میرزا محمدتقی اشراقی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ ميرزا محمدتقي اشراقي را به میرزا محمدتقی اشراقی منتقل کرد)
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
==خاندان اشراقی==
+
میرزا محمدتقی اشراقی (م، ۱۳۶۸ ق) دارای کمالاتی چون [[تقوا]]، خداترسی، علم، عمل و ابتکارنو در سخنوری بود. مبارزات بی‌امان و خداپسندانه با منکرات، آگاه نمودن اقشار جامعه از اهداف و توطئه‌های شوم استعمار و ایادی وابسته به آنها از فعالیت‌های مداوم او بود.
  
شهر مقدس [[قم]] در طول هزار و سيصد سال اخير، از بزرگترين مجامع علمی‌ و مذهبي شيعه بشمار می‌رفته است. خاندان‌هاي بزرگي در جوار حرم ملكوتي [[حضرت معصومه]] سلام اله علیه سكونت گزيدند.<ref> تاريخ جامع قم، بخش مذهبي، ص 152.</ref> شهرت عمده اين شهر به دليل درخشش عالمان بزرگي است كه از اين شهر برخاسته، و آثار علمی‌ و ديني بسيار از خود به يادگار گذاشته‌اند. كافي است گفته شود تنها [[شيخ صدوق]]، در حدود سيصد كتاب ارزشمند از خود به يادگار گذاشته است. خاندان بزرگ اشراقي، معروف به «ارباب» يكي از خانواده‌هاي پربركت شهر مقدس قم است. بزرگاني از اين خاندان در قالب فقيه، نويسنده، شاعر، واعظ، اديب و... ظهور كرده‌اند. يكي از آن مردان بزرگ كه نادره شهر مقدس قم بود و با كوشش و تلاش وي، خدمات بزرگ ديني و اجتماعي صورت گرفت، حكيم متكلم، فقيه محدث، اديب شاعر، نويسنده خوش ذوق، مبلغ خوش بيان و در عين حال كشاورز نمونه، شيخ محمدتقي اشراقي است.<ref> تذكره سخنوران قم، ص 274، محمدعلي مجاهدي (پروانه).</ref>
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = میرزا محمدتقی اشراقی
 +
||تصویر=[[پرونده:Eshragi.jpg|200px|center]]
 +
|زادروز =  1313 قمری
 +
|زادگاه =  قم
 +
|وفات =    1368 قمری
 +
|مدفن =  قم
 +
|اساتید =  شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حایری یزدی]]،...
 +
|شاگردان =  [[احسان بخش|شیخ صادق احسان بخش]]، [[شيخ حسن حجتي|شیخ حسن حجتی]]،...
 +
|آثار = تفسیر [[سوره یوسف]]، تفسیر [[سوره الأعلى|سوره أعلى]]،...  
 +
}}
  
==ولادت محمد تقی اشراقی==
+
==ولادت و خاندان ==
  
ميرزا محمدتقي اشراقي، معروف به «جان‌بابا» فرزند آيت الله ميرزا محمد بيك ارباب است.<ref> تاريخ قم، ص 280، محمدحسين ناصرالشريعه، ر.ك: ستارگان حرم، دفتر 9، ص 9-12.</ref> اين مرد بزرگوار در سال 1313 ق در [[قم]] متولد شد و در مهد تربيت پدري چون علامه، ميرزا محمد ارباب نشو و نما نمود.<ref> گنجينه دانشمندان، ج ص 339.</ref>
+
محمدتقی اشراقی، معروف به «جان‌بابا» در سال ۱۳۱۳ ق در [[قم]] متولد شد و در مهد تربیت پدری چون علامه، میرزا محمد بیک ارباب نشو و نما نمود.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۹.</ref> خاندان بزرگ اشراقی، معروف به «ارباب» یکی از خانواده‌های پربرکت شهر مقدس [[قم]] است. بزرگانی از این خاندان در قالب [[فقیه|فقیه]]، نویسنده، شاعر، واعظ، ادیب و... ظهور کرده‌اند. یکی از آن مردان بزرگ که نادره شهر مقدس قم بود و با کوشش و تلاش وی، خدمات بزرگ دینی و اجتماعی صورت گرفت، حکیم متکلم، فقیه [[محدث]]، ادیب شاعر، نویسنده خوش ذوق، مبلغ خوش بیان و در عین حال کشاورز نمونه، شیخ محمدتقی اشراقی است.<ref> تذکره سخنوران قم، ص ۲۷۴، محمدعلی مجاهدی (پروانه).</ref>
  
==تحصيلات میرزا محمد==
+
فرزند فاضل و دانشمند این عالم بزرگ، مرحوم آقا شهاب الدین اشراقی، داماد بزرگوار حضرت [[امام خمینی|امام خمینی]] قدس سره بود.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۶۹.</ref>
  
پس از سپري شدن دوران كودكيِ محمدتقي، پدرش به شكوفايي استعداد نهفته در او همت گماشت و آن را خوب بارور كرد. با توجه به اين كه ميرزا محمد، از بزرگترين استادان خارج [[فقه]] و [[اصول]] حوزه بشمار می‌رفت؛ در تربيت اخلاقي و تدريس علوم مقدماتي فرزندش؛ محمدتقي كوتاهي نكرد. گويا پدر از حافظه قوي، استعداد سرشار و پشتكار اين پسر و آينده روشن او آگاه بود. او اميد داشت اين زحمات هدر نرود و نهال زندگي او روزي به ثمر نشيند.<ref> همان، ص 337.</ref>
+
==تحصیلات و استادان ==
  
==استادان محمد تقی==
+
پس از سپری شدن دوران کودکی محمدتقی، پدرش به شکوفایی استعداد نهفته در او همت گماشت و آن را خوب بارور کرد. با توجه به این که میرزا محمد، از بزرگترین استادان خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] حوزه بشمار می‌رفت؛ در تربیت اخلاقی و تدریس علوم مقدماتی فرزندش؛ محمدتقی کوتاهی نکرد. میرزا محمدتقی برای ارتقای سطح علمی، اخلاقی و معنوی خود از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرد. او زانوی ادب بر زمین زد و از محضر پرفیض استادان بزرگ [[حوزه علمیه قم]] که هر کدام جامع رشته‌های مختلف بودند، خوشه چید تا این که به مقام عالی [[اجتهاد]] نایل آمد و در هر علم و فنی، از فقه، اصول، [[حکمت]]، [[فلسفه]]، [[منطق]] و [[عرفان]] صاحب نظر گردید.<ref> آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۶.</ref> بعضی از استادان او عبارتند از:
  
ميرزا محمدتقي نوجوان براي ارتقاي سطح علمي، اخلاقي و معنوي خود از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرد. او زانوي ادب بر زمين زد و از محضر پرفيض استادان بزرگ حوزه علميه قم كه هر كدام جامع رشته‌هاي مختلف بودند، خوشه چيد تا اين كه به مقام عالي اجتهاد نايل آمد و در هر علم و فني، از فقه، اصول، [[حكمت]]، [[فلسفه]]، [[منطق]] و [[عرفان]] صاحب نظر گرديد.<ref> آثار الحجة، ج 1، ص 136.</ref> بعضي از استادان او عبارتند از آيات عظام:
+
*۱- میرزا محمد ارباب، استاد دروس سطح، [[اخلاق]] و فن خطابه.
  
* 1- ميرزا محمد ارباب، استاد دروس سطح، اخلاق و فن خطابه.
+
*۲- حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، استاد خارج فقه و اصول.<ref> ستارگان حرم، دفتر ۹، ص ۱۰۷-۱۲۵.</ref>
  
* 2- حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمي، استاد خارج فقه و اصول.<ref> ستارگان حرم، دفتر 9، ص 107-125.</ref>
+
*۳- حاج سید میرزا آقا ترابی دامغانی<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۹.</ref>، استاد خارج فقه، اصول، اخلاق، عرفان و منطق.
  
* 3- حاج سيد ميرزا آقا ترابي دامغاني<ref> گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 339.</ref>، استاد خارج فقه، اصول، اخلاق، عرفان و منطق.
+
*۴- حاج [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حایری یزدی]]، استاد خارج فقه، اصول، حکمت، فلسفه، [[علم کلام|کلام]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]].
  
* 4- حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي، استاد خارج فقه، اصول، حكمت، فلسفه، كلام و تفسير.
+
محمدتقی پس از بهره‌گیری از استادان یاد شده، در زمره شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم حائری درآمد و عمده تحصیلاتش را در محضر آن بزرگوار سپری نمود.<ref> آینه دانشوران، ص ۲۱-۲۴ و ۶۱-۶۵؛ دیدار با ابرار، زندگینامه مرحوم حایری یزدی؛ گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۳۰۱.</ref>
  
محمدتقي پس از بهره‌گيري از استادان ياد شده، در زمره شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم مؤسس درآمد و عمده تحصيلاتش را در محضر آن بزرگوار سپري نمود.<ref> آينه دانشوران، ص 21-24 و 61-65؛ ديدار با ابرار، زندگينامه مرحوم حايري يزدي؛ گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 301.</ref>
+
==شاگردان ==
  
==شاگردان وی==
+
علامه اشراقی آیت اشراق بود و از زمان حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، فقه، اصول، کلام، حکمت و تفسیر را با بیانی رسا و نمکین تدریس می‌نمود. وی به خصوص در فن خطابه و ابتکارات منبری و تحقیق، در عصر خود کم نظیر بود. او در تطبیق مطالب علمی‌ و فقهی به قدری استاد بود که در هنگام موعظه و ارشادش، خِرَدها حیران می‌ماند.<ref> آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۶.</ref> آن مرد بزرگ، شاگردانی شایسته پرورش داد که به نام برخی از آن ها اشاره می‌شود:
  
علامه اشراقي آيت اشراق بود و از زمان حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي، فقه، اصول، [[كلام]]، [[حكمت]] و تفسير را با بياني رسا و نمكين تدريس می‌نمود. وي به خصوص در فن خطابه و ابتكارات منبري و تحقيق، در عصر خود كم نظير بود. او در تطبيق مطالب علمی‌ و فقهي به قدري استاد بود كه در هنگام موعظه و ارشادش، خِرَدها حيران می‌ماند.<ref> آثار الحجة، ج 1، ص 136.</ref> آن مرد بزرگ، شاگرداني شايسته پرورش داد كه به نام برخي از آن ها اشاره می‌شود:
+
* ۱- حاج [[احسان بخش|شیخ صادق احسانبخش]]؛<ref>مرحوم احسانبخش، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و [[امام جمعه]] رشت بود. وی دارای تألیفات عدیده‌ای مانند [[آثار الصادقین (کتاب)|آثارالصادقین]] است.</ref> وی از دروس خارج فقه، اصول و تفسیر اشراقی استفاده کرد.
  
'' 1- حاج شيخ صادق احسانبخش('') وي از دروس خارج فقه، اصول و تفسير اشراقي استفاده كرد.
+
- حاج شیخ فضل الله سعادت؛ که وی نیز از درس های خارج فقه، اصول و تفسیر آیت الله اشراقی بهره برده است.<ref> خبرگان ملت، ج ۱، ص ۵۵؛ دانشوران و دولت مردان گیل و دیلم، صادق احسانبخش، نشر صادقین، ۱۳۸۰، چاپ نیروی دریایی بندر انزلی.</ref>
  
* 2- حاج شيخ فضل الله سعادت كه وي نيز از درس هاي خارج فقه، اصول و تفسير آيت الله اشراقي بهره برده است.<ref> خبرگان ملت، ج 1، ص 55؛ دانشوران و دولت مردان گيل و ديلم، صادق احسانبخش، نشر صادقين، 1380، چاپ نيروي دريايي بندر انزلي.</ref>
+
*۳- [[شيخ حسن حجتي|شیخ حسن حجتی]]؛
  
* 3- شيخ حسن حجتي؛
+
*۴- شیخ هادی حسام؛
  
* 4- شيخ هادي حسام؛
+
*۵- سید مجتبی رودباری؛<ref> دانشوران و دولت مردان گیل و دیلم، ص ۱۵۶، ۱۶۳، ۳۱۴-۳۳۱.</ref>
  
* 5- سيد مجتبي رودباري؛<ref> دانشوران و دولت مردان گيل و ديلم، ص 156، 163، 314-331.</ref>
+
*۶- سید محمدعلی صدرایی اشکوری؛<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۸۰ و ۳۸۱.</ref>
  
* 6- سيد محمدعلي صدرايي اشكوري؛<ref> گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 380 و 381.</ref>
+
*۷- حاج شیخ جعفر شجونی؛<ref> خاطرات حجة الاسلام شیخ جعفر شجونی، ص ۲۹، تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی‌.</ref>
  
* 7- حاج شيخ جعفر شجوني؛<ref> خاطرات حجة الاسلام شيخ جعفر شجوني، ص 29، تدوين مركز اسناد انقلاب اسلامی‌.</ref>
+
*۸- حاج شیخ ابراهیم رضایی (واعظ لنگرودی)، مؤلف کتاب جواهرالحکم.
  
* 8- حاج شيخ ابراهيم رضايي (واعظ لنگرودي)، مؤلف كتاب جواهرالحكم.
+
*۹- شیخ محمدمهدی تاج لنگرودی؛<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۳.</ref>
  
* 9- شيخ محمدمهدي تاج لنگرودي؛<ref> گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 333.</ref>
+
*۱۰- حاج سید مصطفی برقعی قمی؛<ref> همان، ص ۳۴۶.</ref>
  
* 10- حاج سيد مصطفي برقعي قمي؛<ref> همان، ص 346.</ref>
+
*۱۱- سید هادی خسروشاهی.<ref> گنجینه دانشمندان، ص ۳۵۷.</ref>
  
* 11- سيد هادي خسروشاهي.<ref> گنجينه دانشمندان، ص 357.</ref>
+
==آثار و تألیفات ==
  
==آثار میرزا محمد تقی اشراقی==
+
تألیفات ایشان که به زیور چاپ آراسته گردیده عبارتند از:
  
تأليفات ايشان كه به زيور چاپ آراسته گرديده عبارت است از:
+
*۱- تفسیر [[سوره یوسف]]؛
  
* 1- تفسير [[سوره يوسف]]؛
+
*۲- تفسیر [[سوره الأعلى|سوره أعلى]]؛
  
* 2- تفسير [[سوره الأعلى]]؛
+
*۳- تفسیر [[سوره قلم]].
  
* 3- تفسير [[سوره قلم]].
+
و آثاری که چاپ نشده است:
  
'''آثار غيرچاپي'''
+
*۱- اربعین در [[حدیث|حدیث]]؛
  
* 1- اربعين در حديث؛
+
*۲- تقریرات فقه مکاسب، از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی؛
  
* 2- تقريرات فقه مكاسب، از مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي؛
+
*۳- تعلیقات مرحوم حایری بر کتب فقهیه، اصولیه، حکمت و فلسفه.<ref> آثار الحجة، ص ۱۳۷.</ref>
  
* 3- تعليقات مرحوم حايري بر كتب فقهيه، اصوليه، حكمت و فلسفه.<ref> آثار الحجة، ص 137.</ref>
+
==محمدتقی از نظر علما==
  
==محمد تقی از نظر علما==
+
مرحوم میرزا علی‌اکبر فیض، مؤلف محترم تذکره شعرای قم، در شرح حال محمدتقی اشراقی آورده است: «ارباب، داهیة الدهر، نابغة الزمان، طلیق اللسان، رشیق البنان، اللوزعی اللامعی، محمدتقی ارباب، خلف الصدق حسنعلی بیک که در قریحه نظم و سلیقه نشر و انارت رأی و کفایت معضلات و کفالت امورات و خُبرت در عمل فلاحت و دانایی به رساتیق و مزارع حومه ولایت و تنقیح حساب و تشخیص جمع و تلخیص.... دیوانی (حسابرسی) این شهر (قم) واحدی است بی ثانی.... چنان چه هیچ یک از حکام بی مدد یراع سحر ابداعش مؤونت (یاری) و تمکن تنقیح حساب مزروعی و تبین عوارضات دیوانی را ندارند...».<ref> تذکره سخنوران قم، ص ۲۷۵، مستوفی؛ شرح زندگانی من، ج ۱، ص ۶۹۹-۷۰۰.</ref>
  
مرحوم ميرزا علي‌اكبر فيض، مؤلف محترم تذكره شعراي قم، در شرح حال محمدتقي اشراقي آورده است: ارباب، (داهية الدهر، نابغة الزمان، طليق اللسان، رشيق البنان، اللوزعي اللامعي، محمدتقي ارباب، خلف الصدق حسنعلي بيك كه در قريحه نظم و سليقه نشر و انارت رأي و كفايت معضلات و كفالت امورات و خُبرت در عمل فلاحت و دانايي به رساتيق و مزارع حومه ولايت و تنقيح حساب و تشخيص جمع و تلخيص.... ديواني(*) اين شهر (قم) واحدي است بي ثاني.... چنان چه هيچ يك از حكام بي مدد يراع سحر ابداعش مؤنت (ياري) و تمكن تنقيح حساب مزروعي و تبين عوارضات ديواني را ندارند...».<ref> تذكره سخنوران قم، ص 275، مستوفي؛ شرح زندگاني من، ج 1، ص 699-700.</ref>
+
مؤلف محترم کتاب گرانسنگ الوقایع والحوادث چنین می‌نویسد: «مرحوم اشراقی از گویندگانی بود با سرمایه علمی، و در جهات اخلاقی فردی نمونه، و عنصری صریح، با شهامت، فداکار، شجاع، بی‌تملق، متواضع، باوقار، خادم، مستقیم، محکم، مروج، بی‌پروا در سخن گفتن، غیرقابل نفوذ، آزادمنش، منظم، خوش سلیقه، مبارز شیردل، روشن دل، پاک سرشت و به طور کلی نمودار اخلاقی عالی [[اسلام]] بشمار می‌رفت... هرگز تن زیر بار پول و مقام نمی‌داد. از مقامات مادی حساب نمی‌برد، با کمال شهامت نقاط ضعف و علل بدبختی جمعیت را یادآوری نمود، و در همین راه علم و جان را فدای حقگویی کرد».
  
مؤلف محترم كتاب گرانسنگ الوقايع والحوادث چنين می‌نويسد: «مرحوم اشراقي از گويندگاني بود با سرمايه علمي، و در جهات اخلاقي فردي نمونه، و عنصري صريح، با شهامت، فداكار، شجاع، بي‌تملق، متواضع، باوقار، خادم، مستقيم، محكم، مروج، بي‌پروا در سخن گفتن، غيرقابل نفوذ، آزادمنش، منظم، خوش سليقه، مبارز شيردل، روشن دل، پاك سرشت و به طور كلي نمودار اخلاقي عالي اسلام بشمار می‌رفت... هرگز تن زير بار پول و مقام نمی‌داد. از مقامات مادي حساب نمی‌برد، با كمال شهامت نقاط ضعف و علل بدبختي جمعيت را يادآوري نمود، و در همين راه علم و جان را فداي حقگويي كرد».<ref> [[سوره التين]]/4.</ref>
+
مرحوم شریف رازی: مرحوم علامه محمدتقی اشراقی قمی ‌دارای مقام [[اجتهاد]]، و در حقیقت در هر علم و فنی از فقه، اصول، کلام، حکمت، فلسفه، منطق و [[عرفان]]، حایز آن مقام منیع بود. وی از زمان مرحوم آیت الله حایری، تدریس فقه، اصول، کلام، حکمت و تفسیر را با بیانی شیرین به عهده داشت.<ref> الوقایع والحوادث، ج ۱، ص ۳۰۰-۳۰۴؛ آینه دانشوران، ص ۱۹۵.</ref>
  
مرحوم شريف رازي: مرحوم علامه محمدتقي اشراقي قمی ‌داراي مقام [[اجتهاد]]، و در حقيقت در هر علم و فني از فقه، اصول، [[كلام]]، حكمت، فلسفه، [[منطق]] وعرفان، حايز آن مقام منيع بود. وي از زمان مرحوم آيت الله حايري، تدريس فقه، اصول، كلام، حكمت و تفسير را با بياني شيرين به عهده داشت.<ref> الوقايع والحوادث، ج 1، ص 300-304؛ آينه دانشوران، ص 195.</ref>
+
==فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی ==
  
ميرزا شهاب الدين اشراقي: علامه اشراقي، پدر بزرگوارم «با آن حنجره دلنشين و با آن لطافت طبع، قريحه سرشار و افكار تازه، حقيقتاً نمونه بود كه وجودش فرياد، «لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم»<ref> گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 338.</ref> می‌زد. و در نمكزار قم و محيط ساكت و آرام، مردي چنين شجاع و عالمی‌ اين گونه رشيد و ناطقي اينسان دلسوز و فداكار، اگر پرورش يافت، جز اين كه اذعان كنيم عنايت الهي و اشراقات خاصه او، اشراقي را تربيت كرده، راه ديگري نداريم.
+
آن فقیه بزرگ، علم خود را به زیور [[حلم]]، وقار، [[تواضع]]، حسن اخلاق و معاشرت آراست. وی با این که ادیب، شاعر، نویسنده و... بود امتیازات منحصر به فردی داشت که از آن جمله می‌توان به سخنرانی‌های الهی و سیاسی او اشاره کرد. این دانشور مجاهد به خصوص در فن خطابه، ابتکارات منبری و تحقیق در مطالب، در قرن های اخیر کم نظیر بود. وی به طور کامل در تطبیق مطالب، مهارت داشت و حق مطلب را ادا می‌کرد و داد سخن می‌داد. از روی معظلات چنان پرده برمی‌داشت که عقل و خرد حیران می‌ماند.
  
گرچه دست تربيت استادي چون علامه، پدرش آيت الله حاج ميرزا محمد ارباب، و آيت الله حايري (مؤسس) دخالت تام در پرورش علامه فقيد داشته و حوزه روحانيت [[قم]] كه باغستاني است پرميوه، براي پروراندن همچو وي كافي است؛ اما اين همه غيرت، رشادت، فداكاري، نواي دلنشين، حميت و رأفت، با ذوق سرشار، و بدايع افكار، مهارت در فقه، اصول، فلسفه، تفسير و عرفان، مكتب ديگري می‌خواهد و عنايت بالاتري... اشراقي چون نيري تابان، ستارگان علم و دانش را با جاذبه بيان، ضمير پاك و فضيلت بي‌نهايت خود، در جلسه درس پرفيض تفسير، حكمت، اصول و فقه به گرد خويش جمع كرده و معنويتي بس ارزنده به حوزه علميه قم می‌داد...<ref> مجله راه حق، ش 12-13، فروردين و ارديبهشت 1337، ص 58، زير نظر محمدحسن حجتي.</ref>
+
نیروی بیان ایشان به اندازه‌ای بود که به عنوان مثال، چندین شب در مورد «ولایجوز الابتداء بالنکرة» و نیز «والاسم منه معرب و مبنی» صحبت می‌کرد و از این دو بیت که در مورد [[علم نحو]] سروده شده، مطالب اجتماعی، سیاسی و اخلاقی را استفاده می‌نمود که این برداشتش همه را مبهوت می‌ساخت. از خاطره‌ها نمی‌رود که وی ده‌ها شب، در موضوع انقلاب که از مطهرات است تحقیق می‌کرد و از دستگاه سیاسی رژیم پهلوی و سیاست مداران وطن فروش انتقاد می‌نمود... قم پس از دست دادن این مرد بزرگ، گویا از زبانش خاموش شد.<ref> آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>
  
ميرزا مورد اعتماد آيت الله حايري در سال 1354 ق فيلسوف معروف هندي كه مانند گاندي پيشوا و رهبر بزرگ هندوها و مورد تجليل و توجه مردم هندوستان بود وارد قم شد و مرحوم آيت الله حايري افاضل آن روز كه از زعما و مراجع عاليقدر بودند، مانند آيت الله حاج ميرزا خليل كمره‌اي و آيت الله مرعشي نجفي و مرحوم اشراقي واعظ را به ديدن وي فرستادند.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 255.</ref>
+
او با کمال شهامت، نقاط ضعف و علل بدبختی امت را یادآوری می‌نمود، و در همین راه جان را فدای حق گویی کرد. معظم له در سال ۱۳۶۷ قمری بنا به دعوت قبلی برای راهنمایی مردم پایتخت، در مدرسه صدر جلوخان، مسجد سلطانی و مسجد اردبیلی ها در ایام ماه مبارک [[رمضان]]، سخنرانی نمود. در شب ۲۴ ماه مبارک رمضان در مورد ضرورت احساسات دینی، حرارت های مذهبی و مبارزات خداپسندانه با منکرات، جنایت‌ها، ستمگری‌های ستمگران و خائنین به [[دین]] و مملکت سخنرانی نمود.<ref> آثار الحجة، ج ۲، ص ۱۳۷-۱۴۰.</ref> او در ضمن سخنرانی، به وضع نابسامان مملکت و تسلط نادانان، و هجوم کالاهای وارداتی لوکس و بی‌فایده، هدر رفتن پول کشور و تلف شدن خون مردم اشاراتی کرد و...<ref> آینه دانشوران، ص ۱۹۵.</ref>
  
==فعاليت‌هاي فرهنگي و سياسي میرزا==
+
اشراقی از فراز منبر در [[مدرسه فیضیه]]، به مجلس شورای ملی آن زمان حمله می‌کرد و می‌گفت: این کله گنده‌ها راه نمی‌روند. گاهی هم مثل‌های جالبی می‌زد. به عنوان مثال، می‌گفت: «این دسته پایینی‌ها و عقب‌افتاده‌ها، شلاق می‌خورند، کتک می‌خورند. آن گردن کلفت‌ها باید راه بروند که نمی‌روند... .
 +
==ویژگی‌های محمدتقی==
  
آن فقيه بزرگ، علم خود را به زيور حلم، وقار، تواضع، حسن، اخلاق و معاشرت آراست. وي با اين كه اديب، شاعر، نويسنده و... بود امتيازات منحصر به فردي داشت كه از آن جمله می‌توان به سخنراني‌هاي الهي و سياسي او اشاره كرد.
+
'''<I>الف) کشاورز نمونه و آگاه:</I>'''
  
==فن سخنوري==
+
مرحوم میرزا محمدتقی بیک ارباب، با داشتن اطلاعات وسیع در مورد کشاورزی، ساختمان سازی و مقنی‌گری و بازدید خرمن و زراعت، کوره پزی، که قول و تصدیق او در نزد تمام استادان این فنون برهان قاطع بشمار می‌رفت، برای کندن قنات بعد از کنده شدن چاه گمانه و اطمینان از آب داشتن زمین، چنان ترازو می‌کشیده که در همان نقطه‌ای که معین می‌کرده، آب قنات می‌جوشید. زراعت سرپا و خرمن نکوبیده و کوبیده و قبه خرمن گندم و جو و حبوبات را به قدری صحیح بازدید می‌کرد که هیچ وقت بیش از یک عشر تقریب نداشت. از دهانه چاه قنات به جریان آب نگاه می‌کرد و اندازه خرابی پشته و تعداد کارگر برای اصلاح آن را تعیین می‌نمود. با یک نظر به صحرای پنبه و حبوبات کاری، میزان بذر آن را تشخیص می‌داد و حاصل آن را برآورد می‌کرد.
  
اين دانشور مجاهد به خصوص در فن خطابه، ابتكارات منبري و تحقيق در مطالب، در قرن هاي اخير كم نظير بود. وي به طور كامل در تطبيق مطالب، مهارت داشت و حق مطلب را ادا می‌كرد و داد سخن می‌داد. از روي معظلات چنان پرده برمی‌داشت كه عقل و خرد حيران می‌ماند.
+
'''<I>ب) بی آلایشی:</I>'''
  
نيروي بيان ايشان به اندازه‌اي بود كه به عنوان مثال، چندين شب در مورد ولايجوز الابتداء بالنكرة و نيز والاسم منه معرب و مبني صحبت می‌كرد و از اين دو بيت كه در مورد علم نحو سروده شده، مطالب اجتماعي، سياسي و اخلاقي را استفاده می‌نمود كه اين برداشتش همه را مبهوت می‌ساخت. از خاطره‌ها نمی‌رود كه وي ده‌ها شب، در موضوع انقلاب كه از مطهرات است تحقيق می‌كرد و از دستگاه سياسي رژيم پهلوي و سياست مداران وطن فروش انتقاد می‌نمود... قم پس از دست دادن اين مرد بزرگ، گويا از زبانش خاموش شد.<ref> آثار الحجة، ج 1، ص 135 و 136.</ref>
+
در عین این که میرزا ادیب، شاعر، نویسنده خوش خط، مدرس و مجتهد مسلم بود، بسیار خوش خُلق نیز بود. مرحوم علی‌اکبر فیض قمی ‌می‌گوید: میرزا محمدتقی در اجتماع، بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود... او هنگام تدریس و منبر، لباس مقدس روحانی بر تن داشت، در هنگام کار، زراعت یا کار ساختمانی و غیره لباسش رعیتی بود و کفشش، گیوه، کلاه تخم مرغی که همچون یک کارگر معمولی قمی‌ را داشت.<ref> تذکره سخنوران قم، ص ۲۷۳، محمدعلی مجاهدی (پروانه).</ref>
  
فرزند بزرگوارش، مرحوم ميرزا شهاب الدين اشراقي چنين نقل نموده است: ...و گاه گاهي كه به قصد ارشاد عامه منبر تشريف می‌برد، خواص را نيز در بهت و حيرت فرومی‌برد.
+
'''<I>ج) حاضر جوابی:</I>'''
  
به گاه نطق شدش چون به عرش منبر جاي × ز عرش خيل ملك می‌شدي به بشنيدن
+
ناصرالدین شاه قاجار به [[قم]] رفته بود. اعتضادالدوله حاکم قم بود و جمعی از اعیان شهر را برای استقبال حاضر کرده بود. بعضی از طایفه بیگدلی و برخی حاجی حسینی بودند. بعد از معرفی این دو طایفه برای شاه، اعتضادالدوله گفت: این آقا محمدتقی بیک ارباب میراب قنات ناصری است. ناصرالدین شاه پرسید: بیگدلی است یا حاجی حسینی؟ میرزا محمدتقی مجال به اعتضادالدوله نداد و گفت: «ماکان ابراهیم یهودیاً ولانصرانیاً ولکن کان حنیفاً مُسلماً»؛ من نه آنم و نه این؛ بلکه از خدمتگزاران ملتم.
  
 +
'''<I>د) طبع شعر میرزا:</I>'''
  
قيافه متين و موقر علامه فقيد كه هماره با فروتني توأم بود، همه كساني را كه به او نزديك می‌شدند و پاي منبرش می‌نشستند، شيدا و فريفته می‌ساخت.<ref> مجله راه حق، ش 12 و 13، ص 59.</ref>
+
مرحوم ارباب، گاهی وقت خود را صرف اشعار عبرت آموز به خصوص مراثی جناب [[سیدالشهداء]] علیه السلام می‌نمود. وی کتابی در بحر تقارب در مورد وقایع شهادت آن شافع محشر با اسلوب و طرزی خوش سرود که هم عوام بهره برند و هم خواص فایده گیرند نگاشته که به دو مورد آن ها اشاره می‌شود:
 +
بعد ازین از عوض اشک، دل آید بیرون * آب در چشمه چو کم گشت گِل آید بیرون
  
او با كمال شهامت، نقاط ضعف و علل بدبختي امت را يادآوري می‌نمود، و در همين راه جان را فداي حق گويي كرد. معظم له در سال 1367 ق بنا به دعوت قبلي براي راهنمايي مردم پايتخت، در مدرسه صدر جلوخان، مسجد سلطاني و مسجد اردبيلي ها در ايام ماه مبارك [[رمضان]]، سخنراني نمود. در شب 24 ماه مبارك رمضان در مورد ضرورت احساسات ديني، حرارت هاي مذهبي و مبارزات خداپسندانه با منكرات، جنايت‌ها، ستمگري‌هاي ستمگران و خائنين به [[دين]] و مملكت سخنراني نمود.<ref> آثار الحجة، ج 2، ص 137-140.</ref>
+
در ستایش حضرت [[امام حسین علیه السلام|ابا عبدالله الحسین]] علیه السلام:
  
معظم له در سال 1367 ق بنا به دعوت قبلي اهالي محترم تهران در اين شهر منبر می‌رفت؛ در ضمن سخنراني، به وضع نابسامان مملكت و تسلط نادانان، و هجوم كالاهاي وارداتي لوكس و بي‌فايده، هدر رفتن پول كشور و تلف شدن خون مردم اشاراتي كرد و...<ref> آينه دانشوران، ص 195.</ref>
+
*اصبحتُ زائراً لک یا بضعة الرسول * امسیتُ شائقاً بک یا مهجة الرسول
 
==سخنراني‌ها سياسي میرزا محمد تقی اشراقی==
 
  
اشراقي از فراز منبر در [[مدرسه فيضيه]]، به مجلس شوراي ملي آن زمان حمله می‌كرد و می‌گفت: اين كله گنده‌ها راه نمی‌روند. گاهي هم مثل‌هاي جالبي می‌زد. به عنوان مثال، می‌گفت: «اين دسته پاييني‌ها و عقب‌افتاده‌ها، شلاق می‌خورند، كتك می‌خورند. آن گردن كلفت‌ها بايد راه بروند كه نمی‌روند...
+
*تا استخوان من نشود خاک * آستان الشوق فی التّزاید والعیش لایزول
  
ايشان می‌گفت: در زمان مرحوم آقا شيخ عبدالكريم، پيغام دادند كه بايد ساعت شش بعد از ظهر در مدرسه فيضيه منبر برويد. من (اشراقي) قول دادم؛ ولي بعد فكر كردم كه خدايا، اين چه منبري است؟ آيا جشن ميلاد است يا مجلس فاتحه؟ چه تناسبي دارد؟ نزديك ساعت مقرر براي منبر از منزل خارج شدم و از محله چهارمردان آمدم گذرخان هر چه فكر كردم روي منبر چه موضوعي را مطرح كنم، چيزي به خاطرم نيامد، فقط منظره‌اي ديدم كه سوژه‌اي براي منبرم شد.
+
*شاها ز همت تو به صحرای [[کربلا]] * مهموم گشت همت و مجهول شد عقول
  
20-30 الاغ را كه بارشان خاك و كود بود ديدم. خركچي، الاغ ها را می‌زد و می‌راند. آن الاغ درشت‌ها، جلو بودند. و سلانه سلانه را می‌رفتند و گاهي هم می‌ايستادند. الاغ‌هاي ضعيف و لاغر عقب مانده، مرتب كتك می‌خوردند... مرحوم اشراقي روي منبر فرياد برآورد كه توي اين مملكت كله گنده‌ها يا اصلاً راه نمی‌روند و يا همانند الاغ‌هاي (گذر خان كه من ديدم) سلانه سلانه می‌روند. اما كتك را عقبي ها می‌خورند. روزي در منبر فيضيه گفتم الآن هم تكرار می‌كنم و می‌گويم: اين دارالشورايي‌ها، و مجلس شوراي ملي‌ها راه نمی‌روند... آفتابه دزدها را گرفته‌اند و شتر دزدها آزادند. سپس مسأله ملي شدن صنعت نفت و مسايل ديگري را مطرح نمود كه موجب خوشحالي و تشويق آيت الله صدر، خوانساري، نواب صفوي و حضرت [[امام خمینی]] واقع گرديد.<ref> خاطرات حجة الاسلام جعفر شجوني، چاپ مركز اسناد انقلاب اسلامي، تدوين عليرضا اسماعيلي.</ref>
+
*تو خامسی ز آل عبا، [[خمس]] حق توست * از خُمس خویش، مظلمه ما بکن قبول!
  
مرحوم اشراقي داراي كمالاتي چون [[تقوا]]، خداترسي، علم، عمل و ابتكارنو در سخنوري بود. حقگويي، شجاعت، خوش خلقي، [[تواضع]]، بهره جستن از كتاب، سنت و سيره [[اهل بيت]] علیهم السلام، احساسات ديني و حرارت‌هاي مذهبي، مبارزات بي‌امان و خداپسندانه با منكرات، آگاه نمودن اقشار جامعه از اهداف و توطئه‌هاي شوم استعمار و ايادي وابسته به آن ها از فعاليت‌هاي مداوم او بود. سخنانش در قلب و روح خواص و عوام اثر می‌گذاشت. می‌توان به يكي از سخنراني‌هاي شيوا و پرفايده او كه در راه نفع و ضرر، اختلاف در معناي عصر، ارزنده‌ترين نعمت‌ها، بياني از اميرالمؤمنين علیه السلام، بيداري بعد از غفلت، هارون و فضيل و عياض، و... اشاره كرد.<ref> گفتار وعاظ، ج 3، ص 18-26.</ref>
+
*[[روح الامين]] که حاصل [[وحی]] است ز آسمان * بر ساحت جلال شما می‌کند نزول<ref> شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی.</ref>
  
اگر چه اين سخنراني در يكي از مباحث ساده و روشن ايراد شده؛ اما داراي نكات عبادي-اخلاقي، اجتماعي، سياسي و غيره است كه براي عموم اقشار به خصوص اهل منبر، جنبه آموزندگي دارد.
+
==وفات ==
  
==علم بلاغت==
+
در سال ۱۳۶۸ قمری که از تهران دعوتش کردند، در مدرسه صدر جلوخان، مسجد سلطانی و مسجد اردبیلی‌ها، تا ۲۴ روز به طور مرتب به انجام وظیفه مهم تبلیغ پرداخت، در روز بیست و چهارم ماه مبارک [[رمضان]] پس از تبلیغات بلیغه‌ای که هزاران نفر از بیانات شیوایش از علما‌ء و فضلا و طبقات دیگر استفاده می‌کردند، مبتلا به سکته قلبی شد و همان شب پس از پنجاه سال زحمت و فداکاری جان باخت و شمع وجودش برای همیشه خاموش گردید. پیکر این عالم فرهیخته با تجلیل و احترام فراوان تا قم [[تشییع]] و در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها، کنار قبر مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری، به خاک سپرده شد.<ref> آثار الحجة، ج ۲، ص ۱۳۷.</ref>
 
 
علم وعظ، خطابه، سخن سرايي، شعرگويي و... از ثمرات علم بلاغت است. استادان اين فن در حوزه‌هاي علميه به خصوص حوزه علميه قم فراوان بوده‌‌اند كه از بين مشهورترين آن ها می‌توان به اديب تهراني، قاسم نحوي، محمدتقي فلسفي، حاج مرتضي انصاري قمي، شيخ علي‌اكبر تربتي، مرحوم اشراقي و... اشاره كرد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 162 و 163.</ref>
 
 
 
مؤلف كتاب آثار الحجه: درباره خطيب توانا مرحوم اشراقي می‌گويد: شايسته است به افتخار آن خطيبان خاصي كه به حق در رأس آن ها، مرحوم اشراقي، اين رادمرد توانا و اين يگانه خطيب شهير و دانا و همانا خود و شخصيت و موقعيتش معرف كمالات و فضايل او و قدرت سخنراني و نيروي خطابه و گفتنش شاهد پهلواني و قهرماني اش بوده و مرا ياري آن نباشد كه در اطراف ايشان قلم فرسايي كنم...
 
 
 
جناب فرصت شيرازي به حق در موردش گفته:
 
 
 
حبذا بر خامه كاين نامه را بر زد رقم × مرحبا بر فاضلي كاين فضل را كرد آشكار
 
 
 
هادي راه طريقت قدوه اهل وصول × فخر اهل ادب شاخ هنر اصل فخار
 
 
 
قطب چرخ دين، مه برج كرامت آنكه هست × آسمان شرع را بر مركز حكمش مدار
 
 
 
آن كه باشد هر كلامش را بدايع بي شمر × آن كه باشد هر بيانش را معاني بي شمار
 
 
 
نظم او چون گوهر منضود يكسر شايگان × نثر او چون لوءلوء منظوم شاهوار
 
 
 
در [[اصول]] و [[حكمت]] و تفسير مشهور جهان × در نجوم و هيئت و منطق شهپر روزگار
 
 
 
بس دفاتر از تصانيفش كه باشد منتشر × بس صحائف از تأليفش كه دارد انتشار
 
 
 
در عباراتش نهان صد گنج حكمت پرگهر × از مقالاتش عيان صد بحر معني بي‌كنار
 
 
 
گشته اشراقي به عالم چون كه از اشراق وي × صد هزاران همچو من بر وي نمايد افتخار.<ref> آثار الحجة، ج 2، ص 139.</ref>
 
 
 
 
 
==سخنراني شورانگيز میرزا محمد تقی==
 
 
 
جناب حجة الاسلام سيد هاشم رسولي محلاتي می‌گويد: چند سالي بود كه در [[قم]] و اطراف آن، باران نيامده بود و خشكسالي مردم را آزار می‌داد. در آن زمان، حوزه علميه، زير نظر آيات عظام محمدتقي خوانساري، سيد محمد حجت كوه‌كمره‌اي، و سيد صدرالدين صدر اداره می‌شد. مردم از آيت الله خوانساري درخواست نمودند تا [[نماز باران]] (استسقاء) بخواند. آيت الله خوانساري با كمال خضوع و انابه، به درگاه خداوند به همراه جمعيت سيزده هزار نفري، نماز باران را برگزار نمود. پس از اقامه نماز از بهترين خطيب آن زمان حجةالاسلام والمسلمين ميرزا محمدتقي اشراقي دعوت نمود تا در جمع مردم سخنراني كند. مرحوم اشراقي اجابت نمود و به منبر رفت و خطبه‌اي بليغ و سخنراني شورانگيزي ايراد كرد كه خواص و عموم مردم را تحت تأثير قرار داد.<ref> خبرگان ملت، ج 2، ص 372-382.</ref>
 
 
 
==ويژگي‌های محمد تقی==
 
 
 
'''<I>الف) كشاورز نمونه و آگاه:</I>'''
 
 
 
مرحوم ميرزا محمدتقي بيك ارباب، با داشتن اطلاعات وسيع در مورد كشاورزي، ساختمان سازي و مقني‌گري و بازديد خرمن و زراعت، كول پزي(*)، كه قول و تصديق او در نزد تمام استادان اين فنون برهان قاطع بشمار می‌رفت، براي كندن قنات بعد از كنده شدن چاه گمانه و اطمينان از آب داشتن زمين، چنان ترازو می‌كشيده كه در همان نقطه‌اي كه معين می‌كرده، آب قنات می‌جوشيد. زراعت سرپا و خرمن نكوبيده و كوبيده و قبه خرمن گندم و جو و حبوبات را به قدري صحيح بازديد می‌كرد كه هيچ وقت بيش از يك عشر تقريب نداشت. از دهانه چاه قنات به جريان آب نگاه می‌كرد و اندازه خرابي پشته و تعداد كارگر براي اصلاح آن را تعيين می‌نمود. با يك نظر به صحراي پنبه و حبوبات كاري، ميزان بذر آن را تشخيص می‌داد و حاصل آن را برآورد می‌كرد. در ساختمان، بازديدش بسيار دقيق و تا آخر كلوك كار رفته را تعيين می‌نمود. كثرت عمل و حافظه، قوه غريبي در نظر او ايجاد كرده بود، كه با يك نظر و بدون مساحت، بذرافكن مزرعه را بي كم و زياد می‌گفت،... و در گرفتن وجوه ديواني و رسانيدن به ارباب مستمري و مقرري، كسر و نقصاني راه نيابد و احجاف و تعدي نشود. به طرز قسط و عدل جميع رعايا و صاحبان وظايف از درستي قلمش در مهد امان غنوده بودند.<ref> [[سوره قصص]]/5.</ref>
 
 
 
'''<I>ب) بي آلايشي:</I>'''
 
 
 
در عين اين كه ميرزا اديب، شاعر، نويسنده خوش خط، مدرس و مجتهد مسلم بود، بسيار خوش خُلق نيز بود. مرحوم علي‌اكبر فيض قمی ‌می‌گويد: ميرزا محمدتقي در اجتماع، بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد بود. در مدتي كه در منزلمان (تهران) اقامت داشت او را [[زيارت]] می‌كردم. بزرگترين لذت براي من اين بود كه با او صحبت كنم. با اين كه سن من با او حدود هفتاد سال تفاوت داشت. به مناسبت حال و درجه فهم من، طوري صحت می‌كرد كه هيچ وقت از محضرش سير نمی‌شدم. او هنگام تدريس و منبر، لباس مقدس روحاني بر تن داشت، در هنگام كار، زراعت يا كار ساختماني و غيره لباسش رعيتي بود و كفشش، گيوه، كلاه تخم مرغي كه همچون يك كارگر معمولي قمی‌ را داشت.<ref> تذكره سخنوران قم، ص 273، محمدعلي مجاهدي (پروانه).</ref>
 
 
 
'''<I>ج) حاضر جوابي:</I>'''
 
 
 
ناصرالدين شاه قاجار به [[قم]] رفته بود. اعتضادالدوله حاكم قم بود و جمعي از اعيان شهر را براي استقبال حاضر كرده بود. بعضي از طايفه بيگدلي و برخي حاجي حسيني بودند. بعد از معرفي اين دو طايفه براي شاه، اعتضادالدوله گفت: اين آقا محمدتقي بيك ارباب ميراب قنات ناصري است. ناصرالدين شاه پرسيد: بيگدلي است يا حاجي حسيني؟ ميرزا محمدتقي مجال به اعتضادالدوله نداد و گفت: «ماكان ابراهيم يهودياً ولانصرانياً ولكن كان حنيفاً مُسلماً»؛ من نه آنم و نه اين؛ بلكه از خدمتگزاران ملتم.
 
 
 
'''<I>د) هنر نويسندگي:</I>'''
 
 
 
علم و هنر و آثار علمی ‌و قلمی ‌وي درخشش خاصي دارد كه در اين جا به دو نامه ميرزا اشاره می‌شود:
 
 
 
1- نامه به نواب محسن ميرزا، حكمران قم: قل اعوذ برب الناس، من الحاج ملا عباس! الذي يأخذ اموال الناس بالابرام والاتماس! والذي يفر منه الخناس! الذي يوسوس في صدورالناس! تصدقت گردم عالي جناب پنج شش سطر القاب! عالمی ‌است متبحر و عالمی ‌است متحرر، در رياضي با [[حكمت اشراق]] است، در رياضت دقوقي و دقاق، علماي نحو را محو خود دارد و صرف را در تصرف خود انگارد.
 
 
 
درفقه و اصول هزار ادا و اصول دارد! امام جماعت جهرود است و داماد كدخداي قُمرود. واعظي است با صوت حزين، ناصحي است با ناله و انين، بهر خطه، زني خطبه می‌نمايد، به هر [[حديث]]، احداث فصاحتي دارد. نه از آن احداث كه انس بن مالك و ابوهريره هالك. سالي سه تومان، حكام ماضي تخيف به او می‌دادند، تا از ايشان راضي باشد. تخفيف او معمول است، خواهش او معقول. عَرض او را بپذيريد و عِرض خود را مبريد! تا ندهي نمي‌رود! تا نگيرد ماليات نمی‌دهد!
 
 
 
نظم: من آن چه شرط بلاغ است با تو می‌گويم × تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملال.
 
 
 
2- نامه به محمودخان بيگدلي: اي نام تو مخزن آل سبكتكين، مملكت هنديانت بزير نگين. در انتهاي هر سال و ابتداي هر كار حاكمی ‌جديد، پديد می‌آيد. در اطاق بي‌طاق، اجلاس بي‌پلاس می‌نماييد! كه روزگار كهنه گذشت و زمانه بساط نشاط مردم را در نوشت. در محضر حاكم تازه كه راه گنگ را از دروازه فرق نكرده بايد نشست و در بروي بيگانه بست و چنان وانمود كرد كه همه خلق قم همجٌ رعاع و غبار هوا هستند! اذا اَمَرَناهم فأتمروا، و اذا نهيناهم لن يخاسروا. لايكون الكدخدا الا من كان بيكدلياً او حاجي حسينيّاً!! كما قال رب الارباب في حق اهل الكتاب لن يدخل الجنّة الا من كان هوداً او نصاري.
 
 
 
سر از گريبان تكبر برآوردن و بندگان خدا را ناچيز شمردن، از تلبيسات ابليس است، نه تدريسات ادريس. از آن همه اسرارِ وديعه و تكرارِ ذريعه نه استاد حسن از ميرابي افتاد نه از قصابي، نه خان زند از قله الوند. بنده كه خود را با شما بيگانه پنداشتم، بيگانه انگاشتيد. چون خربزه و شلغم بي مزه دور انداختيد!
 
 
 
غافل از لطيفه آيه شريفه «و نريدوا انّ من علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين<ref> همان، ص 274.</ref> يا من يرفع المستضعفين و يضع المستكبرين و يهلك ملوكاً و سنخلِفُ آخرين» لله الحمد.
 
 
 
اگر مايه خرد باختيم، كاري ساختيم × امورات به خواهش دوستان است، به نكوهش دشمنان نيست.<ref> همان، ص 275-277.</ref>
 
 
 
 
 
==طبع شعر میرزا==
 
 
 
مرحوم ارباب، گاهي وقت خود را صرف اشعار عبرت آموز به خصوص مراثي جناب [[سيدالشهداء]] علیه السلام می‌نمود. وي كتابي در بحر تقارب در مورد وقايع شهادت آن شافع محشر با اسلوب و طرزي خوش سرود كه هم عوام بهره برند و هم خواص فايده گيرند نگاشته كه به دو مورد آن ها اشاره می‌شود.
 
 
 
 
 
بعد ازين از عوض اشك، دل آيد بيرون × آب در چشمه چو كم گشت گِل آيد بيرون
 
 
 
در ستايش حضرت ابا عبدالله الحسين علیه السلام:
 
 
 
* اصبحتُ زائراً لك يا بضعة الرسول × امسيتُ شائقاً بك يا مهجة الرسول
 
 
 
* تا استخوان من نشود خاك × آستان الشوق في التّزايد والعيش لايزول
 
 
 
* شاها ز همت تو به صحراي [[كربلا]] × مهموم گشت همت و مجهول شد عقول تو
 
 
 
* خامسي ز آل عبا، [[خمس]] حق توست × از خُمس خويش، مظلمه ما بكن قبول!
 
 
 
* [[روح الامين]] كه حاصل [[وحی]] است ز آسمان × بر ساحت جلال شما می‌كند نزول.<ref> شرح زندگاني من، عبدالله مستوفي.</ref>
 
 
 
 
 
نمونه ديگري از اشعارش كه بي توجهي انسان و الطاف خداوند متعال را مي‌رساند، چنين است:
 
 
 
از زندگي خويش پريشانم × زيرا كه به مردگان همي مانم
 
 
 
رازي است در درون اين گيتي × كش من بسي خزنده و خواهانم
 
 
 
ليكن به گور جهل همي اندر × بگرفته مار و مور گريبانم
 
 
 
جهل كه زايدم همگي حيرت × در سه خلقت است ز رحمانم
 
 
 
رحمان اين همه درد و رنج × داده است از چه سهم فراوانم
 
 
 
بي دانشي من نه ز دانش هاست × كز اين دانش ها چو سليمانم
 
 
 
صرف و محبطي و نحو و فقه × [[عرفان]] و [[فلسفه]] همه مي‌دانم
 
 
 
گاهي لطيف و فرشته وار × گاهي پليد و پست چو حيوانم
 
 
 
گاهي چو تارِ سُست بود عهدم × گاهي چو كوه سخت به پيمانم
 
 
 
گاهي به اوج ذره لاهوتم × گاهي به مهوي عالم امكانم.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 338.</ref>
 
 
 
 
 
==وفات میرزا محمد تقی اشراقی==
 
 
 
در سال 1368 ق كه از تهران دعوتش كردند، در مدرسه صدر جلوخان، مسجد سلطاني و مسجد اردبيلي‌ها، تا 24 روز به طور مرتب به انجام وظيفه مهم تبليغ پرداخت، در روز بيست و چهارم ماه مبارك [[رمضان]] پس از تبليغات بليغه‌اي كه هزاران نفر از بيانات شيوايش از علما‌ء و فضلا و طبقات ديگر استفاده می‌كردند. مبتلا به سكته قلبي شد و همان شب پس از پنجاه سال زحمت و فداكاري جان باخت و شمع وجودش براي هميشه خاموش گرديد. اين مصيبت ناگوار و ناگهاني براي مردم [[تهران]] و [[قم]]؛ بلكه براي مردم ايران بسيار گران بود. پيكر اين عالم فرهيخته با تجليل و احترام فراوان تا قم تشييع و در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها، كنار قبر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري، به خاك سپرده شد.<ref> آثار الحجة، ج 2، ص 137.</ref>
 
 
 
فرزند فاضل و دانشمند اين عالم بزرگ آقا شهاب الدين اشراقي، داماد بزرگوار حضرت امام خميني قدس سره است كه او نيز به عالم باقي شتافته است.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 69.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
(*). مرحوم احسانبخش، نماينده ولي فقيه در استان گيلان و [[امام جمعه]] رشت بود وي داراي تأليفات عديده‌اي مانند آثارالصادقين است.
 
 
(*). حسابرسي.
 
 
(*). كوله پزي همان كوره پزي است.
 
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
  
سيد محمد سجادي نژاد دامغاني, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 12-28
+
سید محمد سجادی نژاد دامغانی، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۸، صفحه ۱۲-۲۸.
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۰۵

میرزا محمدتقی اشراقی (م، ۱۳۶۸ ق) دارای کمالاتی چون تقوا، خداترسی، علم، عمل و ابتکارنو در سخنوری بود. مبارزات بی‌امان و خداپسندانه با منکرات، آگاه نمودن اقشار جامعه از اهداف و توطئه‌های شوم استعمار و ایادی وابسته به آنها از فعالیت‌های مداوم او بود.

Eshragi.jpg
نام کامل میرزا محمدتقی اشراقی
زادروز 1313 قمری
زادگاه قم
وفات 1368 قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، شیخ عبدالکریم حایری یزدی،...

شاگردان

شیخ صادق احسان بخش، شیخ حسن حجتی،...

آثار

تفسیر سوره یوسف، تفسیر سوره أعلى،...


ولادت و خاندان

محمدتقی اشراقی، معروف به «جان‌بابا» در سال ۱۳۱۳ ق در قم متولد شد و در مهد تربیت پدری چون علامه، میرزا محمد بیک ارباب نشو و نما نمود.[۱] خاندان بزرگ اشراقی، معروف به «ارباب» یکی از خانواده‌های پربرکت شهر مقدس قم است. بزرگانی از این خاندان در قالب فقیه، نویسنده، شاعر، واعظ، ادیب و... ظهور کرده‌اند. یکی از آن مردان بزرگ که نادره شهر مقدس قم بود و با کوشش و تلاش وی، خدمات بزرگ دینی و اجتماعی صورت گرفت، حکیم متکلم، فقیه محدث، ادیب شاعر، نویسنده خوش ذوق، مبلغ خوش بیان و در عین حال کشاورز نمونه، شیخ محمدتقی اشراقی است.[۲]

فرزند فاضل و دانشمند این عالم بزرگ، مرحوم آقا شهاب الدین اشراقی، داماد بزرگوار حضرت امام خمینی قدس سره بود.[۳]

تحصیلات و استادان

پس از سپری شدن دوران کودکی محمدتقی، پدرش به شکوفایی استعداد نهفته در او همت گماشت و آن را خوب بارور کرد. با توجه به این که میرزا محمد، از بزرگترین استادان خارج فقه و اصول حوزه بشمار می‌رفت؛ در تربیت اخلاقی و تدریس علوم مقدماتی فرزندش؛ محمدتقی کوتاهی نکرد. میرزا محمدتقی برای ارتقای سطح علمی، اخلاقی و معنوی خود از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرد. او زانوی ادب بر زمین زد و از محضر پرفیض استادان بزرگ حوزه علمیه قم که هر کدام جامع رشته‌های مختلف بودند، خوشه چید تا این که به مقام عالی اجتهاد نایل آمد و در هر علم و فنی، از فقه، اصول، حکمت، فلسفه، منطق و عرفان صاحب نظر گردید.[۴] بعضی از استادان او عبارتند از:

  • ۱- میرزا محمد ارباب، استاد دروس سطح، اخلاق و فن خطابه.
  • ۲- حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، استاد خارج فقه و اصول.[۵]
  • ۳- حاج سید میرزا آقا ترابی دامغانی[۶]، استاد خارج فقه، اصول، اخلاق، عرفان و منطق.

محمدتقی پس از بهره‌گیری از استادان یاد شده، در زمره شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم حائری درآمد و عمده تحصیلاتش را در محضر آن بزرگوار سپری نمود.[۷]

شاگردان

علامه اشراقی آیت اشراق بود و از زمان حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، فقه، اصول، کلام، حکمت و تفسیر را با بیانی رسا و نمکین تدریس می‌نمود. وی به خصوص در فن خطابه و ابتکارات منبری و تحقیق، در عصر خود کم نظیر بود. او در تطبیق مطالب علمی‌ و فقهی به قدری استاد بود که در هنگام موعظه و ارشادش، خِرَدها حیران می‌ماند.[۸] آن مرد بزرگ، شاگردانی شایسته پرورش داد که به نام برخی از آن ها اشاره می‌شود:

  • ۲- حاج شیخ فضل الله سعادت؛ که وی نیز از درس های خارج فقه، اصول و تفسیر آیت الله اشراقی بهره برده است.[۱۰]
  • ۴- شیخ هادی حسام؛
  • ۵- سید مجتبی رودباری؛[۱۱]
  • ۶- سید محمدعلی صدرایی اشکوری؛[۱۲]
  • ۷- حاج شیخ جعفر شجونی؛[۱۳]
  • ۸- حاج شیخ ابراهیم رضایی (واعظ لنگرودی)، مؤلف کتاب جواهرالحکم.
  • ۹- شیخ محمدمهدی تاج لنگرودی؛[۱۴]
  • ۱۰- حاج سید مصطفی برقعی قمی؛[۱۵]
  • ۱۱- سید هادی خسروشاهی.[۱۶]

آثار و تألیفات

تألیفات ایشان که به زیور چاپ آراسته گردیده عبارتند از:

و آثاری که چاپ نشده است:

  • ۲- تقریرات فقه مکاسب، از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی؛
  • ۳- تعلیقات مرحوم حایری بر کتب فقهیه، اصولیه، حکمت و فلسفه.[۱۷]

محمدتقی از نظر علما

مرحوم میرزا علی‌اکبر فیض، مؤلف محترم تذکره شعرای قم، در شرح حال محمدتقی اشراقی آورده است: «ارباب، داهیة الدهر، نابغة الزمان، طلیق اللسان، رشیق البنان، اللوزعی اللامعی، محمدتقی ارباب، خلف الصدق حسنعلی بیک که در قریحه نظم و سلیقه نشر و انارت رأی و کفایت معضلات و کفالت امورات و خُبرت در عمل فلاحت و دانایی به رساتیق و مزارع حومه ولایت و تنقیح حساب و تشخیص جمع و تلخیص.... دیوانی (حسابرسی) این شهر (قم) واحدی است بی ثانی.... چنان چه هیچ یک از حکام بی مدد یراع سحر ابداعش مؤونت (یاری) و تمکن تنقیح حساب مزروعی و تبین عوارضات دیوانی را ندارند...».[۱۸]

مؤلف محترم کتاب گرانسنگ الوقایع والحوادث چنین می‌نویسد: «مرحوم اشراقی از گویندگانی بود با سرمایه علمی، و در جهات اخلاقی فردی نمونه، و عنصری صریح، با شهامت، فداکار، شجاع، بی‌تملق، متواضع، باوقار، خادم، مستقیم، محکم، مروج، بی‌پروا در سخن گفتن، غیرقابل نفوذ، آزادمنش، منظم، خوش سلیقه، مبارز شیردل، روشن دل، پاک سرشت و به طور کلی نمودار اخلاقی عالی اسلام بشمار می‌رفت... هرگز تن زیر بار پول و مقام نمی‌داد. از مقامات مادی حساب نمی‌برد، با کمال شهامت نقاط ضعف و علل بدبختی جمعیت را یادآوری نمود، و در همین راه علم و جان را فدای حقگویی کرد».

مرحوم شریف رازی: مرحوم علامه محمدتقی اشراقی قمی ‌دارای مقام اجتهاد، و در حقیقت در هر علم و فنی از فقه، اصول، کلام، حکمت، فلسفه، منطق و عرفان، حایز آن مقام منیع بود. وی از زمان مرحوم آیت الله حایری، تدریس فقه، اصول، کلام، حکمت و تفسیر را با بیانی شیرین به عهده داشت.[۱۹]

فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی

آن فقیه بزرگ، علم خود را به زیور حلم، وقار، تواضع، حسن اخلاق و معاشرت آراست. وی با این که ادیب، شاعر، نویسنده و... بود امتیازات منحصر به فردی داشت که از آن جمله می‌توان به سخنرانی‌های الهی و سیاسی او اشاره کرد. این دانشور مجاهد به خصوص در فن خطابه، ابتکارات منبری و تحقیق در مطالب، در قرن های اخیر کم نظیر بود. وی به طور کامل در تطبیق مطالب، مهارت داشت و حق مطلب را ادا می‌کرد و داد سخن می‌داد. از روی معظلات چنان پرده برمی‌داشت که عقل و خرد حیران می‌ماند.

نیروی بیان ایشان به اندازه‌ای بود که به عنوان مثال، چندین شب در مورد «ولایجوز الابتداء بالنکرة» و نیز «والاسم منه معرب و مبنی» صحبت می‌کرد و از این دو بیت که در مورد علم نحو سروده شده، مطالب اجتماعی، سیاسی و اخلاقی را استفاده می‌نمود که این برداشتش همه را مبهوت می‌ساخت. از خاطره‌ها نمی‌رود که وی ده‌ها شب، در موضوع انقلاب که از مطهرات است تحقیق می‌کرد و از دستگاه سیاسی رژیم پهلوی و سیاست مداران وطن فروش انتقاد می‌نمود... قم پس از دست دادن این مرد بزرگ، گویا از زبانش خاموش شد.[۲۰]

او با کمال شهامت، نقاط ضعف و علل بدبختی امت را یادآوری می‌نمود، و در همین راه جان را فدای حق گویی کرد. معظم له در سال ۱۳۶۷ قمری بنا به دعوت قبلی برای راهنمایی مردم پایتخت، در مدرسه صدر جلوخان، مسجد سلطانی و مسجد اردبیلی ها در ایام ماه مبارک رمضان، سخنرانی نمود. در شب ۲۴ ماه مبارک رمضان در مورد ضرورت احساسات دینی، حرارت های مذهبی و مبارزات خداپسندانه با منکرات، جنایت‌ها، ستمگری‌های ستمگران و خائنین به دین و مملکت سخنرانی نمود.[۲۱] او در ضمن سخنرانی، به وضع نابسامان مملکت و تسلط نادانان، و هجوم کالاهای وارداتی لوکس و بی‌فایده، هدر رفتن پول کشور و تلف شدن خون مردم اشاراتی کرد و...[۲۲]

اشراقی از فراز منبر در مدرسه فیضیه، به مجلس شورای ملی آن زمان حمله می‌کرد و می‌گفت: این کله گنده‌ها راه نمی‌روند. گاهی هم مثل‌های جالبی می‌زد. به عنوان مثال، می‌گفت: «این دسته پایینی‌ها و عقب‌افتاده‌ها، شلاق می‌خورند، کتک می‌خورند. آن گردن کلفت‌ها باید راه بروند که نمی‌روند... .

ویژگی‌های محمدتقی

الف) کشاورز نمونه و آگاه:

مرحوم میرزا محمدتقی بیک ارباب، با داشتن اطلاعات وسیع در مورد کشاورزی، ساختمان سازی و مقنی‌گری و بازدید خرمن و زراعت، کوره پزی، که قول و تصدیق او در نزد تمام استادان این فنون برهان قاطع بشمار می‌رفت، برای کندن قنات بعد از کنده شدن چاه گمانه و اطمینان از آب داشتن زمین، چنان ترازو می‌کشیده که در همان نقطه‌ای که معین می‌کرده، آب قنات می‌جوشید. زراعت سرپا و خرمن نکوبیده و کوبیده و قبه خرمن گندم و جو و حبوبات را به قدری صحیح بازدید می‌کرد که هیچ وقت بیش از یک عشر تقریب نداشت. از دهانه چاه قنات به جریان آب نگاه می‌کرد و اندازه خرابی پشته و تعداد کارگر برای اصلاح آن را تعیین می‌نمود. با یک نظر به صحرای پنبه و حبوبات کاری، میزان بذر آن را تشخیص می‌داد و حاصل آن را برآورد می‌کرد.

ب) بی آلایشی:

در عین این که میرزا ادیب، شاعر، نویسنده خوش خط، مدرس و مجتهد مسلم بود، بسیار خوش خُلق نیز بود. مرحوم علی‌اکبر فیض قمی ‌می‌گوید: میرزا محمدتقی در اجتماع، بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود... او هنگام تدریس و منبر، لباس مقدس روحانی بر تن داشت، در هنگام کار، زراعت یا کار ساختمانی و غیره لباسش رعیتی بود و کفشش، گیوه، کلاه تخم مرغی که همچون یک کارگر معمولی قمی‌ را داشت.[۲۳]

ج) حاضر جوابی:

ناصرالدین شاه قاجار به قم رفته بود. اعتضادالدوله حاکم قم بود و جمعی از اعیان شهر را برای استقبال حاضر کرده بود. بعضی از طایفه بیگدلی و برخی حاجی حسینی بودند. بعد از معرفی این دو طایفه برای شاه، اعتضادالدوله گفت: این آقا محمدتقی بیک ارباب میراب قنات ناصری است. ناصرالدین شاه پرسید: بیگدلی است یا حاجی حسینی؟ میرزا محمدتقی مجال به اعتضادالدوله نداد و گفت: «ماکان ابراهیم یهودیاً ولانصرانیاً ولکن کان حنیفاً مُسلماً»؛ من نه آنم و نه این؛ بلکه از خدمتگزاران ملتم.

د) طبع شعر میرزا:

مرحوم ارباب، گاهی وقت خود را صرف اشعار عبرت آموز به خصوص مراثی جناب سیدالشهداء علیه السلام می‌نمود. وی کتابی در بحر تقارب در مورد وقایع شهادت آن شافع محشر با اسلوب و طرزی خوش سرود که هم عوام بهره برند و هم خواص فایده گیرند نگاشته که به دو مورد آن ها اشاره می‌شود: بعد ازین از عوض اشک، دل آید بیرون * آب در چشمه چو کم گشت گِل آید بیرون

در ستایش حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام:

  • اصبحتُ زائراً لک یا بضعة الرسول * امسیتُ شائقاً بک یا مهجة الرسول
  • تا استخوان من نشود خاک * آستان الشوق فی التّزاید والعیش لایزول
  • شاها ز همت تو به صحرای کربلا * مهموم گشت همت و مجهول شد عقول
  • تو خامسی ز آل عبا، خمس حق توست * از خُمس خویش، مظلمه ما بکن قبول!

وفات

در سال ۱۳۶۸ قمری که از تهران دعوتش کردند، در مدرسه صدر جلوخان، مسجد سلطانی و مسجد اردبیلی‌ها، تا ۲۴ روز به طور مرتب به انجام وظیفه مهم تبلیغ پرداخت، در روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان پس از تبلیغات بلیغه‌ای که هزاران نفر از بیانات شیوایش از علما‌ء و فضلا و طبقات دیگر استفاده می‌کردند، مبتلا به سکته قلبی شد و همان شب پس از پنجاه سال زحمت و فداکاری جان باخت و شمع وجودش برای همیشه خاموش گردید. پیکر این عالم فرهیخته با تجلیل و احترام فراوان تا قم تشییع و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، کنار قبر مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری، به خاک سپرده شد.[۲۵]

پانویس

  1. گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۹.
  2. تذکره سخنوران قم، ص ۲۷۴، محمدعلی مجاهدی (پروانه).
  3. گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۶۹.
  4. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۶.
  5. ستارگان حرم، دفتر ۹، ص ۱۰۷-۱۲۵.
  6. گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۹.
  7. آینه دانشوران، ص ۲۱-۲۴ و ۶۱-۶۵؛ دیدار با ابرار، زندگینامه مرحوم حایری یزدی؛ گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۳۰۱.
  8. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۶.
  9. مرحوم احسانبخش، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت بود. وی دارای تألیفات عدیده‌ای مانند آثارالصادقین است.
  10. خبرگان ملت، ج ۱، ص ۵۵؛ دانشوران و دولت مردان گیل و دیلم، صادق احسانبخش، نشر صادقین، ۱۳۸۰، چاپ نیروی دریایی بندر انزلی.
  11. دانشوران و دولت مردان گیل و دیلم، ص ۱۵۶، ۱۶۳، ۳۱۴-۳۳۱.
  12. گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۸۰ و ۳۸۱.
  13. خاطرات حجة الاسلام شیخ جعفر شجونی، ص ۲۹، تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی‌.
  14. گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۳.
  15. همان، ص ۳۴۶.
  16. گنجینه دانشمندان، ص ۳۵۷.
  17. آثار الحجة، ص ۱۳۷.
  18. تذکره سخنوران قم، ص ۲۷۵، مستوفی؛ شرح زندگانی من، ج ۱، ص ۶۹۹-۷۰۰.
  19. الوقایع والحوادث، ج ۱، ص ۳۰۰-۳۰۴؛ آینه دانشوران، ص ۱۹۵.
  20. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.
  21. آثار الحجة، ج ۲، ص ۱۳۷-۱۴۰.
  22. آینه دانشوران، ص ۱۹۵.
  23. تذکره سخنوران قم، ص ۲۷۳، محمدعلی مجاهدی (پروانه).
  24. شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی.
  25. آثار الحجة، ج ۲، ص ۱۳۷.

منابع

سید محمد سجادی نژاد دامغانی، ستارگان حرم، جلد ۱۸، صفحه ۱۲-۲۸.