این [حقایق] از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم. و تو هنگامی که آنان قلم های خود را [به عنوان قرعه زدن در آب] می انداختند که کدامیک از آنان سرپرستی مریم را عهده دار شود، و نیز زمانی که [برای کفالت او] با یکدیگر جدال و ستیز می کردند، نزد آنان نبودی.
این از اخبار غیب است که به تو وحی میکنیم، و تو حاضر نبودی آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم میزدند تا قرعه به نام کدام یک شود، و نبودی نزد ایشان وقتی که بر سر این کار نزاع میکردند.
این [حقایق] از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم. و تو هنگامی که آنان قلم های خود را [به عنوان قرعه زدن در آب] می انداختند که کدامیک از آنان سرپرستی مریم را عهده دار شود، و نیز زمانی که [برای کفالت او] با یکدیگر جدال و ستیز می کردند، نزد آنان نبودی.
اين [جمله] از اخبار غيب است كه به تو وحى مىكنيم، و [گرنه] وقتى كه آنان قلمهاى خود را [براى قرعهكشى به آب] مىافكندند تا كدام يك سرپرستى مريم را به عهده گيرد، نزد آنان نبودى؛ و [نيز] وقتى با يكديگر كشمكش مىكردند نزدشان نبودى.
اينها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم. وگرنه آنگاه كه قرعه زدند تا چه كسى از ميانشان عهدهدار نگهدارى مريم شود، و آنگاه كه كارشان به نزاع كشيد، تو در نزدشان نبودى.
(ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی میکنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعهکشی) به آب میافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد.)
These accounts are from the Unseen, which We reveal to you, and you were not with them when they were casting lots [to see] which of them would take charge of Mary’s care, nor were you with them when they were contending.
This is of the announcements relating to the unseen which We reveal to you; and you were not with them when they cast their pens (to decide) which of them should have Marium in his charge, and you were not with them when they contended one with another.
This is of the tidings of things hidden. We reveal it unto thee (Muhammad). Thou wast not present with them when they threw their pens (to know) which of them should be the guardian of Mary, nor wast thou present with them when they quarrelled (thereupon).
This is part of the tidings of the things unseen, which We reveal unto thee (O Messenger!) by inspiration: Thou wast not with them when they cast lots with arrows, as to which of them should be charged with the care of Mary: Nor wast thou with them when they disputed (the point).
معانی کلمات آیه
انباء: نبأ: خبر مهم و مفيد. جمع آن انباء است (قاموس قرآن).
اقلامهم: قلم: آلت نوشتن. جمع آن اقلام است. مراد از آن در آيه تيرهاى قرعه است، بعلّت تراشيده شدن، قلم نام گذارى شده اند، قلم (بر وزن حلق) قطع و تراشيدن گوشه چيزى است.[۱]
اينها از خبرهاى غيبى است كه ما به تو وحى مىكنيم، حال آنكه تو نزد آنان نبودى، آنگاه كه قلمهاى خود را (براى قرعه كشى) مىافكندند تا (به وسيله قرعه معلوم شود كه كداميك) كفالت مريم را بر عهده بگيرد ونزد آنها نبودى آنگاه كه (براى گرفتن سرپرستى مريم) با هم كشمكش مىكردند.
نکته ها
همانگونه كه اشاره شد، پيش از تولّد مريم، مادرش نذر كرده بود كه فرزندش خادم بيتالمقدّس باشد. لذا پس از تولّد، نوزاد را در پارچهاى پيچيده به مسجد آورد و به بزرگان بنىاسرائيل گفت: اين كودك نذر مسجد است. چون اين مادر از خانوادهاى بزرگ و محترم بود، براى سرپرستى اين نوزاد، نزاع سختى «1» در گرفت و بنا بر قرعه شد.
پیام ها
1- انبيا از طرف خدا بر گوشهاى از غيب آگاه مىشوند. «مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ» يكى از جلوههاى اعجاز قرآن، گزارشات غيبى و نقل نهفتههاى تاريخ است.
2- برخى حكايتهاى قرآن، تنها از طريق وحى براى رسول خدا كشف شد و قبل از آن نه در كتابى بود و نه در سينهاى. «مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»
3- يكى از راههاى شناخت تاريخ پيشينيان، وحى است. «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»
4- يكى از راههاى حلّ اختلاف، قرعه است. «يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ» امام باقر عليه السلام فرمود:
اوّلين كسى كه مورد قرعه قرار داده شد مريم عليها السلام بوده، و اين قرعهكشى در زمان يتيمى آن حضرت بوده است. «2»
«1». از تكرار جمله «ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ ...» استفاده مىشود كه نزاع سخت بوده است.
«2». من لايحضر، ج 3، ص 51؛ بحار، ج 14، ص 192.
جلد 1 - صفحه 513
5- يك گذشت از مادر واين همه كرامت براى فرزند. «نَذَرْتُ ... أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ» مادرِ مريم با آنكه سالها صاحب فرزند نمىشد، ولى به خاطر نذرى كه كرده است از فرزند دلبندش مىگذرد، ودر مقابل بزرگان بنىاسرائيل براى سرپرستى او سر ودست مىشكنند.
6- بزرگان، در قبول مسئوليّتهاى مقدّس با هم رقابت مىكنند. «أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ»
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ: آنچه ذكر شد از قصه زوجه عمران و زكريا و يحيى عليهما السلام و مريم از اخبار مستوره و مخفيه بود، نُوحِيهِ إِلَيْكَ: وحى مىكنيم به سوى تو و مطلع مىسازيم تو را، وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ: و حال آنكه نبودى تو اى پيغمبر به حسب ظاهر نزد احبار و علماى بيت المقدس، إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ: زمانى كه مىانداختند براى قرعه، قلمهاى خود را، أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ: كدام يك از ايشان كفالت كنند مريم را. مراد تقرير اينست كه اخبار مذكوره، وحى است بر سبيل تهكّم به منكران؛ زيرا طريق معرفت به وقايع به حسب ظاهر، يا مشاهده است و يا شنيدن، و شبههاى نيست نزد اهل انكار، نفى اين هر دو نسبت به پيغمبر. پس منحصر گردد اطلاع اخبار مذكوره به وحى از جانب علام الغيوب. بعد از آن بر سبيل تعجيب پيغمبر از ترغيب احبار به تربيت مريم مىفرمايد: وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ: و نبودى تو نزد آنها آن وقتى كه مخاصمه مىكردند در كفالت مريم، و عاقبت قرعه زدند و قرعه به نام زكريا عليه السّلام آمد، و كفالت مريم بدو تفويض شد. چنانچه مذكور گرديد.
تنبيه: آيه شريفه دال است بر جواز قرعه و احاديث وارد شده:
1- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هيچ قومى با هم قرعه نزنند و تفويض امور خود به خدا نكنند، مگر آنكه قرعه به آنچه حق است در ميان ايشان بيرون
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 99
آيد و ظاهر گردد. بعد فرمود: كدام قضيه عادلتر بود از قرعه، هرگاه مفوض شود امر به خداى تعالى؟ «1» 2- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است: اول كسى كه قرعه به نام او زدند مريم بوده، و آيه شريفه تلاوت فرمود: إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ (الخ) «2» 3- «علامه مجلسى» رضوان اللّه عليه نقل نموده قرعه زدن حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بين اهل صفّه براى فرستادن اشخاص به غزوه ذات السلاسل. «3» 4- قرعه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در فرزندى كه بين سه نفر بود. «4» 5- «فقه الرضا عليه السّلام»: هر چيزى كه شهادت بر آن مهيا نشود، پس حق آنست كه استعمال قرعه شود. «5» تتمه: در «مجمع» و «مبانى» و «نور الثقلين» مروى است كه حضرت عبد المطلب نه پسر داشت. نذر نمود پسر دهمى كه متولد شود او را قربانى كند. پس حضرت عبد اللّه بوجود آمد. خواست او را ذبح كند، نتوانست، زيرا نور حضرت محمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صلب او بود؛ پس ده شتر به نام هر يك از پسران قرعه زد، به نام حضرت عبد اللّه آمد؛ ده شتر اضافه و قرعه زد، پس ده شتر به نام او اصابه نمود. همچنين ده ده مىافزود و قرعه مىزد، به نام عبد اللّه مىآمد تا به صد شتر رسيد. اين نوبت قرعه به نام شتران اصابه نمود، و حضرت عبد المطلب، سه مرتبه قرعه زد به اسم شتران آمد، گفت: اكنون دانستم كه حق تعالى به اين راضى است. پس تمام صد شتر را قربانى نمود. «6» و فرمايش حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: انا ابن الذّبيحين، اشاره به اين است؛ و مراد دو ذبيح، حضرت اسمعيل و حضرت عبد اللّه
«1» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«2» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«3» بحار الانوار، جلد 21، صفحه 77، حديث پنجم
«4» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«5» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
اين از اخبار غيب است وحى مينمائيم آنرا بتو و نبودى تو نزد ايشان هنگاميكه مىانداختند قلمهاشان را كه كدام يكشان كفالت نمايند مريم را و نبودى تو نزد آنها هنگاميكه نزاع ميكردند..
تفسير
چون پيغمبر (ص) امى بود و درس نخوانده بود و خط ننوشته بود آنچه را از قصص و حكايات سابقين در قرآن ذكر شده معلوم است كه از عالم غيب باو خبر داده شده است و قصه نزاع احبار بنى اسرائيل براى كفالت مريم و كشيدن قرعه و انداختن قلمهاى خودشان را در آب و بيرون آمدن قلم حضرت زكريا در ذيل تفسير آيه فتقبلها ربها گذشت و بنظر حقير ذكر اين واقعه باين كيفيت كه خداوند بحبيب خود دو مرتبه ميفرمايد تو نبودى در چنين وقتى و تو نبودى در چنين موقعى براى اظهار مسرت است از اين تشاح و نزاع زيرا كه براى تقرب بخدا و كسب اين شرافت الهيه نزاع مىكردند و اين خيلى نادر است و البته اگر اتفاق افتد آن هم در بين علما يا انبياء خداوند بقدرى خوشوقت ميشود كه ميخواهد حبيبش هم در آنوقت و آنجا حاضر باشد و به بيند و در اين مسرت با خدا شريك باشد و اشعار است باين معنى كه اولياء خداوند اگر بنا باشد در چيزى تشاجر و مسابقه و مخاصمه نمايند سزاوار است در اين قبيل امور باشد و مخاصمات دنيا وى شايسته مقام و لايقشان آنان نيست و اللّه اعلم و در اين آيه اشاره است بمشروعيت قرعه و اخبار مؤكد آنست.
أَيُّهُم يَكفُلُ مَريَمَ ايّ از ادات استفهام است و بفارسي بمعني كدام است و ضمير هم راجع بانبياء است که در بيت المقدس مشغول بعبادت بودن که شرح آنها قبلا ذكر شد، و كفالت بمعني عهده داريست يعني كدام يك از انبياء عهدهدار ميشود که رفع احتياجات مريم را از نفقه و كسوه و ساير احتياجات بكند.
وَ ما كُنتَ لَدَيهِم إِذ يَختَصِمُونَ مخاصمه بين انبياء باين معني نيست که عبارت از كشمكش باشد بلكه مذاكره بوده در اينكه كدام يك احقّ هستند در تكفّل مريم و از طريق وحي بآنها چيزي نرسيده بود بناء بر قرعه گذاشتند که اينکه هم بمنزله وحي است چنانچه در موضوع حضرت يونس هم داريمعنبه فَساهَمَ فَكانَ مِنَ المُدحَضِينَ سوره و الصافات آيه 141، و در اخبار هم در حق حضرت عبد المطلب و ذبح حضرت عبد اللّه پدر حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم قرعه زدند تا بصد شتر رسيد بنام صد شتر درآمد و مع ذلک حضرت عبد المطلب دلش راضي نشد تا سه مرتبه قرعه بنام شترها درآمد و صد شتر بجاي عبد اللّه قرباني نمود:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- این آیه اشاره به گوشه دیگری از داستان مریم میکند و میگوید:
«آنچه را در باره سرگذشت مریم و زکریا برای تو بیان کردیم از خبرهای غیبی است که به تو وحی میکنیم» (ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ).
زیرا این داستانها به این صورت (صحیح و خالی از هر گونه خرافه) در هیچ یک از کتب پیشین که تحریف یافته است، وجود ندارد و سند آن تنها وحی آسمانی قرآن است.
سپس در ادامه این سخن میگوید: «در آن هنگام که آنها قلمهای خود را برای (قرعه کشی و) تعیین سرپرستی مریم در آب میافکندند، تو حاضر نبودی و نیز به هنگامی که (علمای بنی اسرائیل برای کسب افتخار سرپرستی او) با هم کشمکش داشتند حضور نداشتی» و ما همه اینها را از طریق وحی به تو گفتیم (وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ).
از این آیه و آیاتی که در سوره صافات در باره یونس آمده استفاده میشود که برای حل مشکل و یا در هنگام مشاجره و نزاع و هنگامی که کار به بن بست کامل میرسد و هیچ راهی برای پایان دادن به نزاع دیده نمیشود میتوان از «قرعه» استمداد جست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: