To Him belongs whatever is in the heavens and the earth, and to Him belongs the enduring religion. Will you, then, be wary of other than Allah?
And whatever is in the heavens and the earth is His, and to Him should obedience be (rendered) constantly; will you then guard against other than (the punishment of) Allah?
Unto Him belongeth whatsoever is in the heavens and the earth, and religion is His for ever. Will ye then fear any other than Allah?
To Him belongs whatever is in the heavens and on earth, and to Him is duty due always: then will ye fear other than Allah?
وآنچه در آسمانها وزمين است از آن اوست وپرستش وفرمانبردارى پيوسته براى اوست، پس آيا از غير خداوند پروا مىكنيد.
نکته ها
مراد از «دين» در اين آيه، پرستش و بندگى است كه لازمهى پذيرش دين و مكتب حقّ است. و «واصب» به معناى دائم و شديد است، مانند آيهى 9 سورهى صافّات: «وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ»
پیام ها
1- بر خلاف آن عقايد خرافى كه براى هر نوعى از موجودات، ربّى را فرض مىكردند، خداوندِ همهى آنچه در آسمانها وزمين است، يكى است. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
جلد 4 - صفحه 532
2- پرستش و بندگى، تنها در برابر خالق يكتا جايز است. «لَهُ الدِّينُ واصِباً»
3- تشريع وقانونگذارى، حقّ كسى است كه تكوين وآفرينش از آنِ اوست. لَهُ ما فِي السَّماواتِ ... وَ لَهُ الدِّينُ سازندهى هستى بايد قانون آن را وضع وبيان كند.
4- شرك، هيچ دليل وتوجيهى ندارد. لَهُ ما فِي السَّماواتِ ... لَهُ الدِّينُ ... أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ
وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و براى ذات حق تعالى است خلقا و ملكا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از ملائكه و جن و انس و غير آنها. وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً: و براى ذات احديت سبحانى است بخاصه اطاعت و انقياد از هر چه در آسمان و زمين است، در حالتى كه اين بندگى و فرمانبردارى واجب و ثابت باشد بدون زوالى، زيرا ذات الهى يگانه است در الهيت. پس ستايش و پرستش او را سزا است به حقانيت، يا واجب است بر بنده كه اطاعت كند خالق خود را به اخلاص و حقانيت. أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ: آيا پس از علم وجدانى به اختصاص خلق و ملك به ذات پاك يزدانى، غير خداى تعالى را اطاعت كنيد و بترسيد، يعنى نبايد از غير او بترسيد، بلكه بايد از او بترسيد، پس او را عبادت كنيد.
- و گفت خدا نگيريد دو تا را دو خدا جز اين نيست كه او خدائى است يكتا پس از من بترسيد
و مر او را است آنچه در آسمانها و زمين است و مر او را است طاعت كه واجب است آيا پس از غير خدا ميترسيد
و آنچه با شما است از نعمتى پس از خدا است پس چون برسد شما را آسيبى پس بسوى او استغاثه ميكنيد
پس چون رفع كند از شما آسيب را آنگاه پارهاى از شما بپروردگارشان شرك مىآورند
تا كفران ورزند بآنچه داديمشان پس برخوردار شويد پس زود باشد كه بدانيد.
تفسير
ظاهرا اثنين تأكيد الهين است چنانچه واحد تأكيد اله است و براى اشاره به تنافى معبود بودن با دو تا بودن و دفع توهم اراده اثبات معبوديّت خدا نه وحدانيّت او ذكر شده يعنى شريك قرار ندهيد با خدا غير او را در عبادت چون غير او مستحقّ پرستش نيست و او است خداى يكتا و غير او خدائى نيست و در نتيجه
جلد 3 صفحه 292
ثابت ميشود كه بايد از او ترسيد نه از غير او چون هر قدرت و قوّت و قهّاريّتى در برابر اراده اومندكّ است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه دو فرد را دو معبود قرار ندهيد يعنى غير خدا را با خدا شريك در عبادت نكنيد و بنابراين اثنين مفعول اوّل لا تتّخذوا است كه مؤخر شده و الهين مفعول دوّم است كه مقدم گشته است و حقير ترجمه را براى سهولت بيان مبنى بر اين معنى نمودم ولى خلاف ظاهر است اگر چه حاصل هر دو معنى يكى است و آنچه در آسمانها و زمين است و خود آنها مخلوق و مملوك حقّند بملكيت حقّه حقيقيه حدوثا و بقاء و اطاعت او واجب است عقلا و نقلا و بعضى واصبا را بمعناى خالصا و بعضى بمعناى دائما گرفتهاند ولى عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود يعنى واجب است و اين معنى اظهر است و نبايد از غير خدا بترسيد چون استفهام براى انكار و توبيخ است يعنى از بتها نبايد ترسيد چون عاجزند بلكه بايد از خدا ترسيد كه قادر است و آنچه با انسان و در وجود بشر موجود است از نعمت صحت و سلامت و عافيت و وسعت و قدرت و غيرها همه از جانب خدا است ولى انسان نوعا غافل و حقّ ناشناس است لذا وقتى آسيب و بلا و محنت و مشقّتى باو برسد با صداى بلند مشغول بتضرّع و زارى و دعاء و استغاثه بدرگاه قاضى الحاجات ميشود بدون توجّه بغير او و چون خداوند رفع فرمود آن بلاء و محنت و سختى را يك دسته از مردم نادان براى خدا شريك قرار ميدهند و بجاى عبادت خدا عبادت بت ميكنند و بدتر از همه آنكه مشرك ميشوند بعد از آنكه خداوند نعمت خود را بآنها بر گرداند و بلاء و محنت را رفع فرمود براى آنكه كفران نعمت خدا را نموده باشند و اين خيلى عجيب و كاشف از خبث نفس است كه غرض از شرك فقط كفران نعمت باشد و بنابراين لام در ليكفروا براى تعليل است و بعضى لام را براى امر بر وجه تهديد گرفتهاند يعنى بايد كفران نعمت كنند تا بپاداش عمل خود برسند و در هر حال امر اخير براى تهديد و وعيد است يعنى فعلا بهرهمند شويد از متاع موقت دنيا و بعد از اين ميدانيد چه خطاء بزرگى از شما سرزده و بچه عذاب اليمى گرفتار خواهيد شد و بنظر حقير لام در ليكفروا براى بيان غايت فعل است يعنى نتيجه شرك آنها كفران نعمت است و ثمر ديگرى براى آنها ندارد و اللّه اعلم از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه كسيكه نداند نعمت خدا را جز در طعام
جلد 3 صفحه 293
يا لباس خود ناقص شده است عمل او و نزديك شده است عذاب او ..
و از براي او است و اختصاص باو دارد آنچه در آسمانها و زمين و مختص باو است دين با دوام ثابت پس آيا غير خدا را پرهيز ميكنيد وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ خالق و موجد و محدث و مبقي و رازق و حافظ همه آنها او است و بس اختصاص باو دارد قادر و محيط بر همه آنها او است غير او هيچگونه قدرتي ندارند إِنَّ الَّذِينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن يَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ المَطلُوبُ حجر آيه 72 وَ لَهُ الدِّينُ دين اختصاص باو دارد كسي ديني نميتواند اختراع كند اديان باطله و مذاهب مختلفه که از روي هواهاي نفسانيه اختراع شده که بعض ارباب ضلال جعل كردند و ديگران متابعت كردند و استدلال كردند که إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُهتَدُونَ زخرف آيه 21 و 22 (واصبا) ثابت و باقي و دائم است إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسلامُ آل عمران آيه 17منبه وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ آل عمران آيه 79.
و تحقيق كلام اينكه از زمان آدم تا قيام قيامت يك دين بوده دين اسلام و مسئله نسخ شرائع در پارهاي از خصوصيات فروع بوده أَ فَغَيرَ اللّهِ تَتَّقُونَ غير خدا از ساير آلهه مشركين که قدرت بر دفع ضرري يا جلب نفعي ندارند وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لا يَخلُقُونَ شَيئاً وَ هُم يُخلَقُونَ وَ لا يَملِكُونَ لِأَنفُسِهِم ضَرًّا وَ لا نَفعاً وَ لا يَملِكُونَ مَوتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً فرقان آيه 3 و 4 پس بايد فقط از مخالفت خدا پرهيز نمود و متقي شد.
138
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 52)- و به دنبال این دستور ضمن سه آیه، دلیل توحید عبادت را با چهار بیان مشخص میکند: نخست میگوید: «آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست» (وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آیا در مقابل کسی که مالک عالم هستی است باید سجده کرد یا بتهای فاقد همه چیز؟
سپس اضافه میکند: نه تنها آسمانها و زمین از آن اوست که «همواره دین و تمام قوانین نیز از ناحیه او میباشد» (وَ لَهُ الدِّینُ واصِباً).
و در پایان این آیه میفرماید: با این حال که همه قوانین و دین و اطاعت از آن خداست «آیا از غیر خدا پرهیز میکنید»؟ (أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ).
ج2، ص574
مگر بتها میتوانند به شما زیانی برسانند؟ یا نعمتی به شما ببخشند؟ که از مخالفتشان بیم دارید و عبادتشان را لازم میشمرید؟!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: