آیه 25 سوره مرسلات

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۸ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا

مشاهده آیه در سوره


<<24 آیه 25 سوره مرسلات 26>>
سوره : سوره مرسلات (77)
جزء : 29
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا ما زمین را جامع (حوایج و کفایت بر مسکن و هر امر بشر) قرار ندادیم؟

آیا زمین را فراهم آورنده [انسان ها] قرار ندادیم؟

مگر زمين را محل اجتماع نگردانيديم؟

آيا زمين را جايگاهى نساختيم،

آیا زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have We not made the earth a receptacle

Have We not made the earth to draw together to itself,

Have We not made the earth a receptacle

Have We not made the earth (as a place) to draw together.

معانی کلمات آیه

  • كفاتا: جمع كردن و گرفتن. «كفت الشي‏ء الى نفسه: ضمه و قبضه» آن‏ در آيه ظاهرا به معنى جامع است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً «25» أَحْياءً وَ أَمْواتاً «26» وَ جَعَلْنا فِيها رَواسِيَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَيْناكُمْ ماءً فُراتاً «27» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «28» انْطَلِقُوا إِلى‌ ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «29» انْطَلِقُوا إِلى‌ ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ «30» لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ «31» إِنَّها تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ «32» كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ «33» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «34»

آيا زمين را محل اجتماع زنده‌ها و مرده‌ها قرار نداديم. و در آن كوههايى استوار و بلند قرار داديم و آبى گوارا به شما نوشانديم. پس در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. (به مجرمان گويند:) برويد به سوى آنچه آن را تكذيب مى‌كرديد. برويد به سوى سايه‌اى سه شاخه، نه خنك است و نه از شعله آتش مصون مى‌دارد. همانا دوزخ، شرارههايى به اندازه كاخ پرتاب مى‌كند. گويى شترانى زرد مويند. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان.

نکته ها

«كفات»، نام محلى است كه در آن چيزى نهاده و گردآورى مى‌شود. در روايات مى‌خوانيم كه امام صادق عليه السلام نگاهى به قبرستان كرده و فرمود: اينجا كفات مردگان است و نگاهى به خانه‌ها كرده و فرمود: اينجا كفات زنده‌هاست. «1»

مراد از «ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ» سايه‌اى است كه از دود عظيم آتش دوزخ ايجاد مى‌شود، امّا روشن است كه اين سايه نه فقط آرامش بخش نيست بلكه سوزنده و آزار دهنده است.

اين دود به قدرى متراكم و عظيم است كه شاخه شاخه مى‌شود، شاخه‌اى از بالاى سر،

«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 350

شاخه‌اى از طرف راست و شاخه‌اى از سمت چپ، فرد دوزخى را فرامى‌گيرد و در كام خود فرو مى‌برد.

زبانه‌هايى كه از آتش دوزخ برمى‌خيزد، همانند قصرهاى بلند دنيوى است و همچون شترانِ زرد رنگ است. گويا قرآن، كاخ‌نشينان و زراندوزان را تهديد مى‌كند كه مراقب باشيد گرفتار شرارههاى قصرگونه دوزخ نشويد.

«شامِخاتٍ» به معناى كوههاى بلند و «فرات» به معناى آب گوارا است.

«ظل ظليل» به معناى سايه دائم و «ظل لا ظليل» يعنى سايه غير مفيد و غير خنك.

«جِمالَتٌ» جمع «جمل» به معناى شتر و «صُفْرٌ» جمع «اصفر» به معناى زرد است.

خداوند زمين را از نظر وسعت، نحوه حركت، تأمين امنيّت از طريق كوهها، تأمين آب مورد نياز انسانها، گياهان و حيوانات، به مناسب‌ترين شكل آفريد و خاك را بهترين وسيله براى از بين بردن زباله، آبهاى آلوده و دفن مردگان قرار داد و در آن نوعى تصفيه خانه با داشتن خاصيّت ميكرب كشى قرار داد به نحوى كه زمين آب آلوده مى‌گيرد و آب زلال تحويل مى‌دهد. اين تصفيه‌خانه، طبيعى، مجّانى، دائمى، عمومى و بدون پيدا شدن نقص فنى است. راستى اگر زمين وجود نداشت، بوى بد و تعفّن همه را آزار مى‌داد.

قهر الهى از همه سو مجرمان را احاطه مى‌كند به نحوى كه راه فرارى در كار نيست و تنها راه به سوى دوزخ باز است. «انْطَلِقُوا إِلى‌ ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» چنانكه در آيات ديگر مى‌فرمايد: «كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ» «1»، «أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» «2»

پیام ها

1- روى زمين بهترين جايگاه براى زندگان و درون آن بهترين جايگاه براى مردگان است. «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً أَحْياءً وَ أَمْواتاً»

2- كوهها از منابع تأمين آب مورد نياز است. «رَواسِيَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَيْناكُمْ ماءً»

«1». حج، 22.

«2». كهف، 29.

جلد 10 - صفحه 351

3- صحنه قيامت به قدرى سخت و دشوار است كه گويا رفتن به دوزخ براى مجرمان نوعى رهايى است. انْطَلِقُوا إِلى‌ ...

4- دوزخ را دود غليظى احاطه كرده است كه سايه آفرين است، امّا در آن هيچ آسايشى نيست. ظِلٍ‌ ... لا ظَلِيلٍ‌

5- كاخ‌ها و سرمايه‌هايى كه در دنيا به ناحق به دست مى‌آيند، در قيامت به شراره‌هاى دوزخ تبديل مى‌شوند. «كَالْقَصْرِ كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ»

6- وقتى زبانه‌هاى آتش دوزخ مانند قصر بلند و مانند شتر عظيم باشد، خود آتش چگونه خواهد بود! «بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ»

7- ريشه همه جرم‌ها، عقايد فاسد است. زيرا كسى كه اعتقاد ندارد و حق را تكذيب مى‌كند، به هر كار خلافى دست مى‌زند. «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً «25»

أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً: «استفهام تقريرى است» آيا قرار نداده‌ايم زمين راجع كننده و ضم نماينده.

جلد 13 - صفحه 434


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ «16» ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ «17» كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ «18» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «19» أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «20»

فَجَعَلْناهُ فِي قَرارٍ مَكِينٍ «21» إِلى‌ قَدَرٍ مَعْلُومٍ «22» فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ «23» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «24» أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً «25»

أَحْياءً وَ أَمْواتاً «26» وَ جَعَلْنا فِيها رَواسِيَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَيْناكُمْ ماءً فُراتاً «27» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «28» انْطَلِقُوا إِلى‌ ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «29» انْطَلِقُوا إِلى‌ ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ (30)

لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ (31) إِنَّها تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ (32) كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ (33) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (34) هذا يَوْمُ لا يَنْطِقُونَ (35)

وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ (36) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (37) هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلِينَ (38) فَإِنْ كانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ (39) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (40)

ترجمه‌

آيا هلاك ننموديم پيشينيان را

پس از پى آنها در آورديم اهل ازمنه متأخره را

اينچنين رفتار ميكنيم با گناهكاران‌

واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان‌

آيا نيافريديم شما را از آبى پست و بيمقدار

پس قرار داديم آنرا در جايگاهى محكم و محفوظ

تا مدّتى معيّن معلوم‌

پس اعمال قدرت نموديم و نيك توانائيم ما

واى در اين روز بر تكذيب كنندگان‌

آيا قرار نداديم زمين را مسكنها

براى زندگان و مردگان شما

و قرار داديم در آن كوههاى استوار بلند و نوشانديم بشما آبى گوارا

واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان‌

برويد بسوى آنچه كه آنرا تكذيب ميكرديد

برويد بسوى دودى مانند سايه كه داراى سه شعبه است‌

نه سايه افكن است و نه مانع ميشود از شعله آتش‌

همانا آن پرتاب ميكند پاره‌هائى از آتش را كه مانند كوشك است‌

گوئيا آنها قطار شتران زردند

واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان‌

اين روزى است كه سخن نميگويند

و اذن داده نميشود بآنها تا عذر خواهى كنند

واى در اين روز بر تكذيب كنندگان‌

اين روز جدا كردن حق از باطل است جمع نموديم شما را با پيشينيان‌

پس اگر هست براى شما مكرى پس مكر كنيد با من‌

واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان.

تفسير

خداوند متعال تكذيب كنندگان انبياء و اولياء را در اخبارشان از روز جزا كه در آيات سابقه ذكر شد تهديد فرموده باين تقريب كه آيا ما هلاك‌

جلد 5 صفحه 327

ننموديم پيشينيان شما را مانند قوم نوح و عاد و ثمود پس بهلاكت اندازيم در دنبال آنان كسانيرا كه پيروى نمودند از آنها در عقائد و اعمال مانند اهل مكّه كه بسزاى خود رسيدند در جنگ بدر و غيره و كسانيرا كه مخالفت نمودند با اوصياء بترك طاعت و تكذيب نصوص ولايت چون ملاك اخذ و انتقام خدا جرم و گناه است و اوّلين و آخرين در اينمقام يكسان خواهند بود مانند دشمنان اهل بيت (ع) و غاصبين حقوقشان در رجعت و روز جزا واى در آنروز بحال تكذيب كنندگان چنانچه مستفاد از بعضى روايات معتبره است آيا خلق ننموديم ما شما را از آبى خوار و بيمقدار و نجس و بدبو و پست و همان آبرا قرار داديم در رحم زنان كه مقرّى است مصون و محفوظ از آفات تا مدّت معيّنى كه محتاج بآن بود و خدا ميداند آنرا تحقيقا و شما ميدانيد تقريبا كه نه ماه است پس قدرت يافتيم بر خلق او يا مقدّر نموديم اندازه آنرا كه بايد بشود از طول و عرض و ساير خصوصيّات و چگونگى او را از پسرى و دخترى و امثال اينها چون فقدّرنا بتشديد نيز قرائت شده و در هر حال ما خوب قادر و توانا بوده و هستيم و خواهيم بود كه در چنين جاى تنگ و تاريكى اينطور خلق و تقدير و نقش بندى و اندازه گيرى مينمائيم واى در قيامت بحال كسانيكه در دنيا منكر قدرت ما شدند آيا قرار نداديم ما زمين را مسكنها براى زندگان و مردگان چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه امير المؤمنين عليه السّلام در مراجعت از صفّين بقبرستانى نظر كرد و فرمود اين مساكن اموات است پس نظر بكوفه انداخت و فرمود اين مساكن احياء است و اين آيه را تلاوت فرمود و در معانى هم اينمعنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده چون كفات جمع كفت بمعناى وعاء و ظرف است و قرار داديم در زمين كوههاى بلند را و آشامانديم بشما در دنيا آبهاى شيرين گوارا را به اجراء نهرها و چشمه‌هاى صافى واى در روز قيامت بحال كسانيكه كفران اين نعمتها را نمودند بتكذيب انبيا و اولياء خدا بآنها گفته ميشود روان شويد بسوى عذابى كه در دنيا آنرا تكذيب مينموديد و مخصوصا بايد برويد بجانب دودى كه از جهنّم برخاسته ميشود كه شبيه بسايه از دور نمايان است و بجانب شما ميآيد و سه شعبه دارد و از بالاى سر و دست راست و دست چپ‌

جلد 5 صفحه 328

شما بر شما احاطه مينمايد و آن دود سايه ندارد و شعله آتش را از شما دفع نميكند و آتش جهنّم شراره‌هاى خود را بجانب شما پرتاب ميكند و آن شراره مانند كوشك و كوه است در بزرگى چنانچه قمّى ره نقل فرموده و نيز مانند دسته شتران زرد است كوچكهاى آنها در بزرگى و رنگ و پى در پى آمدن و قمّى ره فرموده مراد شتران سياهند چون شتر سياه مايل بزردى است و جمالات نيز قرائت شده و آن جمع جمال است كه آن جمع جمل است يعنى شتر نر و بنابر اين وجه شبه، زيادى هم هست واى بحال كسانيكه آتش جهنّم را تكذيب ميكنند و منكر آن ميشوند در چنين روزى كه براى آنها خواهد آمد اين روز روزى است كه در بعضى از مواقف آن از شدّت وحشت و حيرت اهل جهنّم قدرت بر سخن گفتن ندارند و اذن سخن گفتن بآنها داده نميشود پس عذر خواهى نميكنند چون عذرى ندارند نه آنكه عذرى داشته باشند و خداوند اجازه بيان آنرا ندهد چون او اعدل و اجلّ و بزرگتر از اين است كه عذر بنده را نپذيرد چنانچه مستفاد از روايت كافى از امام صادق عليه السّلام است واى بحال تكذيب كنندگان چنين روزى در آنروز اين روز روز فصل خصومت ميان اهل حقّ و باطل است و خداوند كفّار اولين و آخرين را جمع ميفرمايد و همه را بمجازات شديد ميرساند و بكفّار مكّه ميفرمايد حال اگر ميتوانيد براى من كيد و مكرى كنيد بكنيد و مراد كيد و مكر براى پيغمبر و اهل ايمان است و آنكه نميتوانند بكنند و اگر بخيال خودشان كارى بكنند در دنيا و آخرت دامنگير خودشان خواهد شد واى بحال تكذيب كنندگان انبيا و اوليا و مكر و غدر كنندگان با ايشان در روز قيامت چون راه خلاص و نجات از عذاب را بهيچ وجه ندارند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ نَجعَل‌ِ الأَرض‌َ كِفاتاً «25» أَحياءً وَ أَمواتاً «26» وَ جَعَلنا فِيها رَواسِي‌َ شامِخات‌ٍ وَ أَسقَيناكُم‌ ماءً فُراتاً «27» وَيل‌ٌ يَومَئِذٍ لِلمُكَذِّبِين‌َ «28»

آيا قرار نداديم‌ و جعل‌ نكرديم‌ زمين‌ ‌را‌ كفايت‌ كننده‌ زنده‌ها و مرده‌ها و جعل‌ نكرديم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ زمين‌ كوه‌هاي‌ بلند مرتفع‌ و سيراب‌ نكرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ آب‌ گوارا ويل‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز ‌براي‌ مكذبين‌ ‌است‌.

أَ لَم‌ نَجعَل‌ِ الأَرض‌َ كِفاتاً ‌که‌ ‌در‌ روي‌ زمين‌ زندگاني‌ كنيد و سكونت‌ كنيد و ‌از‌ فواكه‌ و حبوبات‌ و بقولات‌ معادن‌ ‌آن‌ بهره‌ برداري‌ كنيد و امور زندگاني‌ ‌خود‌ ‌را‌ تأمين‌ كنيد.

أَحياءً وَ أَمواتاً دو نحوه‌ تفسير ‌شده‌ يكي‌ آنكه‌ زمين‌ ‌را‌ دو قسمت‌ كرديم‌ يك‌ قسمت‌ زنده‌ ‌براي‌ سكونت‌ ‌در‌ منازل‌ و كشت‌ و زرع‌ و كسب‌ و تجارت‌ و معاشرت‌ و مراوده‌ و يك‌ قسمت‌ اموات‌ بيابانها ‌براي‌ مسافرت‌ و سير ‌در‌ بلاد.

ديگر آنكه‌ زمين‌ ‌را‌ قرار داديم‌ ‌که‌ احياء ‌شما‌ ‌در‌ روي‌ ‌او‌ سكونت‌ كنند و اموات‌ ‌شما‌ ‌در‌ زير زمين‌ دفن‌ شوند.

جلد 17 - صفحه 342

وَ جَعَلنا فِيها رَواسِي‌َ شامِخات‌ٍ كوه‌ها ‌که‌ بمنزله لنگر ‌است‌ ‌براي‌ نگهداري‌ زمين‌ ‌در‌ روي‌ آب‌ و هوا، و چشمه‌هاي‌ آب‌ و استخراج‌ معادن‌ و استفاده‌ ‌از‌ حجاره ‌آنها‌.

وَ أَسقَيناكُم‌ ماءً فُراتاً رودخانه‌ها و نهرها و باران‌ و برف‌ و چشمه‌ سارها و چاهها ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ نقطه‌ دسترس‌ ‌شما‌ ‌باشد‌.

وَيل‌ٌ يَومَئِذٍ لِلمُكَذِّبِين‌َ ‌با‌ مشاهده ‌اينکه‌ آثار قدرت‌ و ‌اينکه‌ تفضلات‌ و نعم‌ باز تكذيب‌ ميكنند و منكر بعث‌ و نشور ميشوند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 25)- در بخش دیگری از این آیات به بیان قسمتی از آیات و نشانه‌های آفاقی خداوند و نعمتها و مواهب او در جهان بزرگ می‌پردازد که هم دلیل بر قدرت و رحمت واسعه اوست، و هم دلیلی بر امکان معاد، در حالی که در آیات گذشته سخن از آیات انفسی و مواهب خداوند در آفرینش خود انسان بود.

می‌فرماید: «آیا ما زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم»؟ (ا لم نجعل الارض کفاتا).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص16

منابع