سران کافران قومش پاسخ دادند که ما تو را مانند خود بشری بیشتر نمیدانیم و در بادی نظر، آنان که پیرو تواند اشخاصی پست و بیقدر بیش نیستند و ما هیچگونه مزیتی برای شما نسبت به خود نمیبینیم، بلکه شما را دروغگو میپنداریم.
اشراف و سران کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشری مانند خود نمی بینیم، و کسی را جز فرومایگان که نسنجیده و بدون اندیشه از تو پیروی کرده باشند مشاهده نمی کنیم، و برای شما هیچ برتری و فضیلتی بر خود نمی بینیم، بلکه شما را دروغگو می پنداریم.
پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمىبينيم، و جز [جماعتى از] فرومايگانِ ما، آن هم نسنجيده، نمىبينيم كسى تو را پيروى كرده باشد، و شما را بر ما امتيازى نيست، بلكه شما را دروغگو مىدانيم.»
مهتران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خويش نمىبينيم. و نمىبينيم كه جز اراذل قوم از تو متابعت كنند. و نمىبينيم كه شما را بر ما فضيلتى باشد، بلكه پنداريم كه دروغ مىگوييد.
اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم! و کسانی را که از تو پیروی کردهاند، جز گروهی اراذل سادهلوح، مشاهده نمیکنیم؛ و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمیبینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور میکنیم!»
But the elite of the faithless from among his people said, ‘We do not see you to be anything but a human being like ourselves, and we do not see anyone following you except those who are simpleminded riffraff from our midst. Nor do we see that you have any merit over us. Indeed, we consider you to be liars.’
But the chiefs of those who disbelieved from among his people said: We do not consider you but a mortal like ourselves, and we do not see any have followed you but those who are the meanest of us at first thought and we do not see in you any excellence over us; nay, we deem you liars.
The chieftains of his folk, who disbelieved, said: We see thee but a mortal like us, and we see not that any follow thee save the most abject among us, without reflection. We behold in you no merit above us - nay, we deem you liars.
But the chiefs of the Unbelievers among his people said: "We see (in) thee nothing but a man like ourselves: Nor do we see that any follow thee but the meanest among us, in judgment immature: Nor do we see in you (all) any merit above us: in fact we think ye are liars!"
معانی کلمات آیه
ملاء: ملء (به فتح ميم): پر كردن و به كسر آن ، مقدارى را گويند كه ظرفى را پر كند. ملاء اشراف قوم را گويند كه هيبتشان قلوب را پر كند و ظاهرشان چشمها را.
به معنى جماعت نيز آيد . ظاهرا منظور از آن ، معناى اول است.
اراذلنا: رذل: دون و خسيس و پست (آنكه به حساب نيايد). ارذل: پست تر. جمع آن اراذل است.
بادى الرأى: بادى را بعضى «بادء» با همزه و بعضى «بادى» با ياء آخر قرائت كرده اند.
بنا بر قرائت اول، آن از بدء به معنى شروع است
و بنا بر قرائت دوم ، از بدو به معناى ظهور و آشكار شدن مى باشد .
منظور از «بادى الرأى»، اول رأى و رأى ناپخته است يعنى: بدون رأى پخته از تو پيروى كرده اند.[۱]
پس سران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى مثل خودمان نمىبينيم و جز اراذل و اوباش كه سادهلوحند (و نسنجيده در نگاهِ اوّل يار تو گشتهاند)، كس ديگرى را پيرو تو نمىيابيم، و براى شما هيچ برترى بر خودمان نمىبينيم، بلكه شما را دروغگومىپنداريم.
نکته ها
مخالفانِ حقّ، گاهى رهبران الهى را تضعيف كرده و مىگفتند: شما انسانهايى مثل ما هستيد، نه برتر از ما.
گاهى پيروان آنها را كوچك مىشمرند و مىگفتند: آنها افرادى بىسر و پا و بىشخصيّت هستند.
و گاهى مكتب را تضعيف مىكردند و مىگفتند: سخن شما دروغ و افترا يا سحر يا افسانههاى پيشينيان است و يا سخنان شما حرفهاى عادّى است كه اگر بخواهيم ما نيز مثل آن را مىآوريم.
پیام ها
1- معمولًا اشراف در خط اوّل مخالفان انبيا بودهاند. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا»
2- مستكبران، از مساوات با تودهى مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند.
«هُمْ أَراذِلُنا»
3- كسانى كه وابستگى كمترى به دنيا دارند، بهتر و زودتر ايمان مىآورند. «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا»
4- در ديد دنياپرستان، مال و ثروت ارزش است، نه حقّ و حقيقت. «ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ»
5- مخالفان انبيا، برهان ندارند و آنچه مىگويند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است. «بَلْ نَظُنُّكُمْ»
6- عقل كفّار در چشم آنهاست. در اين آيه 3 بار كلمهى «ما نَرى» آمده است.
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ: پس گفتند اشراف و رؤسائى كه كافر شده بودند از قوم نوح، به نوح عليه السّلام: ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا: نمىبينيم تو را مگر بشرى مثل ما. يعنى مزيتى كه تو را تخصيص به نبوت و اطاعت تو را بر ما واجب گرداند، نمىبينيم. از شدت نادانى، هياكل بشرى ديدند و از درك حقايق نبوى غافل ماندند، به گمان باطلى كه پيغمبر بايد از غير بشر باشد، و حال آنكه بعثت همجنس اصلح و از شايبه شبهه دورتر خواهد بود. بعلاوه با اشتراك در اكل و شرب و ظهور كمالات و خارق عادات، هر آينه البته اولى باشد در متابعت.
وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ: و ما نمىبينيم تو را پيروى كرده باشند، إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ: مگر كسانى كه ايشان فرومايگان و پست طبعانند كه در بدو امر تابع شدند، يعنى به تو ايمان آوردند بىتفكر و تأمل. يا متابعان تو را هر كه نظر نمايد در بادى الرأى ايشان را به صفت رذالت و پست طبعى مشاهده كند، و حال آنكه اگر چشم بصيرت داشتى آنها را به بلند همتى و عالى طبعى شناختى؛ زيرا قبول نصيحت عاقل و پيروى مربى كامل را حكم عقلى باشد. ايضا چون دانستند كه زينت دنيوى فانى است، لذا دست از آن برداشته همت خود را به عبادت حق كه سرمايه نعم باقيه اخرويه است مصروف داشتند، لا جرم به فقر و
جلد 6 - صفحه 53
فاقه و مسكنت سلوك نمودند. وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ: و نمىبينيم شما را يعنى تو و پيروان تو را بر ما افزونى از كثرت مال و جاه و منزلت در دنيا به شرف و حسب تا بدان سبب تصديق نبوت و پيروى تو بايد كرد. بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ: بلكه گمان مىبريم شما را دروغگويان؛ اما تو در ادعاى نبوت و تابعان تو در تصديق متابعت.
نكته: قوله تعالى «بادِيَ الرَّأْيِ» ابو عمرو و نصر به همزه قرائت و بقيه بىهمزه. «1» اوّلى از بدء به معنى الابتداء، يعنى ما كه به اول رأى انديشه مىكنيم چنين مىبينيم و مىدانيم. دومى از بدا به معنى ظهر، يعنى به ظاهر رأى تابع شدند نه رأى سديد.
و بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش گفت همانا من براى شما بيم دهندهاى هستم آشكار
كه نپرستيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى دردناك
پس گفتند آن جمعى كه كافر شدند از قومش نمىبينيم تو را مگر انسانى مانند خودمان و نمىبينيم تو را كه پيروى كرده باشند تو را مگر آنانكه ايشانند فرومايگان ما در بدو نظر و نمىبينيم براى شما بر خودمان فضيلتى بلكه گمان ميكنيم شما را دروغگويان
گفت اى قوم من بگوئيد مرا اگر باشم داراى حجّتى از پروردگارم و داده باشد مرا نعمتى از نزد خود پس پوشيده شده باشد بر شما آيا الزام كنيم شما را بآن با آنكه شما باشيد مر آنرا ناخوش دارندگان.
تفسير
شمّهاى از احوال حضرت نوح عليه السّلام در سوره اعراف ذيل آيهاى كه صدر آن با اين آيه موافق است ذكر شد و مفاد اين آيات بنحو اجمال آنستكه آنحضرت
جلد 3 صفحه 74
بعد از آنكه برسالت منصوب شد بقوم خود فرمود كه من از طرف خداوند مبعوث شدم كه شما را از عذاب او بترسانم و موجبات آنرا بيان كنم و راه نجات از آنرا بشما بياموزم و مهمّتر از تمام امور آنستكه غير از خدا را عبادت نكنيد و در صورت تخلّف بعذاب اليم گرفتار خواهيد شد اشراف و اعيان قوم آنحضرت كه كافر بودند چون تصوّر مينمودند پيغمبر خدا بايد از جنس بشر نباشد با آنكه لازم است باشد در جواب گفتند تو هم بشرى هستى مانند ما و مزيّتى ندارى كه موجب آن شود كه ما بفرمان تو باشيم و بقول تو عمل نمائيم جمعى مردمان فرو مايه و پست از ما، در ظاهر امر بدون دقت و فكر متابعت از تو نمودهاند اگر بادى مأخوذ از بدو بمعنى ظهور باشد و اگر از بدء بمعنى ابتداء باشد يعنى بنظر سطحى ابتدائى پيروى از تو نمودند و بنظر حقير مئال هر دو معنى به يك امر است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه حال پيروان تو در بد و نظر معلوم است كه از اراذلند در هر حال پست بودن اهل ايمان در نظر آنها براى فقرشان بود زيرا اهل دنيا بكسانيكه دستشان از مال دنيا تهى است بچشم حقارت نظر ميكنند چون مهمّ در نظر خودشان را نزد ايشان نمىبينند چنانچه قمّى ره فرموده مرادشان از اراذل فقراء بود و اين اشتباه بزرگى است چون شرف مرد بعلم و تقوى و ادب است نه بمال و حسب و نسب و در خاتمه كلام آنحضرت و اتباع او را تكذيب نمودند بمقتضاى گمان خودشان كه سيره اهل باطل است و حضرت نوح در جواب قوم فرمود شما بگوئيد بدانم اگر من معجزه و گواهى بر صدق ادّعاء خود داشته باشم و خداوند آن رحمت يا نعمت نبوّت را بمن عطا فرموده باشد و آن بر شما مشتبه و مخفى شده باشد كه تصديق مرا نكنيد براى آنكه تفكّر و تدبّر نداريد آيا ما ميتوانيم شما را الزام كنيم بآن معجزه يا قبول نبوّت با آنكه معرفت به اجبار حاصل نميشود و شما كراهت داريد از آن لذا بنظر انصاف تامّل و فكر نميكنيد تا معرفت پيدا كنيد و اين معنى ظاهر است اگر فعميت بفتح عين و تخفيف ميم قرائت شود و اگر بضمّ عين و تشديد ميم باشد معنى آنستكه پس تعميه و مشتبه كرده شود اگر چه موجب عمى و شبهه خودشان باشند بترك تامّل و تفكّر، تامّل لازم است.
وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُم أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأيِ مراد از اراذل آدمهاي بيعرضه و بياعتبار و فقير که مورد اعتناء و اهميت نيستند در مقابل اعيان و اشراف و اغنياء که مورد احترام و اعتناء هستند و خود را بزرگان قوم تصور ميكنند كساني که بحضرتش ايمان آورده بودند دسته اول بودند که آنها را در ابتداء رؤيت که معني بادي الرأي است اراذل ميدانستند و غافل از اينكه هميشه اهل دين و اهل آخرت همين طائفه بودند زيرا آلوده بزخارف دنيا نشده بودند و بالعكس اعيان و اشراف غرق شهوات و هواهاي نفسانيه و مرتكب ملهيات حتي در زمان حاضر آنچه در مساجد و مجالس ديني مشاهده ميشود همين اشخاص متوسط هستند و در مراكز فساد اعيان و اشراف مشاهده ميشوند، بلي فقير تهي دست که گفتند «الفقر سواد الوجه في الدارين» از هر دو دسته خارج هستند و در هر دو قسم مراكز براي كلش و گدايي حاضر ميشوند و جز بند و كلاشي نظري ندارند.
وَ ما نَري لَكُم عَلَينا مِن فَضلٍ البته اهل دنيا فضل و كمال را باسم و رسم و عنوان و جاه و مقام ميدانند لذا اشخاص متدين متقي را پست ميشمارند و حال آنكه خداوند معين فرموده إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ أَتقاكُم حجرات آيه 13.
(آیه 27)- اکنون ببینیم نخستین عکس العمل طاغوتها و خودکامگان و صاحبان زر و زور آن عصر در برابر این دعوت بزرگ و اعلام خطر آشکار چه بود؟
آنها سه پاسخ در برابر دعوت نوح دادند.
نخست «اشراف و ثروتمندان کافر فوم او (نوح) گفتند: ما تو را جز انسانی همانند خود نمیبینیم» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا).
در حالی که رسالت الهی را باید فرشتگان بدوش کشند، به گمان این که مقام انسان از فرشته پایینتر است و یا درد انسان را فرشته بهتر از انسان میداند! دلیل دیگر آنها این بود که گفتند: ای نوح! «ما در اطراف تو، و در میان آنها که از تو پیروی کردهاند کسی جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن و سال ناآگاه و بیخبر که هرگز مسائل را بررسی نکردهاند نمیبینیم» (وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ).
بالاخره سومین ایراد آنها این بود که میگفتند قطع نظر از این که تو انسان
ج2، ص338
هستی نه فرشته، و علاوه بر این که ایمان آورندگان به تو نشان میدهد که دعوتت محتوای صحیحی ندارد «اصولا ما هیچ گونه برتری برای شما بر خودمان نمیبینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنیم» (وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ).
و به همین دلیل «ما گمان میکنیم که شما دروغگو هستید» (بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: