And they have broken their religion (into fragments) among them, (yet) all are returning unto Us.
But (later generations) cut off their affair (of unity), one from another: (yet) will they all return to Us.
معانی کلمات آیه
«تَقَطَّعُوا»: از هم گسیختند، و انگار هر یک قطعه و تکّهای با خود بردند. «أَمْرَهُمْ»: مراد کار و بار دین انسانها است که در اصول یکی بوده و توسّط انبیاء خدا در طول زمان به مردمان رسانده شده است.
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ: و پاره پاره كردند يهود و نصارى كار دين خود را در ميان خود، يعنى فرقه فرقه شدند و هر فرقهاى مذهبى را اختيار و هر دستهاى تكفير دسته ديگر نمودند. پس تهديد و توعيد فرق مختلفه را مىفرمايد كه: كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ: تمام اين فرقههاى مختلفه متجزيه به سوى جزاى ما بازگشت كنندگانند، و ما آنها را به فراخور اعمالشان به عدل پاداش خواهيم داد.
تنبيه: سوق كلام در آيه مقتضى «تقطعتم» است تا موافق كلام سابق باشد در خطاب، لكن حق تعالى از خطاب به غيبت التفات فرموده به جهت اظهار و آگاهى بر غير ايشان از اهل اسلام كه ايشان متفرق شدند در دين و به قبح فعل خود، امر دين را متقطع و متفرق ساختند. پس ملخص معنى آنكه: اى اهل اسلام، ببينيد عمل قبيح اهل كتاب را و عظم فطانت ايشان را در دين خدا، كه متقطع و متجزى گردانيدند امر دين را كه حق تعالى به تبعيت آن امر فرموده بود، و در آن اختلاف نموده هر گروهى شقى و حزبى اختيار كردند كه بر خلاف شق ديگر بود. و حق تعالى همه را روز قيامت بدين جهت به جزا و سزاى خود رساند.
- و ياد كن آنزن را كه نگهداشت عورت خود را پس دميديم در او از روح خود و گردانيديم او و پسرش را آيتى براى جهانيان
همانا اين ملّت شما است با آنكه ملّت يگانه است و من پروردگار شمايم پس بپرستيد مرا
و جدا نمودند كار دينشان را ميانشان تمامى باشند بسوى ما بازگشت كنندگان
پس كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه اهل ايمان باشد پس نيست ناسپاسى مرسعيش را و همانا مائيم مر آنرا نويسندگان
و حرام است بر اهل بلدى كه هلاك نموديم آنها را براى آنكه آنها باز گشت نميكنند
تا وقتى كه باز شود سدّ يأجوج و مأجوج و آنها از هر بلندى ميشتابند.
تفسير
- خداوند در ذيل احوال انبياء مخصوصا خانواده حضرت زكريّا متذكّر حال مريم و فرزند برومندش عيسى عليهما السلام شد چون اين دو خانواده با يكديگر نسبت داشتند و حضرت عيسى پسر خاله حضرت يحيى بود و از اوصاف حضرت مريم ببزرگترين صفت كمال و جمال زن كه حفظ ناموس و عفّت و عصمت است اكتفاء فرمود با اشارهئى بدو آيت و معجزه مشهوره در وجود آن دو چون عيسى عليه السّلام بدون پدر بدنيا آمد و در مهد، شهادت ببرائت ساحت مادرش از تهمت يهود داد و اين واقعه امر فوق العاده و كرامتى بود براى حضرت مريم و فرزندش حضرت عيسى با آنكه يك امر و واقعه مشهورهئى بود لذا حاجت بتعبير از آن بآيتين كه صيغه تثنيه است نداشت و در خاتمه بيان فرمود قدر مشترك ميان دعوت تمام انبياء و اولياء خدا را كه آن توحيد و معاد، اصل دين اسلام و پيروى از سفراء خدا است باين تقريب كه اين ملّت و دين شما است كه يك ملّت و دين است ولى مردم هوا پرست مانند يهود و نصارى و مجوس بدلخواه خودشان امر مشتركى را تجزيه و تقسيم و پاره پاره و متفرّق نمودند و هر دستهئى براى خودشان ملّت و طريقه و كيشى اختيار كردند و خود را بآن معرّفى نمودند و هر يك از آن فرق و ملل و تمامى آنها روز قيامت در پيشگاه ما حاضر خواهند شد و بپاداش اعمال خودشان خواهند رسيد پس هر كس اعمال صالحهئى بجا آورده با آنكه مؤمن بخدا و روز جزا و وسائط فيض الهى باشد خداوند اجر او را ضايع نميكند و نميگذارد سعى و كوشش او هدر رود و از عمل او قدردانى خواهد فرمود و در صحيفه اعمالش نوشته و ثبت
جلد 3 صفحه 577
خواهد شد براى تدارك آن بثواب و نعيم بهشتى ولى آن ثواب و نعيم حرام و ممنوع است بر اهالى بلدى كه هلاك نموديم ما آنها را بعذاب دنيوى براى آنكه آنها ديگر بدنيا بر نميگردند تا احتمال داده شود كه عمل صالحى بجا آورند و مستحق ثواب شوند بلكه بهمين حال بر قرارند تا سدّ يأجوج و مأجوج منهدم شود كه از علائم بر پا شدن قيامت است و البتّه در آنروز خلق اولين و آخرين در پيشگاه الهى حاضر خواهند شد و بمقام لايق خود خواهند رسيد اين معنائى است كه بنظر حقير رسيده براى آيه پنجم كه مناسب با آيه قبل و بعد و خالى از خلل و اشكال است ولى حضرات مفسّرين بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بدنيا و بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بتوبه و بر اين دو تقدير لا زائده است و بعضى حرام را بمعناى واجب و حتم گرفتهاند و بعضى گفتهاند حرام است رجوع ننمودن آنها در روز جزا و در هر حال حرام را خبر انّهم لا يرجعون دانستهاند با آنكه زائده بودن لا خلاف اصل است خصوص در مقاميكه مأمون از اشتباه نيست و بودن حرام بمعناى واجب اگر ثابت باشد در لغت با آنكه نيست از زائده بودن لا بعيدتر است و همچنين است حتم اگر چه بهتر است از واجب و مصحّحى ميتوان براى آن فرض نمود ولى اين تركيب فى نفسه و بخودى خود حسنى ندارد چنانچه بر ارباب سليقه و ذوق ادبى پوشيده نيست و معناى اخير كه عبارت از حرمت رجوع ننمودن آنها در روز جزا باشد تخصيص بلا مخصّص و موجب لغويّت حتّى در صدر آيه بعد است چون تمام خلق بايد در روز جزا حاضر شوند اختصاص بآنها ندارد و ديگر تا فتح سدّ يأجوج و مأجوج معنى ندارد علاوه بر آنكه اين معنى مخالف است با اخبار مفسّره اين آيه كه رجوع را بمعناى باز گشت بدنيا و رجعت بآن گرفتهاند و فتح سدّ يأجوج و مأجوج منتهاى اين رجوع ننمودن است نه منتهاى رجوع نمودن در روز جزاء كه مستفاد از حرمت و ممنوعيّت عدم رجوع در آنروز است بنابر معناى اخير و هيچيك از اين اشكالات بر معناى مختار وارد نيست با آنكه منطبق بر مفاد اخبار است و حاجت بتقديرى ندارد جز مبتدا براى حرام كه مستفاد از آيات سابقه و مؤيّد بساير آيات و اخبارى است كه دلالت دارد بر حرمت و ممنوعيّت نعيم بهشت بر كفّار و اضمار لام تعليل قبل از كلمه أنّ بقرائت مشهوره كه رايج است با تأييد آن بقرائت كسر كه
جلد 3 صفحه 578
محتاج باضمار نيست چون بعضى بكسر انّ قرائت نمودهاند ولى مشهو أنّهم بفتح است در فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در خطبه روز جمعه فرمود آيا نمىبينيد پيشينيان خود را كه باز گشت نميكنند و باز ماندگان را كه باقى نميمانند خدا فرموده وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه فرمودند هر بلدى كه هلاك كرد خداى عزّ و جلّ اهل آنرا بعذاب رجوع نميكنند در رجعت و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر بلديكه هلاك كرد آنرا خدا بعذاب پس همانا آنها رجوع نميكنند و معلوم است كه مراد دنيا است و شرح انهدام سدّ اسكندر و باز شدن راه يأجوج و مأجوج پيش از صور اسرافيل بدنيا و اختلال امور مردم و بر پا شدن قيامت در سوره كهف گذشت ..
و نيز ميفرمايد: «بَأسُهُم بَينَهُم شَدِيدٌ تَحسَبُهُم جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُم شَتّي» حشر آيه 14. و از رسول اكرم است که امّت موسي هفتاد و يك فرقه شدند، و امّت عيسي هفتاد و دو فرقه،
«و ستفترق امتي علي ثلاث و سبعين فرقة كلهم في النار الا واحدة».
جلد 13 - صفحه 240
(كُلٌّ إِلَينا راجِعُونَ): تمام خوب و بد مؤمن و كافر و مخالف و معاند عادل و فاسق مطيع و عاصي بازگشت همه بسوي او است در محشر «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ» بقره آيه 151 و حكم ميفرمايد در حق هر فرد فرد از آنها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 93)- در این آیه اشاره به انحراف گروه عظیمی از مردم از این اصل واحد توحیدی کرده چنین میگوید: «و آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند» (وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ).
کارشان به جایی رسید که در برابر هم ایستادند، و هر گروه، گروه دیگری را لعن و نفرین میکرد و از او برائت و بیزاری میجست، به این نیز قناعت نکردند به روی همدیگر اسلحه کشیدند و خونهای زیادی را ریختند، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسی توحید و آیین یگانه حق.
و در آخر آیه اضافه میکند: «اما همه آنها سر انجام به سوی ما باز میگردند» (کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ).
این اختلاف که جنبه عارضی دارد بر چیده میشود و باز در قیامت همگی به سوی وحدت میروند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: