آیه 14 سوره بلد

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 14 بلد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ

مشاهده آیه در سوره


<<13 آیه 14 سوره بلد 15>>
سوره : سوره بلد (90)
جزء : 30
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و طعام دادن در روز قحطی و گرسنگی است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

or feeding, during days of [general] starvation,

معانی کلمات آیه

  • مسغبه: سغب و مسغبه: گرسنگى. راغب و اقرب توأم با رنج بودن را اضافه كرده‏‌اند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ «9» وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ «10» فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «11» وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ «12» فَكُّ رَقَبَةٍ «13» أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ «14» يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ «15» أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ «16»

«8» آيا براى او دو چشم قرار نداديم. «9» و يك زبان و دو لب؟ «10» و دو راه (خير و شرّ) را به او نمايانديم. «11» امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت. «12» و چه مى‌دانى كه آن گردنه چيست؟ «13» آزاد كردن برده. «14» يا غذا دادن به روز گرسنگى. «15» به يتيمى خويشاوند «16» يا بينوايى خاك نشين.

نکته ها

«نجد» به معناى مكان بلند، در برابر «تهامه» به معناى گود است. به فرموده امام صادق عليه السلام به راه خير و شر، نجدين مى‌گويند. «1»

تشبيه راه خير و شر به راهى كه در ارتفاعات است. شايد براى آن باشد كه پيمودن راه خير

«1». كافى، ج 1، ص 163.

جلد 10 - صفحه 486

بخاطر مبارزه با هوسها و پيمودن راه شر به علّت عواقب تلخ آن. همچون عبور از راه مرتفع است، و براى هر عاقلى مسئله خير و شر مثل زمين بلند روشن و برجسته است.

«عقبة» به معناى گردنه و گذرگاه باريك و سخت است و «اقتحام» به معناى خود را به سختى انداختن است. «مَسْغَبَةٍ» به معناى گرسنگى، «مَقْرَبَةٍ» به معناى خويشاوندى و «مَتْرَبَةٍ» از تراب به معناى خاك نشينى است.

در حديثى مى‌خوانيم كه امام رضا عليه السلام هنگام غذا خوردن، سينى بزرگى كنار سفره‌اش قرار مى‌داد و از هر چه در سفره بود بهترينش را در آن مى‌گذاشت و براى فقرا مى‌فرستاد و آيه‌ «أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ» را تلاوت كرده و مى‌فرمود: خداوند مى‌داند همه مردم توان آزاد كردن برده را ندارند، لذا راه ديگرى را براى بهشت رفتن مردم باز كرد. «1»

در آيه قبل خوانديم: آيا انسان گمان مى‌كند كه احدى او را نمى‌بيند؟ در اين آيه مى‌فرمايد:

آيا ما براى او دو چشم قرار نداديم؟ چگونه انسان مى‌بيند؟ ولى خيال مى‌كند خدا او را نمى‌بيند؟

خداوند براى چشم، چند محافظ قرار داده است:

جايگاه آن را در ميان گودالى از استخوان‌ها قرار داده و چون چشم از پيه ساخته شده، آن را با اشك شور مخلوط كرده است تا فاسد نشود.

مژه، دربان و پلك، پوشش چشم است. ابرو، سايبان و خطوط پيشانى براى انحراف عرق به دو سوى صورت است.

هر شبانه روز ده‌ها هزار عكس رنگى مى‌گيرد، بدون آنكه به فيلم و يا تنظيمِ خاصى نياز داشته باشد. راستى آيا وجود دوربينى كه از پيه ساخته شده و دهها سال عكسبردارى و فيلمبردارى مى‌كند، نشانه قدرت معجزه‌گر الهى نيست؟!!

چشم، مظهر عاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زيبائى و عشق است.

چشم، رابط انسان با جهان خارج و زبان، وسيله ارتباط انسان با ديگر انسانها و بهترين و

«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 487

ارزان‌ترين و ساده‌ترين و عمومى‌ترين وسيله مبادلات علمى و فرهنگى و اجتماعى است.

شايد تأكيد قرآن بر دو چشم، به خاطر آن باشد كه تخمين مسافت و فاصله و عمق اشيا با يك چشم امكان‌پذير نيست.

بگذريم كه چشم نقش ويژه‌اى در زيبائى افراد دارد و يكى از راه‌هاى شناحت افراد است. اگر گوش يا دهان افراد پوشيده باشد به راحتى مى‌توان آنان را شناخت در حالى كه اگر چشم بسته باشد، شناخته نمى‌شوند.

چشم، دريچه دل و عشق است. شاعر مى‌گويد:

زدست ديده و دل هر دو فرياد

كه هر چه ديده بيند دل كند ياد

بسازم خنجرى نيشش ز فولاد

زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

چشم، راه نفوذ در ديگران است. تفاوت شاگردى كه استاد را ببيند و در چشم او نگاه كند با شاگردى كه از طريق بلندگو يا نوار سخنى را بشنود، بسيار است.

زبان و لب، با هم كلمه را مى‌سازند و بدون همكارى آنها بسيارى از حروف ساخته نمى‌شوند.

انواع زبان‌ها و لهجه‌ها، از آثار قدرت خداست. انسان در آفريدن كلمات و جملات محدوديّتى ندارد. زبان همچنين وسيله چشيدن و تشخيص مزه‌هاست. جالب آنكه هر گوشه‌اى از زبان براى تشخيص نوعى از مزه‌هاست و با قدرت الهى مقدار آبى كه نياز دارد در درون دهان توليد مى‌شود، زبان غذا را به زير دندان‌ها هل مى‌دهد بدون آنكه خودش آسيب ببيند، زبان لقمه‌ها را بازرسى مى‌كند كه اگر استخوان و يا موئى در آن باشد شناسائى كند و در پايان، دهان را جاروب مى‌نمايد. از طريق همين شكاف ساده‌اى كه ما آن را لب مى‌ناميم، مكيدن، فوت كردن، جويدن، چشيدن و سخن گفتن صورت مى‌گيرد.

چشم و زبان و لب، هم مى‌توانند ابزار خير باشند و هم ابزار شرّ، لذا خداوند هر دو راه را به ما نشان داده است.

نجات ديگران از فقر و اسارت، لازم است، حتّى اگر كافر باشند. لذا در آيه، شرط آزاد كردن برده و سير كردن فقير، ايمان داشتن برده و فقير نيست.

جلد 10 - صفحه 488

شرايط زمانى و مكانى و خصوصيات افراد ارزش كارها را تغيير مى‌دهد:

اطعام ارزش دارد، ولى در زمان قحطى ارزش بيشترى دارد. «فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ»

يتيم نوازى با ارزش است، ولى يتيمى كه فاميل باشد اولويّت بيشترى دارد. «ذا مَقْرَبَةٍ»

رسيدگى به فقرا مهم است، به خصوص آنانكه از شدّت فقر خاك‌نشين هستند. «ذا مَتْرَبَةٍ»

دل كندن از مال به نفع فقرا همچون عبور از گردنه‌هاست، و راه بهشت از ميان اين گردنه‌ها مى‌گذرد.

شايد بتوان براى اين آيات، مصاديق معنوى در نظر گرفت و گفت: مراد از «فَكُّ رَقَبَةٍ» آزاد كردن مردم از آتش دوزخ، با هدايت است و مراد از اطعام‌ «أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ» اطعام روحى نيازمندان به وسيله تعليم و ارشاد است و مراد از «يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ» ايتام آل‌محمّد صلى الله عليه و آله هستند و مراد از «مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ»، نيازمندان به هدايت هستند.

ناگفته نماند كه براى تأكيد اين معانى، در حديث مى‌خوانيم: مراد از آيه‌ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ» «1» نظر به علمى است كه انسان مى‌آموزد كه طعام معنوى است. «2»

در حديثى مى‌خوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «عتق رقبه» آن است كه شخصى خودش به تنهائى برده‌اى را آزاد كند، ولى «فكّ رقبه» آن است كه به آزاد كردن برده‌اى كمك كند. «3»

پیام ها

1- بهترين راه خداشناسى، دقّت و مطالعه در آفريده‌هاى حكيمانه خداوند است.

أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ‌ ...

2- با سؤال‌هاى مناسب، وجدان‌هاى خفته را بيدار كنيد. أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ‌ ...

3- همه انسانها از طريق عقل يا فطرت يا راهنمايى انبيا و اوصيا و علما، خير و شر را مى‌شناسند. «هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ»

4- انجام وظيفه و تكليف، همچون عبور از گردنه است. «الْعَقَبَةَ»

«1». عبس، 24.

«2». تفسير اطيب البيان.

«3». تفسير مجمع البيان.

جلد 10 - صفحه 489

5- افراد مرفّه و راحت‌طلب كه از انجام كار و پذيرش مسئوليّت فرار مى‌كنند، مورد انتقاد قرآن‌اند. «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»

6- انسان، مسائل معنوى را بدون هشدارهاى الهى درك نمى‌كند. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ»

7- آزاد سازى بردگان و اسيران در رأس كارهاى خير است. «فَكُّ رَقَبَةٍ»

8- هميشه كلى گويى مفيد نيست، گاهى بايد نمونه‌ها و مصاديق را نام برد. فَكُّ رَقَبَةٍ ... إِطْعامٌ‌

9- براى تحريك عواطف مردم و بيدارسازى وجدانها دردها را مطرح كنيد.

مَسْغَبَةٍ ... مَقْرَبَةٍ ... مَتْرَبَةٍ

10- براى تشويق مردم به كارهاى خير، ابتدا الطاف خدا را يادآور شويد. «عَيْنَيْنِ‌- لِساناً وَ شَفَتَيْنِ‌- يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ»

11- اسلام به مسائل مادى طبقه محروم و لزوم حل مشكلات آنان تأكيد و اصرار دارد. «يَتِيماً مِسْكِيناً»

12- سرمايه‌ها خرج مى‌شود ولى مهم مسير خرج است. أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً ... فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ... فَكُّ رَقَبَةٍ ... أَوْ إِطْعامٌ‌ ...

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص232

منابع