آیه 16 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 16 بقره)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<15 آیه 16 سوره بقره 17>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آنانند که گمراهی را به راه راست خریدند، پس تجارت ایشان سود نکرد و راه هدایت نیافتند.

آنان کسانی هستند که گمراهی را به جای هدایت خریدند، پس تجارتشان سود نکرد و از راه یافتگان [به سوی حق] نبودند.

همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى‌] هدايت خريدند، در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد؛ و هدايت‌يافته نبودند.

اينان گمراهى را به هدايت خريدند، پس تجارتشان سود نكرد و در شمار هدايت يافتگان درنيامدند.

آنان کسانی هستند که «هدایت» را به «گمراهی» فروخته‌اند؛ و (این) تجارت آنها سودی نداده؛ و هدایت نیافته‌اند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They are the ones who bought error for guidance, so their trade did not profit them, nor were they guided.

These are they who buy error for the right direction, so their bargain shall bring no gain, nor are they the followers of the right direction.

These are they who purchase error at the price of guidance, so their commerce doth not prosper, neither are they guided.

These are they who have bartered Guidance for error: But their traffic is profitless, and they have lost true direction,

معانی کلمات آیه

اشتروا: شرى، شراء و اشتراء هر سه از اضداد هستند و به معنى خريدن و فروختن هر دو بكار روند بنا بر آنكه اهل لغت گفته اند، اما «شرى» در قرآن همه جا به معنى فروختن آمده است ولى اشتراء در هر دو بكار رفته است، آنجا كه به معناى خريدن باشد ثمن با لفظ «باء» آيد چنان كه در آيه است، يعنى گمراهى را خريدند و در عوض هدايت را دادند و آنجا كه به معنى فروختن باشد مبيع با «باء» آيد مانند: وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا (بقره/ 41).

تجارت: معامله: خريد و فروش. آن در قرآن مجيد هم در خريد و فروش متعارف بكار رفته است و هم در خريد و فروش معنوى چنان كه در آيه شريفه.

مهتدين: اهتداء از باب افتعال به معناى هدايت يافتن و قبول هدايت است، «مهتدين» هدايت يافتگان.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«16» أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ‌

آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دست‌دادن) هدايت، خريدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا اين داد وستد، سودشان نبخشيد و در شمارِ هدايت يافتگان در نيامدند. (ويا به اهداف خودنرسيدند.)

نکته ها

منافقان، صاحب هدايتى نبودند كه آن را از دست بدهند. پس شايد مراد آيه اين است كه زمينه‌هاى فطرى و عوامل هدايت را از دست دادند. همچنان كه در آيات ديگر مى‌خوانيم:

«اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ» «1» گروهى ايمان را به كفر فروختند. و يا «اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» «2» آخرت را به زندگى دنيوى فروختند. ويا «وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ» «3» آمرزش و عفو الهى را با قهر و عذاب او معامله كردند. يعنى استعداد ايمان و دريافت پاداش و مغفرت را با اعمال خود از بين بردند.

عاقبت، نور الهى دود شد

فطرت حق‌جوى او، نمرود شد

پیام ها

1- منافق، سود و زيان خود را نمى‌شناسد ولذا هدايت را با ضلالت معامله مى‌كند. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌»

«1». آل‌عمران، 177.

«2». بقره، 86.

«3». بقره، 175.

جلد 1 - صفحه 65

2- انسان، آزاد و انتخاب‌گر است. چون داد و ستد، نياز به اراده وتصميم دارد.

«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ ...»

3- دنيا همچون بازار است و مردمان، معامله‌گر و مورد معامله، اعمال و انتخاب‌هاى ماست. «اشْتَرَوُا ... فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»

4- عاقبتِ مؤمن، هدايت؛ «عَلى‌ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» و سرانجام منافق، انحراف است.

«ما كانُوا مُهْتَدِينَ»

5- منافقان به اهداف خود راهى نمى‌يابند. «ما كانُوا مُهْتَدِينَ» وبا توجّه به آيات بعد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ «16»

أُولئِكَ‌: آن جماعت منافقين، الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ: كسانيند كه بدل كردند و اختيار نمودند گمراهى را كه كفر و نفاق و شك و هلاكت است، بِالْهُدى‌: بر راه راست كه ايمان و يقين و علم و اخلاص و نجات باشد.

على بن ابراهيم قمى فرموده: «ضلالت» در اين آيه حيرت، و «هدى» عبارت باشد از بيان، يعنى اختيار كردند حيرت و ضلالت را بر هدايت و بيان، يا اختيار نمودند كفر كسبى را بر ايمان فطرى، چنانچه در احاديث آل عصمت عليه السلام وارد شده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 76

و آله: كلّ مولود يولد على الفطرة حتّى يكون ابواه يهوّدانه او ينصّرانه‌ «1».

سيد مرتضى (رحمه الله) در كتاب غرر معنى حديث را چنين فرموده كه: هر مولودى متولد شود بر خلقت دالّه بر وحدانيت الهى و بندگى او و ايمان به او، تا آنكه پدر و مادر او را يهودى و نصرانى نمايند؛ زيرا اولاد بيشتر نشو و نما كند بر مذهب پدران خود و الفت يابد به دين و كيش آنان.

بنابراين آيه شريفه اشاره است به اينكه منافقين تبديل نمودند ايمان فطرى خدائى را به كفر كسبى خود.

فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ‌: پس سود نكرد تجارت ايشان، در استبدال كفر به ايمان و نفعى نبردند در اين معامله كه نمودند.

تفسير برهان- از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مروى است كه در معنى آيه فرمود: فروختند دين خدا را و بدل گرفتند از آن كفر به خدا را، پس ربح ننمودند در تجارت آخرت؛ زيرا خريدند آتش و اقسام عذاب را به مقابل بهشت كه مهيا بود براى ايشان اگر ايمان مى‌آوردند، پس راه نيافتند به حق و صواب‌ «2».

نكته ادبيه: آيه شريفه استعاره ترشيحيه است؛ يعنى چيزى كه مشاكل مشبّه به باشد براى مشبه ذكر كنند، و چون لفظ «اشترى» در معامله ايشان كه مبادله است مستعمل شده، در عقب آن «تجارت» واقع شده كه مشاكل با اشترى مى‌باشد به جهت تمثيل خسارت ايشان.

وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ‌: و نبودند راه يافتگان به طريق فايده تجارت، بلكه در آن تجارت سرمايه را از دست دادند، لا جرم به خسران ضلالت گرفتار شدند؛ زيرا مقصود از تجارت سلامتى سرمايه و ربح است، و منافقين اين هر دو را مطلقا ضايع ساختند؛ به علت آنكه رأس المال ايشان كه فطرت سليمه و عقل صرف بود، به سوء اختيار ضلالت هر دو را باطل و محو كردند

«1» امالى المرتضى، جلد 2، صفحه 82.

«2» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 64، حديث اوّل.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 77

و از كمالات و ترقيات انسانى و رسيدن به سعادت جاودانى خود را محروم ساختند.

بعد از آن براى توضيح و تقرير مطلب ضرب المثلى را بيان مى‌فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ «16»

ترجمه‌

آن گروه آنانند كه خريدند گمراهى را بهدايت پس سود نكرد تجارتشان و نبودند راه يافته‌گان..

تفسير

دين حنيف اسلام را فروختند بكفر و ضلالت و بهشت جاويد را بعذاب مخلّد پس سود نكرد تجارت آنها در دنيا و آخرت و راه نيافتند بحق و حقيقت و سرمايه خود را كه فطرت سليم است هم از دست دادند براى اعتقادات باطله و عمرى را ببطالت و تشويش خاطر گذراندند و ضرر هم نمودند و راه نجات را كه ولايت ائمه اطهار است پيدا نكردند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدي‌ فَما رَبِحَت‌ تِجارَتُهُم‌ وَ ما كانُوا مُهتَدِين‌َ «16»

(اينان‌ كساني‌ هستند ‌که‌ گمراهي‌ ‌را‌ بهدايت‌ خريده‌اند، ‌پس‌ تجارت‌ ‌آنها‌ سودي‌ نداشته‌ و هدايت‌ يافتگان‌ نيستند) تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ نيز ‌در‌ چند مطلب‌ بيان‌ ميكنيم‌:

«مطلب‌ اول‌»

«‌در‌ معني‌ اشتراء»:

اشتراء بمعني‌ خريدن‌ و بيع‌ بمعني‌ فروختن‌، و ربح‌ بمعني‌ سود مقابل‌ خسران‌ ‌که‌ بمعني‌ زيان‌ ‌است‌ و اركان‌ معامله‌ و تجارت‌ چهار ‌است‌: بايع‌ (فروشنده‌)، مشتري‌ (خريدار)، ثمن‌ (بهاء)، مثمن‌ (جنس‌) و حقيقت‌ معامله‌ مبادله‌ (داد و ستد) ‌است‌ ‌که‌ بهاء ‌را‌ بدهد و جنس‌ ‌را‌ بگيرد و باصطلاح‌ مثمن‌ ‌از‌ ملك‌ بايع‌ خارج‌ و ‌در‌ ملك‌ مشتري‌ داخل‌ شود و بعكس‌ ثمن‌ ‌از‌ ملك‌ مشتري‌ خارج‌ و ‌در‌ ملك‌ بايع‌ وارد گردد و ‌براي‌ معامله‌ سه‌ دسته‌ شرايط ذكر كرده‌اند: شرايط متعاملين‌ (بايع‌ و مشتري‌)، شرايط عوضين‌ (ثمن‌ و مثمن‌)، شرايط عقد و معامله‌ ‌که‌ تفصيل‌ ‌آن‌ مربوط بكتب‌ فقهيه‌ ‌است‌ و آنچه‌ ‌در‌ اينجا مقصود بذكر ‌است‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ معامله‌ منافقين‌ ضلالت‌ ‌را‌ ببهاي‌ هدايت‌ خريده‌اند، و اشكال‌ ‌شده‌ ‌به‌ اينكه‌ شخص‌ خريدار بايد واجد بهاء ‌باشد‌

1‌-‌ سوره‌ اسراء ‌آيه‌ 7

2‌-‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 71

جلد 1 - صفحه 407

‌تا‌ ‌آن‌ ‌را‌ بدهد و جنس‌ ‌را‌ بگيرد، ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ منافقين‌ ‌در‌ هيچ‌ زماني‌ واجد هدايت‌ نبوده‌اند ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ بدهند و ضلالت‌ ‌را‌ بگيرند و دفع‌ ‌اينکه‌ اشكال‌ باينست‌ ‌که‌ هدايت‌ چنانچه‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ «هُدي‌ً لِلمُتَّقِين‌َ» گفته‌ شد همان‌ ارائه‌ طريق‌ ‌است‌ و ايصال‌ بمطلوب‌ ثمره‌ و نتيجه‌ هدايت‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌در‌ جايي‌ اطلاق‌ هدايت‌ ‌بر‌ ايصال‌ بمطلوب‌ (رسانيدن‌ بمقصد) بشود ‌از‌ باب‌ اطلاق‌ سبب‌ ‌بر‌ مسبب‌ ‌است‌، و خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ اسباب‌ هدايت‌ ‌را‌ ‌براي‌ تمام‌ افراد بشر مهيّا فرمود چنانچه‌ مي‌فرمايد إِنّا هَدَيناه‌ُ السَّبِيل‌َ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً«1» چه‌ اسباب‌ تكويني‌ ‌از‌ عقل‌ و ادراك‌ و قواي‌ باطني‌ و ظاهري‌ و اعضاء و جوارح‌ بلكه‌ مخلوقات‌ سفلي‌ و علوي‌ و زمين‌ و آسمان‌ و آنچه‌ ‌در‌ ‌بين‌ آنهاست‌ ‌که‌ همه‌ ‌براي‌ بشر خلق‌ ‌شده‌ و وسيله‌ هدايت‌ اوست‌، و چه‌ اسباب‌ تشريعي‌ ‌از‌ فرستادن‌ پيغمبران‌ و نازل‌ نمودن‌ كتابها و قرار دادن‌ احكام‌ و تكاليف‌ و نصب‌ خليفه‌ و امام‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زمان‌ و مبيّن‌ احكام‌ ‌از‌ علماء اعلام‌ و فقهاء كرام‌ و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اسباب‌ و وسائل‌ تشريعي‌، و بالاخص‌ ‌براي‌ منافقين‌ صدر اول‌ اسلام‌ ‌که‌ تشرف‌ خدمت‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ديدن‌ معجزات‌ كافي‌ و استماع‌ سخنان‌ ‌آن‌ بزرگوار و حشر ‌با‌ مسلمانان‌ صدر اول‌ و امثال‌ اينها ‌که‌ بنحو اتم‌ و اكمل‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ فراهم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و اينان‌ بتمام‌ ‌اينکه‌ اسباب‌ و وسائل‌ هدايت‌ پشت‌ پا زده‌ و فردا جلاي‌ ضلالت‌ ‌که‌ نفاق‌ ‌باشد‌ انتخاب‌ و اختيار نمودند، ‌پس‌ صادق‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ گفته‌ شود ضلالت‌ ‌را‌ بهدايت‌ خريدند.

«مطلب‌ دوم‌»

ملاك‌ هدايت‌، متابعت‌ عقل‌ و شرع‌ ‌است‌ ‌در‌ جميع‌ امور، علما و عملا، اعتقادا و اخلاقا، و ملاك‌ ضلالت‌ مخالفت‌ عقل‌ و شرع‌ ‌است‌ ‌در‌ جميع‌ امور مذكوره‌، بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌

1‌-‌ سوره‌ الدهر ‌آيه‌ 3

جلد 1 - صفحه 408

كوتاهي‌ ‌در‌ تحصيل‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ اعتقادات‌ حقه‌ ‌ يا ‌ متخلّق‌ شدن‌ بهر يك‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و ‌ يا ‌ ترك‌ نمودن‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ فرائض‌ ديني‌ ‌ يا ‌ مرتكب‌ شدن‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ معاصي‌ منحرف‌ شدن‌ ‌از‌ طريق‌ هدايت‌ و اختيار راه‌ ضلالت‌ و خريدن‌ ضلالت‌ بهدايت‌ ‌است‌ ولي‌ البته‌ مراتب‌ ‌آن‌ مختلف‌ ‌است‌ و اعلا مراتب‌ ‌آن‌ نفاق‌ ‌است‌ ‌که‌ مصداق‌ اتم‌ّ ‌آيه‌ شريفه‌ ميباشد و تنها معصومين‌ ‌که‌ طرفة العيني‌ ‌از‌ متابعت‌ عقل‌ و شرع‌ خارج‌ نشده‌اند ‌از‌ مصداق‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ خارجند

«مطلب‌ سوم‌»

چنانچه‌ دنيا مزرعه‌ و محل‌ كشت‌ ‌است‌ و حاصل‌ ‌آن‌ ‌را‌ آدمي‌ ‌در‌ آخرت‌ درو خواهد نمود، و ‌از‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود

1» «الدنيا مزرعة الاخرة»«

همين‌ طور دنيا بازار تجارت‌ و كسب‌ ‌است‌ و كاسب‌ و تاجر ‌اينکه‌ بازار انسان‌، و سرمايه‌ ‌او‌ عمر، و اعضاء تجارتخانه‌ ‌او‌، اعضاء هفتگانه‌ (چشم‌، گوش‌، زبان‌، دست‌، پا، شكم‌، عورت‌) سرپرست‌ ‌اينکه‌ اعضاء قلب‌ و روح‌ آدمي‌، و شغل‌ و كار اعضاء اطاعت‌ و عبادت‌ و بندگي‌، و ‌ يا ‌ مخالفت‌ و معصيت‌ و سركشي‌، ربح‌ ‌اينکه‌ تجارت‌، مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و سعادت‌ و خوشبختي‌، و خسران‌ ‌آن‌ عقوبات‌ و عذابهاي‌ دنيوي‌ و شقاوت‌ و بدبختي‌ ‌است‌ و ‌در‌ آيات‌ قرآن‌ باين‌ تجارت‌ اشارة ‌شده‌ ‌است‌ مانند ‌آيه‌ شريفه‌ يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا هَل‌ أَدُلُّكُم‌ عَلي‌ تِجارَةٍ تُنجِيكُم‌ مِن‌ عَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ«2» (اي‌ مؤمنان‌ آيا ‌شما‌ ‌را‌ بتجارتي‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ دردناك‌ نجاتتان‌ دهد راهنمايي‌ كنم‌!) و ‌غير‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ آيات‌ ديگر.

و وظيفه‌ آدمي‌ اينست‌ ‌که‌ ‌با‌ نفس‌ و اعضاء چهار معامله‌ كند: مشارطه‌، مراقبه‌، مرابطه‌، محاسبه‌.

1‌-‌ جامع‌ السعادات‌

2‌-‌ سوره‌ صف‌ ‌آيه‌ 10

جلد 1 - صفحه 409

«اما مشارطه‌»

بمعني‌ قرارداد ‌است‌ مانند قراردادي‌ ‌که‌ ‌بين‌ شركاء ‌ يا ‌ كارگر ‌با‌ كارفرما بسته‌ ميشود، انسان‌ نيز موظّف‌ ‌است‌ ‌که‌ همه‌ روزه‌ و ‌در‌ ‌هر‌ هفته‌ و ‌هر‌ ماه‌ و ‌هر‌ سال‌ ‌با‌ نفس‌ و اعضاء و جوارح‌ ‌خود‌ قرارداد كند.

‌با‌ نفس‌ قرار گزارد ‌که‌ سركشي‌ و طغيان‌ ننموده‌ و ‌بر‌ خلاف‌ روش‌ عقل‌ و شرع‌ رفتار نكند و ‌با‌ اعضاء و جوارح‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌بر‌ خلاف‌ آنچه‌ ‌براي‌ ‌آن‌ آفريده‌ شده‌اند اقدام‌ نكنند، و ‌با‌ بيان‌ وافي‌ و كافي‌ بآنها بگويد ‌که‌ اي‌ نفس‌ و اي‌ اعضاء: ‌من‌ سرمايه جز ‌اينکه‌ باقيماندة عمر ندارم‌ و آنهم‌ نميدانم‌ پايان‌ ‌آن‌ چه‌ موقع‌ ‌است‌، فعلا خداوند بلطف‌ عميمش‌ مرا مهلت‌ داده‌ و ‌من‌ ميتوانم‌ بوسيله‌ ‌شما‌ ‌هر‌ نفسي‌ گوهر گرانبهايي‌ بدست‌ آورم‌، مبادا ببطالت‌ و كسالت‌ ‌اينکه‌ سرمايه‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ بدهيم‌ و مهلت‌ تمام‌ ‌شده‌، اجل‌ فرا رسد و عمر سپري‌ و نفس‌ بپايان‌ آيد، و جز ندامت‌ و حسرت‌ و عذاب‌ اليم‌ سودي‌ حاصل‌ نشود ‌هر‌ چه‌ بگويم‌ رَب‌ِّ ارجِعُون‌ِ لَعَلِّي‌ أَعمَل‌ُ صالِحاً فِيما تَرَكت‌ُ«1» خطاب‌ «كلّا» بشنوم‌ و ‌با‌ جواب‌ أَ وَ لَم‌ نُعَمِّركُم‌ ما يَتَذَكَّرُ فِيه‌ِ مَن‌ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُم‌ُ النَّذِيرُ«2» روبرو شوم‌.

بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ ‌تا‌ ‌که‌ دستتان‌ ميرسد كاري‌ بكنيد، پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌از‌ ‌شما‌ كاري‌ نيايد و دار عمل‌ سرآيد.

«اما مراقبه‌»

بمعني‌ محافظت‌ ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ مراقب‌ و مواظب‌ نفس‌ و اعضاء ‌باشد‌ و ‌در‌ هنگام‌ صدور فعل‌ ‌با‌ كمال‌ توجه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تحت‌ نظر گيرد ‌که‌ مبادا غفلت‌ كند و نفس‌ سركش‌ مهار ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ عقل‌ رها كند و اعضاء و جوارح‌ ‌بر‌ خلاف‌ دستور عقل‌ و شرع‌ قدم‌ بردارند و ‌اگر‌ احيانا خلافي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ سرزده‌ فورا تدارك‌ كند ‌اگر‌ قابل‌ تدارك‌ ‌باشد‌

1‌-‌ 2‌-‌ سوره‌ مؤمنون‌ ‌آيه‌ 102 (آيا عمر ندادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌آن‌ مقداري‌ ‌که‌ متذكر شود ‌هر‌ ‌که‌ بخواهد متذكر شود و آمد ‌شما‌ ‌را‌ بيم‌ دهنده‌)

جلد 1 - صفحه 410

و الا بتوبه‌ و انابه‌ جبران‌ نمايد و بداند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌خود‌ مراقب‌ نفس‌ و اعضاء و جوارح‌ خويش‌ نباشد خداوند ‌براي‌ ‌او‌ مراقب‌ قرار داده‌ ما يَلفِظُ مِن‌ قَول‌ٍ إِلّا لَدَيه‌ِ رَقِيب‌ٌ عَتِيدٌ«1» و دو ملك‌ ‌در‌ طرف‌ راست‌ و چپ‌ ‌او‌ نشسته‌ إِذ يَتَلَقَّي‌ المُتَلَقِّيان‌ِ عَن‌ِ اليَمِين‌ِ وَ عَن‌ِ الشِّمال‌ِ قَعِيدٌ«2» و كرام‌ الكاتبين‌ اعمال‌ زشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ثبت‌ و ضبط نموده‌اند وَ إِن‌َّ عَلَيكُم‌ لَحافِظِين‌َ كِراماً كاتِبِين‌َ«3»

«اما مرابطه‌»

بمعني‌ ملازمه‌ لشگر ‌در‌ سر حدّات‌ و ثغور ممالك‌ ‌است‌ ‌که‌ مواظب‌ باشند دشمن‌ حمله‌ نكند و ‌از‌ سر حدّ تجاوز ننمايد و شبيخون‌ نزند، انسان‌ مؤمن‌ نيز بايد مواظب‌ ‌باشد‌ ‌که‌ مبادا دشمنان‌ و شياطين‌ انسي‌ و جنّي‌ گوهر ايمان‌ ‌او‌ ‌را‌ بربايند و غفلة وارد كشور بدن‌ ‌او‌ ‌شده‌ سلطان‌ عقل‌ ‌را‌ اسير و زمام‌ امور ‌را‌ بدست‌ نفس‌ اماره‌ و سركش‌ ‌که‌ تابع‌ و هواخواه‌ آنهاست‌ بسپارند، امروز شيادان‌ و دشمنان‌ دين‌ و دزدان‌ ايمان‌ ‌از‌ اهل‌ ضلالت‌ و كفر و فسق‌ و فجور و همنشينان‌ بد بسيارند ‌که‌ ‌با‌ تبليغات‌ سوء و القاء شبهات‌ و نشر مقالات‌ گمراه‌ كننده‌ انسان‌ ‌را‌ فريب‌ داده‌ و ‌از‌ جاده‌ حقيقت‌ منحرف‌ ميسازند و ‌بر‌ ‌هر‌ مسلماني‌ لازم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ مراوده‌ و مجالست‌ ‌با‌ اينگونه‌ اشخاص‌ و مطالعه‌ مقالات‌ و كتب‌ ضلال‌ خودداري‌ نمايد ‌تا‌ بتواند گوهر ايمان‌ ‌خود‌ ‌را‌ حفظ كند

«اما محاسبه‌»

بمعني‌ رسيدگي‌ نمودن‌ بحساب‌ ‌است‌ ‌که‌ همه‌ روزه‌ باعمال‌ ‌خود‌ رسيدگي‌ كند و ‌اگر‌ ‌در‌ فريضه‌اي‌ كوتاهي‌ نموده‌ تدارك‌ نمايد و ‌اگر‌ معصيتي‌ ‌از‌ ‌او‌ سر زده‌ توبه‌ نمايد و بداند ‌که‌ بهمه اعمالش‌ رسيدگي‌ و ‌در‌ ميزان‌ اعمال‌ سنجيده‌ خواهد شد

1‌-‌ سوره‌ ق‌ ‌آيه‌ 17 (گفتاري‌ نگويد جز اينكه‌ نزد ‌آن‌ مراقب‌ و نگهباني‌ آماده‌ ‌باشد‌)

2‌-‌ سوره‌ ق‌ ‌آيه‌ 16 (وقتي‌ ‌که‌ فرا گيرند دو فراگيرنده‌ ‌که‌ ‌در‌ راست‌ و چپ‌ ‌او‌ نشسته‌اند)

3‌-‌ سوره‌ انفطار ‌آيه‌ 11‌-‌ 12 (بدرستي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نويسندگان‌ بزرگوار حافظ و مراقبند)

جلد 1 - صفحه 411

چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ كريم‌ ميفرمايد وَ نَضَع‌ُ المَوازِين‌َ القِسطَ لِيَوم‌ِ القِيامَةِ فَلا تُظلَم‌ُ نَفس‌ٌ شَيئاً وَ إِن‌ كان‌َ مِثقال‌َ حَبَّةٍ مِن‌ خَردَل‌ٍ أَتَينا بِها وَ كَفي‌ بِنا حاسِبِين‌َ«1» و ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود

2» حاسبوا انفسكم‌ قبل‌ ‌ان‌ تحاسبوا وزنوا قبل‌ ‌ان‌ توازنوا«

و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود

3» فحاسبوا انفسكم‌ قبل‌ ‌ان‌ تحاسبوا عليها«

(بحساب‌ ‌خود‌ رسيدگي‌ كنيد پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بحساب‌ ‌شما‌ برسند و ‌خود‌ ‌را‌ بسنجيد پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ مورد سنجش‌ قرار گيريد)

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 16)- این آیه، سرنوشت نهائی آنها را که سرنوشتی است بسیار غم انگیز و شوم و تاریک چنین بیان می‌کند: «آنها کسانی هستند که در تجارتخانه این جهان، هدایت را با گمراهی معاوضه کرده‌اند» (أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی). و به همین دلیل «تجارت آنها سودی نداشته» بلکه سرمایه را نیز از کف داده‌اند (فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ). «و هرگز روی هدایت را ندیده‌اند» (وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ).

خلاصه دوگانگی شخصیت و تضاد برون و درون که صفت بارز منافقان است پدیده‌های گوناگونی در عمل و گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آنها دارد که به خوبی می‌توان آن را شناخت.

وسعت معنی نفاق

گرچه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بی‌ایمانی است که ظاهرا در صف مسلمانانند، امّا باطنا دل در گرو کفر دارند، ولی نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل می‌شود هر چند در افراد مؤمن باشد که ما از آن به عنوان «رگه‌های نفاق» نام می‌بریم مثلا در حدیثی می‌خوانیم: سه صفت است که در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: کسی که در امانت خیانت می‌کند، و کسی که

ج1، ص47

به هنگام سخن گفتن دروغ می‌گوید، و کسی که وعده می‌دهد و خلف وعده می‌کند». مسلما این گونه افراد رگه‌هائی از نفاق در وجود آنها هست، مخصوصا در باره ریاکاران از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم که فرمود: «ریا و ظاهر سازی، درخت (شوم و تلخی) است که میوه‌ای جز شرک خفی ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است»

فریب دادن وجدان

آیه فوق، اشاره روشنی به مسأله فریب وجدان دارد و اینکه بسیار می‌شود که انسان منحرف و آلوده، برای رهائی از سرزنش و مجازات وجدان، کم کم برای خود این باور را به وجود می‌آورد که این عمل من نه تنها زشت و انحرافی نیست بلکه اصلاح است و مبارزه با فساد (إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). تا با فریب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع