يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (35)
بعد از ذكر قتل محاربين و بيان عقوبات ايشان امر به تقوى و پرهيز از معاصى مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ: اى كسانى كه ايمان آورديد، بترسيد از خدا در ارتكاب معاصى وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ: و بطلبيد بسوى او وسيله را، يعنى آنچه توسل توان نمود در طلب قرب به حضرت او. و كلمه جامعه در اين باب آنست كه وسيله كلى در تقرب به حضرت الهى، ملاحظه اوامر و نواهى اوست، يعنى فعل طاعت و ترك معاصى. وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ: و جهاد كنيد در راه او با اعداى ظاهر و باطن. شيخ طبرسى فرمايد: جهاد در راه خداى تعالى گاهى به دست و لسان و شمشير و قول و كتابت مىباشد. لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ: از براى اينكه شما رستگار شويد بسبب اين افعال.
«1» نهج البلاغه، خطبه 178.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 77
از امام محمّد باقر عليه السّلام مروى است در تفسير اين آيه فرمود: توسل كنيد به خدا در طلب رضا به اين وجه كه به قضاى او راضى باشيد و بر بلاى او صبر كنيد. در حديث است كه «الوسيلة منزلى فى الجنّة» «1».
در منهج- اصبغ بن نباته از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده:
فى الجنّة لؤلؤتان الى بطنان العرش احديهما بيضاء و الاخر صفراء فى كلّ واحد منها سبعون الف غرفة ابوابها و اكوابها من عرق واحدة فالبيضاء الوسيلة لمحمّد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيته و الصّفراء لابراهيم و اهل بيته «2» يعنى در بهشت دو لؤلؤ باشد از قرار بهشت تا بطنان عرش يكى سفيد و ديگرى زرد و در هر كدام هفتاد هزار غرفه است و درهاى همه از يك غرفه است. آنكه سفيد باشد وسيله محمّد و آل محمّد صلى اللّه عليه و آله است و زرد وسيله حضرت ابراهيم عليه السّلام و اهل بيت اوست. انس بن مالك از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله روايت نموده كه وسيله حجابى است ميان بنده و خدا، يعنى رحمت و ثواب سبحانه و آن على بن ابى طالب است. چون بنده به آن توسل كند، حق تعالى او را به آن درجه رساند.
قال بعضهم:
و اذ الرّجال توسّلوا بوسيلة
فوسيلتى حبّى لآل محمّد (ص)
اللّه طهّرهم بفضل نبيّه
و ابان شيعتهم بطيب مولد
«زهرى» گويد: بيمار شدم نزديك به هلاكت. با خود گفتم مرا به خدا وسيلتى بايد. و هيچكس را در عهد خود از حضرت على بن الحسين عليه السّلام بهتر نيافتم، خدمت آن سرور گفتم: يا بن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله حال مرا مشاهده مىفرمائى، بر من ببخشاى به دعائى كه متضمن مغفرت باشد و موجب خلاصى من از اين مرض. چه من نزد خدا از تو گرامىتر نمىبينم. فرمود: من دعا مىكنم تو آمين گو، يا تو دعا نما من آمين گويم. عرض كردم: دعا فرما من
«1» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 520، حديث 178 (با اندكى تفاوت)
«2» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 189.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 78
آمين گويم. حضرت دست به دعا برداشته گفت: بار خدايا پسر شهاب به من آويخته و من و پدران مرا وسيله جسته، به حق آن اخلاصى كه پدران من بدرگاه عزت تو داشتهاند حاجت او را روا فرما و شفا به او مرحمت نما، و روزى بر او وسيع، و مرتبه او را در علم رفيع گران. زهرى گويد به آن خدائى كه همه جانها بدست قدرت اوست بعد از آن ديگر هرگز بيمار نشدم و تنگدستى و سختى به من نرسيد از آن وقت تا كنون در راحت بودم و اميد دارم كه خدا به ميمنت دعاى آن حضرت مرا آمرزيده باشد. «1» شيخ ابو الفتوح رحمه اللّه از حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله روايت نموده:
چون حق تعالى آدم را آفريد، به امر او، روح در او دميده شد. در دست راست خود نگاه كرد پنج اشباح و تماثيل ديد از نور، بعضى راكع و بعضى ساجدند. آدم گفت: بار خدايا، پيش از من بشرى آفريدهاى؟ فرمود: نه. گفت: پس اين پنج صورت كيستند؟ فرمود: اينان از نسل تو به ظهور خواهند آمد. اگر اينها نبودى ترا نمىآفريدم و آسمان و زمين و عرش و كرسى و بهشت و جهنم ايجاد نمىكردم فانا المحمود و هذا محمّد و انا العالى و هذا علىّ و انا الفاطر و هذه فاطمة و انا ذو الاحسان و هذا الحسن و انا المحسن و هذا الحسين «2» اى آدم به عزت و جلال من سوگند، هيچ بندهاى نباشد كه مقدار خردلى بغض اينها را داشته باشد و نزد من آيد، مگر آنكه او را در جهنم برم و هيچ باك ندارم. اى آدم اينها صفوة منند از ميان خلق، من به اينان نجات دهم و به اينان هلاك كنم. چون ترا حاجتى به من باشد بوسيله اينها به من توسل نما و اينها را شفيع خود ساز. بعد از آن پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: ما سفينه نجاتيم، هر كه در سفينه محبّت ما نشيند، يعنى به ما متوسل و متمسك شود نجات يابد، و هر كه از ما اعراض كند و ما را وسيله نجات خود نسازد و به ما متمسك نشود هلاك گردد، و هر كه را حاجتى باشد
«1» منهج ج 3 ص 224.
«2» تفسير ابو الفتوح، جلد 4 ص 193- غاية المرام، فصل اوّل، باب اوّل، حديث اوّل (صفحه 5)- احاديث مشابه نيز در اين باب و باب دوّم كتاب، مذكور است.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 79
بايد ما را وسيله خود سازد.
تتمه- آيه شريفه رستگارى را حصر فرموده به چهار چيز: 1- ايمان به معتقدات حقه. 2- تقوى كه منبع اعمال حسنه و منشأ اخلاق مرضيه است.
3- طلب وسيله بسبب مقربان الهيه و انوار قدسيه. 4- جهاد در راه خدا به مجاهدات نفسانيه.
ابو سعيد خدرى از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله روايت نموده «1» كه فرمود: براى من وسيله خواهيد از حق تعالى. عرض كردم: يا رسول اللّه وسيله چه باشد؟ فرمود: درجه من است در بهشت، و او را هزار پايه باشد و از پايهاى تا پايه ديگر به اندازه تاختن اسب در مدّت يك ماه است. يك پايه از جواهر، ديگرى از زبرجد، ديگرى از ياقوت و يكى از زر و ديگرى از سيم، و روز قيامت آنرا حاضر و در ميان درجات پيغمبران نهند، و آن درجه در ميان درجات ايشان چون ماه درخشنده باشد در ميان ستارگان؛ و هيچ پيغمبرى و صديقى و شهيدى نيست مگر آنكه گويد: خوشا حال كسى كه اين درجه او باشد. پس از جانب حق تعالى ندائى رسد كه اين درجه محمّد صلى اللّه عليه و آله است. پس من به عرصه قيامت آيم، حلّهاى از نور پوشيده، و تاج كرامت بر سر نهاده، و على بن ابى طالب عليه السّلام در پيش من ايستاده، لواى حمد به دست و روى آن نوشته: «لا اله الّا اللّه المفلحون هم الفائزون باللّه» و چون به انبيا بگذريم، گويند: اين دو، ملك مقربند. و چون به ملائكه رسيم، گويند: اين دو پيغمبر مرسلند. من بيايم و در مرتبه خود نشينم و على در مرتبه پائينتر من نشيند، و هيچ نبى و رسولى و صديقى و شهيدى نباشد مگر آنكه گويد: «طوبى لهذين العبدين ما اكرمهما عند اللّه». ندائى رسد از حضرت عزّت كه همه بشنوند: «هذا حبيبى محمّد صلى اللّه عليه و آله و هذا علىّ وليّى، طوبى لمن احبّهما و ويل لمن ابغضهما». بعد فرمود: اى على، هيچكس نباشد از دوستان تو الّا چون ندا را بشنود رويش سفيد و دلش خرم گردد، و
«1» معالم الزلفى، محدّث بحرانى، فصل 4، باب 34، صفحه 155 (بنقل از امالى صدوق)- بحار الانوار، جلد 7، كتاب العدل و المعاد، باب 17، صفحه 326، حديث 2.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 80
هيچكس دشمن تو نبود مگر بعد از شنيدن اين ندا رويش سياه و دلتنگ و مضطرب شود.