As for the wretched, they shall be in the Fire: their lot therein will be groaning and wailing.
So as to those who are unhappy, they shall be in the fire; for them shall be sighing and groaning in it:
As for those who will be wretched (on that day) they will be in the Fire; sighing and wailing will be their portion therein,
Those who are wretched shall be in the Fire: There will be for them therein (nothing but) the heaving of sighs and sobs:
معانی کلمات آیه
زفير: زفير به درون كشيدن نفس است با صوت توأم با اندوه . اصل آن ، به معنى سختى است .
شهيق : صداى فظيعى است كه از جوف خارج مىشود با نفس كشيدن. اصل آن ، به معنى طول مفرط است. زجاج گويد: زفير و شهيق از صداى انسانهاى غمگين است (مجمع البيان) آه و انين . به قاموس قرآن رجوع شود..[۱]
امّا (آن) كسانى كه بدبخت شدهاند، پس در آتش (اند و در آنجا) نالهاى (زار) و خروشى (سخت) دارند.
خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «107»
(و) تا آسمانها و زمين پايدار است، در آن (آتش) جاودانند، مگر آنچه خداوند بخواهد، همانا پروردگارت هر چه را اراده كند، انجام مىدهد.
نکته ها
«زَفِيرٌ» فريادى است كه همراه با بيرون دادن نَفَس است و «شَهِيقٌ» نالهاى است طولانى كه توأم با فرو بردن نَفَس است. بعضى نيز «زَفِيرٌ» را آغاز صداى الاغ و «شَهِيقٌ» را پايان آن دانستهاند.
همهى افرادى كه به دوزخ مىروند، از لحاظ مدّت زمان حضور در آنجا يكسان نيستند، عدّهاى پس از مدّت كمى از دوزخ رهايى مىيابند، بعضى ديگر براى مدّت بسيار طولانى در جهنّم مىمانند و سرانجام خلاص مىشوند، امّا گروهى براى هميشه در آنجا مىمانند و هرگز از آن خارج نمىشوند.
جلد 4 - صفحه 123
كلمهى «خلود» در مواردى كه همراه با كلمهى «ابد» آمده باشد، مثل: «خالِدِينَ فِيها ابدا» «1»، به معناى هميشگى و جاودانگى است، نه به معناى مدّت طولانى.
در اين آيه اگر چه خلود تا زمان برقرار بودن آسمانها و زمين بيان شده است و قرآن مدّت زمان استقرار آنها را تعيين فرموده «2»، ليكن باز به معناى ابديّت و هميشگى است، زيرا كه «ما دامَتِ السَّماواتُ» در زبان و ادبيات عرب، كنايهاى است كه براى ابديّت و جاودانگى آورده مىشود، اگر چه آسمانها ابدى نيستند.
پیام ها
1- انسان با انتخابهاى خود باعث شقاوت خود مىشود. «شَقُوا» نه «شَقُوا»
2- دست خداوند در نجات گروهى از دوزخيان (به دليل جرم كمتر و يا استحقاق عفو و يا هر دليل ديگرى) باز است. «إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ»
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ: پس اما آنانكه بدبخت شدند به ارتكاب
جلد 6 - صفحه 141
معاصى و كفر، پس به استحقاقشان عذاب را و جزاى قبيحه اعمال ايشان داخل شوند در جهنم.
تبصره: توصيف ايشان به شقاوت قبل از دخول جهنم به جهت آن است كه ايشان بر حالى هستند كه مىكشاند آنها را به جهنم.
و اما حديث مروى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: الشّقىّ شقىّ فى بطن امّه: «1» 1- مراد آنست كه كسى كه معلوم است از حالش كه شقى مىشود به سبب ارتكاب قبايحى كه مؤدى شود به آتش. 2- شقى شقى است در شكم زمين كه قبر باشد، يعنى هر كه در دنيا به حالت شقاوت بميرد در قبر هم حكم به شقاوت او شود. 3- مراد از «امّ» جهنم است لقوله تعالى «فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ» يعنى شقى كسى است كه به جهنم مخلد گردد. 4- مراد از «امّ» ام الكتاب و لوح محفوظ است، يعنى شقى در امّ الكتاب شقى باشد و ثبوت در آن ملازم با شقاوت نيست، زيرا شقاوت از مكتسبات بنده مىباشد. 5- مراد علم الهى است، يعنى شقى در علم سبحانى شقى باشد و لكن علم ازلى موجب شقاوت شخص نخواهد شد، و به همين نحو معنى: السّعيد سعيد فى بطن امّه. «2» لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ: مر ايشان را است در جهنم فرياد سخت و نالهزار.
«زفير» مبدأ صوت حمار و «شهيق» آخر آن، تشبيه فرموده فرياد اشقيا را به انكر اصوات. يا مراد از «زفير و شهيق» دلالت است بر شدت غم و غصه و كربت آنها و تشبيه به حال كسى كه حرارت بر قلب او مستولى و روح او متحسّر شده.
روز كه بيايد سخن نگويد كسى مگر بدستورى او پس بعضى از آنها بدبختند و برخى خوشبخت
پس امّا كسانيكه بدبخت شدند پس در آتشند مر آنها را است در آن فريادى مانند اوّل صداى خر و نالهاى مانند آخر صدايش
جاودانيانند در آن تا برپا است آسمانها و زمين مگر مقداريرا كه بخواهد پروردگار تو همانا پروردگار تو بجا آورنده است آنچه را بخواهد
و امّا كسانيكه خوشبخت شدند پس در بهشتند جاودانيان در آن تا بر پا است آسمانها و زمين مگر مقدارى را كه بخواهد پروردگارت اعطاء فرموده عطائى را بريده نشدنى.
تفسير
خداوند روز قيامت را تأخير نمىاندازد مگر براى انقضاء ايّام معدوده متناهيه تا در آنمدت كه هر قدر زياد باشد چون معدود و متناهى است كم است بندگان بوظائف خود عمل نمايند و بكمال لايق خود برسند و مستحقّ نعيم ابدى شوند و چون موعد مقرّر برسد ديگر جاى سخن گفتن در اطراف تقصير بندگان بعنوان اعتذار يا شفاعت يا توسل بوسائل نجات براى كسى نيست مگر با اذن و اجازه خداوند و اين در يكى از مواقف آنروز است و آنجا كه فرموده اين روزى است كه سخن نميگويند و اذن داده نميشود بآنها تا معذرت بخواهند در موقف ديگر است چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده است و مردم بر حسب اقتضاء ذات و طينت اصليّه خودشان بر دو قسمند بعضى شقى و برخى سعيدند چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه شقى كسى است كه شقى شده در شكم مادرش و سعيد كسى است كه سعيد شده در شكم مادرش و جاى اشقياء آتش جهنّم است كه مخلدند
جلد 3 صفحه 109
در آن مگر عنايت الهى و هدايت انبياء و اولياء و علماء و صلحاء شامل حال آنها شده باشد كه با ايمان مجرّد يا مقرون بعمل صالح از دنيا رفته باشند كه البتّه مخلّد در آتش نخواهند بود اگر چه معصيت كار باشند و مدتها بسوزند تا پاك شوند و جاى سعداء بهشت جاويد است مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا برود كه البتّه اهل بهشت نخواهد بود ولى كسيكه با سعادت ذاتى يا اكتسابى يا شفاعت شفعاء يا پس از سوختن و پاك شدن ببهشت برود مخلد است در آن و عطاء الهى هيچگاه از او مقطوع نخواهد بود مؤيّد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در كافى نقل نموده و در ذيل آيه شريفه انّ اللّه لا يخفى عليه شىء در سوره آل عمران ذكر شد كه دلالت دارد بر آنكه شقاوت و سعادت طفل در شكم مادر مقدر ميشود با شرط بداء كه اشاره بامكان تغيير حال او است بتغيير موجبات سعادت و شقاوت در لوح محو و اثبات و بنابراين مراد از ما شاء ربّك در دو آيه كسانى هستند كه از استحقاق خلود در جهنّم و بهشت خارج شدهاند و استعمال كلمه ما باين معنى نادر نيست مانند سبّح للّه ما فى السّموات و فانكحوا ما طاب لكم من النّساء و امثال اينها و مراد از كسانيكه شقى يا سعيد شدهاند كه مستثنى منهم در دو آيه ميباشند آنانند كه شقاوت يا سعادت كه عبارت از معصيت و اطاعت بنده از خداوند است از آنها تحقّق پيدا كرده باشد اگر چه دوام نداشته باشد و باين اعتبار استثناء از آنها شده است و اشكالى ندارد ولى مفسّرين شقى و سعيد را بكسيكه مستحقّ دوزخ و بهشت شده باشد تفسير نمودهاند و در مراد از استثناء دچار اشكال شدهاند مخصوصا نسبت بمستحق بهشت كه بادلّه قطعيّه خلود آنها ثابت و محقّق است و در ذيل آيه هم اشاره بآن شده لذا در مجمع ده وجه از مفسّرين عامّه و خاصه براى حلّ اشكال نقل نموده و يك وجه را اختيار فرموده و نسبت بجمع كثيرى از مفسّرين عامّه و خاصه داده و حاصل اين وجه آنستكه كسانيكه مؤمن و معصيت كارند چندى در جهنّمند و پس از آن داخل بهشت ميشوند و اينها تا در جهنّمند در زمره اشقياء محسوبند و چون داخل بهشت شدند از سعداء ميباشند و استثناء از خلود در دو آيه بملاحظه اين جماعت است نهايت آنكه در آيه اوّل باعتبار انتهاء امر و در آيه دوّم باعتبار ابتداء امر است و براى
جلد 3 صفحه 110
تصحيح نفى خلود گفتهاند دوام چنانچه با منقطع الآخر بودن منافى است با منقطع الاول بودن هم منافى است و مراد از كلمه مادر ما شاء ربّك در اوّل اشخاص مذكورهاند و در ثانى وقت معيّن در بدو امر است و مؤيد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در صافى نقل فرموده كه اين دو آيه در غير اهل خلود است از اهل شقاوت و سعادت و در مجمع هم چند روايت از ابن عبّاس ره و غيره براى تأييد اين وجه ذكر شده و انصاف آنستكه اگر اشكالى باشد اين وجه احسن وجوه است و در نفحات وجه ديگرى ذكر فرموده و نسبت باكثر مفسّرين داده و ظاهرا آنرا اختيار نموده و آن اين است كه مقصود از استثناء بيان نفوذ اراده الهى است كه اگر بخواهد عذاب را از اشقياء رفع و نعمت را از سعداء قطع ميفرمايد ولى نخواسته و نميكند براى دلالت ادلّه قطعيّه بر خلود و مؤيّد اين معنى است ذيل آيه اوّل كه دلالت بر نفوذ اراده الهيّه دارد و ذيل آيه دوّم كه دالّ بر عدم انقطاع نعمت است و قمّى ره نار و جنّت را بعذاب برزخ و بهشت دنيا كه ارواح اهل ايمان منتقل بآن ميشود تفسير فرموده و عطاء غير مجذوذ را باعتبار اتّصال آن بنعيم آخرت دانسته و فرموده اين ردّ كسانى است كه منكر عذاب قبر و ثواب و عقاب در دنيا و عالم برزخ شدهاند و فيض ره فقط اين وجه را ذكر و تأييد فرموده بآنكه خلود در كلام الهى مقيّد بمادامت السّموات و الارض شده و ظاهر از سماوات و ارض آسمانها و زمين دنيا است و بروايتى كه از امام صادق عليه السّلام وارد شده است كه در قيامت صبح و شبى نيست و عذاب بامداد و شام اشقياء در آتش برزخ است كه خدا فرموده النّار يعرضون عليها غدوّا و عشيّا و يوم تقوم السّاعة أدخلوا آل فرعون اشدّ العذاب و بنابراين مراد از استثناء انقطاع عذاب و ثواب آنها است بفواصلى در برزخ يا بعد از فناء دنيا و قبل از تعيين تكليف آنها در آخرت و اين وجه را در مجمع نسبت بشيخ طوسى قدّس سرّه داده و از آنجناب نقل نموده نسبت آنرا بجمعى از مفسّرين خاصه و بنظر حقير اين معنى از جهاتى خلاف ظاهر است حتى از همان جهت كه فيض ره آنرا مؤيّد اين تفسير قرار داده چون ظاهر جمله مادامت السّموات و الارض آنستكه براى تأكيد خلود ذكر شده و آنكه اين جمله از الفاظ تأييد است يعنى از الفاظى است كه در كلام عرب از معناى حقيقى خود منسلخ شده و بطور كنايه در مقام اثبات دوام و ابديّت براى امرى ذكر ميشود چنانچه در مجمع بيان شده و
جلد 3 صفحه 111
امثله ديگرى هم ذكر فرمودهاند و والد ما جد حقير در شفاء الصّدور آن الفاظ را استقصاء فرموده لذا بعيد است در آيه شريفه معناى حقيقى اين جمله اراده شده باشد و بر فرض اراده مراد آسمان و زمين مناسب با عالم آخرت است چون از تفريع بر آيات سابقه معلوم ميشود كه اين دو آيه در مقام بيان حال اهل محشر و جمع شدگان در روز قيامت است و مربوط بعالم برزخ نيست و در اين مقام وجه ديگرى براى حلّ اشكال بنظر حقير رسيده و آن اين است كه مراد از استثناء در آيه اوّل انتقال معصيت كاران از اهل ايمان باشد از جهنّم به بهشت و در آيه دوّم مراد استثناء سابقون مقرّبون باشد از خلود در بهشت جسمانى و اشاره بفائز شدن ايشان باشد بمقام رضوان و سايه عرش و مقامات رفيعتر و اين منافات ندارد با ادلّه خلود سعداء در بهشت چون اين مقامات هم از بهشت است نهايت آنكه بهشت روحانى است كه لذّت آن فوق لذائذ جسمانى است و جنّتى كه در آيه دوّم ذكر شده ظاهر در بهشت جسمانى است كه متبادر از جنّت در اذهان عامّه است و براى رفع توهّم زوال نعمت از سعداء بملاحظه ظاهر استثناء در ذيل آيه تصريح شده بآنكه عطاء الهى از ايشان قطع نخواهد شد اين چند وجه كه براى دفع اشكال ذكر شد غير از وجهى است كه در بدو امر از ظاهر آيات بنظر حقير رسيد و بيان شد و بر آن تقريب اشكالى وارد نيست تا محتاج بجواب باشد چنانچه اشاره شد و تعجّب از آنستكه حضرات مفسرين اين وجه را بعنوان دفع اشكال هم ذكر ننمودهاند و بذكر وجوه ركيكه پرداختهاند كه حقير از نقل آنها اعراض نمودم و بعضى گفتهاند خداوند داناتر است بمراد از استثنائى كه فرموده و اين كاشف از كمال اهمّيت باشكال است و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از بهشت و آتش در اين آيات دوستى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستى دشمنان ايشان است و بنابراين هم بايد تقرير استثناء بتقريب اوّل شود و اللّه اعلم ..
لَهُم فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ زفره در مجمع البحرين ميگويد (الزفير اول صوت الحمار و الشهيق آخر صوته لانّ الزفير ادخال للنفس و الشهيق اخراجه) يعني مثل حمار صدا ميكنند و فرياد ميزنند پس از آن ناله ميكنند و از صدا ميافتند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 106)- سپس حالات شقاوتمندان و سعادتمندان را در عبارات فشرده و گویایی چنین شرح میدهد: «اما آنها که شقاوتمند شدند در آتش دوزخ «زفیر» و «شهیق» دارند و ناله و نعره و فریاد سر میدهند» (فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ).
و این هر دو صدای فریاد و ناله کسانی است که از غم و اندوه ناله سر میدهند، نالهای که تمام وجود آنها را پر میکند و نشانه نهایت ناراحتی و شدت عذاب است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: