آیه 112 سوره آل عمران
<<111 | آیه 112 سوره آل عمران | 113>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنها محکوم به ذلّت و خواری هستند به هر کجا که یافت شوند، مگر به دین خدا و عهد مسلمین درآیند. و آنان پیوسته مستحق خشم خدا و اسیر بدبختی و ذلّت شدند از این رو که به آیات خدا کافر شده و پیغمبران حق را به ناحق میکشتند، و این نابکاریها به خاطر نافرمانی و ستمگری همیشه آنها بود.
هر زمان و هر کجا یافت شوند، [داغِ] خواری و ذلت بر آنان زده شده، مگر [آنکه] به ریسمانی از جانب خدا [که ایمان به قرآن و نبوّت پیامبر است] و یا ریسمانی از سوی مردمِ [مؤمن که پذیرش ذمه و شرایط آن است، چنگ زنند] و به خشمی از سوی خدا سزاوار شده اند و [داغِ] بینوایی و بدبختی بر آنان زده شد. این بدان سبب است که آنان همواره به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناحق می کشتند، و این [کفرورزی و کشتن پیامبران] به سبب این است که [خدا را] نافرمانی نمودند و همواره [از حدود الهی] تجاوز می کردند.
هر كجا يافته شوند، به خوارى دچار شدهاند -مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]- و به خشمى از خدا گرفتار آمدند، و [مُهر] بينوايى بر آنان زده شد. اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را بناحق مىكشتند. [و نيز] اين [عقوبت] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمىگذرانيدند.
هر جا كه باشند مهر خوارى بر آنها زده شده است، مگر آنكه در امان خدا و در امان مردم باشند. و با خشم خدا قرين شدهاند و مهر بدبختى بر آنها نهادهاند، زيرا به آيات خدا كافر شدند و پيامبران را به ناحق كشتند. و اين بدان سبب بود كه عصيان ورزيدند و تجاوز كردند.
هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگی به این و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شدهاند؛ و مهر بیچارگی بر آنها زده شده؛ چرا که آنها به آیات خدا، کفر میورزیدند و پیامبران را بناحق میکشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند؛ و (به حقوق دیگران،) تجاوز مینمودند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ضربت: ضرب در اصل به معنى زدن است، به معنى حتمى شدن نيز بكار رود. مراد از آن در اينجا حتمى شدن است.
ثقفوا: يعنى پيدا شدند. ثقف به معنى پيدا كردن و مصادف شدن است.
حبل: ريسمان. مراد از آن در اينجا پيمان و عاملى نظير آن است.
باءو: بوء به معنى با هم شدن و قرين شدن است (بقره/ 61).
مسكنة: درماندگى. اصل آن سكون به معنى آرامش است. المنار گويد: مسكنت حالتى است در شخص كه از خود حقير شمردن ناشى مى شود.
ذلة: خوارى. منشأ آن ممنوعيت از حق است.
يعتدون: اعتداء: تجاوز كردن. همچنين است عدو.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«112» ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ
(دشمنان شما به قدرى ترسو و زبون هستند كه) هر كجا يافت شوند، مُهر ذلّت بر آنها خورده است، مگر آنكه به ريسمان (امان) الهى چنگ زنند (و از انحراف و فسق دست برداشته، ايمان آورند) و با مردم پيوندى برقرار
جلد 1 - صفحه 584
كنند. آنها گرفتار خشم خدا گشتند ومُهر بيچارگى بر آنها زده شد. اين به خاطر آن بود كه به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اين بدان سبب بود كه عصيان ورزيده و تجاوز مىكردند.
نکته ها
چنانكه در روايات آمده، اين آيه در مورد قوم يهود است كه به جهت نافرمانى حكم خدا و پيامبران، دچار غضب الهى گرديده، مُهر ذلّت و مسكنت بر آنان زده شد.
از جمله گناهان آنان كشتن پيامبران بوده است.
طبق روايات، مراد از آن، كشتن، تنها كشتن با شمشير نيست، بلكه شامل افشاى اخبار و اسرار آنان پيش بيگانگان كه موجب سلطهى قدرتهاى ستمگر و قتل آنان مىگرديده است نيز مىشود. «1»
پیام ها
1- نتيجهى كفر و پيامبركشى، ذلّت و مسكنت است. «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ»
2- يهود هميشه ذليل است. گرچه گاهى سرنخ تبليغات و اقتصاد و سياست را به دست مىگيرد، امّا از نظر كرامت و عزّت و محبوبيّت و امنيّت، بدترين جايگاه را دارد. (مثل افراد دزد وچاقوكشى كه ايجاد دلهره كرده ودرآمدهاى كلانى به دست مىآورند، ولى هرگز از جايگاه والايى برخوردار نيستند.) «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ»
3- روحيّهى مؤمنان را با بيان وضع نكبتبار مخالفان تقويت كنيد. «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ»
4- رمز عزّت دو چيز است: ايمان به قدرت الهى، ارتباطات حسنهاى با امّتها و ملّتها. «بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ»
5- راه نجات يهود، يا ايمان آوردن به اسلام است؛ «بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ» يا عقد قرارداد با مسلمانان. «حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ»
«1». كافى، ج 2، ص 371.
جلد 1 - صفحه 585
6- عقيده، در عمل اثر دارد. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ»
7- براى قوم يهود انبياى متعدّدى آمدند. «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ»
8- گناه و تجاوز، زمينهساز گناهان بزرگترى همچون كفر و پيامبركشى مىگردد.
«ذلِكَ بِما عَصَوْا ...»
9- آنچه از تجاوز و كفر بدتر است، اصرار بر كفر و تجاوز است. «كانُوا يَعْتَدُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (112)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 214
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ: وضع كرده شده بر يهودان خوارى، كه آن هدر بودن نفس و مال و اهل است، به حيثيتى كه هرگز از ايشان منفك نگردد. يا مراد ضرب جزيه يا علامت مذلت و خوارى است بر ايشان، و قبل از اسلام هم يهود به مجوس جزيه مىدادند. پس ذلت لازم آنان باشد. أَيْنَما ثُقِفُوا: هر كجا يافت شوند، إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ: مگر در حالى كه تمسك يابند به ذمه و عهدى از خدا كه قبول جزيه است. وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ: و ذمهاى از مسلمانان. بنابراين در جميع احوال، ذلت و خوارى نفس، لازم ايشان است از هدر بودن نفس و مال و اهل، مگر آنكه متمسّك شوند به عهد خدا و عهد مسلمانان. و تسميه عهد به حبل، به جهت آنست كه امان، به آن بسته مىشود، چنانچه چيزى را به ريسمان ببندند.
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ: و بازگشتند يهود به خشمى از خداى تعالى، يعنى سزاوار سخط و غضب الهى شدند، وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ: و لازم شد بر ايشان فقر و احتياج، يعنى احاطه كرده شد بر ايشان مسكنت، مانند احاطه خيمه بر اهل آن، و لذا يهود غالبا فقير هستند، و اغنياء آنها هم خود را فقير بنمايند براى تخفيف جزيه، و اين لزوم ذلت و مسكنت بىجهت نيست، بلكه: ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ: آن مسكنت و فقر، به سبب آنست كه از روى عناد و انكار، كافر مىشوند به آيات الهى كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قرآن باشد، يا به احكام تورات كه مشتمل است بر صفات حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، يا معجزات آن حضرت باشد. وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍ: و مىكشتند پيغمبران را در حالى كه به دين خودشان، كشتن انبياء، به غير حق و جايز نبود، و اين قبيحتر است از آنكه اعتقاد حقيت در قتل آنان داشته باشند. ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ: اين كفر به آيات و كشتن انبياء، به سبب آن بود كه نافرمانى نمودند از فرمان خدا و بودند كه تجاوز مىكردند از حدود الهى، زيرا اصرار به گناهان صغيره، موجب گناه
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 215
كبيره، و استمرار آن مؤدى به كفر خواهد شد.
تنبيه: آيه شريفه را اشاراتى است:
1- كفر به آيات الهى، موجب سخط و غضب سبحانى و ذلت و خوارى خواهد بود.
2- كشتن انبياء، مورد عقاب شديد حق تعالى، و باعث كفر است. و همچنين كشتن اولياء و اوصياى به حق بلكه كشتن مؤمنى به جهت ايمانش از روى عمد، سبب خلد در جهنم مىباشد؛ به صريح آيه شريفه: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً (الخ).
3- چون يهود راضى به فعل پدران خود بودند يعنى كشتن انبياء، لذا نسبت قتل به ايشان داده شد. بنابراين كسانى كه راضى به فعل جماعتى باشند، شريك در آن فعل باشند. و احاديث بسيار در آن وارد شده، از جمله حديث رضوى عليه السّلام: و من غاب عن امر فرضى به كان كمن شهد و اتاه فرمود: و هر كه غائب باشد از امرى، پس راضى باشد به آن، مثل كسى است كه حاضر بوده و بجا آورده آن را. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: الرّاضى بفعل قوم كالدّاخل فيه معهم: «1» راضى شونده به فعل قومى، مثل كسى است كه داخل بوده با ايشان.
4- اصرار به گناهان صغيره، موجب ارتكاب كبيره؛ و استمرار آن بدون توبه، عاقبتش وخيم بلكه موجب كفر خواهد شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (112)
ترجمه
فرض شد بر آنها ذلت هر جا يافت شوند مگر تمسك جويند بوسيله از خدا و وسيله از خلق و بازگشتند بخشمى از خدا و احاطه كرد بر آنها درماندگى اين براى آنستكه آنها بودند به اين كه كافر ميشدند بآيات خدا و ميكشتند پيغمبران را بناحق اين براى آن بود كه نافرمانى كردند و بودند كه از حد تجاوز مينمودند..
تفسير
ذلت و خوارى تشبيه شده است بخيمه براى احاطه آن بايشان گويا چادر ذلت براى آنها زده شد در هر نقطه از نقاط كه باشند چون جان و مال و عرض آنها در معرض مخاطره است ماداميكه بجزيه دادن راضى نشوند و پس از رضايت هم اين ذلت بس است آنها را بعلاوه ذلت التزام بباطل و خسران دنيا و آخرت مگر آنكه متمسك شوند بوسيله خداوند كه قرآن است و وسيله خلق كه على ابن أبي طالب (ع) است چنانچه عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است و بنظر حقير اين روايت هم ناظر بحديث معروف از پيغمبر (ص) ميباشد كه كتاب و عترت دو حبل ممدود بين خالق و خلقند كه هرگز جدا نميشوند و اينكه در اين روايت اختصاص بحضرت ولايت پناهى داده شده براى اشرفيت و اوليت آنوجود مبارك است و الا معلوم است كه مراد عترت طاهرهاند و اصل حبل در لغت بمعنى ريسمان است و اينكه بسبب و وسيله و زنهار و عهد و امر و امثال اينها اطلاق ميشود بر اشخاصيكه مأنوس باستنباط روح معنى از لغاتند مخفى نيست كه بمناسبت معنى اصلى است و ايندو رشته محكم چون از يك ديگر جدا نميشوند گويا بيكديگر تابيده شدهاند و يك ريسمان بيشتر نيست و يكسر آن
جلد 1 صفحه 480
بدست خدا است و يكسر ديگر آن بدست خلق است لذا بدوا بخدا نسبت داده شده بعدا به خلق چنانچه در حديث نبوى معروف اشاره باين امر شده است و ممكن است چون قرآن كلام خدا است و هيچ نسبتى بخلق ندارد نسبت بخدا داده شده است و چون عترت در ظاهر از نوع بشرند و در واقع واسطه بين خلق و خالقند نسبت بمردم داده شدهاند و بعضى گفتهاند مراد توسل بامان خدا و امان مؤمنين و عهد خدا و عهد مومنين است كه عبارت از قبول جزيه بحكم الهى و ذمه و پناه دادن مسلمين است و بازگشت اين جماعت بغضب الهى است از روى استحقاق و اين ذلت و مسكنت را دچار شدند براى انكار آيات الهى و قتل پيغمبران بنا حق و اينكه راضى بفعل پدران خود بودند موجب شد كه بوبالش گرفتار شدند اگرچه موجودين در زمان خطاب مباشر قتل نبودند و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه قسم بخدا انبيا را نكشتند بدستهاى خودشان لكن عمل باحكام آنها نكردند پس نسبت قتل و معصيت و تعدى بآنها داده شده است بنظر حقير منظور امام آنستكه بفرمايد اينها كه هستند از يهود اگر چه پيغمبرى را نكشتند لكن چون احكام انبيا و اخبار آنها را از ظهور پيغمبر آخر الزمان منكر شدند مثل آنستكه آنها را كشته باشند چون كشتن پيغمبر به عنوان پيغمبرى كشتن پيغام او است و اينكه نسبت ذلت و مسكنت بآنها داده شده در زمان پيغمبر (ص) كه واضح است و بعدا هم اگر خطاب شامل شود بملاحظه آنستكه اين ها هر قدر ثروتمند هم باشند گدا صفت و ذليلند و درمانده و پستند و بمقصود خودشان از انكار رسالت پيغمبر (ص) كه عزت و رياست دنيوى است نخواهند رسيد و اينكه مقيد فرموده است قتل انبيا را بناحق بودن با آنكه معلوم است براى آنستكه آنها خودشان هم معتقد بنا حق بودن آن بودند و اينكه معلل فرموده است قتل انبيا و كفر بآيات را بعصيان و تعدى براى اشاره بآنستكه تجاوز از حد منجر بمعصيت كبيره و كفر ميشود پس بايد شخص از ابتدا جلو نفس اماره را بگيرد تا بهيچ وجه آشنا با معصيت نشود و الا بتدريج ترقى ميكند تا انسانرا باسفل السافلين برساند خداوند توفيق زمامدارى نفس را بما عنايت فرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ أَينَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبلٍ مِنَ النّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ ضُرِبَت عَلَيهِمُ المَسكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُم كانُوا يَكفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقتُلُونَ الأَنبِياءَ بِغَيرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوا وَ كانُوا يَعتَدُونَ (112)
زده شده بر يهود ذلّة و خفّت هر كجا که يافت شدند مگر بحبل و عهدي
جلد 4 - صفحه 318
از جانب خدا و قراردادي با مردم و رجوع كردند بغضبي از جانب خدا و زده شد بر آنها زندگي فقيرانه و لو مال كثير داشته باشند و اينکه ذلّة و مسكنة براي اينست که انبياء را كشتند بدون جهت و اينکه بواسطه معاصي آنها است و عداوت ورزيدن آنها ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ ذلّة مقابل عزّت است و سكه ذلّت بنام يهود خورده در تمام ملل عالم و در تمام دول دنيا حتي امروز که امريكا دارد حمايت از اسرائيل ميكند از باب عزّت آنها نيست بلكه از باب عداوت با دول اسلامي است.
أَينَ ما ثُقِفُوا هر كجا دست بر يهود پيدا كنند در هر مملكتي بروند نزد اهل آن مملكت ذليلترين افراد هستند.
إِلّا بِحَبلٍ مِنَ اللّهِ عهد خداوندي که جان و مال آنها محفوظ باشد در صورتي که بشرائط ذمّه عمل نمايند.
وَ حَبلٍ مِنَ النّاسِ و قرار داد با هر دولتي و ملتي که چه اندازه كمك دهند که اگر تخلف از قرار داد كنند لباس ذلّة بر قامت آنها رسا باشد.
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ و رجوع آنها بغضب الهي است، در سوره حمد گفتند المَغضُوبِ عَلَيهِم يهود هستند و ضالّين نصاري، و غضب الهي از تمام عقوبات و عذابها سختتر است و هيچگونه تداركي ندارد حتي احدي قدرت بر شفاعت ندارد چنانچه رضاي الهي از تمام مثوبات بالاتر است وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ أَكبَرُ.
وَ ضُرِبَت عَلَيهِمُ المَسكَنَةُ زندگاني آنها زندگاني فقيرانه است و لو مليونر باشند هم از جهت خوراك و لباس و مسكن بلكه صورت آنها و كسافت روي و نكبت بدن از آنها ظاهر است.
ذلِكَ بِأَنَّهُم كانُوا يَكفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ با اينكه آيات الهيه را مشاهده مينمودند و يقين پيدا ميكردند چه در زمان موسي و عيسي و چه در زمان نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مع ذلک از روي لجاج و عناد و عصبيت كافر ميشدند
جلد 4 - صفحه 319
وَ يَقتُلُونَ الأَنبِياءَ که شرحش در سوره بقره گذشت که چه اندازه از انبياء بني اسرائيل را كشتند يا زنده زير خاك كردند يا آنها را در آب جوش طبخ كردند بغير حقّ با اينكه انبياء جز ارشاد و هدايت مقصودي نداشتند و هيچگونه توقع مادّي نداشتند و اجر رسالت از آنها نميخواستند و هيچگونه تقصير بر گردن آنها نتوانستند ثابت كنند.
ذلِكَ بِما عَصَوا فقط منشأ قتل انبياء طغيان و سركشي و سرپيچي از اوامر و نواهي الهي بود.
وَ كانُوا يَعتَدُونَ يا از تعدّي و تجاوز از حدّ خود بواسطه كبر و نخوت و عصبيت بوده که زير بار اطاعت نميرفتند و آنها را مقدم بر خود نميدانستند يا از باب عداوت و كينه و بغضي که با انبياء داشتند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 112)- سوم: آنها هیچ گاه روی پای خود نمیایستند، و همواره ذلیل و بیچاره خواهند بود، مگر این که در برنامه خود تجدید نظر کنند و راه خدا پیش گیرند یا به دیگران متوسل شوند و موقتا از نیروی آنها استفاده کنند (ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا).
طولی نکشید که این سه وعده و بشارت آسمانی در زمان خود پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله تحقق یافت.
سپس در ذیل این جمله میفرماید: تنها در دو صورت است که میتوانند این مهر ذلت را از پیشانی خود پاک کنند، نخست «بازگشت و پیوند با خدا و ایمان به آیین راستین او» (إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ).
«و یا وابستگی به مردم و اتکاء به دیگران» (وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ).
بنابراین، یا باید در برنامه زندگی خود تجدید نظر کنند و به سوی خدا باز گردند و خاطره خیال شیطنت و کینهتوزی را از افکار خود بشویند، و یا از طریق وابستگی به این و آن به زندگی نفاق آلود خود ادامه دهند.
سپس قرآن به ذلّتی که یهود بدان گرفتار آمده اشاره کرده، میگوید: «و در خشم خدا مسکن گزیدهاند، و مهر بیچارگی بر آنها زده شده» (وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ).
به این ترتیب یهود بر اثر خلافکاریها نخست از طرف دیگران مطرود شدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند و سپس تدریجا این موضوع به صورت یک صفت ذاتی «احساس حقارت» در آمد.
در پایان آیه دلیل این سرنوشت شوم یهودیان را بیان میکند، میفرماید: اگر آنها به چنین سرنوشتی گرفتار شدند، نه به خاطر نژاد و یا خصوصیات دیگر آنهاست، بلکه به خاطر اعمالی است که مرتکب میشدند، «چرا که آنها به آیات خدا کفر میورزیدند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ).
و دوم این که: اصرار در کشتن رهبران الهی و پیشوایان خلق و نجات دهندگان بشر یعنی انبیای پروردگار داشتند «و پیامبران را به ناحق میکشتند» (وَ یَقْتُلُونَ
ج1، ص321
الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ)
.و سوم این که: آلوده به انواع گناهان مخصوصا ظلم و ستم و تعدی به حقوق دیگران و تجاوز به منافع سایر مردم بودهاند و اگر چنین ذلیل شدند «به خاطر آن است که گناه کردند و به حقوق دیگران تجاوز مینمودند» (ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ).
و مسلما هر قوم و ملتی که دارای چنین اعمالی باشند سرنوشتی مشابه آنها خواهند داشت.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم