آیه 259 سوره بقره
<<258 | آیه 259 سوره بقره | 260>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
یا به مانند آن کس (عزیر) که به دهکدهای گذر کرد که خراب و ویران شده بود، گفت: (به حیرتم که) خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد! پس خداوند او را صد سال میراند سپس زنده کرد و برانگیخت و بدو فرمود که چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ نمودم، خداوند فرمود (نه چنین است) بلکه صد سال است که به خواب مرگ افتادهای، نظر در طعام و شراب خود بنما که هنوز تغییر ننموده، و الاغ خود را بنگر (که اکنون زندهاش کنیم تا احوال بر تو معلوم شود) و تا تو را حجت و نشانهای برای خلق قرار دهیم (که امر بعثت را انکار نکنند) و بنگر در استخوانهای آن که چگونه درهمش پیوسته و گوشت بر آن پوشانیم. چون این کار بر او روشن گردید، گفت: به یقین میدانم که خدا بر هر چیز قادر است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
قريه: آبادى اعم از آنكه شهر باشد يا ده، «قرى» در اصل به معنى جمع كردن است، شهر را از آن قريه گويند كه خانه ها يا مردم را در يك جا جمع كرده است. اينكه قريه را ده معنى كرده اند غلط مشهور است (قاموس قرآن).
خاوية: خالى. خواء در اصل به معنى خالى شدن است. به معنى سقوط و انهدام نيز آيد ولى در آيه معناى اول مراد است.
عروش: بناها. خانه ها. معناى اصلى عرش بلندى است، تخت، بنا، داربست انگور و خانه را به مناسبت بلندى عرش و عروش گفته اند (قاموس قرآن).
لبثت: لبث به معنى درنگ و توقف است.
لم يتسنه: متغير نشده. اين لفظ از ماده «سنه» به معنى تغير است.
ننشزها: نشز در اصل به معنى بلند شدن است، مراد از آن در آيه زنده شدن استخوانها و سوار شدن بروى هم است.
نكسوها: كسا و اكساء به معنى پوشاندن لباس است، مراد در آيه پوشاندن گوشت بر استخوانهاست.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«259» أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
يا همانند كسى (عُزَير) كه از كنار يك آبادى عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن بر روى سقفهايش فرو ريخته بود (و مردم آن مرده و استخوانهايشان در هر سو پراكنده بود، او با خود) گفت: خداوند چگونه اينها را پس از مرگ زنده مىكند؟
پس خداوند او را يك صد سال ميراند و سپس زنده كرد (و به او) گفت: چقدر درنگ كردى؟ گفت يك روز، يا قسمتى از يك روز را درنگ كردهام! فرمود: (نه) بلكه يكصد سال درنگ كردهاى، به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى) نگاه كن (كه با گذشت سالها) تغيير نيافته است. و به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه متلاشى شده است، اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم) و (هم) تو را نشانه (رستاخيز) و حجتى براى مردم قرار مىدهيم. (اكنون) به استخوانها (ى مَركب خود) بنگر كه چگونه آنها را بهم پيوند مىدهيم و بر آن گوشت مىپوشانيم. پس هنگامى كه (اين حقايق براى آن مرد خدا) آشكار شد، گفت: (اكنون با تمام وجود) مىدانم كه خداوند بر هر كارى قادر و تواناست.
جلد 1 - صفحه 414
نکته ها
آيهى قبل گفتگوى حضرت ابراهيم با نمرود را بازگو كرد كه پيرامون توحيد گفتگو مىكردند و هدايت از طريق استدلال بود و ابراهيم با استدلال پيروز شد. نمونهى دوّم خروج از ظلمات به نور، در اين آيه است كه پيرامون معاد گفتگو مىشود و هدايت از طريق نمايش و به صورت محسوس و عملى صورت مىگيرد. در تفاسير و برخى روايات آمده است كه نام اين شخص «عُزير» بوده است. در تفسير الميزان مىخوانيم كه اين شخص بايد پيامبر باشد، زيرا خداوند با او سخن گفته است.
پیام ها
1- به تمدنهاى ويران شده گذشته، بايد به ديده عبرت نگريست و درسهاى تازه گرفت. «مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ»
2- هرچند مىدانيد، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسيدن بالا ببريد. «أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ»
3- صد سال مردن، براى يك نكته فهميدن بجاست. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ»
4- گذشت زمان طولانى، خللى در قدرت خداوند وارد نمىآورد. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»
5- رجعت و زنده شدن مردگان در همين دنيا و قبل از قيامت قابل قبول است.
«فَأَماتَهُ ... بَعَثَهُ»
6- نمايش، از بهترين راههاى بيان معارف دينى است. «فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ ... وَ انْظُرْ إِلى ... وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ ...»
7- با اراده الهى استخوان محكم، متلاشى مىشود، ولى غذايى كه زود فاسد مىشود، صد سال سالم باقى مىماند. «لَمْ يَتَسَنَّهْ»
8- نمايش قدرت پروردگار براى ارشاد و هدايت مردم است، نه براى سرگرمى و يا حتّى قدرتنمايى. «وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ»
9- خداوند صحنهاى از قيامت را در دنيا آورده است. «فَأَماتَهُ ... ثُمَّ بَعَثَهُ ... وَ انْظُرْ إِلى
جلد 1 - صفحه 415
الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها»
10- معاد، جسمانى است. زيرا اگر معاد روحانى بود، سخن از استخوان به ميان نمىآمد. «وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ»
11- مشت نمونهى خروار است. خداوند گوشههايى از قدرت خود در قيامت را در دنيا به نمايش گذارده است. «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم