آیه 30 سوره قلم
<<29 | آیه 30 سوره قلم | 31>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و رو به یکدیگر کرده به ملامت و نکوهش هم پرداختند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَقْبَلَ»: رو کرد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ «30» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ «31» عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ «32» كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «33»
پس به راه افتادند، در حالى كه آهسته با يكديگر مىگفتند. كه مبادا امروز مسكينى بر شما وارد شود. در آن صبحگاهان قصد باغ كردند در حالى كه خود را قادر (بر جمع محصول) مىپنداشتند. پس چون آن را (سوخته) ديدند، گفتند: ما راه را گم كردهايم، (اين باغ ما نيست). عاقلترين آنها گفت:
آيابه شما نگفتم چرا خدا را منزّه نمىدانيد (و با تصميم بر بخل خيال كرديد خدا عاجز و شما همه كارهايد). گفتند: پروردگار ما منزّه است، قطعاً ما ستمكاريم. پس به يكديگر روى آورده در حالى كه به ملامت هم مىپرداختند. گفتند واى بر ماكه سركش بوديم. اميد است پروردگار ما بهتر از آن رابراى ما جايگزين كند، همانا ما به پروردگارمان رغبت و اميد داريم. اينگونه است عذاب و اگر بدانند عذاب آخرت بزرگتر است.
جلد 10 - صفحه 182
نکته ها
«حَرْدٍ» به معناى بخل و منع ديگران است. «غَدَوْا عَلى حَرْدٍ» يعنى صاحبان باغ به قصد محروم كردن فقراحركت كردند.
حرص و بخل، انسان را سنگدل مىكند، تا آن جا كه به مسكين و فقير رحم نمىكند. «لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ»
«أَوْسَطِ» به كسى گويند كه معتدل و به دور از افراط و تفريط باشد. «1»
رسيدگى به مساكين مستحب نيست، بلكه واجب است، زيرا خداوند به خاطر ترك مستحب كسى را كيفر نمىدهد. در اين آيه محروم كردن مسكين سبب سوختن باغ در دنيا شد و در آخرت نيز، دوزخيان، دليل دوزخى شدن خود را بى اعتنايى به محرومان مىدانند.
ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ... لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ «2»
رسيدگى به فقرا، مخصوص فقراى مؤمن نيست. در اين ماجرا سخنى از ايمان و كفر فقيران نيست بلكه سخن از بخل و حرص بعضى و گرسنگى و فقر ديگران است.
گاهى براى تغيير فكر و فرهنگ، بايد فرد يا گروهى خطاكار در جامعه رسوا شوند تا موجب عبرت ديگران گردند. خداوندى كه «اظهر الجميل و ستر القبيح» است پرده بردارى مىكند و ماجراى باغى كه سوخت تابلوى تاريخ مىشود.)
در دعا و گفتگو با خداوند كلمه «رَبِّنا» را زياد بكار ببريم. در اين آيات چند بار اين كلمه تكرار شده است. رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ ... عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا ... إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ
قهر خدا كه آمد همه را مىسوزاند. با اينكه يكى از وارثان مخالف محروم كردن فقرا بودسهم او نيز سوخت.
نمونههاى عذاب دنيوى عبارت است از:
الف) سلب نعمت. ب) سلطه اشرار. ج) سلب توفيق. د) سلب امنيّت و آرامش.
ولى عذاب آخرت شديد، اليم، عظيم و كبير است. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
«1». مفردات راغب.
«2». مدثر، 42 و 44.
جلد 10 - صفحه 183
پیام ها
1- هرچه قصد سوء بيشتر باشد، خطر بيشتر است. «لا يَدْخُلَنَّهَا» (گفتند: احدى از فقرا وارد باغ نشود، خداوند هم تمام باغ را سوزاند.)
2- حرص و بخل گاهى به قدرى شديد مىشود كه فرد حاضر نيست حتّى يك فقير را بهرهمند سازد. «مِسْكِينٌ» در قالب مفرد آمده است.
3- روحيه حريصانه «لا يَسْتَثْنُونَ»، تصميم مخفيانه «يَتَخافَتُونَ» و اقدام قدرتمندانه «قادِرِينَ»، هيچيك كارى از پيش نمىبرد. (بل نحن محرومون)
4- از فوايد حوادث تلخ، بازگشت به خويشتن است. «فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ»
5- اگر ديگران را از يك جهت محروم كنيم، از چند جهت محروم مىشويم. «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ» (محروم از ميوه، محروم از پاداش الهى، محروم از دعاى فقرا، محروم از رضايت روح پدر، محروم از عزّت اجتماعى)
6- حرف حق را بگوييد، گرچه در اقليّت باشيد. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ ...
7- اعتدال و خردمندى، سبب دستگيرى از مستمندان و مانع حرص و بخل است. «قالَ أَوْسَطُهُمْ»
8- در شيوه تبليغ، از فرصت ها استفاده كنيد. كسانى كه ديروز حاضر به شنيدن حرف حق نبودند، امروز حاضر به شنيدن شدند. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ ...
9- در تحليل و بررسى ناگوارى ها به كوتاهىهاى خودمان اعتراف كنيم و خداوند را منزّه بدانيم. «سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
10- آنچه را ديروز انجام ندادهايد، امروز جبران كنيد. «لَوْ لا تُسَبِّحُونَ- قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا»
11- ريشه محروميّت از الطاف الهى، ظلم انسان به خويشتن است. بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ... إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ
12- اگر اتّحاد بر اساس تقوا نباشد، سرانجام به تفرقه تبديل مىشود. (برادرانى كه پيش از اين براى محروم كردن همدست بودند، امروز يكديگر را ملامت
جلد 10 - صفحه 184
كرده وگناه را به گردن يكديگر مىاندازند.) «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ»
13- ندادن حق ديگران، ظلم به خويش و طغيان به ديگران است. «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ- إِنَّا كُنَّا طاغِينَ»
14- در برابر خداوند، به ضعف و زشتى عمل خود اعتراف بيشترى كنيم. «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ- إِنَّا كُنَّا طاغِينَ» (چنانكه على عليه السلام در دعاى كميل مىگويد: «معتذرا نادما، منكسرا مستقيلا، مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا»)
15- به هنگام از دست دادن اموال دنيوى، به لطف و رحمت الهى اميدوار باشيد كه بهتر از آن را به شما بدهد. «عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها»
16- دست خداوند براى تأمين و جبران باز است. گناهكاران مايوس نباشند و خود را براى هميشه شكست خورده نپندارند. «يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها»
17- هيچ وقت براى بازگشت به خدا دير نيست. «إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ» (صاحبان باغ با مشاهده باغ سوخته، از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند و به سوى خدا روى آوردند.)
18- شكستن دل فقير، كيفر دنيوى و اخروى دارد. «كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ»
19- ايمان به كيفر و عذاب قيامت، مانع بخل و طغيان و ظلم است. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم