آیه 39 سوره کهف
<<38 | آیه 39 سوره کهف | 40>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و تو چرا وقتی به باغ خود درآمدی نگفتی که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوهای نیست؟ اگر تو مرا از خود به مال و فرزند کمتر دانی (به خود مغرور مشو که).
و چرا وقتی به باغ خود، وارد شدی، نگفتی: آنچه خدا بخواهد [صورت می پذیرد] و هیچ نیرویی جز به وسیله خدا نیست؛ اگر مرا از جهت ثروت و فرزند کمتر از خودت می بینی.
و چون داخل باغت شدى، چرا نگفتى: ماشاء الله، نيرويى جز به [قدرت] خدا نيست. اگر مرا از حيث مال و فرزند كمتر از خود مىبينى،
چرا آنگاه كه به باغ خود درآمدى نگفتى: هر چه خداوند خواهد، و هيچ نيرويى جز نيروى خدا نيست؟ اگر مىبينى كه دارايى و فرزند من كمتر از تو است،
چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر میبینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَا شَآءَ اللهُ»: این جمله محذوفی دارد و تقدیر چنین است: هذا مَا شَآءَ اللهُ، یعنی: این چیزی است که خدا خواسته است. یا این که: مَا شَآءَ اللهُ کائِنٌ، یعنی: هرچه خدا بخواهد، همان میشود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً «39»
وچرا آنگاهكه وارد باغت شدى، نگفتى: ماشاءاللّه (آنچه خدا بخواهد)، هيچ نيرويى جز به (قدرت) خدا نيست؟ اگر مرا از نظر مال و فرزند، كمتر از خويش مىبينى!
نکته ها
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر نعمتى كه خداوند از مال و فرزند به بندهاش مىبخشد، اگر بگويد: «ما شاء الله و لا قوة الا بالله»، خداوند آفات و ناراحتىهاى او را دفع مىكند تا به آرزويش برسد. سپس اين آيه را تلاوت فرمود. «1»
همچنين در روايات آمده است: جملهى «لا حول و لا قوة الا بالله» سبب دفع بلا و دوام نعمت مىشود و گنجى از گنجهاى بهشت است. «2»
پیام ها
1- توبيخ وسرزنش بايد همراه با ارشاد ورهنمود باشد. لَوْ لا ... قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ
2- عقيده به تنهايى كافى نيست، بايد با زبان نيز اقرار كرد. «قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ»
3- هنگام برخورد با مناظر زيباى طبيعت، به ياد خدا باشيم كه همهى نعمتها از اوست. «لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ»
4- براى پيشگيرى از غفلت و غرور، هنگام برخورد با نعمتها اراده الهى را فراموش نكنيم. «ما شاءَ اللَّهُ»
5- مؤمن به خاطر كمى مال و فرزند، خود را نمىبازد. «إِنْ تَرَنِ» يعنى تو مرا كم مىبينى، نه آنكه من كم هستم.
«1». تفسير درّالمنثور.
«2». تفسير كنزالدقايق.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 174
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39)
وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ: و چرا وقتى درآمدى به بوستان خود. قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ: نگفتى آنچه خدا خواهد چنان شود، يا امر و شأن آن چيزى است كه خدا خواهد، يعنى چرا بجاى آنچه گفتى كه هرگز زوال به اين باغ من نرسد، نگفتى اگر خدا خواهد فانى گردد، چرا قائل به اين نشدى كه: لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ: نيست قوه هيچكس را مگر به خدا، يعنى بايستى به عجز خود اعتراف كنى، و دانى كه آنچه دارا شدى از عمارت و باغ و تدبير امر، آن به مددكارى لطف حضرت بارى تعالى است.
ابن بابويه به سندهاى خود از ابى عمير از جماعتى از مشايخ خود از جمله ابان بن عثمان و هشام بن سالم و محمد بن حمران روايت نموده از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: عجب دارم از كسى كه ترسان باشد از چيزى و ملتجى نشود به گفتار «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»، چه حق تعالى در عقب آن فرموده:
«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ». و عجب دارم از كسى كه غمگين گردد و متوسل نشود به كلمه طيبه «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»، چه حق تعالى در عقب آن فرمايد: «وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ». و تعجب مىكنم از كسى كه خواهند مكرى به او رسانند و او
جلد 8 - صفحه 57
نگويد: «أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ»، چه حق تعالى در عقب آن فرموده: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا». و عجب دارم از كسى كه دنيا و زينت آن خواهد و نگويد «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، چه حق تعالى در عقب آن فرموده: «فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً» «1».
إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً: اگر مىبينى مرا كمتر از خود از جهت مال و اولاد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)
وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً (42) وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً (43) هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً (44)
ترجمه
گفت مر او را رفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك پس از نطفه پس درست كرد تو را مردى
ولى من ميگويم او است خدا پروردگار من شريك نمىگردانم با پروردگارم احديرا
و چرا وقتى كه داخل شدى در باغت نگفتى هر چه خدا خواهد شود نيست توانائى مگر از خدا اگر مىبينى كه من كمترم از تو در مال و اولاد
پس شايد پروردگارم بدهد بمن بهتر از باغ تو و بفرستد بر آن آفتى از آسمان پس گردد زمينى صاف
يا گردد آبش بزمين فرو رفته پس هرگز نتوانى مر او را جستن
و احاطه شد بآفت، ميوهاش پس گرديد چنانكه زير و رو ميكرد دو دستش را براى آنچه خرج كرده بود در آن و حال آنكه درختان افتاده بودند روى چوب بستهاى افتاده و ميگفت ايكاش من شريك نكرده بودم با پروردگارم احديرا
و نبود او را گروهى كه يارى كنند او را غير از خدا و نبود قادر بر دفاع از خود
در چنين جائى نصرت مخصوص خدا است كه حقّ است او بهتر است از راه پاداش و بهتر از جهت عاقبت كار.
تفسير
- پس از ختم مقالات فاسده مرد سابق الذّكر با رفيق فقيرش كه اهل ايمان بود او در جواب گفت براى توبيخ و ملامت آنمرد كه آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك براى آنكه اصل خلقت بنى آدم از خاك است پس از نطفه كه از غذا توليد ميشود و اغذيه از خاك پس معتدل نمود خلقت و قامت و اندام تو را و ساخت مردى كامل و تمام عيار مانند ساير افراد انسان چون شك در معاد موجب كفر است ولى من ميگويم چون كلمه لكنّا مركب است از لكن و انا با اسقاط همزه و اثبات الف و حذف اقول او است خداوند پروردگار و روزى دهنده من و شريك قرار
جلد 3 صفحه 427
نميدهم براى پروردگارم احدى از مخلوقات او را و اين اعتقاد جازم، كافى است براى افتخار من بر تو كه شاك و متزلزلى و چرا وقتى داخل باغت شدى براى اداء شكر و اقرار بعجز خود در برابر قدرت خداوند نگفتى آنچه خدا خواهد ميشود و آنچه نخواهد نميشود نيست توانائى و قوه و قدرتى براى احدى مگر از جانب خدا تا دلالت داشته باشد بر آنكه امور منوط بمشيت الهى است و آنچه نصيب تو شده از منافع و اموال بخواست خدا بوده نه بسعى و كوشش خودت و اگر مىبينى مرا كه مال و او لآدم كمتر از تو است از فضل خداوند بعيد نيست كه در آتيه نزديكى يا در آخرت عطا فرمايد بمن چيزهائى كه بهتر باشد از باغ تو و از قهر خدا دور نيست كه بفرستد براى كفر و كفران نعمت تو و ويران نمودن باغت آفات آسمانى را از قبيل باد سام و صاعقه و تگرگ و امثال اينها چون حسبان بمعناى چيز انداخته شده مانند تير و سنگ و بلا و عذاب است و بعضى آنرا جمع حساب و مأخوذ از آن دانستهاند يعنى چيزيرا كه مقدّر شده براى تصفيه حساب اعمالت و در نتيجه باغت خالى شود از اشجار و زراعات و بگردد زمين صاف و ساده و همواريكه پاى در آن بلغزد و رونده از رفتار بماند براى نرمى آن يا فرو رود آب آن باغ در زمين بطوريكه نتوانى ديگر تهيّه و تدارك آنرا بنمائى و خداوند با آنمرد بعد از اين گفتار بر طبق آن رفتار فرمود و يكى از آفات سماوى احاطه نمود بر كليّه ميوجات آن باغ و درختان آن بطوريكه صبح كه وارد باغ شد ديد چفتههاى موها افتاده روى زمين و درختها خوابيده روى آنها و از ميوهها اثرى نيست لذا دو دست را بيكديگر ميماليد و زير و رو ميكرد از اندوه و تأسف بر خرجى كه براى آبادى آن باغ كرده بود و از روى ندامت و پشيمانى بر اعمال و اقوال خود ميگفت ايكاش من براى خدا شريك قرار نميدادم احديرا و مانند رفيقم خداشناس و موحّد بودم و در مجمع فرموده كه در خبر است خداوند آتشى فرستاد كه آن باغ را سوزاند و آبش بزمين فرو رفت و با آنكه مغرور بمال و اولاد و اعوان خود بود در آنحال كسانى نبودند كه بتوانند يارى كنند او را جز خدا و خود او هم نتوانست جلوگيرى كند از بلاى الهى يا استرداد نمايد عوض اموال تلف شده خود را چون منتصر بمعناى دادستان است و در چنين روز و جائيكه روز و جاى انتقام از كافر و ظالم است خواه در دنيا باشد خواه در آخرت نصرت و
جلد 3 صفحه 428
يارى مخصوص بخدا است كه حقّ و ثابت است يا اختيار دارى و پادشاهى مخصوص باو است چون ولايت بكسر كه به اين معنى است نيز قرائت شده در هر حال پاداش الهى بهترين پاداشها و عاقبت اطاعتش بهترين عواقب است و گفتهاند چون فهميده بود ويرانى باغش در اثر كفر و كفران بوده پشيمان شده بود براى آنكه باغش خراب شده نه براى آنكه كار بدى كرده لذا توبهاش قبول نشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو لا إِذ دَخَلتَ جَنَّتَكَ قُلتَ ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مالاً وَ وَلَداً (39)
و چرا نبود زماني که داخل بستان خود شدي گفته باشي ما شاء اللّه آنچه خداوند مشيّت او تعلق گرفته که همچو بستاني و ماليّه بمن عطا فرموده من از خود چيزي ندارم نيست قوة و قدرتي مگر باعانت خداوند، اگر تو ميبيني که من كمتر از تو هستم از حيث مال و اولاد و مرا كوچك و حقير شمرده و خود را بزرگ و عظيم پنداشته و بر من تكبر و نخوت ميكني و سرزنش مينمايي انتظار داشته باش الطاف او را بمن وَ لَو لا إِذ دَخَلتَ جَنَّتَكَ قُلتَ ما شاءَ اللّهُ در باب توحيد افعالي گفتهايم که ده فعل است که مختص بخداوند است احدي شركت در آنها ندارد خلق و رزق اماته و احياء عزّت و ذلّت صحت و مرض غناء و فقر بايد انسان هر نعمتي که باو افاضه شده نه مستند بخود بداند و نه بغير و نه باسباب بلكه مستند بخدا بداند و شكر گذار باشد و بگويد ما شاء اللّه کان و ما لم يشأ لم يكن و اگر بعض مقدّمات و معداتش منوط به فعل انسان يا به اسباب ظاهر است آن را هم منوط بقوّه و حول الهي بداند و بگويد:
لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ.
سيّما مبنيّا علي القول بحركت جوهريّه که آن به آن افاضه وجود ميشود إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مالًا وَ وَلَداً چه اشخاصي يك روز در كمال عزّت و ثروت بودند و فردا در كمال ذلّت و فقر و بالعكس (سر شب سر تخت تاراج داشت سحرگه نه تن سر نه سرتاج داشت) من را که بچشم حقارت و فقر و بيكسي نگاه ميكني ممكن است خداوند عزت و شوكت و مال و منال بمن عطا فرمايد و خود را با كمال عزت و دولت و ثروت و عدّة و عدّه ميپنداري ممكن است بذلّت و تهي دستي
جلد 12 - صفحه 357
مبتلا شوي.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 39)- بعد از اشاره به مسأله توحید و شرک که مهمترین مسأله سر نوشت ساز است، مجددا او را مورد سرزنش قرار داده، میگوید: «چرا هنگامی که وارد باغت شدی نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است» چرا همه اینها را از ناحیه خدا ندانستی و شکر نعمت او را بجا نیاوردی؟! (وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ).
چرا نگفتی «هیچ قوت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست» (لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ).
اینها امکانات و وسائلی است که خدا در اختیار تو قرار داده، تو از خود هیچ نداری و بدون او هیچ هستی! سپس اضافه کرد: «اگر میبینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم» مطلب مهمّی نیست (إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم