آیه 63 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَىٰ أَبِيهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<62 آیه 63 سوره یوسف 64>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 13
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

چون برادران نزد پدر بازگشتند گفتند: ای پدر (با همه کرم و سخای خدیو مصر) غلّه (بسیار) به ما عطا نشد (و وعده داد که اگر برادر خود را همراه آورید به شما گندم فراوان خواهم داد) پس برادرمان را با ما فرست تا مقدار کافی غله تهیه کنیم و البته ما کاملا نگهبان او خواهیم بود.

پس هنگامی که به سوی پدرشان بازگشتند، گفتند: ای پدر! پیمانه از ما منع شد، پس برادرمان را با ما روانه کن تا پیمانه بگیریم، یقیناً ما او را حفظ خواهیم کرد.

پس چون به سوى پدر خود بازگشتند، گفتند: «اى پدر، پيمانه از ما منع شد. برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بگيريم، و ما نگهبان او خواهيم بود.»

چون نزد پدر بازگشتند، گفتند: اى پدر، پيمانه از ما برگرفته‌اند. برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بازگيريم. ما نگهدار او هستيم.

هنگامی که به سوی پدرشان بازگشتند، گفتند: «ای پدر! دستور داده شده که (بدون حضور برادرمان بنیامین) پیمانه‌ای (از غلّه) به ما ندهند؛ پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمی (از غلّه) دریافت داریم؛ و ما او را محافظت خواهیم کرد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So when they returned to their father, they said, ‘Father, the measure has been withheld from us, so let our brother go with us so that we may obtain the measure, and we will indeed take [good] care of him.’

So when they returned to their father, they said: O our father, the measure is withheld from us, therefore send with us our brother, (so that) we may get the measure, and we will most surely guard him.

So when they went back to their father they said: O our father! The measure is denied us, so send with us our brother that we may obtain the measure, surely we will guard him well.

Now when they returned to their father, they said: "O our father! No more measure of grain shall we get (unless we take our brother): So send our brother with us, that we may get our measure; and we will indeed take every care of him."

معانی کلمات آیه

«نَکْتَلْ»: از مصدر اکتیال، به معنی دریافت داشتن چیزی با کیل و پیمانه‌است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‌ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «63»

پس چون به سوى پدر خود باز گشتند، گفتند: اى پدر پيمانه (براى نوبت ديگر) از ما منع شد، پس برادرمان (بنيامين) را با ما بفرست تا سهميه و پيمانه خود را بگيريم وما حتماً نگهبان او خواهيم بود.

پیام ها

1- يعقوب بر خانواده وفرزندان خويش، مديريّت وتسلط داشت. يا أَبانا مُنِعَ‌ ...

2- پدر، داراى حقّ امر و نهى به فرزند خود مى‌باشد. «فَأَرْسِلْ»

3- بنيامين بدون اجازه‌ى پدر به مسافرت اقدام نمى‌كرد. «فَأَرْسِلْ مَعَنا»

4- براى گرفتن چيزى و يا جلب اعتماد كسى، از عواطف استفاده كنيد. «أَخانا»

5- مجرم چون در درون نگرانى دارد، در سخنانش تأكيدهاى پى‌درپى دارد. «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» ( «إِنَّا» و حرف «لام» و جمله اسميه نشانه تأكيد است.)

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 243

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‌ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (63)

جلد 6 - صفحه 250

فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‌ أَبِيهِمْ‌: پس چون برگشتند فرزندان يعقوب عليه السّلام به سوى پدر خود، پرسيد: احوال شما با ملك مصر چگونه گذشت؟ گفتند: اى پدر، ما وصف كرم و احسان و فضل ملك مصر نتوانيم نمود، بقدرى با ما احسان و كرم و انعام كرد كه اگر يكى از فرزندان يعقوب بودى همانا بيش از آن نكردى. يعقوب فرمود: شمعون چه شد؟

قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ‌: گفتند اى پدر ما، منع كرده شد از ما پيمودن طعام، يعنى ملك مصر حكم نمود كه ديگر طعام، به ما ندهند اگر بنيامين را نبريم و شمعون را به گرو نزد خود نگه داشته تا بنيامين را ما نزد او ببريم. فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا: پس بفرست با ما برادر ما يعنى بنيامين را (بنيامين بر وزن جبرائيل چنانچه در قاموس فرموده و ابن يامين از اغلاط مشهوره است) نَكْتَلْ‌: تا فرا گيريم طعام مكيل را براى خود و براى او. حاصل آنكه اگر بفرستى او را كيلى داريم، و اگر نفرستى منع خواهيم شد. قرائت ديگر «يكتل» بگيرد بار شتر را كه براى او كيل شود. وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌: و بدرستى كه ما او را نگهدار و پاسبانيم از رسيدن مكروه و بدى باو.

يعقوب عليه السّلام فرمود: از كجا ملك مصر دانست كه شما را برادرى هست؟ گفتند: براى آنكه ما را به جاسوسى متهم، چون شرح حال خود داديم گفت: شما مى‌گوئيد ما دوازده برادريم يكى را گرگ خورد، ديگرى كجا است؟ گفتم: پدر، او را در خدمت خود نگهداشته. گفت: اگر او را نياوريد به شما طعام ندهم. اكنون اى پدر، او را با ما بفرست كه حافظ اوئيم و نگذاريم به او مكروهى برسد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‌ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (63) قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى‌ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (64) وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ (65) قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى‌ ما نَقُولُ وَكِيلٌ (66)

ترجمه‌

پس چون باز گشتند بسوى پدرشان گفتند اى پدر ما باز داشته شد از ما پيمانه پس بفرست با ما برادرمان را تا پيمانه گيريم و همانا ما مر او را هر آينه نگهدارانيم‌

گفت امين نمى‌كنم شما را بر او مگر چنانچه امين كردم شما را بر برادرش از پيش پس خدا بهتر است از جهت نگهدار بودن و او است رحم كننده‌ترين رحم- كنندگان‌

و چون باز نمودند بارشانرا يافتند سرمايه خودشان را كه ردّ شده بود بايشان گفتند اى پدر ما چه ميخواهيم اين سرمايه ما است كه ردّ شده بما و طعام آوريم براى خانواده خود و نگهدارى كنيم برادرمان را و زياده آورديم بار شترى را اين بارى است اندك‌

گفت هرگز نخواهم فرستاد او را با شما تا آنكه بدهيد مرا پيمان مؤكّدى از خدا كه بياوريد البتّه نزد من او را مگر آنكه احاطه شود بشما پس چون دادند باو پيمان مؤكّدشان را گفت خدا بر آنچه ميگوئيم نگهبان است.

تفسير

برادران حضرت يوسف عليه السّلام بعد از مراجعت از مصر شرفياب حضور پدر بزرگوار خود شدند و شرح حال را با شمّه‌اى از محامد صفات و مكارم اخلاق و مراتب احسان ملك مصر نسبت بايشان عرضه داشتند و اخيرا گوشزد نمودند كه پادشاه ما را ممنوع از مراجعت بمصر براى خريدارى طعام نموده در صورتى كه بدون برادر كهتر خود معاودت نمائيم و بنابراين ما ممنوع شديم از آنكه كيلى براى ما شود مگر ابن يامين با ما باشد پس خواهش داريم او را با ما روانه فرمائى تا بمقصود خودمان كه خريدارى طعام و كيل آن است نائل شويم و مطمئن باش كه ما در حفظ و مراقبت حال او كوتاهى نخواهيم نمود و بعضى يكتل بصيغه مفرد مغايب قرائت نموده‌اند يعنى بفرست با ما برادر كهتر ما را تا كيل كند براى ما و خودش و حضرت يعقوب با آنكه ميدانست حضرات از سلوك خودشان نسبت بحضرت يوسف پشيمان شده‌اند و توبه كرده‌اند براى مزيد تأكيد در حفظ ابن يامين در جواب فرمود كه امين نميكنم شما را بر او مگر چنانچه امين كردم شما را بر برادرش يوسف پيش از اين و شما وعده حفظ او را داديد و عمل نكرديد ولى خداوند بهترين حفظ كنندگان‌

جلد 3 صفحه 161

و رحم كننده‌ترين رحم كنندگان است و بعضى حفظا بجاى حافظا قرائت نموده‌اند يعنى خدا بهتر است از راه نگهدارى و حفظ كردن البتّه بر ضعف و پيرى من رحم ميفرمايد و دو مصيبت را بر ناتوانى تحميل نميكند و او را بمن بر ميگرداند و در مجمع روايت نموده كه خداوند فرمود بعزت و جلال خودم هر دو را بتو برميگردانم چون توكّل بمن نمودى و بعضى گفته‌اند شمعون را هم حضرت يوسف عليه السّلام در اين سفر براى آنكه برادران ابن يامين را بياورند بعنوان گرو نگهداشته بود در هر حال چون حضرات بارها را گشودند ديدند سرمايه خودشان را كه در عوض گندم پرداخته بودند بدون كم و كاست بآنها مسترد شده و در بار آنها موجود است لذا خرسند شدند از دو جهت يكى آنكه تجارتى كرده و غنيمتى برده و خوشى گذرانده‌اند و سرمايه آنها هم موجود است ديگر آنكه وسيله‌اى پيدا كرده‌اند براى بردن ابن يامين لذا عرضه داشتند اى پدر بزرگوار ما ديگر چه ميخواهيم از مسافرت آيا بهتر از اين سفرى ميشود اين سرمايه ما است كه بما مسترد شده علاوه بر آنكه مشمول اكرام و احسان پادشاه شديم يا آنكه عرضه داشتند اى پدر ما حاجت بسرمايه ديگرى نداريم با همين سرمايه ثانيا مسافرت ميكنيم و بنا بر اين كلمه ما در ما نبغى نافيه و بنابر احتمال اوّل كه اظهر است استفهاميّه است و فائده مسافرت ما آنستكه طعام براى خانواده و كسان خود مى‌آوريم و برادر خودمان را در ذهاب و اياب حفظ ميكنيم و اين موجب اجر است براى ما و يك بار شتر گندم علاوه براى او ميگيريم اين مقدار گندم كه تهيّه نموديم براى مؤنه ما كم است يا يك بار گندم كم است پادشاه مضايقه نميكند از آنكه براى برادر ما بدهد پس از اين مقدّمات حضرت يعقوب عليه السّلام خواهى نخواهى راضى شد بتسليم ابن يامين ببرادران ولى فرمود نميفرستم با شما او را بعد از آنكه ديدم نتيجه فرستادن يوسف را با شما مگر آنكه عهد مؤكّد بذكر نام خداوند كه موجب اطمينان باشد با من بنمائيد كه بياوريد او را نزد من و نگذاريد بر او آسيبى وارد شود مگر آنكه دشمن بر شما احاطه كند كه قادر بر دفاع و فرار نشويد يا بلا احاطه نمايد كه تمامى هلاك شويد و چون حضرات قبول نمودند و متعهد شدند خدا را هم بر اين معاهده شاهد گرفت و انتقام از آنها را در صورت تخلّف بخدا واگذار فرمود و از ابن عبّاس نقل شده كه موثق آن بود كه گفتند بحقّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم النبيّين‌

جلد 3 صفحه 162

با برادر خودمان بدستوريكه فرموديد عمل خواهيم نمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا رَجَعُوا إِلي‌ أَبِيهِم‌ قالُوا يا أَبانا مُنِع‌َ مِنَّا الكَيل‌ُ فَأَرسِل‌ مَعَنا أَخانا نَكتَل‌ وَ إِنّا لَه‌ُ لَحافِظُون‌َ (63)

‌پس‌ موقعي‌ ‌که‌ اولاد يعقوب‌ برگشتند خدمت‌ يعقوب‌ رسيدند گفتند اي‌ پدر بزرگوار ‌ما منع‌ ‌شده‌ ‌از‌ ‌ما كيل‌ ‌پس‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌ما برادر ‌ما ‌را‌ كيل‌ ميدهند و محققا بدان‌ ‌که‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ حفظ خواهيم‌ كرد.

فَلَمّا رَجَعُوا إِلي‌ أَبِيهِم‌ گفتند موقعي‌ ‌که‌ اخوه‌ يوسف‌ برگشتند خدمت‌ يعقوب‌ رسيدند ‌با‌ حال‌ حزن‌ سلام‌ كردند سلام‌ ضعيفي‌ فرمود ‌شما‌ ‌را‌ چه‌ ميشود گفتند موقعي‌ ‌که‌ ‌ما ‌را‌ بردند نزد سلطان‌ مصر بسيار سلطان‌ عادل‌ عالم‌ رءوف‌ مهرباني‌ ‌بود‌ كمال‌ شباهت‌ اخلاقي‌ و عملي‌ بشما داشت‌ ‌از‌ ‌ما معرفي‌ خواست‌ ‌ما معرفي‌ ‌خود‌ ‌را‌ كرديم‌ و ‌خود‌ ‌را‌ بشما شناسانيديم‌ و شرح‌ حزن‌ و اندوه‌ و ضعف‌ و پيري‌ و نابينايي‌ و حسب‌ ‌شما‌ ‌را‌ باسحق‌ و ابراهيم‌ بيان‌ كرديم‌ جهت‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ما پرسيد گفتيم‌ برادري‌ داشتيم‌ بسيار مورد علاقه‌ پدر ‌ما ‌بود‌ گرگ‌ ‌او‌ ‌را‌ ربود و پاره‌ كرد و خورد پرسيد مگر ‌شما‌ چند برادر بوديد گفتيم‌ دوازده‌ ‌گفت‌ ‌پس‌ چرا ‌آن‌ يك‌ برادر ديگر ‌را‌ نياورديد گفتيم‌ ‌او‌ ‌از‌ همه‌ ‌ما كوچك‌تر ‌است‌ و پدر ‌ما ‌او‌ ‌را‌ نزد ‌خود‌ نگاه‌ داشته‌ ‌براي‌ تسليت‌ خاطر ‌در‌ فراق‌ ‌آن‌ برادر ‌که‌ طعمه‌ گرگ‌ ‌شده‌ و تمام‌ حزن‌ پدرمان‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌ما قبول‌ نكرد و ‌گفت‌ ‌اگر‌ ‌آن‌ برادر ديگرتان‌ ‌را‌ آورديد و شهادت‌ داد ‌که‌ ‌شما‌ راست‌ مي‌گوييد باز ‌من‌ بهتر و بيشتر ‌براي‌ خاطر پدرتان‌ بشما ميدهم‌ و الّا ديگر نزد ‌من‌ نيائيد وكيلي‌ بشما نخواهم‌ داد ‌که‌ مفاد قالُوا يا أَبانا مُنِع‌َ مِنَّا الكَيل‌ُ ‌است‌ ‌يعني‌ كيل‌ ثانوي‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كيل‌ ‌که‌ آورده‌ايم‌ يعقوب‌ فرمود چرا صداي‌ شمعون‌ ‌را‌ نميشنوم‌ گفتند ‌او‌ ‌را‌ بعنوان‌ رهن‌ نگاه‌ داشت‌ ‌که‌ ‌ما حتما ‌با‌ ‌إبن‌ يامين‌ برگرديم‌ نزد ‌او‌ وكيل‌ زيادي‌ بگيريم‌

جلد 11 - صفحه 226

فَأَرسِل‌ مَعَنا أَخانا نَكتَل‌ ‌پس‌ ‌شما‌ برادرمان‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌ما بفرست‌ ‌تا‌ كيل‌ زيادي‌ دست‌ بياوريم‌ و ‌اگر‌ خوف‌ داريد ‌که‌ زحمتي‌ و مصيبتي‌ ‌بر‌ ‌او‌ متوجه‌ شود مطمئن‌ باشيد ‌که‌ وَ إِنّا لَه‌ُ لَحافِظُون‌َ ‌ما بتمام‌ جهت‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ خواهيم‌ كرد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 63)- سر انجام موافقت پدر جلب شد! برادران یوسف با دست پر و خوشحالی فراوان به کنعان بازگشتند، ولی در فکر آینده بودند که اگر پدر با فرستادن برادر کوچک (بنیامین) موافقت نکند، عزیز مصر آنها را نخواهد پذیرفت و سهمیه‌ای به آنها نخواهد داد.

لذا قرآن می‌گوید: «هنگامی که آنها به سوی پدر بازگشتند گفتند: پدر! دستور داده شده است که در آینده (سهمیه‌ای به ما ندهند و) کیل و پیمانه‌ای برای ما نکنند» (فَلَمَّا رَجَعُوا إِلی أَبِیهِمْ قالُوا یا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلُ).

«اکنون که چنین است برادرمان را با ما بفرست تا بتوانیم کیل و پیمانه‌ای دریافت داریم» (فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَکْتَلْ).

«و مطمئن باش که او را حفظ خواهیم کرد» (وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع