آیه 247 سوره بقره
<<246 | آیه 247 سوره بقره | 248>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پیغمبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست در صورتی که ما به پادشاهی شایستهتر از اوییم و او را مال فراوان نیست. رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده، و خدا ملک خود را به هر که خواهد بخشد، که خدا به حقیقت توانگر و داناست.
و پیامبرشان به آنان گفت: بی تردید خدا طالوت را برای شما به زمامداری برانگیخت. گفتند: [شگفتا!] چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروایی از او سزاوارتریم، و به او وسعت و فراخی مالی داده نشده [پس ما کجا و زمامداری انسانی تهیدست کجا!؟] [پیامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزیده و وی را در دانش و نیروی جسمی فزونی داده؛ و خدا زمامداریش را به هر کس که بخواهد عطا می کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست.
و پيامبرشان به آنان گفت: «در حقيقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنكه ما به پادشاهى از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال، گشايشى داده نشده است؟» پيامبرشان گفت: «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى] بدنى بر شما برترى بخشيده است، و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مىدهد، و خدا گشايشگر داناست.»
پيغمبرشان به آنها گفت: خدا طالوت را پادشاه شما كرد. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهى باشد؟ ما سزاوارتر از او به پادشاهى هستيم و او را دارايى چندانى ندادهاند. گفت: خدا او را بر شما برگزيده است و به دانش و توان او بيفزوده است، و خدا پادشاهيش را به هر كه خواهد دهد كه خدا دربرگيرنده و داناست.
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (*طالوت*) را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ملك: حكمران. ملك (بضم ميم) به معنى حكومت و اداره امور، ملك (بفتح ميم) اداره كننده آن است.
طالوت: نام فرماندهى است كه بر بنى اسرائيل تعيين شد، گفته اند از نواده هاى بنيامين پسر يعقوب بود.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«247» وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
وپيامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما مبعوث (وانتخاب) كرده است، گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد در حالى كه ما از او به فرمانروايى شايستهتريم و به او ثروت زيادى داده نشده است؟ پيامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است وخداوند ملكش (فرماندهى ورهبرى) را به هر كس بخواهد مىبخشد وخداوند (احسانش) وسيع و (به لياقتها و توانايىهاى افراد) آگاه است.
نکته ها
كلمه «واسع» يعنى خداوند بىنيازى است كه از هيچگونه بخششى عاجز نيست.
گرچه بنىاسرائيل از پيامبرشان فرمانده نظامى براى رهبرى جنگ خواستند؛ «مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ولى از آنجا كه آنان بهانه گرفته وگفتند: طالوت را به سلطنت چه كار؟ معلوم مىشود كه او علاوه بر فرمانده نظامى، سلطان آنان نيز قرار گرفت. اين گروه ستمديده بنىاسرائيل با آنكه براى رهايى از چنگال ظالمان، از پيامبرشان درخواست تعيين فرمانده كرده بودند، ولى وقتى پيامبرشان طالوت را كه جوانى چوپان و فقير و گمنام بود، به فرماندهى و زمامدارى آنان تعيين نمود، گفتند: چگونه او مىتواند فرمانده ما باشد در حالى كه شهرت و ثروتى ندارد؟ و ما به جهت ثروت و دارايى كه داريم، از او لايقتريم!
پيامبر وقتى بهانهگيرى آنها را به خاطر فقر وندارى طالوت شنيد، فرمود: بىگمان خدا او را بر شما برگزيده است واو توانايى علمى وقدرت بدنى و نيروى لازم براى فرماندهى جنگ را دارد. خداوند هركس را كه بخواهد بخاطر لياقت و استعدادهاى نهفتهاش فرماندهى
جلد 1 - صفحه 385
مىبخشد. آرى، اگر نظر او به سنگى تعلق گيرد، جواهر مىشود واگر به خارى افتد، گل واگر به فقيرى نظر كند فرمانده مىشود.
آيا چوپانى كه گوسفندانش گم مىشوند، لياقت فرماندهى دارد؟ در روايات آمده است:
طالوت چوپانى بود كه در پى گوسفندان گمشدهاش از اطراف به سوى شهر آمده بود و به خدمت پيامبر رسيد و خداوند به پيامبر وحى كرد كه همين چوپان لياقت فرماندهى دارد و او را به مردم معرفى كن.
شايد مراد از جملهى «بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ» جامعيّت علوم باشد. يعنى او در بسيارى از علوم، اطلاعات گستردهاى داشت.
پیام ها
1- پيامبران بر اساس وحى، جانشين خود را انتخاب مىكنند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ»
2- رهبرى كه خداوند تعيين كند، به نفع مردم است. «بَعَثَ لَكُمْ»
3- اگر مىخواهيد به آزادى و نجات برسيد، بايد رهبر الهى را بپذيريد. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً»
4- دين از سياست جدا نيست. انبيا مستقيماً در مسائل نظامى دخالت وفرمانده نظامى عزل ونصب مىكردند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ»
5- از استعدادهاى نهفته در افراد گمنام و فقير، غافل نباشيد. «قَدْ بَعَثَ لَكُمْ»
6- نشانهى ايمان واقعى، تسليم در برابر خدا و رسول است و بنىاسرائيل به خاطر پندار غلط تسليم نبودند. «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا»
7- يكى از امتحانات الهى، نحوه برخورد ما با رهبر الهى است. «قالُوا أَنَّى يَكُونُ ...»
8- خودبرتربينى، محكوم است. «1» «نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ»
9- نام و مقام و شهرنشينى، نشانه برترى نيست. در اين آيه از كسانى كه ملاك برترى را مال و مقام دانستهاند، انتقاد شده است. «لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»
«1». چنانكه شيطان گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» اعراف، 12.
جلد 1 - صفحه 386
10- انتخاب الهى، بر اساس لياقت است، نه گزاف و بيهوده. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
11- قدرت علمى و توانايى جسمى، دو شرط لازم براى فرماندهى لشكر است.
«بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
12- توانايى علمى، مهمتر از توانايى جسمى است. «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» ابتدا كلمهى «علم» آمد، سپس «جسم».
13- رهبر و مدير بايد زير دستان خود را توجيه كند و دليل كار و انتخاب خود را بازگو كرده و ابهامات را برطرف كند و نگويد اين حقّ من است كه هر كارى بخواهم انجام دهم. پيامبر دليل انتخاب طالوت را توانايى علمى وجسمى او بيان كرد. «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
14- نه فقر وگمنامى، مانع لطف الهى است و نه ثروت وشهرت، باعث آن. «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»
15- سرچشمهى اكثر اعتراضات مردم، كوته نظرى و كوته فكرى است، ولى علم خداوند بىنهايت ونامحدود است. «واسِعٌ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (247)
«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، جلد اوّل، صفحه 81.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 439
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ: و گفت بنى اسرائيل را پيغمبر ايشان، إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً: بدرستى كه خدا بتحقيق مبعوث فرمود براى شما طالوت را پادشاه فرمان روا. چون اين را شنيدند در غضب شدند، قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا: گفتند از روى استبعاد در جواب پيغمبر، از كجا سزاوار است مر طالوت را سلطنت بر ما، وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ: و حال آنكه ما سزاوارتريم به پادشاهى از او، زيرا از سبط يهودائيم كه به وراثت پادشاهى داريم و صاحب ثروت و جاه هستيم، پس به سبب وراثت و مكنت ما احق باشيم از طالوت كه از سبط بنيامين است و در آن سبط نه نبوت است و نه سلطنت. وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ: و داده نشده است فراخى و كثرت ملك دنيا، يعنى با آنكه وراثت و پادشاهى ندارد صاحب ثروت هم نيست. و ندانستند كه استحقاق رياست و حكومت و خلافت الهيه فرع استعداد اخلاق پسنديده و فضايل جليله و خصايل حميده است، و معظم امر در آن معارف الهيه است نه اموال دنيويه، و لذا اشموئيل در رد قول آنها برآمده، قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ: گفت بدرستى كه خداى تعالى مبعوث ساخته او را بر شما به سلطنت و پادشاهى. وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ: و زيادتى و افزونى عطا فرموده او را سعه در علم و جسم، يعنى او را عارف نمود به وجوه علم و حكمت خصوصا در سياست و تدبير ممالك و عساكر و مراعات عدالت ميان رعيت و همچنين از حيث جسم با قوت و صاحب جمال بود. وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ: و خداى تعالى عطا فرمايد سلطنت را كه منتسب به او است هر كه را خواهد از كسانى كه صلاحيت و قابليت پادشاهى او را دارد. وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ: و خداى تعالى صاحب فضل بسيار است در اعطاى زمام اختيار به قبضه هر كه خواهد، دانا است به استحقاق كسى را كه مبعوث فرمايد براى امارت و خلافت و حكومت.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 440
تنبيه: چون بنى اسرائيل استبعاد نمودند پادشاهى طالوت را به جهت فقر و سقوط نسب، حق تعالى رد اين مطلب نمود به دلايلى: 1- تعيين و تملك او از جانب حق تعالى باشد، و البته به تمام جهات اعلم است به مصالح شما. 2- شرط پادشاهى كثرت علم است تا به آن متمكن شود بر معرفت سياست، و نيز جسامت بدن تا وقر او در قلوب اعظم، و در مقاومت مكائد جنگ اقوى باشد، و اين هر دو صفت را خدا به طالوت عطا نموده.
3- آنكه حق سبحانه مالك الملك على الاطلاق است، پس ملك را به هر كه خواهد مرحمت فرمايد. 4- آنكه واسع الفضل است، توسعه فضل بر فقير نمايد و او را غنى گرداند، داناست به كسى كه لياقت دارد منصب امارت را.
تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه امارت و حكومت الهيه منوط باشد به دارا بودن صفات جسمانى مانند شخصيت و كمالات نفسانى مانند اعلميت و اهليت و قابليت به حسب حكمت و مصلحت، و آن را جز علام الغيوب كسى عالم نيست؛ پس تعيين آن از جانب او خواهد بود، چنانچه طالوت را كه به حسب جسم و بسط علم برترى داشت سلطنت و پادشاهى را مرحمت فرمود، بنابراين كسانى كه به جهت ترس مكرر فرار از جهاد و به سبب نادانى در جواب مسائل متحير و سرگردان ماندند، چگونه اهليت خلافت و امارت الهيه را خواهند داشت!
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (247)
ترجمه
و گفت مر ايشان را پيغمبرشان همانا خداوند بتحقيق برانگيخت از براى شما طالوت را پادشاه گفتند از كجا باشد مر او را پادشاهى بر ما و ما سزاوار- تريم بپادشاهى از او با آنكه داده نشده است باو وسعتى از جهت مال گفت همانا خداوند برگزيد او را بر شما و افزود او را بسطى در علم و جسم و خدا ميدهد ملكش را بهر كس خواهد و خدا وسعت دهنده دانا است.
تفسير
پس از تعيين پادشاه بنى اسرائيل به پيغمبرشان گفتند چرا طالوت بايد پادشاه ما باشد و از كجا او اهليت اينمقام را پيدا كرده با آنكه ما از اولاد يهودا
جلد 1 صفحه 311
هستيم و پادشاهى ارث ما است بعلاوه صاحب ثروت و مكنت و جاهيم و طالوت شخصى است فقير و بىبضاعت اشموئيل فرمود اين منصبى است كه از طرف خداوند براى او تعيين شده كه عالم است بمصالح شما و خير شما را ميخواهد لابد خير و صلاح شما را در سلطنت او دانسته بعلاوه شرط سلطنت علم و اطلاع باوضاع داخل و خارج مملكت است كه در امور سياسيه بتواند اقدام نمايد و نيز توانائى و قوت بدنى و عظمت جثه است تا آنكه در نظر دشمنان با عظمت و رعب آور باشد و نيرومند گردد و تدابير جنگى را بكار برد ثروتمندى و اولاد يهودا بودن چه مدخليت در اين امور دارد خداوند طالوت را متصف باين اوصاف كه در خور پادشاه است فرموده گويند مرد ايستاده وقتى دستش را بلند ميكرد بسر او ميرسيد و خداوند مالك الملك و واسع الفضل است هر كس را بخواهد و صلاح بداند پادشاهى و مكنت كرامت مى- فرمايد و كسى را نمىرسد كه در امر او چون و چرا نمايد چون دانا است و نادان حق ايراد بدانا ندارد و قمى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه بنى اسرائيل بعد از حضرت موسى مرتكب معاصى شدند و دين خدا را تغيير دادند و از فرمان الهى تخلف نمودند و در ميان آنها پيغمبرى بود كه امر و نهى مينمود و آنها اطاعت نمى كردند و روايت شده كه او ارمياء نبى بوده است پس خداوند جالوت را بر آنها مسلط فرمود و او قبطى بود آنها را اذيت نمود مردانشان را كشت و خارج از ديارشان كرد و اموال آنها را تصرف نمود و زنانشان را بخدمتگارى وادار كرد پس آنها متوسل به پيغمبرشان شدند و گفتند از خدا بخواه كه پادشاهى براى ما بر انگيزاند كه ما در تحت لواى او با دشمنان خود رزم كنيم در راه خدا و معمولا در بنى اسرائيل نبوت در يك خانواده بود و سلطنت در يك خانواده خداوند نبوت و سلطنت را براى بنى اسرائيل در يك خانواده جمع نفرموده بود نبوت در اولاد لاوى بود و سلطنت در اولاد حضرت يوسف و طالوت از اولاد ابن يامين بود كه برادر مادرى حضرت يوسف است پس نه از خانواده نبوت بود نه از خانواده سلطنت ولى اعلم از همه و شجاع و قوى بود و جثه بزرگى داشت كه مانند او كسى نبود و فقير بود و آنها او را بفقر و تهيدستى ملامت نمودند و بر او عيب گرفتند و از اختيار خداوند او را براى سلطنت غضبناك شدند و چون فرمان جنگ داد پشت كردند مگر كمى و
جلد 1 صفحه 312
سؤال و جواب مذكور در آيه شريفه در ميان ايشان و پيغمبرشان بوقوع پيوست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنّي يَكُونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا وَ نَحنُ أَحَقُّ بِالمُلكِ مِنهُ وَ لَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ قالَ إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَ الجِسمِ وَ اللّهُ يُؤتِي مُلكَهُ مَن يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (247)
(و پيغمبرشان مر ايشان را گفت که خداوند طالوت را بر شما پادشاه برگزيد گفتند چگونه براي او بر ما پادشاهي باشد و حال آنكه ما بپادشاهي از او سزاوارتريم و فراخي مال باو داده نشده، پيغمبر گفت همانا خدا او را بر شما برگزيد و وسعت در علم و جسم باو فزوني داد و خدا پادشاهيش را بهر که بخواهد ميدهد و خداوند محيط و داناست) وَ قالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالُوتَ مَلِكاً بعد از آنكه بني اسرائيل از پيغمبرشان ارميا«1» چنين تقاضايي نمودند او بايشان گفت که خداوند طالوت را براي شما پادشاه قرار داد و طالوت مردي فقير و داراي شغل سقائي و از اولاد بنيامين بود ولي اعلم بني اسرائيل و اشجع آنها بود.
قالُوا أَنّي يَكُونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا وَ نَحنُ أَحَقُّ بِالمُلكِ مِنهُ با اينكه بني اسرائيل خودشان از پيغمبرشان خواسته بودند که پادشاهي براي آنها تعيين كند و پيغمبرشان فرمود که خداوند طالوت را براي شما برگزيد و با كلمه «لهم»
1- و در مجمع البيان و روايتي در بحار از حضرت باقر (ع) آن پيغمبر را اشموئيل ذكر كرده که بعربي اسمعيل است و در عهدين بلفظ صموئيل يافت ميشود.
جلد 2 - صفحه 504
که دلالت بر نفع ميكند اينکه مطلب را بيان فرمود يعني سلطنت طالوت بنفع شما است، ولي آنها اعتراض نموده و وي را لايق پادشاهي ندانسته و با كلمه (علينا) که دال بر ضرر است اينکه معني را اظهار كردند و اينکه اولين مخالفتي بود که از آنها در اينکه باره صادر شد، چون خيال ميكردند سلطنت بايد در بيت يوسف، و سلطان شخص متمكن و ثروتمند و داراي اسم و عنوان باشد چنانچه يهود زمان پيغمبر اسلام توهم كرده بودند که پيغمبري که در كتب آنها بوي بشارت داده شده بايد از بني اسرائيل باشد و چون ديدند از بني اسمعيل است مخالفت نمودند از اينجهت گفتند چگونه براي طالوت سلطنتي بر ما باشد و حال آنكه ما بپادشاهي سزاوارتر از اوئيم، زيرا داراي ثروت و مكنت و اسم و عنوان و از بيت پادشاهي ميباشيم.
وَ لَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ و طالوت وسعت در مال باو داده نشده و مرد فقير و تهي دست است.
قالَ إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم پيغمبرشان گفت که او را خدا برگزيده است و كسي را که خدا انتخاب كند البته شايسته و لايق است و خداوند حكيم شخص نالايق را اختيار نميفرمايد.
«وَ زادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَ الجِسمِ» اگر مال ندارد خداوند دو چيز باو عنايت فرموده که بواسطه آن دو بر شما برتري دارد و لايق مقام پادشاهي و تدبير امور است يكي علم که بواسطه آن سياست و مملكت داري و تدبير امور كشوري و لشگري را ميتواند بكند و ديگر بسطه در جسم يعني قدرت و قوت و شجاعت که لازمه پيشوايي و سلطنت است.
وَ اللّهُ يُؤتِي مُلكَهُ مَن يَشاءُ و خدا پادشاهيش بهر که بخواهد ميدهد اشاره به اينكه شما در مقابل امر و قضاء الهي بايد تسليم باشيد و از خود اظهار نظر
جلد 2 - صفحه 505
كنيد چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد وَ ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَي اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن أَمرِهِم«1» وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ و خداوند واسع است يعني محيط بجميع عوالم و همه اشياء است و علم و قدرت و رحمتش بر همه چيز احاطه دارد چنانچه ميفرمايد.
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً«2» و نيز ميفرمايد وَسِعتَ كُلَّ شَيءٍ رَحمَةً وَ عِلماً«3» مغفرت و آمرزش او وسيع است و همه گناهان را شامل ميشود چنانچه ميفرمايد إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ المَغفِرَةِ«4» و بالجمله واسع بر چيزي گفته ميشود که حد و انتهاء نداشته باشد و صفات خداوند همه غير محدود و غير متناهي است.
و عليم است يعني بحكم و مصالح امور دانا است و شايستگي و لياقت هر كس را ميداند.
و از اينکه آيه چند نكته استفاده ميشود:
1- چنانچه انتخاب پيغمبر با خداست تعيين پادشاه و مدبّر امور كشوري و لشكري هم بايد بانتخاب او باشد و مردم نميتوانند اجتماع نموده و برأي خود كسي را انتخاب نمايند و اينکه اساس مذهب اهل تسنن را باطل ميكند که خلافت را بانتخاب مردم و اجماع امّت ميدانند و همچنين سلطنت بني اميه و بني عباسي و ساير سلاطين جور را که بقهر و غلبه و زور و حيل و تزوير بر مردم مسلط شدند باطل ميسازد و ادله ايكه بر وجوب اطاعت اولي الامر است شامل اينها نيست بلكه اطاعت آنها اعانت بظلم و ركون بظالم است.
2- در موضوع سلطنت و رياست عامه مال و جاه و عنوان مدخليت ندارد بلكه شرط اساسي آن دو چيز است يكي اعلميت که از همه افراد رعيت علم او بيشتر و
1- سوره احزاب آيه 36
2- سوره انعام آيه 80
3- سوره مؤمن آيه 7
[.....]
4- سوره النجم آيه 33
جلد 2 - صفحه 506
و بتدبير امور آگاهتر و واردتر باشد، و ديگري شجاعت که ترس و ملاحظه و محافظهكاري در اجراء قانون و مجازات جنايت كاران نداشته باشد.
و اينهم دليل ديگري بر بطلان خلافت خلفاي جور است که هم از علم بيبهره و هم از شجاعت و ساير كمالات عاري بودند.
3- اينکه توهمي که بني اسرائيل ميكردند که بايد نبوت در اولاد لاوي يكي از پسران يعقوب و سلطنت در اولاد يوسف پسر ديگر او باشد توهم باطل است زيرا طالوت که خدا او را بپادشاهي برگزيد نه از اولاد لاوي و نه از اولاد يوسف بود بلكه از اولاد بنيامين برادر يوسف بود و همچنين توهم اينكه نبوت و سلطنت در يك خانواده جمع نميشود و بايد از هم جدا باشد نيز باطل است، زيرا داود هم مقام نبوت و هم مقام پادشاهي داشت.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 247)- در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفهای که داشت به درخواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا برای زمامداری آنان برگزید «و به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است» (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً).
از تعبیر ملکا چنین برمیآید که طالوت، تنها فرمانده لشگر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود. از اینجا مخالفت شروع شد، گروهی گفتند: «چگونه او بر ما حکومت
ج1، ص223
داشته باشد با این که ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد» (قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ).
در واقع آنها به انتخاب خداوند اعتراض کردند- طالوت جوانی از یک قبیله گمنام بنی اسرائیل و از نظر مالی یک کشاورز ساده بود- ولی قرآن پاسخ دندانشکنی را که آن پیامبر به گمراهان بنی اسرائیل داد چنین بازگو میکند «گفت:
خداوند او را بر شما برگزیده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده» (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ).
نخست: این که این گزینش خداوند حکیم است و دوم این که شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسی رهبری را فراموش کردهاید، نسب عالی و ثروت، هیچ امتیازی برای رهبری نیست.
سپس میافزاید: «خداوند ملک خود را به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند (احسانش) وسیع و گسترده و دانا (به لیاقت و شایستگی افراد) است» (وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
این جمله ممکن است اشاره به شرط سومی برای رهبری باشد و آن فراهم شدن امکانات و وسایل مختلف از سوی خداست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم