علی بن یقطین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''على بن یقطین''' از اصحاب و شاگردان بزرگ [[ائمه اطهار|ائمه]] معصومین (علیهم السلام) است که به خدمت [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام و [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم]] علیه السلام رسید. او در دستگاه حکومت [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] سمت وزارت داشت و از این طریق پنهانی به [[شیعه|شیعیان]] خدمت می نمود. «علی بن یقطین» با وجود این که در طول دوران زندگی پربار خود کارهای حساس دولتی و فعالیتهای گسترده سیاسی، داشته و در دولت باطل، وزیری شیعه، و پایگاه مطمئنی برای ابلاغ اندیشه های [[امامت]] و [[ولایت|ولایت]] بوده، [[فقیه]] و مورخ و [[محدث]] نیز بوده است.
  
 +
==زندگی‌نامه==
 +
«على بن یقطین» کوفى الاصل، بغدادى المسکن، ثقه، جلیل القدر، از اجلاء اصحاب و محل توجه حضرت [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]] علیه السلام است و پدرش یقطین از وجوه دعاة [[حکومت بنی عباس|عباسیین]] بود و در زمان مروان حمار در محنت عظیم بود؛ چه آن که مروان در طلب او بود و او از وطن فرار کرده و مختفى بود. و در سنه صد و بیست و چهار در [[کوفه]] «على» پسرش متولد شد، زوجه یقطین با دو پسران خود على و عبید فرزندان یقطین نیز از ترس مروان به جانب [[مدینه]] فرار کردند و پیوسته مختفى بودند تا مروان به قتل رسید و دولت عباسیین ظهور کرد، آن‌گاه یقطین خود را ظاهر کرد و زوجه‌اش نیز با پسرانش به وطن خود کوفه عود نمودند.
  
 +
و یقطین در خدمت [[ابوالعباس سفاح|سفاح]] و [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] بود، با این حال [[شیعه|شیعى]] مذهب و قائل به [[امامت]] بود و هکذا پسرانش و گاه‌گاهى اموال به خدمت حضرت [[امام صادق]] علیه السلام حمل می‌‌‌کرد و نزد منصور و مهدى از براى یقطین [[سعایت|سعایت]] کردند، حق تعالى او را از کید و شر ایشان حفظ کرد. و یقطین بعد از على نه سال زنده بود و در سنه صد و هشتاد و پنج وفات نمود و اما على پسرش، پس او را در خدمت حضرت موسى بن جعفر علیه السلام منزلتى عظیم و مرتبتى رفیع بود و حضرت [[بهشت]] را از براى او ضامن شده بود و در چند روایت است که آن حضرت فرموده: «ضمنت لعلىّ بن یقطین ان لا تمسّه النّار ابدا».<ref> رجال کشى، ۲/۷۳۰، حدیث ۸۰۸.</ref>
  
 +
بر اساس آنچه در کتاب های [[علم رجال|رجال]] و تاریخ آمده است یقطین بن موسی دارای چهار فرزند پسر، به نامهای علی، عبید، یعقوب و خزیمه بود که علی اولین فرزند وی محسوب می شده است و همه فرزندان یقطین بن موسی، از اصحاب امام کاظم علیه السلام به شمار می رفتند.
 +
علی کوفی، فرزند یقطین بن موسی در سال ۱۲۴ هجری قمری در کوفه متولد شد; تولد وی همزمان با آغاز شورشهای مردمی علیه حکومت و خلافت [[بنی امیه]] و [[بنی مروان]] بود.
  
==على بن يقطين كوفى الاصل بغدادى المسكن==
+
==در خدمت امام صادق علیه السلام==
  
ثقه جليل القدر از اجلاء اصحاب و محل توجه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام است و پدرش يقطين از وجوه دعاة عباسيين بود و در زمان مروان حمار در محنت عظيم بود؛ چه آن كه مروان در طلب او بود و او از وطن فرار كرده و مختفى بود و در سنه صد و بيست و چهار در [[كوفه]] على پسرش متولد شد، زوجه يقطين با دو پسران خود على و عبيد فرزندان يقطين نيز از ترس مروان به جانب [[مدينه]] فرار كردند و پيوسته مختفى بودند تا مروان به قتل رسيد و دولت عباسيين ظهور كرد، آن‌گاه يقطين خود را ظاهر كرد و زوجه‌اش نيز با پسرانش به وطن خود كوفه عود نمودند.
+
دوران کودکی و نوجوانی «علی بن یقطین» همزمان با دوران امامت [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام بوده است; که مدت این دوره به ۲۴ سال می رسد. چرا که تولد وی همان طور که گذشت سال ۱۲۴ هجری بوده، و [[شهادت امام صادق علیه السلام|شهادت امام صادق]] علیه السلام در ۲۵ [[ماه شوال|شوال]] سال ۱۴۸ هجری اتفاق افتاده است.
  
و يقطين در خدمت سفاح و منصور بود، با اين حال شيعى مذهب و قائل به امامت بود و هكذا پسرانش و گاه‌گاهى اموال به خدمت حضرت [[امام صادق]] عليه السلام حمل می‌‌‌كرد و نزد منصور و مهدى از براى يقطين سعايت كردند، حق تعالى او را از كيد و شر ايشان حفظ كرد و يقطين بعد از على نه سال زنده بود و در سنه صد و هشتاد و پنج وفات نمود و اما على پسرش، پس او را در خدمت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منزلتى عظيم و مرتبتى رفيع بود و حضرت [[بهشت]] را از براى او ضامن شده بود و در چند روايت است كه آن حضرت فرموده: «ضمنت لعلىّ بن يقطين ان لاتمسّه النّار ابدا».<ref> رجال كشى، 2/730، [[حديث]] 808.</ref>
+
او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتدای خود رسیده، و بهره ها برده و مورد دعای خیر آن حضرت واقع شده است.
  
از داود رقى روايت شده كه خمن روز نحر، يعنى عيد قربان خدمت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شدم آن حضرت ابتدا فرمود كه نگذشت در دل من احدى در وقتى كه در موقف [[عرفات]] بودم مگر على بن يقطين و پيوسته او با من بوده يعنى در نظر من و در قلب من بود و از من مفارقت نكرد تا افاضه كردم. و نيز روايت شده كه در يك سال در موقف عرفات احصا كردند صد و پنجاه نفر را كه از براى على بن يقطين تلبيه می‌‌‌گفتند، و ايشان كسانى بودند كه على به ايشان پول داده بود و به [[مكه]] روانه كرده بود.
+
و روایت شده که على در زمان طفولیت خود با برادرش عبید خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و على در آن وقت گیسوانى بر سر داشت. حضرت فرمود که صاحب گیسوان را نزد من آورید. پس نزدیک آن حضرت آمد، آن جناب او را دربرگرفت و [[دعا]] کرد براى او به خیر و خوبى. و [[احادیث]] در فضیلت على بن یقطین بسیار وارد شده.<ref> تنقیح المقال، مامقانى ۲/۳۱۵.</ref>
  
و روايت شده كه على در زمان طفوليت خود با برادرش عبيد خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيد و على در آن وقت گيسوانى بر سر داشت حضرت فرمود كه صاحب گيسوان را نزد من آوريد. پس نزديك آن حضرت آمد، آن جناب او را دربرگرفت و [[دعا]] كرد براى او به خير و خوبى. و [[احاديث]] در فضيلت على بن يقطين بسيار وارد شده.<ref> تنقيح المقال، مامقانى 2/315.</ref>
+
روایتی را [[شیخ کلینی]] از زبان علی بن یقطین از امام صادق علیه السلام به این صورت نقل نموده است: «اوحی الله عزوجل الی موسی - علیه السلام ، اتدری لم اصطفیتک بکلامی دون خلقی؟ قال: یا رب و لم ذاک؟ قال: فاوحی الله تبارک و تعالی الیه ان یا موسی انی قلبت عبادی ظهرا لبطن فلم اجد فیهم احدا اذل لی نفسا منک، یا موسی انک اذا صلیت وضعت خدک علی التراب أو قال: علی الارض؛ امام صادق (ع) فرمود: خداوند به [[حضرت موسی علیه السلام|موسای کلیم]] وحی کرد: آیا می دانی چرا تو را از میان خلق برای سخن گفتن با خود برگزیدم؟ موسی علیه السلام گفت: پروردگارا نمی دانم. خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد: ای موسی! من تمام بندگانم را زیر و رو کردم و در میان آنها از تو ذلیل تر و متواضع تر در برابر خود ندیدم; ای موسی: توهر گاه نماز می گزاری، گونه هایت را بر خاک یا زمین می سایی.»
  
و وقتى به حضرت امام موسى عليه السلام شكايت كرد از حال خود به جهت ابتلاء به مجالست و مصاحبت و وزارت هارون الرشيد، حضرت فرمود: «يا عَلِىُّ! اِنَّ للّهِ تَعالى اَوْلِياء مَعَ اَوْلياء الظَّلَمَةِ لِيَدْفَعَ بِهِمْ عَنْ اَوْلِيائِه وَاَنْتَ مِنْهُمْ يا عَلِىُّ؛ از براى خداوند تعالى اوليائى است با اولياء ظلمه تا دفع كند به واسطه ايشان ظلم و اذيت را از اولياء خود، تو از ايشانى اى على».<ref> رجال كشى، 2/731، حديث 817.</ref>
+
==در خدمت امام کاظم علیه السلام==
  
«وَ فِى الْبِحار عَنْ كِتابِ حُقُوقِ الْمُؤمِنينَ لاَبى طاهِرٍ، قالَ اِسْتَأذَنَ عَلِىُّ بْنِ يَقْطينَ مَوْلاىَ الْكاظِمَ عليه السلام فى تَرْكَ عَمَلِ السُّلْطانِ فَلَمْ يَأذَنَ لَهُ وَ قالَ عَلَيْه السَلامِ: لاتَفْعَلَ فَاِنَّ لَنابِك اُنْسا وَ لاِخْوانِكَ بِكَ عِزَّا وَ عَسى اَنْ يَجْبِرَاللّهُ بِكَ كَسرا وَ يَكْسِرَ بِكَ نائِرَةَ الْمُخالِفينَ عَنْ اَوْلِيائِهِ، يا عَلِىُّ! كَفّارَةُ اَعْمالِكُمْ اَلاِحْسانُ اِلى اِخْوانِكُمْ أضْمِنْ لى واحِدَةً وَ اَضْمِنُ لَكَ ثَلاثا، اَضمِنْ لِى اَنْ لاتُلْقِىَ اَحَدا مِنْ اَوْليائنا اِلاّ قَضَيْتَ حاجَتَهُ وَ اَكْرَمْتَهُ وَ اَضْمِنُ لَكَ اَنْ لايُضِلَّكَ سَقَُف سِجْنٍ اَبَدا وَلايَنالَكَ حَدُّ سَيْفٍ اَبَدا وَلايَدْخُلَ الْفَقْرُ بَيْتَكَ اَبَدا يا عَلِىُّ مَنْ سَرَّ مُؤْمِنا فَبِاللّهِ بَدَاءَ وَ بَالنَّبِىِّ صلى اللّه عليه و آله و سلم ثَنّىَ وَ بِنا ثَلَّثَ».<ref> [[بحارالانوار]]، 48/136.</ref>
+
«علی بن یقطین» از اصحاب برجسته [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]] علیه السلام و مورد اعتماد و از [[شیعه|شیعیان]] پرهیزکار بود. وی از کسانی است که حدیث امامت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام را از پدر خود امام کاظم علیه السلام روایت کرده است.
  
«وَ عَنْ اِبْراهيم بْنِ اَبى مَحْمُودَ قالَ، قالَ عَلِىّ بْنُ يقْطينَ قُلْتُ لاَبىِ الْحَسَنِ عليه السلام ما تَقولُ فى اَعْمالِ هؤُلاءِ؟ قالَ عليه السلام: اِنْ كُنْتَ لابُدَّ فاعِلا فَاتَّقِ اَمْوالَ الشّيعَةِ قالَ فَاخْبِرْنِى عَلىُّ اَنَّهُ كانَ يُجْبيها مِنَ الشّيعَةِ عَلانِيَةً وَ يَرُدُّها عَلَيْهِم فِى السِّرِّ».<ref> بحارالانوار، 48/158.</ref>
+
وی، ارتباط محکمی با امام کاظم علیه السلام داشت، و با راهنمایی و ارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین می رسید. او در عین حال که وزیر [[هارون الرشید|هارون]]، و شخص دوم ممکلت بود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیه السلام و [[شیعه]] آن حضرت بود. امام کاظم علیه السلام توانست با نفوذ دادن علی بن یقطین در هیات حاکمه خلافت [[حکومت بنی عباس|عباسی]]، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهای دشمن، گسترش داده و امید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین رده اداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسی برای شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد.
  
و [[علامه مجلسى]] رحمه الله در (بحار) از كتاب ([[عيون المعجزات]]) روايت كرده كه وقتى ابراهيم جمال كه يكى از شيعيان بوده خواست خدمت على بن يقطين برسد چون ابراهيم ساربان بود و على بن يقطين وزير بود و به حسب ظاهر شأن ابراهيم نبود كه بر على وارد شود، لهذا او را راه نداد، و اتفاقا در همان سال على بن يقطين به [[حج]] مشرف شد در [[مدينه]] خواست خدمت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شود حضرت او را راه نداد!
+
روایت شده که در یک سال در موقف [[عرفات]] احصا کردند صد و پنجاه نفر را که از براى على بن یقطین [[تلبیه|تلبیه]] می‌‌‌گفتند، و ایشان کسانى بودند که على به ایشان پول داده بود و به [[مکه]] روانه کرده بود.
  
روز دوم در بيرون خانه، على آن حضرت را ملاقات نمود و عرضه داشت كه اى سيد من! تقصير من چه بود كه مرا راه نداديد؟ فرمود: به جهت آن كه راه ندادى برادرت ابراهيم جمال را و حق تعالى ابا فرمود از آن كه سعى تو را قبول فرمايد مگر بعد از آن كه ابراهيم تو را عفو نمايد. على گفت، گفتم: اى سيد و مولاى من! ابراهيم را من در اين وقت كجا ملاقات كنم من در مدينه‌ام او در كوفه است؟ فرمود: هرگاه شب داخل شود تنها برو به بقيع بدون آن كه كسى از اصحاب و غلامان تو بفهمند در آن جا شترى زين كرده خواهى ديد آن شتر را سوار می‌‌‌شوى و به كوفه می‌‌‌روى، على شب به بقيع رفت و همان شتر را سوار شد به اندك زمانى در خانه ابراهيم جمال رسيد شتر را خوابانيد و در را كوبيد، ابراهيم گفت: كيست؟
+
در روایتی آمده: «علی بن یقطین» به حضور امام کاظم علیه السلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تا منصب خود را، ترک کند. امام او را از این کار منع کرد، و فرمود: این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینی ات به وسیله تو در عزت می باشند. امید است که خداوند به وسیله تو، صدمه دیده ای را جبران کرده و بهبود بخشد و یا آتش خشم مخالفان را از اولیای خود فرو نشاند. یا علی! کفاره اعمال شما، احسان و نیکی به برادرانتان می باشد. تو برای من یک چیز را ضمانت کن، من برای تو سه چیز را ضامن می شوم، تو قبول کن که کسی از دوستان ما را نبینی مگر این که نیاز او را برآوری و مورد احترام قرار دهی; و من برای تو ضمانت می کنم که سقف زندانی، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزی شمشیری به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستی وارد خانه تو نشود... یا علی! هر کس مومنی را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعد پیامبر را، و سپس ما را.<ref> وَ فِى الْبِحار عَنْ کتابِ حُقُوقِ الْمُؤمِنینَ لاَبى طاهِرٍ، قالَ اِسْتَأذَنَ عَلِىُّ بْنِ یقْطینَ مَوْلاىَ الْکاظِمَ علیه السلام فى تَرْک عَمَلِ السُّلْطانِ فَلَمْ یأذَنَ لَهُ وَ قالَ عَلَیه السَلامِ: لاتَفْعَلَ فَاِنَّ لَنابِک اُنْسا وَ لاِخْوانِک بِک عِزَّا وَ عَسى اَنْ یجْبِرَ اللّهُ بِک کسرا وَ یکسِرَ بِک نائِرَةَ الْمُخالِفینَ عَنْ اَوْلِیائِهِ، یا عَلِىُّ! کفّارَةُ اَعْمالِکمْ الاِحْسانُ اِلى اِخْوانِکمْ أضْمِنْ لى واحِدَةً وَ اَضْمِنُ لَک ثَلاثا، اَضمِنْ لِى اَنْ لاتُلْقِىَ اَحَدا مِنْ اَوْلیائنا اِلاّ قَضَیتَ حاجَتَهُ وَ اَکرَمْتَهُ وَ اَضْمِنُ لَک اَنْ لایضِلَّک سَقف سِجْنٍ اَبَدا وَلاینالَک حَدُّ سَیفٍ اَبَدا وَلایدْخُلَ الْفَقْرُ بَیتَک اَبَدا یا عَلِىُّ مَنْ سَرَّ مُؤْمِنا فَبِاللّهِ بَدَاءَ وَ بَالنَّبِىِّ صلى اللّه علیه و آله و سلم ثَنّىَ وَ بِنا ثَلَّثَ. (بحارالانوار، ۴۸/۱۳۶).</ref>
  
گفت: على بن يقطين! ابراهيم گفت: على بن يقطين در خانه من چه می‌‌‌كند؟ فرمود: بيرون بيا كه امر من عظيم است و قسم داد او را كه اذن دخول دهد، چون داخل شد گفت: اى ابراهيم! آقا و مولى ابا فرمود: كه عمل مرا قبول فرمايد مگر آن كه تو از من بگذرى، گفت: غَفَرَاللّهُ لَكَ، پس على بن يقطين صورت خود را بر خاك گذاشت و ابراهيم را قسم داد كه پا روى صورت من گذار و صورت مرا زير پاى خود بمال! ابراهيم امتناع نمود و على او را قسم داد كه چنين كند، پس ابراهيم پا بر صورت على گذاشت و رخ او را زير پاى خود بماليد و على می‌‌‌گفت: «اَللّهُمَّ اَشْهَدْ؛ خدايا تو شاهد باش» پس بيرون آمد و سوار شد و همان شب به مدينه برگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام خوابانيد آن وقت حضرت او را اذن داد و بر آن جناب وارد شد و حضرت از او قبول فرمود.<ref> بحارالانوار، 48/85.</ref> از ملاحظه اين [[حديث]] معلوم می‌‌‌شود كه حقوق اخوان به چه اندازه است.
+
و وقتى او به حضرت امام موسى علیه السلام شکایت کرد از حال خود به جهت ابتلاء به مجالست و مصاحبت و وزارت [[هارون الرشید|هارون الرشید]]، حضرت فرمود: «یا عَلِىُّ! اِنَّ للّهِ تَعالى اَوْلِیاء مَعَ اَوْلیاء الظَّلَمَةِ لِیدْفَعَ بِهِمْ عَنْ اَوْلِیائِه وَاَنْتَ مِنْهُمْ یا عَلِىُّ؛ ای علی، از براى خداوند تعالى اولیائى است با اولیاء ظلمه تا دفع کند به واسطه ایشان ظلم و اذیت را از اولیاء خود، تو از ایشانى اى على».<ref> رجال کشى، ۲/۷۳۱، حدیث ۸۱۷.</ref>
  
و از عبدالله بن يحيى الكاهلى روايت است كه من نزد حضرت امام موسى عليه السلام بودم كه رو كرد على بن يقطين به آمدن، پس حضرت التفات فرمود به اصحاب خود و فرمود: هر كه مسرور می‌‌‌شود از اين كه ببيند مردى از اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم پس نظر كند به اين كس كه رو كرده به آمدن، پس يكى از آن جماعت گفت پس على بن يقطين رد اين حال از اهل [[بهشت]] است، حضرت فرمود: اما من پس شهادت می‌‌‌دهم كه او از اهل بهشت است.<ref> رجال كشى، 2/730.</ref>
+
همچنین گفته شده: هارون خلیفه عباسی به ماموران خویش دستور داده بود تا به غارت اموال شیعه بپردازند و طرفداران موسی بن جعفر علیه السلام را در فشار اقتصادی قرار بدهند. علی بن یقطین که از علاقمندان و شیعیان موسی بن جعفر علیه السلام و نیز از کارگزاران سطح بالای حکومت هارون به شمار می رفت، نسبت به این گونه ستمگری ها سخت متاثر و ناراحت بود، تا این که خود را به خدمت امام هفتم علیه السلام رساند و از آن حضرت پرسید «در مورد کارهای این ستمگران تکلیف چیست؟ امام علیه السلام در پاسخ او فرمود: اگر به ناچار باید این کار را انجام بدهی نسبت به (مصادره و توقیف) اموال شیعیان مواظب باش. از آن بعد علی بن یقطین در ظاهر اموال شیعیان را می گرفت ولی در پایان به آنها باز می گرداند».<ref> عَنْ اِبْراهیم بْنِ اَبى مَحْمُودَ قالَ، قالَ عَلِىّ بْنُ یقْطینَ قُلْتُ لاَبىِ الْحَسَنِ علیه السلام ما تَقولُ فى اَعْمالِ هؤُلاءِ؟ قالَ علیه السلام: اِنْ کنْتَ لابُدَّ فاعِلا فَاتَّقِ اَمْوالَ الشّیعَةِ قالَ فَاخْبرنِى عَلىُّ اَنَّهُ کانَ یجْبیها مِنَ الشّیعَةِ عَلانِیةً وَ یرُدُّها عَلَیهِم فِى السِّرِّ». (بحارالانوار، ۴۸/۱۵۸.)</ref>
  
و در عبدالله بن يحيى الكاهلى گذشت كفالت على بن يقطين از او و عيال او به امر حضرت [[امام كاظم]] عليه السلام، وفات كرد على بن يقطين در زمان حضرت امام موسى عليه السلام در سنه صد و هشتاد و حضرت محبوس بود و بعضى گفته‌اند كه وفاتش در سنه صد و هشتاد و دو بوده. و از يعقوب بن يقطين روايت است كه گفت: شنيدم از ابوالحسن خراسانى عليه السلام كه فرمود همانا على بن يقطين گذشت و رفت از دنيا وصاحبش يعنى امام موسى عليه السلام از او راضى بود.<ref> رجال كشى، 2/730.</ref>
+
و [[علامه مجلسى]] رحمه الله در «[[بحارالأنوار (کتاب)|بحار]]» از کتاب «[[عیون المعجزات]]» روایت کرده که وقتى ابراهیم جمال که یکى از شیعیان بوده خواست خدمت على بن یقطین برسد، چون ابراهیم ساربان بود و على بن یقطین وزیر بود و به حسب ظاهر شأن ابراهیم نبود که بر على وارد شود، لهذا او را راه نداد، و اتفاقا در همان سال على بن یقطین به [[حج]] مشرف شد و در [[مدینه]] خواست خدمت موسى بن جعفر علیه السلام شرفیاب شود حضرت او را راه نداد! روز دوم در بیرون خانه، على آن حضرت را ملاقات نمود و عرضه داشت که اى سید من! تقصیر من چه بود که مرا راه ندادید؟ فرمود: به جهت آن که راه ندادى برادرت ابراهیم جمال را و حق تعالى ابا فرمود از آن که سعى تو را قبول فرماید مگر بعد از آن که ابراهیم تو را عفو نماید. على گفت، گفتم: اى سید و مولاى من! ابراهیم را من در این وقت کجا ملاقات کنم، من در مدینه‌ام او در [[کوفه|کوفه]] است؟ فرمود: هرگاه شب داخل شود تنها برو به [[بقیع|بقیع]] بدون آن که کسى از اصحاب و غلامان تو بفهمند در آن جا شترى زین کرده خواهى دید آن شتر را سوار می‌‌‌شوى و به کوفه می‌‌‌روى، على شب به بقیع رفت و همان شتر را سوار شد به اندک زمانى در خانه ابراهیم جمال رسید شتر را خوابانید و در را کوبید، ابراهیم گفت: کیست؟ گفت: على بن یقطین! ابراهیم گفت: على بن یقطین در خانه من چه می‌‌‌کند؟ فرمود: بیرون بیا که امر من عظیم است و قسم داد او را که اذن دخول دهد، چون داخل شد گفت: اى ابراهیم! آقا و مولى ابا فرمود که عمل مرا قبول فرماید مگر آن که تو از من بگذرى، گفت: غَفَرَ اللّهُ لَک، پس على بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پا روى صورت من گذار و صورت مرا زیر پاى خود بمال! ابراهیم امتناع نمود و على او را قسم داد که چنین کند، پس ابراهیم پا بر صورت على گذاشت و رخ او را زیر پاى خود بمالید و على می‌‌‌گفت: «اَللّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا تو شاهد باش». پس بیرون آمد و سوار شد و همان شب به مدینه برگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام خوابانید آن وقت حضرت او را اذن داد و بر آن جناب وارد شد و حضرت از او قبول فرمود.<ref> بحارالانوار، ۴۸/۸۵.</ref> از ملاحظه این [[حدیث]] معلوم می‌‌‌شود که حقوق اخوان به چه اندازه است.
  
==پانویس ==
+
امام کاظم علیه السلام خالص ترین دوستی و محبت را نسبت به «علی بن یقطین» در دل داشت، و در بعضی از موارد آن را ابراز می کرد:
 +
 
 +
چنانکه عبدالله فرزند یحیی کاهلی گوید: خدمت امام کاظم علیه السلام بودم. در آن هنگام «علی بن یقطین» از دور نمایان شد. امام علیه السلام فرمود هر کس با دیدن مردی از اصحاب [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (ص) خوشحال می شود، به این مرد علی بن یقطین که دارد می آید، بنگرد. یکی از حاضران روبه امام علیه السلام کرد و گفت: آیا وی اهل بهشت است؟ امام علیه السلام فرمود: آری، من گواهی می دهم که وی اهل بهشت است.<ref> رجال کشى، ۲/۷۳۰.</ref>
 +
 
 +
از «داود رقى» نیز روایت شده که من روز نحر، یعنى [[عید قربان|عید قربان]] خدمت حضرت موسى بن جعفر علیه السلام شرفیاب شدم. آن حضرت ابتدا فرمود که نگذشت در دل من احدى در وقتى که در موقف [[عرفات]] بودم مگر على بن یقطین و پیوسته او با من بوده یعنى در نظر من و در قلب من بود و از من مفارقت نکرد تا افاضه کردم.
 +
 
 +
در مورد توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام به ابن یقطین نقل شده: حضرت دستور داده بود که علی بن یقطین در جاهای خلوت و دور از اغیار، طبق روش [[اهل سنت]]، [[وضو]] بسازد. به هارون خبر داده بودند که علی بن یقطین [[شیعه]] است و دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزی هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن علی بن یقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوی او شد و دید که او به روش اهل سنت وضو می گیرد و کسی هم نزد او نیست. از این جهت یقین پیدا کرد که علی بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگران را درباره او باور نکند. بعد، موسی بن جعفر علیه السلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد.
 +
 
 +
==خدمات علی بن یقطین==
 +
 
 +
۱- به طور کلی، علی بن یقطین در طول دوران وزارت و مسوولیتش در دستگاه خلافت، سعی می کرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایط موجود، نظریات امام کاظم علیه السلام را یادآوری کند.
 +
 
 +
۲- اخبار و تصمیم های دستگاه حکومت غاصب را به اطلاع امام کاظم علیه السلام می رساند. مخصوصا هنگامی که نقشه های دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیه السلام بود، وی خیلی سریع، امام را با خبر می ساخت.
 +
 
 +
۳- ارسال کمکهای مالی برای امام کاظم علیه السلام; [[ابوعمرو کشی|ابوعمر کشی]] روایت کرده است چه بسا علی بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امام کاظم علیه السلام می فرستاد. و آن حضرت درهم ها را در بین فقرای شیعه و اهل وعیال خود قسمت می نمود.
 +
 
 +
==وفات ==
 +
 
 +
سرانجام علی بن یقطین پس از عمری تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت در برابر حوادث ناگوار، در سن ۵۸ سالگی، در سال ۱۸۲ هجری قمری، در [[بغداد]]، در حالی که [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]] علیه السلام در زندان [[هارون الرشید|هارون]] به سر می برد، وفات کرد.
 +
 
 +
وی در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیه السلام را کسب نماید، تاآنجایی که امام علیه السلام بهشت را برای او تضمین کرد، و درباره او فرمود: «انی احب لک ما احب لنفسی» یعنی: برای تو آن را دوست دارم که برای خوددوست می دارم.
 +
 
 +
در [[رجال کشی (کتاب)|رجال کشی]] در این مورد آمده است: «وفات کرد على بن یقطین در زمان حضرت امام موسى علیه السلام در سنه صد و هشتاد و حضرت محبوس بود، و بعضى گفته‌اند که وفاتش در سنه صد و هشتاد و دو بوده. و از یعقوب بن یقطین روایت است که گفت: شنیدم از [[امام رضا علیه السلام|ابوالحسن خراسانى]] علیه السلام که فرمود همانا على بن یقطین گذشت و رفت از دنیا و صاحبش یعنى امام موسى علیه السلام از او راضى بود».<ref> رجال کشى، ۲/۷۳۰.</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
===منبع===
 
  
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب دهم: در تاريخ حضرت موسى بن جعفر عليه السلام
+
==منابع==
 +
 
 +
*[[حاج شیخ عباس قمی]]، [[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]، قسمت دوم، باب دهم: در تاریخ حضرت موسى بن جعفر علیه السلام.
 +
 
 +
*مصطفی غلامحسینی، علی بن یقطین، کارگزار حضرت کاظم(ع)، مجله فرهنگ کوثر، خرداد ۱۳۷۷، شماره ۱۵، صفحه ۸۲، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4191/26647 پایگاه اطلاع رسانی حوزه].
 +
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۰۷

على بن یقطین از اصحاب و شاگردان بزرگ ائمه معصومین (علیهم السلام) است که به خدمت امام صادق علیه السلام و امام موسی کاظم علیه السلام رسید. او در دستگاه حکومت عباسیان سمت وزارت داشت و از این طریق پنهانی به شیعیان خدمت می نمود. «علی بن یقطین» با وجود این که در طول دوران زندگی پربار خود کارهای حساس دولتی و فعالیتهای گسترده سیاسی، داشته و در دولت باطل، وزیری شیعه، و پایگاه مطمئنی برای ابلاغ اندیشه های امامت و ولایت بوده، فقیه و مورخ و محدث نیز بوده است.

زندگی‌نامه

«على بن یقطین» کوفى الاصل، بغدادى المسکن، ثقه، جلیل القدر، از اجلاء اصحاب و محل توجه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام است و پدرش یقطین از وجوه دعاة عباسیین بود و در زمان مروان حمار در محنت عظیم بود؛ چه آن که مروان در طلب او بود و او از وطن فرار کرده و مختفى بود. و در سنه صد و بیست و چهار در کوفه «على» پسرش متولد شد، زوجه یقطین با دو پسران خود على و عبید فرزندان یقطین نیز از ترس مروان به جانب مدینه فرار کردند و پیوسته مختفى بودند تا مروان به قتل رسید و دولت عباسیین ظهور کرد، آن‌گاه یقطین خود را ظاهر کرد و زوجه‌اش نیز با پسرانش به وطن خود کوفه عود نمودند.

و یقطین در خدمت سفاح و منصور بود، با این حال شیعى مذهب و قائل به امامت بود و هکذا پسرانش و گاه‌گاهى اموال به خدمت حضرت امام صادق علیه السلام حمل می‌‌‌کرد و نزد منصور و مهدى از براى یقطین سعایت کردند، حق تعالى او را از کید و شر ایشان حفظ کرد. و یقطین بعد از على نه سال زنده بود و در سنه صد و هشتاد و پنج وفات نمود و اما على پسرش، پس او را در خدمت حضرت موسى بن جعفر علیه السلام منزلتى عظیم و مرتبتى رفیع بود و حضرت بهشت را از براى او ضامن شده بود و در چند روایت است که آن حضرت فرموده: «ضمنت لعلىّ بن یقطین ان لا تمسّه النّار ابدا».[۱]

بر اساس آنچه در کتاب های رجال و تاریخ آمده است یقطین بن موسی دارای چهار فرزند پسر، به نامهای علی، عبید، یعقوب و خزیمه بود که علی اولین فرزند وی محسوب می شده است و همه فرزندان یقطین بن موسی، از اصحاب امام کاظم علیه السلام به شمار می رفتند. علی کوفی، فرزند یقطین بن موسی در سال ۱۲۴ هجری قمری در کوفه متولد شد; تولد وی همزمان با آغاز شورشهای مردمی علیه حکومت و خلافت بنی امیه و بنی مروان بود.

در خدمت امام صادق علیه السلام

دوران کودکی و نوجوانی «علی بن یقطین» همزمان با دوران امامت امام صادق علیه السلام بوده است; که مدت این دوره به ۲۴ سال می رسد. چرا که تولد وی همان طور که گذشت سال ۱۲۴ هجری بوده، و شهادت امام صادق علیه السلام در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری اتفاق افتاده است.

او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتدای خود رسیده، و بهره ها برده و مورد دعای خیر آن حضرت واقع شده است.

و روایت شده که على در زمان طفولیت خود با برادرش عبید خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و على در آن وقت گیسوانى بر سر داشت. حضرت فرمود که صاحب گیسوان را نزد من آورید. پس نزدیک آن حضرت آمد، آن جناب او را دربرگرفت و دعا کرد براى او به خیر و خوبى. و احادیث در فضیلت على بن یقطین بسیار وارد شده.[۲]

روایتی را شیخ کلینی از زبان علی بن یقطین از امام صادق علیه السلام به این صورت نقل نموده است: «اوحی الله عزوجل الی موسی - علیه السلام ، اتدری لم اصطفیتک بکلامی دون خلقی؟ قال: یا رب و لم ذاک؟ قال: فاوحی الله تبارک و تعالی الیه ان یا موسی انی قلبت عبادی ظهرا لبطن فلم اجد فیهم احدا اذل لی نفسا منک، یا موسی انک اذا صلیت وضعت خدک علی التراب أو قال: علی الارض؛ امام صادق (ع) فرمود: خداوند به موسای کلیم وحی کرد: آیا می دانی چرا تو را از میان خلق برای سخن گفتن با خود برگزیدم؟ موسی علیه السلام گفت: پروردگارا نمی دانم. خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد: ای موسی! من تمام بندگانم را زیر و رو کردم و در میان آنها از تو ذلیل تر و متواضع تر در برابر خود ندیدم; ای موسی: توهر گاه نماز می گزاری، گونه هایت را بر خاک یا زمین می سایی.»

در خدمت امام کاظم علیه السلام

«علی بن یقطین» از اصحاب برجسته امام کاظم علیه السلام و مورد اعتماد و از شیعیان پرهیزکار بود. وی از کسانی است که حدیث امامت امام رضا علیه السلام را از پدر خود امام کاظم علیه السلام روایت کرده است.

وی، ارتباط محکمی با امام کاظم علیه السلام داشت، و با راهنمایی و ارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین می رسید. او در عین حال که وزیر هارون، و شخص دوم ممکلت بود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیه السلام و شیعه آن حضرت بود. امام کاظم علیه السلام توانست با نفوذ دادن علی بن یقطین در هیات حاکمه خلافت عباسی، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهای دشمن، گسترش داده و امید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین رده اداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسی برای شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد.

روایت شده که در یک سال در موقف عرفات احصا کردند صد و پنجاه نفر را که از براى على بن یقطین تلبیه می‌‌‌گفتند، و ایشان کسانى بودند که على به ایشان پول داده بود و به مکه روانه کرده بود.

در روایتی آمده: «علی بن یقطین» به حضور امام کاظم علیه السلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تا منصب خود را، ترک کند. امام او را از این کار منع کرد، و فرمود: این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینی ات به وسیله تو در عزت می باشند. امید است که خداوند به وسیله تو، صدمه دیده ای را جبران کرده و بهبود بخشد و یا آتش خشم مخالفان را از اولیای خود فرو نشاند. یا علی! کفاره اعمال شما، احسان و نیکی به برادرانتان می باشد. تو برای من یک چیز را ضمانت کن، من برای تو سه چیز را ضامن می شوم، تو قبول کن که کسی از دوستان ما را نبینی مگر این که نیاز او را برآوری و مورد احترام قرار دهی; و من برای تو ضمانت می کنم که سقف زندانی، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزی شمشیری به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستی وارد خانه تو نشود... یا علی! هر کس مومنی را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعد پیامبر را، و سپس ما را.[۳]

و وقتى او به حضرت امام موسى علیه السلام شکایت کرد از حال خود به جهت ابتلاء به مجالست و مصاحبت و وزارت هارون الرشید، حضرت فرمود: «یا عَلِىُّ! اِنَّ للّهِ تَعالى اَوْلِیاء مَعَ اَوْلیاء الظَّلَمَةِ لِیدْفَعَ بِهِمْ عَنْ اَوْلِیائِه وَاَنْتَ مِنْهُمْ یا عَلِىُّ؛ ای علی، از براى خداوند تعالى اولیائى است با اولیاء ظلمه تا دفع کند به واسطه ایشان ظلم و اذیت را از اولیاء خود، تو از ایشانى اى على».[۴]

همچنین گفته شده: هارون خلیفه عباسی به ماموران خویش دستور داده بود تا به غارت اموال شیعه بپردازند و طرفداران موسی بن جعفر علیه السلام را در فشار اقتصادی قرار بدهند. علی بن یقطین که از علاقمندان و شیعیان موسی بن جعفر علیه السلام و نیز از کارگزاران سطح بالای حکومت هارون به شمار می رفت، نسبت به این گونه ستمگری ها سخت متاثر و ناراحت بود، تا این که خود را به خدمت امام هفتم علیه السلام رساند و از آن حضرت پرسید «در مورد کارهای این ستمگران تکلیف چیست؟ امام علیه السلام در پاسخ او فرمود: اگر به ناچار باید این کار را انجام بدهی نسبت به (مصادره و توقیف) اموال شیعیان مواظب باش. از آن بعد علی بن یقطین در ظاهر اموال شیعیان را می گرفت ولی در پایان به آنها باز می گرداند».[۵]

و علامه مجلسى رحمه الله در «بحار» از کتاب «عیون المعجزات» روایت کرده که وقتى ابراهیم جمال که یکى از شیعیان بوده خواست خدمت على بن یقطین برسد، چون ابراهیم ساربان بود و على بن یقطین وزیر بود و به حسب ظاهر شأن ابراهیم نبود که بر على وارد شود، لهذا او را راه نداد، و اتفاقا در همان سال على بن یقطین به حج مشرف شد و در مدینه خواست خدمت موسى بن جعفر علیه السلام شرفیاب شود حضرت او را راه نداد! روز دوم در بیرون خانه، على آن حضرت را ملاقات نمود و عرضه داشت که اى سید من! تقصیر من چه بود که مرا راه ندادید؟ فرمود: به جهت آن که راه ندادى برادرت ابراهیم جمال را و حق تعالى ابا فرمود از آن که سعى تو را قبول فرماید مگر بعد از آن که ابراهیم تو را عفو نماید. على گفت، گفتم: اى سید و مولاى من! ابراهیم را من در این وقت کجا ملاقات کنم، من در مدینه‌ام او در کوفه است؟ فرمود: هرگاه شب داخل شود تنها برو به بقیع بدون آن که کسى از اصحاب و غلامان تو بفهمند در آن جا شترى زین کرده خواهى دید آن شتر را سوار می‌‌‌شوى و به کوفه می‌‌‌روى، على شب به بقیع رفت و همان شتر را سوار شد به اندک زمانى در خانه ابراهیم جمال رسید شتر را خوابانید و در را کوبید، ابراهیم گفت: کیست؟ گفت: على بن یقطین! ابراهیم گفت: على بن یقطین در خانه من چه می‌‌‌کند؟ فرمود: بیرون بیا که امر من عظیم است و قسم داد او را که اذن دخول دهد، چون داخل شد گفت: اى ابراهیم! آقا و مولى ابا فرمود که عمل مرا قبول فرماید مگر آن که تو از من بگذرى، گفت: غَفَرَ اللّهُ لَک، پس على بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پا روى صورت من گذار و صورت مرا زیر پاى خود بمال! ابراهیم امتناع نمود و على او را قسم داد که چنین کند، پس ابراهیم پا بر صورت على گذاشت و رخ او را زیر پاى خود بمالید و على می‌‌‌گفت: «اَللّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا تو شاهد باش». پس بیرون آمد و سوار شد و همان شب به مدینه برگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام خوابانید آن وقت حضرت او را اذن داد و بر آن جناب وارد شد و حضرت از او قبول فرمود.[۶] از ملاحظه این حدیث معلوم می‌‌‌شود که حقوق اخوان به چه اندازه است.

امام کاظم علیه السلام خالص ترین دوستی و محبت را نسبت به «علی بن یقطین» در دل داشت، و در بعضی از موارد آن را ابراز می کرد:

چنانکه عبدالله فرزند یحیی کاهلی گوید: خدمت امام کاظم علیه السلام بودم. در آن هنگام «علی بن یقطین» از دور نمایان شد. امام علیه السلام فرمود هر کس با دیدن مردی از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحال می شود، به این مرد علی بن یقطین که دارد می آید، بنگرد. یکی از حاضران روبه امام علیه السلام کرد و گفت: آیا وی اهل بهشت است؟ امام علیه السلام فرمود: آری، من گواهی می دهم که وی اهل بهشت است.[۷]

از «داود رقى» نیز روایت شده که من روز نحر، یعنى عید قربان خدمت حضرت موسى بن جعفر علیه السلام شرفیاب شدم. آن حضرت ابتدا فرمود که نگذشت در دل من احدى در وقتى که در موقف عرفات بودم مگر على بن یقطین و پیوسته او با من بوده یعنى در نظر من و در قلب من بود و از من مفارقت نکرد تا افاضه کردم.

در مورد توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام به ابن یقطین نقل شده: حضرت دستور داده بود که علی بن یقطین در جاهای خلوت و دور از اغیار، طبق روش اهل سنت، وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند که علی بن یقطین شیعه است و دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزی هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن علی بن یقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوی او شد و دید که او به روش اهل سنت وضو می گیرد و کسی هم نزد او نیست. از این جهت یقین پیدا کرد که علی بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگران را درباره او باور نکند. بعد، موسی بن جعفر علیه السلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد.

خدمات علی بن یقطین

۱- به طور کلی، علی بن یقطین در طول دوران وزارت و مسوولیتش در دستگاه خلافت، سعی می کرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایط موجود، نظریات امام کاظم علیه السلام را یادآوری کند.

۲- اخبار و تصمیم های دستگاه حکومت غاصب را به اطلاع امام کاظم علیه السلام می رساند. مخصوصا هنگامی که نقشه های دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیه السلام بود، وی خیلی سریع، امام را با خبر می ساخت.

۳- ارسال کمکهای مالی برای امام کاظم علیه السلام; ابوعمر کشی روایت کرده است چه بسا علی بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امام کاظم علیه السلام می فرستاد. و آن حضرت درهم ها را در بین فقرای شیعه و اهل وعیال خود قسمت می نمود.

وفات

سرانجام علی بن یقطین پس از عمری تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت در برابر حوادث ناگوار، در سن ۵۸ سالگی، در سال ۱۸۲ هجری قمری، در بغداد، در حالی که امام کاظم علیه السلام در زندان هارون به سر می برد، وفات کرد.

وی در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیه السلام را کسب نماید، تاآنجایی که امام علیه السلام بهشت را برای او تضمین کرد، و درباره او فرمود: «انی احب لک ما احب لنفسی» یعنی: برای تو آن را دوست دارم که برای خوددوست می دارم.

در رجال کشی در این مورد آمده است: «وفات کرد على بن یقطین در زمان حضرت امام موسى علیه السلام در سنه صد و هشتاد و حضرت محبوس بود، و بعضى گفته‌اند که وفاتش در سنه صد و هشتاد و دو بوده. و از یعقوب بن یقطین روایت است که گفت: شنیدم از ابوالحسن خراسانى علیه السلام که فرمود همانا على بن یقطین گذشت و رفت از دنیا و صاحبش یعنى امام موسى علیه السلام از او راضى بود».[۸]

پانویس

  1. رجال کشى، ۲/۷۳۰، حدیث ۸۰۸.
  2. تنقیح المقال، مامقانى ۲/۳۱۵.
  3. وَ فِى الْبِحار عَنْ کتابِ حُقُوقِ الْمُؤمِنینَ لاَبى طاهِرٍ، قالَ اِسْتَأذَنَ عَلِىُّ بْنِ یقْطینَ مَوْلاىَ الْکاظِمَ علیه السلام فى تَرْک عَمَلِ السُّلْطانِ فَلَمْ یأذَنَ لَهُ وَ قالَ عَلَیه السَلامِ: لاتَفْعَلَ فَاِنَّ لَنابِک اُنْسا وَ لاِخْوانِک بِک عِزَّا وَ عَسى اَنْ یجْبِرَ اللّهُ بِک کسرا وَ یکسِرَ بِک نائِرَةَ الْمُخالِفینَ عَنْ اَوْلِیائِهِ، یا عَلِىُّ! کفّارَةُ اَعْمالِکمْ الاِحْسانُ اِلى اِخْوانِکمْ أضْمِنْ لى واحِدَةً وَ اَضْمِنُ لَک ثَلاثا، اَضمِنْ لِى اَنْ لاتُلْقِىَ اَحَدا مِنْ اَوْلیائنا اِلاّ قَضَیتَ حاجَتَهُ وَ اَکرَمْتَهُ وَ اَضْمِنُ لَک اَنْ لایضِلَّک سَقف سِجْنٍ اَبَدا وَلاینالَک حَدُّ سَیفٍ اَبَدا وَلایدْخُلَ الْفَقْرُ بَیتَک اَبَدا یا عَلِىُّ مَنْ سَرَّ مُؤْمِنا فَبِاللّهِ بَدَاءَ وَ بَالنَّبِىِّ صلى اللّه علیه و آله و سلم ثَنّىَ وَ بِنا ثَلَّثَ. (بحارالانوار، ۴۸/۱۳۶).
  4. رجال کشى، ۲/۷۳۱، حدیث ۸۱۷.
  5. عَنْ اِبْراهیم بْنِ اَبى مَحْمُودَ قالَ، قالَ عَلِىّ بْنُ یقْطینَ قُلْتُ لاَبىِ الْحَسَنِ علیه السلام ما تَقولُ فى اَعْمالِ هؤُلاءِ؟ قالَ علیه السلام: اِنْ کنْتَ لابُدَّ فاعِلا فَاتَّقِ اَمْوالَ الشّیعَةِ قالَ فَاخْبرنِى عَلىُّ اَنَّهُ کانَ یجْبیها مِنَ الشّیعَةِ عَلانِیةً وَ یرُدُّها عَلَیهِم فِى السِّرِّ». (بحارالانوار، ۴۸/۱۵۸.)
  6. بحارالانوار، ۴۸/۸۵.
  7. رجال کشى، ۲/۷۳۰.
  8. رجال کشى، ۲/۷۳۰.

منابع

  • مصطفی غلامحسینی، علی بن یقطین، کارگزار حضرت کاظم(ع)، مجله فرهنگ کوثر، خرداد ۱۳۷۷، شماره ۱۵، صفحه ۸۲، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه.