قضاوت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (احكام قضاوت را به قضاوت منتقل کرد)
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==قضاوت ==
+
«قضاوت» که عبارت از داورى کردن براى رفع نزاع و کشمکش در میان مردم است، یکى از منصب هاى بزرگى است که از جانب خداوند متعال براى [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلی الله علیه و آله و [[امامان معصوم]] علیهم السلام و از جانب آنان براى [[فقیه|فقیه]] جامع  الشرایط تعیین شده است.<ref> تحریرالوسیله، [[امام خمینى]]، ج ۲، ص ۴۰۴.</ref>
 +
==جایگاه منصب قضاوت==
 +
منصب قضاوت در دیدگاه [[اسلام]] یکى از ارزشمندترین و در عین حال خطرناک ترین مناصب اجتماعى است؛ قاضى نیز در یک نگاه نماینده خدا و بافضیلت ترین انسان ها<ref> آیه ۲۶؛ (درباره [[حضرت داود]] علیه السلام مى فرماید: «یا داوُدُ انَّا جَعَلْناک خَلیفَةً فِى الْارْضِ فَاحْکمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛ اى داود! ما تو را نماینده خود در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن).</ref> و در نگاه دیگر از شقى ترین مردم شمرده شده است؛ زیرا به تعبیر [[امیرالمومنین]] علیه السلام او در جایگاهى مى نشیند که یا [[انبیاء|انبیا]] و اوصیا در آن قرار مى گیرند و یا اشقیا بر آن تکیه مى زنند<ref> [[وسائل الشیعه]]، [[شیخ حر عاملى]]، ج ۱۸، ص ۷.</ref> و فاصله این دو، فاصله [[بهشت]] و [[دوزخ]] است!
  
«قضاوت» كه عبارت از داورى كردن براى رفع نزاع و كشمكش در ميان مردم است، يكى از منصب هاى بزرگى است كه از جانب خداوند متعال براى پيغمبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و از جانب آنان براى فقيه جامع  الشرايط تعيين شده است.<ref> تحريرالوسيله، [[امام خمينى]]، ج 2، ص 404.</ref>
+
==صفات قاضى==
  
منصب قضاوت در ديدگاه [[اسلام]] يكى از ارزشمندترين و در عين حال خطرناك ترين مناصب اجتماعى است؛ قاضى نيز در يك نگاه نماينده خدا و بافضيلت ترين انسان ها<ref> آيه 26؛ (درباره [[حضرت داود]] علیه السلام مى فرمايد: «يا داوُدُ انَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِى الْارْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛ اى داود! ما تو را نماينده خود در زمين قرار داديم، پس در ميان مردم به حق داورى كن).</ref> و در نگاه ديگر از شقى ترين مردم شمرده شده است؛ زيرا به تعبير [[امیرالمومنین]] علیه السلام او در جايگاهى مى نشيند كه يا انبيا و اوصيا در آن قرار مى گيرند و يا اشقيا بر آن تكيه مى زنند<ref> [[وسائل الشيعه]]، [[شيخ حر عاملى]]، ج 18، ص 7.</ref> و فاصله اين دو، فاصله [[بهشت]] و [[دوزخ]] است!
+
در [[فقه]] اسلامى، ویژگى هایى براى قاضى بیان شده که عبارتند از: بلوغ، [[عقل]]، [[ایمان]]، [[عدالت]]، مرد بودن، حلال زاده بودن، [[اجتهاد]] در دین<ref> گفتنى است امام خمینى رحمه الله بعد از انقلاب اسلامى، به خاطر نیاز وسیع به قاضى از سویى و کمبود مجتهد جامع الشرایط از سوى دیگر، تصدى مقام قضا را براى غیرمجتهد نیز روا دانستند. ر.ک صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۵۶.</ref> و اعلم بودن نسبت به کسانى که در حوزه قضاوت وى هستند.
  
'''صفات قاضى '''
+
تصدى مقام قضاوت، بر آنان که ویژگى هاى یادشده را داشته باشند، [[واجب]] کفایى است مگر این  که این ویژگى ها منحصر در فرد خاصى باشد که در این صورت قضاوت بر او واجب عینى خواهد بود.
  
در [[فقه]] اسلامى، ويژگى هايى براى قاضى بيان شده كه عبارتند از: بلوغ، [[عقل]]، [[ايمان]]، [[عدالت]]، مردبودن، حلال زاده بودن، اجتهاد<ref> گفتنى است [[امام خمينى]] رحمه الله بعد از انقلاب اسلامى، به خاطر نياز وسيع به قاضى از سويى و كمبود مجتهد جامع الشرايط از سوى ديگر، تصدى مقام قضا را براى غيرمجتهد نيز روا دانستند. ر.ك صحيفه نور، ج 12، ص 256.</ref> در دين و اعلم بودن نسبت به كسانى كه در حوزه قضاوت وى هستند.
+
==ارکان قضاوت==
  
تصدى مقام قضاوت، بر آنان كه ويژگى هاى يادشده را داشته باشند، واجب كفايى است مگر اين كه اين ويژگى ها منحصر در فرد خاصى باشد كه در اين صورت قضاوت بر او واجب عينى خواهد بود.
+
در تشکیل دادگاه و قوام قضاوت، چند چیز نقش اساسى دارد که بدون آنها، قضاوت انجام نمى گیرد که عبارتند از:
  
'''اركان قضاوت '''
+
*۱- قاضى: کسى که قضاوت و داورى کند و حکم صادر نماید.
  
در تشكيل دادگاه و قوام قضاوت، چند چيز نقش اساسى دارد كه بدون آن ها، قضاوت  انجام نمى گيرد. آن ها عبارتند از:
+
*۲- مدعى: کسى که حقى را از دیگرى مطالبه مى کند و علیه او اقامه دعوا مى نماید.
  
* 1- قاضى: كسى كه قضاوت و داورى كند و حكم صادر نمايد.
+
*۳- مدعى علیه: کسى که علیه او اقامه دعوا مى گردد و حقى از او خواسته مى شود که گاهى به عنوان «منکر» نامیده مى شود.
  
* 2- مدعى : كسى كه حقى را از ديگرى مطالبه مى كند و عليه او اقامه دعوا مى نمايد.
+
*۴- مدعى به: چیزى که در مورد آن اقامه دعوا مى شود.
  
* 3- مدعى  عليه: كسى كه عليه او اقامه دعوا مى گردد و حقى از او خواسته مى شود كه گاهى به عنوان «منكر» ناميده مى شود.
+
==آداب و احکام قضاوت==
  
* 4- مدعى  به: چيزى كه در مورد آن اقامه دعوا مى شود.
+
قاضى در برخورد با شاکى و متشاکى باید آدابى را به کار گیرد که عبارتند از:
  
'''آداب قضاوت '''
+
*۱- رعایت تساوى بین دو طرف درگیر در امورى همچون [[سلام]] و جواب آن، نشاندن آنان در جایگاه، در نگاه کردن به آن دو، در سخن گفتن با هر کدام، رعایت انصاف و بشاشیت چهره با هر دو، [[عدالت]] در داورى و سایر آداب احترام و بزرگداشت، مگر یک طرف مسلمان نباشد که در این صورت، احترام بیشتر به مسلمان جایز است ولى در هر صورت باید داورى عادلانه باشد.
  
قاضى در برخورد با شاكى و متشاكى بايد آدابى را به كار گيرد كه عبارتند از:
+
*۲- در مواردى که قاضى علم به حقانیت هیچ کدام ندارد، نباید مطلبى را به یکى از طرفین درگیر، تلقین کند به گونه اى که وى بر حریفش چیره گردد.
  
* 1- رعايت تساوى بين دو طرف درگير در امورى همچون سلام و جواب آن، نشاندن آنان در جايگاه، در نگاه كردن به آن دو، در سخن گفتن با هر كدام، رعايت انصاف و بشاشيت چهره با هر دو، عدالت در داورى و ساير آداب احترام و بزرگداشت، مگر يك طرف مسلمان نباشد كه در اين صورت، احترام بيشتر به مسلمان جايز است ولى در هر صورت بايد داورى عادلانه باشد.
+
*۳- اگر دو طرف درگیر، یکى پس از دیگرى بر قاضى وارد شوند، قاضى باید در شنیدن سخن آنان، از نفر اولى که وارد شده آغاز کند؛ بدون این  که موقعیت اجتماعى یا مرد و زن بودن آنان را در نظر گیرد.
  
* 2- در مواردى كه قاضى علم به حقانيت هيچ كدام ندارد، نبايد مطلبى را به يكى از طرفين درگير، تلقين كند به گونه اى كه وى بر حريفش چيره گردد.
+
*۴- در صورتى که خوانده (مدعى علیه) سخن خواهان (مدعى) را قطع کند و بخواهد ادعایى را مطرح کند، قاضى نباید به حرفش گوش دهد تا وى ابتدا پاسخ مدعى را بدهد و داورى پایان گیرد سپس او مى تواند علیه حریفش ادعا کند، مگر این  که مدعى بر تقدیم ادعاى وى راضى بشود.<ref> تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۳۶۹-۳۷۰.</ref>
  
* 3- اگر دو طرف درگير، يكى پس از ديگرى بر قاضى وارد شوند، قاضى بايد در شنيدن سخن آنان، از نفر اولى كه وارد شده آغاز كند؛ بدون اين  كه موقعيت اجتماعى يا مرد و زن بودن آنان را در نظر گيرد.
+
*۵- مستحب است داورى و قضا، در مکان هاى باز و مناسبى انجام گیرد تا هر ستم دیده اى به آسانى و بدون تشریفات بتواند نزد قاضى رفته و مطالب خود را به اطلاع وى برساند.
  
* 4- در صورتى كه خوانده (مدعى عليه) سخن خواهان (مدعى) را قطع كند و بخواهد ادعايى را مطرح كند، قاضى نبايد به حرفش گوش دهد تا وى ابتدا پاسخ مدعى را بدهد و داورى پايان گيرد سپس او مى تواند عليه حريفش ادعا كند، مگر اين  كه مدعى بر تقديم ادعاى وى راضى بشود.<ref> تحريرالوسيله، ج 2، ص 369-370.</ref>
+
*۶- بهتر است قاضى از اهل فضل و دانش بخواهد تا هنگام قضا و داورى وى، حضور داشته باشند تا اگر اشتباه نمود، او را آگاه سازند و در موارد شبهه و موضوعاتى که محتاج دقت نظر است، با آنان گفتگو و مشورت نماید.
  
* 5- مستحب است داورى و قضا، در مكان هاى باز و مناسبى انجام گيرد تا هر ستم ديده اى به آسانى و بدون تشريفات بتواند نزد قاضى رفته و مطالب خود را به اطلاع وى برساند.
+
*۷- قضاوت کردن در برخى از احوال کراهت دارد؛ مانند حال خشم، گرسنگى، غم و اندوه، شادى و هنگامى که خواب آلوده است.<ref> شرایع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، محقق حلى، ج ۴-۳، جزء دوم، ص ۷۴.</ref>
  
* 6- بهتر است قاضى از اهل فضل و دانش بخواهد تا هنگام قضا و داورى وى، حضور داشته باشند تا اگر اشتباه نمود، او را آگاه سازند و در موارد شبهه و موضوعاتى كه محتاج دقت نظر است، با آنان گفتگو و مشورت نمايد.
+
*۸- گرفتن [[رشوه خواری|رشوه]] توسط قاضى [[حرام]] است گرچه به عنوان بخشش یا هدیه باشد، بلکه در صورت بى نیازى، بهتر است از [[بیت المال|بیت المال]] نیز استفاده نکند.<ref> تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۳۶۶.</ref>
  
* 7- قضاوت كردن در برخى از احوال كراهت دارد؛ مانند حال خشم، گرسنگى، غم و اندوه، شادى و هنگامى كه خواب آلوده است.<ref> شرايع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، محقق حلى، ج 4-3، جزء دوم، ص 74.</ref>
+
گفتنى است در [[اسلام]]، براى حفظ جان، مال و ناموس مردم اهتمام بیشترى شده و دستورهاى احتیاطى در این زمینه ها به گونه اى است که حق کسى ضایع نشود.
  
* 8- گرفتن رشوه توسط قاضى [[حرام]] است گرچه به عنوان بخشش يا هديه باشد، بلكه در صورت بى نيازى، بهتر است از بيت المال نيز استفاده نكند.<ref> تحريرالوسيله، ج 2، ص 366.</ref>
+
==ملاک هاى قضاوت==
  
گفتنى است در اسلام، براى حفظ جان، مال و ناموس مردم اهتمام بيشترى شده و دستورهاى احتياطى در اين زمينه ها به گونه اى است كه حق كسى ضايع نشود.
+
قاضى مى تواند با استناد به علم خود، شهادت دو نفر عادل (بینه) و اقرار یا [[سوگند]] یکى از دو طرف دعوا، داورى کند. گفتنى است شیوه هاى جدید جرم شناسى مى تواند در حصول علم قاضى به واقع و تشخیص حقانیت یکى از آن دو، کمک کند و در صورت حصول علم، قاضى نمى تواند طبق بینه اى که مخالف علم وى گواهى مى دهند، قضاوت نماید؛ چنان که نمى تواند به سوگند کسى که او را دروغگو مى شناسد ترتیب اثر دهد.  
  
'''ملاك هاى قضاوت '''
+
در مواردى که قاضى طبق ملاک هاى یادشده داورى نماید، نقض حکم وى حتى از سوى حاکم اسلامى جایز نیست مگر وى شرایط قضاوت را نداشته یا حکمش برخلاف [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] باشد.<ref> همان، ص ۳۶۸.</ref>
  
قاضى مى تواند با استناد به علم خود، شهادت دو نفر عدل (بيّنه) و اقرار يا [[سوگند]] يكى از دو طرف دعوا، داورى كند. گفتنى است شيوه هاى جديد جرم شناسى مى تواند در حصول علم قاضى به واقعه و تشخيص حقانيت يكى از آن دو، كمك كند و در صورت حصول علم، قاضى نمى تواند طبق بيّنه اى كه مخالف علم وى گواهى مى دهند، قضاوت نمايد؛ چنان كه نمى تواند به سوگند كسى كه او را دروغگو مى شناسد ترتيب اثر دهد. در مواردى كه قاضى طبق ملاك هاى يادشده داورى نمايد، نقض حكم وى حتى از سوى حاكم اسلامى جايز نيست مگر وى شرايط قضاوت را نداشته يا حكمش برخلاف كتاب و سنت باشد.<ref> همان، ص 368.</ref>
+
اگر قاضى بدون این که در مقدمات داورى کوتاهى کرده باشد، برخلاف واقع حکمى صادر کند، ضامن نبوده و خطایش از بیت المال جبران مى شود.<ref> شرایع الاسلام، ج ۴-۳، جزء چهارم، ص ۷۴.</ref>
 
+
==پانویس==
اگر قاضى بدون اين كه در مقدمات داورى كوتاهى كرده باشد، برخلاف واقع حكمى صادر كند، ضامن نبوده و خطايش از بيت المال جبران مى شود.<ref> شرايع الاسلام، ج 4-جزء چهارم، ص 74.</ref>
 
 
 
'''دادگاه تجديدنظر'''
 
 
 
چنان كه گفته شد حكم و داورى قاضى، قطعى و غيرقابل نقض است و طرفين دعوى  حق ندارند، دعوى را نزد حاكم ديگر ببرند و حاكم دوم حق نظر در آن و يا نقض آن را ندارد. ولى اگر يكى از دو خصم، ادعا كند كه حاكم اول جامع شرايط نبوده مثل اين كه ادعا كند كه [[اجتهاد]] يا [[عدالت]] را در حال قضاوت نداشته، ادعايش مسموع است و براى حاكم دوم جايز است كه در آن (حكم صادره از طرف حاكم اول) نظر كند؛ بنابراين اگر عدم صلاحيت حاكم اول براى قضاوت، ثابت شد حكم او را نقض مى نمايد همچنان كه، جايز است حكم او را نقض كند در صورتى كه مخالف ضرورت فقه باشد.<ref> تحريرالوسيله، ج 2، ص 366، مسأله 8.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
==منابع:==
 
  
(1). آشنايى با ابواب فقه ، محمداسماعيل نورى .
+
==منابع==
  
(2). احكام قضايى ، نعمت الله يوسفيان .
+
* آشنایى با ابواب فقه، محمداسماعیل نورى.
 +
* احکام قضایى، نعمت الله یوسفیان.
 +
* کلیات فقه اسلامى، علیرضا على نورى.
  
(3). كليات فقه اسلامى ، عليرضا على نورى .
+
[[رده:احکام قضایی و جزایی]]
[[Category:احكام قضایی و جزایی]]
+
[[رده:حقوق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۳۵

«قضاوت» که عبارت از داورى کردن براى رفع نزاع و کشمکش در میان مردم است، یکى از منصب هاى بزرگى است که از جانب خداوند متعال براى پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و از جانب آنان براى فقیه جامع الشرایط تعیین شده است.[۱]

جایگاه منصب قضاوت

منصب قضاوت در دیدگاه اسلام یکى از ارزشمندترین و در عین حال خطرناک ترین مناصب اجتماعى است؛ قاضى نیز در یک نگاه نماینده خدا و بافضیلت ترین انسان ها[۲] و در نگاه دیگر از شقى ترین مردم شمرده شده است؛ زیرا به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام او در جایگاهى مى نشیند که یا انبیا و اوصیا در آن قرار مى گیرند و یا اشقیا بر آن تکیه مى زنند[۳] و فاصله این دو، فاصله بهشت و دوزخ است!

صفات قاضى

در فقه اسلامى، ویژگى هایى براى قاضى بیان شده که عبارتند از: بلوغ، عقل، ایمان، عدالت، مرد بودن، حلال زاده بودن، اجتهاد در دین[۴] و اعلم بودن نسبت به کسانى که در حوزه قضاوت وى هستند.

تصدى مقام قضاوت، بر آنان که ویژگى هاى یادشده را داشته باشند، واجب کفایى است مگر این که این ویژگى ها منحصر در فرد خاصى باشد که در این صورت قضاوت بر او واجب عینى خواهد بود.

ارکان قضاوت

در تشکیل دادگاه و قوام قضاوت، چند چیز نقش اساسى دارد که بدون آنها، قضاوت انجام نمى گیرد که عبارتند از:

  • ۱- قاضى: کسى که قضاوت و داورى کند و حکم صادر نماید.
  • ۲- مدعى: کسى که حقى را از دیگرى مطالبه مى کند و علیه او اقامه دعوا مى نماید.
  • ۳- مدعى علیه: کسى که علیه او اقامه دعوا مى گردد و حقى از او خواسته مى شود که گاهى به عنوان «منکر» نامیده مى شود.
  • ۴- مدعى به: چیزى که در مورد آن اقامه دعوا مى شود.

آداب و احکام قضاوت

قاضى در برخورد با شاکى و متشاکى باید آدابى را به کار گیرد که عبارتند از:

  • ۱- رعایت تساوى بین دو طرف درگیر در امورى همچون سلام و جواب آن، نشاندن آنان در جایگاه، در نگاه کردن به آن دو، در سخن گفتن با هر کدام، رعایت انصاف و بشاشیت چهره با هر دو، عدالت در داورى و سایر آداب احترام و بزرگداشت، مگر یک طرف مسلمان نباشد که در این صورت، احترام بیشتر به مسلمان جایز است ولى در هر صورت باید داورى عادلانه باشد.
  • ۲- در مواردى که قاضى علم به حقانیت هیچ کدام ندارد، نباید مطلبى را به یکى از طرفین درگیر، تلقین کند به گونه اى که وى بر حریفش چیره گردد.
  • ۳- اگر دو طرف درگیر، یکى پس از دیگرى بر قاضى وارد شوند، قاضى باید در شنیدن سخن آنان، از نفر اولى که وارد شده آغاز کند؛ بدون این که موقعیت اجتماعى یا مرد و زن بودن آنان را در نظر گیرد.
  • ۴- در صورتى که خوانده (مدعى علیه) سخن خواهان (مدعى) را قطع کند و بخواهد ادعایى را مطرح کند، قاضى نباید به حرفش گوش دهد تا وى ابتدا پاسخ مدعى را بدهد و داورى پایان گیرد سپس او مى تواند علیه حریفش ادعا کند، مگر این که مدعى بر تقدیم ادعاى وى راضى بشود.[۵]
  • ۵- مستحب است داورى و قضا، در مکان هاى باز و مناسبى انجام گیرد تا هر ستم دیده اى به آسانى و بدون تشریفات بتواند نزد قاضى رفته و مطالب خود را به اطلاع وى برساند.
  • ۶- بهتر است قاضى از اهل فضل و دانش بخواهد تا هنگام قضا و داورى وى، حضور داشته باشند تا اگر اشتباه نمود، او را آگاه سازند و در موارد شبهه و موضوعاتى که محتاج دقت نظر است، با آنان گفتگو و مشورت نماید.
  • ۷- قضاوت کردن در برخى از احوال کراهت دارد؛ مانند حال خشم، گرسنگى، غم و اندوه، شادى و هنگامى که خواب آلوده است.[۶]
  • ۸- گرفتن رشوه توسط قاضى حرام است گرچه به عنوان بخشش یا هدیه باشد، بلکه در صورت بى نیازى، بهتر است از بیت المال نیز استفاده نکند.[۷]

گفتنى است در اسلام، براى حفظ جان، مال و ناموس مردم اهتمام بیشترى شده و دستورهاى احتیاطى در این زمینه ها به گونه اى است که حق کسى ضایع نشود.

ملاک هاى قضاوت

قاضى مى تواند با استناد به علم خود، شهادت دو نفر عادل (بینه) و اقرار یا سوگند یکى از دو طرف دعوا، داورى کند. گفتنى است شیوه هاى جدید جرم شناسى مى تواند در حصول علم قاضى به واقع و تشخیص حقانیت یکى از آن دو، کمک کند و در صورت حصول علم، قاضى نمى تواند طبق بینه اى که مخالف علم وى گواهى مى دهند، قضاوت نماید؛ چنان که نمى تواند به سوگند کسى که او را دروغگو مى شناسد ترتیب اثر دهد.

در مواردى که قاضى طبق ملاک هاى یادشده داورى نماید، نقض حکم وى حتى از سوى حاکم اسلامى جایز نیست مگر وى شرایط قضاوت را نداشته یا حکمش برخلاف کتاب و سنت باشد.[۸]

اگر قاضى بدون این که در مقدمات داورى کوتاهى کرده باشد، برخلاف واقع حکمى صادر کند، ضامن نبوده و خطایش از بیت المال جبران مى شود.[۹]

پانویس

  1. تحریرالوسیله، امام خمینى، ج ۲، ص ۴۰۴.
  2. آیه ۲۶؛ (درباره حضرت داود علیه السلام مى فرماید: «یا داوُدُ انَّا جَعَلْناک خَلیفَةً فِى الْارْضِ فَاحْکمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛ اى داود! ما تو را نماینده خود در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن).
  3. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج ۱۸، ص ۷.
  4. گفتنى است امام خمینى رحمه الله بعد از انقلاب اسلامى، به خاطر نیاز وسیع به قاضى از سویى و کمبود مجتهد جامع الشرایط از سوى دیگر، تصدى مقام قضا را براى غیرمجتهد نیز روا دانستند. ر.ک صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۵۶.
  5. تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۳۶۹-۳۷۰.
  6. شرایع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، محقق حلى، ج ۴-۳، جزء دوم، ص ۷۴.
  7. تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۳۶۶.
  8. همان، ص ۳۶۸.
  9. شرایع الاسلام، ج ۴-۳، جزء چهارم، ص ۷۴.

منابع

  • آشنایى با ابواب فقه، محمداسماعیل نورى.
  • احکام قضایى، نعمت الله یوسفیان.
  • کلیات فقه اسلامى، علیرضا على نورى.