عبرت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
جز
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
عبرت به معنای پند و اندرز است، به این معنی که شخص تجربیات دیگران را در زندگی خود بکار گیرد. پندپذیرى و عبرت آموزى از اعمال پسندیده و فضایل نفسانى که موجب بیدارى انسان و تعالى روح و سعادت دنیا و آخرت مى‌شود. گردش شب و روز، ماه و سال، گرفتار شدن امت‌هاى گذشته به عذاب به خاطر سرکشى و نافرمانى در مقابل سفیران الهى و سقوط قدرتمندان سلطه گر و مرگ و میر پدران و گذشتگان و هزاران رخداد دیگر، هر یک مى‌تواند وسیله پندى براى انسان باشد.  
 
عبرت به معنای پند و اندرز است، به این معنی که شخص تجربیات دیگران را در زندگی خود بکار گیرد. پندپذیرى و عبرت آموزى از اعمال پسندیده و فضایل نفسانى که موجب بیدارى انسان و تعالى روح و سعادت دنیا و آخرت مى‌شود. گردش شب و روز، ماه و سال، گرفتار شدن امت‌هاى گذشته به عذاب به خاطر سرکشى و نافرمانى در مقابل سفیران الهى و سقوط قدرتمندان سلطه گر و مرگ و میر پدران و گذشتگان و هزاران رخداد دیگر، هر یک مى‌تواند وسیله پندى براى انسان باشد.  
  
== عبرت در لغت و اصطلاح ==
+
==عبرت در لغت و اصطلاح==
 
واژه «عبرة»، عربی و در فارسی به معنای «پند و اندرز» آمده است.<ref>احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ترجمه المنجد، تهران، انتشارات اسلام، ذیل ماده «عبر».</ref> کلمه "عبر" از حالى به حال دیگر شدن است و عبرت آموزى به حالتى مى‌گویید که شخص با دیدن و حضور یافتن نزد آنچه دیدنى است، به پیامى نایافته دست پیدا مى‌کند، بنابر این «اعتبار» یعنى با دیدن حوادث به همراه اندیشیدن در آن‌ها براى [[انسان]] دگرگونى درونى و معنوى پدید مى‌آید که در نتیجه این حالت نفسانى آماده پذیرش پیام و محتواى موجود در ژرفاى آن حادثه گردد.
 
واژه «عبرة»، عربی و در فارسی به معنای «پند و اندرز» آمده است.<ref>احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ترجمه المنجد، تهران، انتشارات اسلام، ذیل ماده «عبر».</ref> کلمه "عبر" از حالى به حال دیگر شدن است و عبرت آموزى به حالتى مى‌گویید که شخص با دیدن و حضور یافتن نزد آنچه دیدنى است، به پیامى نایافته دست پیدا مى‌کند، بنابر این «اعتبار» یعنى با دیدن حوادث به همراه اندیشیدن در آن‌ها براى [[انسان]] دگرگونى درونى و معنوى پدید مى‌آید که در نتیجه این حالت نفسانى آماده پذیرش پیام و محتواى موجود در ژرفاى آن حادثه گردد.
  
سطر ۱۲: سطر ۱۲:
 
===مسافرت و عبرت‌آموزی===
 
===مسافرت و عبرت‌آموزی===
  
در بیش از ده [[آیه|آیه]] قرآن، مردم را تشویق و ترغیب به مسافرت (سیر فی الارض)<ref>[[سوره یوسف]]/۱۰۹، [[سوره حج]]/۴۶، [[سوره روم]]/۹، [[سوره فاطر]]/۴۴، [[سوره غافر]]/۲۱، ۸۲، [[سوره آل عمران]]/۱۳۷، [[سوره انعام]]/۱۱، [[سوره نحل]]/۳۶، [[سوره نحل]]/ ۶۹، [[سوره عنکبوت]]/۲۰، [[سوره روم]]]/۴۲.</ref> نموده است. مسافرت و سیر در زمین در فرهنگ [[قرآن]] به معنای جهانگردی بی هدف نیست. بلکه به معنای پندگیری و عبرت آموزی و شناخت نشانه های [[الله|خداوند]] و آگاهی از قدرت او و بررسی حوادث تاریخی گذشتگان است. بناهاى تاریخى، موزه‌ها، خرابه‌ها... یادگار انسانهایى است که آن‌ها را برجا گذاشته‌اند. قرآن ما را به سیر و سفر در آن‌ها و تجربه آموزى از پیشینیان فرامى‌خواند.
+
در بیش از ده [[آیه|آیه]] قرآن، مردم را تشویق و ترغیب به مسافرت (سیر فی الارض)<ref>[[سوره یوسف]]/۱۰۹، [[سوره حج]]/۴۶، [[سوره روم]]/۹، [[سوره فاطر]]/۴۴، [[سوره غافر]]/۲۱، ۸۲، [[سوره آل عمران]]/۱۳۷، [[سوره انعام]]/۱۱، [[سوره نحل]]/۳۶، [[سوره نحل]]/ ۶۹، [[سوره عنکبوت]]/۲۰، [[سوره روم]]/۴۲.</ref> نموده است. مسافرت و سیر در زمین در فرهنگ [[قرآن]] به معنای جهانگردی بی هدف نیست. بلکه به معنای پندگیری و عبرت آموزی و شناخت نشانه های [[الله|خداوند]] و آگاهی از قدرت او و بررسی حوادث تاریخی گذشتگان است. بناهاى تاریخى، موزه‌ها، خرابه‌ها... یادگار انسانهایى است که آن‌ها را برجا گذاشته‌اند. قرآن ما را به سیر و سفر در آن‌ها و تجربه آموزى از پیشینیان فرامى‌خواند.
  
 
*{{متن قرآن|«أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...»}}؛<ref>[[سوره یوسف]]/۱۰۹.</ref> آیا آنها سیر در زمین نمی کنند، تا بنگرند سرنوشت آنان (طغیان گران پیشین) چگونه شد؟...
 
*{{متن قرآن|«أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...»}}؛<ref>[[سوره یوسف]]/۱۰۹.</ref> آیا آنها سیر در زمین نمی کنند، تا بنگرند سرنوشت آنان (طغیان گران پیشین) چگونه شد؟...
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
 
یکی از اهداف نقل [[تاریخ|تاریخ]] و داستان گذشتگان در قرآن، عبرت و پند برای مسلمانان است. در بسیاری از آیات الهی، داستان های [[پیامبران]] بزرگ الهی بیان شده است. در این داستان ها، هرگز هدف قرآن داستان سرایی محض نیست بلکه هدف ارائه رهنمود از رهگذر این داستان های سازنده است. بر همین اساس است که در هیچیک از داستان های پیامبران از مسائل بی فایده یا کم فایده ای که نقشی در هدایت ندارد؛ سخن به میان نیامده است. برای مثال از تاریخ ولادت، تاریخ وفات، عدد اولاد و همسر [[انبیاء]] و... سخنی به میان نیاورده است.
 
یکی از اهداف نقل [[تاریخ|تاریخ]] و داستان گذشتگان در قرآن، عبرت و پند برای مسلمانان است. در بسیاری از آیات الهی، داستان های [[پیامبران]] بزرگ الهی بیان شده است. در این داستان ها، هرگز هدف قرآن داستان سرایی محض نیست بلکه هدف ارائه رهنمود از رهگذر این داستان های سازنده است. بر همین اساس است که در هیچیک از داستان های پیامبران از مسائل بی فایده یا کم فایده ای که نقشی در هدایت ندارد؛ سخن به میان نیامده است. برای مثال از تاریخ ولادت، تاریخ وفات، عدد اولاد و همسر [[انبیاء]] و... سخنی به میان نیاورده است.
  
*خداى تعالى درباره سرگذشت [[فرعون]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|«فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة»}}؛ ([[سوره یونس]]/92) پس امروز بدنت را (از آب) نجات مى‌دهیم تا پندى براى آیندگان باشى.
+
*خداى تعالى درباره سرگذشت [[فرعون]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|«فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة»}}؛ ([[سوره یونس]]/۹۲) پس امروز بدنت را (از آب) نجات مى‌دهیم تا پندى براى آیندگان باشى.
*{{متن قرآن|«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»}}؛ ([[سوره یوسف]]/۱۱۱) این داستان برای صاحبان درک خالص، عبرت است.
+
*و درمورد داستان  [[حضرت یوسف]] علیه السلام مى‌فرماید: {{متن قرآن|«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»}}؛ ([[سوره یوسف]]/۱۱۱) این داستان برای صاحبان درک خالص، عبرت است.
  
بدین معنا که ده ها نکته عبرت آموز در این داستان [[حضرت یوسف]] علیه السلام وجود دارد. مانند خنثی شدن مکر دشمنان، بی گناه بودن حضرت یوسف، دوری از شهوت و گناه، رسوایی [[زلیخا|زلیخا]]، پاکدامنی حضرت یوسف و... در نتیجه هدف قرآن از بیان نکات عمیق و حساس داستان، عبرت آموزی بوده است.
+
بدین معنا که ده ها نکته عبرت آموز در این داستان وجود دارد. مانند خنثی شدن مکر دشمنان، بی گناه بودن حضرت یوسف، دوری از شهوت و گناه، رسوایی [[زلیخا|زلیخا]]، پاکدامنی حضرت یوسف و... در نتیجه هدف قرآن از بیان نکات عمیق و حساس داستان، عبرت آموزی بوده است.
  
 
===جنگهای پیامبر، مایه عبرت===
 
===جنگهای پیامبر، مایه عبرت===
سطر ۷۶: سطر ۷۶:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*[http://www.andisheqom.com/Files/quranmaaref.php?idVeiw=۲۸۷۸۸&level=۴&subid=۲۸۷۸۸ اندیشه قم]، بازیابی: ۲۳ دی ماه ۱۳۹۲.
+
*[http://www.andisheqom.com/Files/quranmaaref.php?idVeiw=28788&level=4&subid=28788 اندیشه قم]، بازیابی: ۲۳ دی ماه ۱۳۹۲.
*عبرت آموزی در کلام امام علی علیه السلام، [http://www.valiasr-aj.com/sarallah/include/VIEW.php?bankname=LIBLIST&RADIF=۰۰۰۰۰۳۶۰۰۷ ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف]، بازیابی: ۲۳ دی ماه ۱۳۹۲.
+
*عبرت آموزی در کلام امام علی علیه السلام، [http://sarallah.valiasr-aj.com/include/VIEW.php?bankname=LIBLIST&RADIF=0000036007 ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف]، بازیابی: ۲۳ دی ماه ۱۳۹۲.
 
*[http://thesaurus.islamicdoc.org/thesaurus/ عبرت آموزی، اصطلاحنامه جامع علوم اسلامی]، بازیابی: ۷ اسفند ۹۲.
 
*[http://thesaurus.islamicdoc.org/thesaurus/ عبرت آموزی، اصطلاحنامه جامع علوم اسلامی]، بازیابی: ۷ اسفند ۹۲.
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۱۴

عبرت به معنای پند و اندرز است، به این معنی که شخص تجربیات دیگران را در زندگی خود بکار گیرد. پندپذیرى و عبرت آموزى از اعمال پسندیده و فضایل نفسانى که موجب بیدارى انسان و تعالى روح و سعادت دنیا و آخرت مى‌شود. گردش شب و روز، ماه و سال، گرفتار شدن امت‌هاى گذشته به عذاب به خاطر سرکشى و نافرمانى در مقابل سفیران الهى و سقوط قدرتمندان سلطه گر و مرگ و میر پدران و گذشتگان و هزاران رخداد دیگر، هر یک مى‌تواند وسیله پندى براى انسان باشد.

عبرت در لغت و اصطلاح

واژه «عبرة»، عربی و در فارسی به معنای «پند و اندرز» آمده است.[۱] کلمه "عبر" از حالى به حال دیگر شدن است و عبرت آموزى به حالتى مى‌گویید که شخص با دیدن و حضور یافتن نزد آنچه دیدنى است، به پیامى نایافته دست پیدا مى‌کند، بنابر این «اعتبار» یعنى با دیدن حوادث به همراه اندیشیدن در آن‌ها براى انسان دگرگونى درونى و معنوى پدید مى‌آید که در نتیجه این حالت نفسانى آماده پذیرش پیام و محتواى موجود در ژرفاى آن حادثه گردد.

در عبرت آموزى دو نکته توجه را به خود جلب مى‌کند: نخست آنکه عبرت آموزى مستلزم داشتن چشمى بینا، عقلى ژرف و درون نگر و دلى بیدار است، زیرا بدون نظر عمیق همراه اندیشه و فکر، عبرت آموزى ممکن نیست؛ دیگر این که عبرت آموزى باانگیزه باعث آثار ارزشمندى همچون پاک دامنى، بى رغبتى به دنیا، کاهش لغزش و خطا و شناخت خویشتن و کوتاه شدن طمع و زیادى فهم و درک و تقوا مى‌شود.

عبرت‌آموزی در قرآن

اگر به معنای عام «عبرت» توجه کنیم، درمی یابیم که تمام آیات الهی پند و عبرت است. قرآن افزون بر مسائل احکام، عقاید و اخلاق، به مسایلی پرداخته که در آن یا به صورت کنایه یا به صراحت، عبرت و پند نهفته است. در اینجا به آیاتی که به مسائل عبرت اشاره نموده اند می پردازیم.

مسافرت و عبرت‌آموزی

در بیش از ده آیه قرآن، مردم را تشویق و ترغیب به مسافرت (سیر فی الارض)[۲] نموده است. مسافرت و سیر در زمین در فرهنگ قرآن به معنای جهانگردی بی هدف نیست. بلکه به معنای پندگیری و عبرت آموزی و شناخت نشانه های خداوند و آگاهی از قدرت او و بررسی حوادث تاریخی گذشتگان است. بناهاى تاریخى، موزه‌ها، خرابه‌ها... یادگار انسانهایى است که آن‌ها را برجا گذاشته‌اند. قرآن ما را به سیر و سفر در آن‌ها و تجربه آموزى از پیشینیان فرامى‌خواند.

  • «أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...»؛[۳] آیا آنها سیر در زمین نمی کنند، تا بنگرند سرنوشت آنان (طغیان گران پیشین) چگونه شد؟...
  • «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکذِّبِینَ»؛[۴] بگو! سیر در زمین داشته باشید تا بنگرید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه شد.
  • «أَوَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَمَا کانَ اللَّهُ لِیظْلِمَهُمْ وَلَکن کانُوا أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ»؛ [۵] آیا آنان روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بود. آن‌ها در قدرت و ایجاد آثار مهم در زمین از این‌ها برتر بودند ولى خداوند ایشان را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او وسیله دفاعى نداشتند.

پندگیری در تاریخ گذشتگان

یکی از اهداف نقل تاریخ و داستان گذشتگان در قرآن، عبرت و پند برای مسلمانان است. در بسیاری از آیات الهی، داستان های پیامبران بزرگ الهی بیان شده است. در این داستان ها، هرگز هدف قرآن داستان سرایی محض نیست بلکه هدف ارائه رهنمود از رهگذر این داستان های سازنده است. بر همین اساس است که در هیچیک از داستان های پیامبران از مسائل بی فایده یا کم فایده ای که نقشی در هدایت ندارد؛ سخن به میان نیامده است. برای مثال از تاریخ ولادت، تاریخ وفات، عدد اولاد و همسر انبیاء و... سخنی به میان نیاورده است.

  • خداى تعالى درباره سرگذشت فرعون مى‌فرماید: «فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة»؛ (سوره یونس/۹۲) پس امروز بدنت را (از آب) نجات مى‌دهیم تا پندى براى آیندگان باشى.
  • و درمورد داستان حضرت یوسف علیه السلام مى‌فرماید: «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»؛ (سوره یوسف/۱۱۱) این داستان برای صاحبان درک خالص، عبرت است.

بدین معنا که ده ها نکته عبرت آموز در این داستان وجود دارد. مانند خنثی شدن مکر دشمنان، بی گناه بودن حضرت یوسف، دوری از شهوت و گناه، رسوایی زلیخا، پاکدامنی حضرت یوسف و... در نتیجه هدف قرآن از بیان نکات عمیق و حساس داستان، عبرت آموزی بوده است.

جنگهای پیامبر، مایه عبرت

در آیه ۱۳ از سوره آل عمران، عنایت خداوند به رزمندگان جنگ بدر و القاء رعب در دل دشمنان را مایه عبرت صاحبان بصیرت بیان می کند و می فرماید:

«قَدْ کانَ لَکمْ آیةٌ فِی فِئَتَینِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى کافِرَةٌ یرَوْنَهُمْ مِثْلَیهِمْ رَأْی الْعَینِ وَاللَّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشاءُ إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»؛ دو گروهی که در میدان جنگ بدر با هم روبرو شدند، نشانه درس عبرتی برای شما بود. یک گروه در راه خدا نبرد می کردند و جمع دیگری که کافر بودند (در راه شیطان پست) در حالی که آنها گروه را با چشم خود دو برابر آنچه بودند می دیدند، در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت.

عبرتی که از آیه یاد شده می توان گرفت این است که در جنگ، ایمان حرف اول را می زند. امتی که پشتیبان نیرومندی همچون خداوند متعال را داشته باشند، شکست ناپذیر است.

همچنین در آیات اول سوره حشر، قرآن کریم ماجرای غزوه بنی النضیر و توطئه یهودیان بر ضد مسلمانان و برخورد شدید لشکر اسلام با آنان و شکست سخت آنها در برابر لشکر اسلام را بیان می کند و آخر امر فرموده است: «... فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ»؛ (سوره حشر/۲) پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت.

در نتیجه قرآن، سیر در جهان و اندیشه در تاریخ گذشتگان و پیامبران و جنگ های پیامبران و... را برای آیندگان عبرت و پند می داند و جزو عبادت می شمارد.

عبرت‌آموزی در نگاه روایات

در روایات، تأکید فراوانی به «عبرت آموزی» از حوادث تاریخی شده است. عبرت آموزی از مواعظ مورد تأکید امام علی علیه السلام است. در کلام نورانی حضرت بر ثمره شیرین عبرت آموزی تأکید شده است. فشرده ی کلمات مولا در این زمینه این است که: عبرت آموزان از حوادث تاریخی راه درست زندگی را می یابند و از افتادن در دامی که پیشینیان افتادند می رهند.

حضرت على علیه السلام هنگامى که در "ایوان کسرى" فرود آمد و ویرانى‌هاى آن را مى‌دید، این آیات را خواند: «کمْ تَرَکوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ کرِیمٍ وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیهَا فَاکهِینَ * کذَٰلِک وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِینَ * فَمَا بَکتْ عَلَیهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کانُوا مُنْظَرِینَ»؛ چه بسیار باغ‌ها و چشمه‌ها که از خود بر جاى گذاشتند و زراعت‌ها و قصرهاى زیبا و گران قیمت و نعمت‌هاى فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند. این چنین بود ماجراى آنان و ما این‌ها را میراث براى اقوام دیگرى قرار دادیم. نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه به آن‌ها مهلتى داده شد. بعد حضرت فرمود: ایشان وارث گذشتگان بودند، آنگاه خودشان ارث گذار آیندگان گشتند. شکر نعمت نگزاردند و در اثر ناسپاسى آن نعمت‌ها از ایشان سلب گردید. بپرهیزید از ناسپاسى نعمت که بلاها بر شما فرود مى‌آید.

در نهج البلاغه حضرت على علیه السلام مى‌فرماید: براى شما در سرنوشت امت‌هاى گذشته اندرزها است. "عمالقه" و فرزندانشان کجایند؟ "فراعنه" و بازمانده‌هاى شان کجا هستند؟ "اصحاب رس" که پیامبران را کشتند و سنت‌هاى آنان را پایمال نمودند و آیین زورگویان را برپا کردند، کجایند؟

و در وصیتی به امام حسن علیه السلام فرمودند: «استدل علی ما لم یکن بما قد کان فانّ الامور اشباه؛[۶] حوادث آینده را در پرتو حوادث گذشته بررسی کن که حوادث همانند یکدیگر است».

و نیز مى‌فرماید: «ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوی من تقحم الشبهات؛[۷] کسی که از اعمال و کردار گذشتگان و عواقب سوء آن عبرت گیرد تقوا وی را از فرورفتن در آن گونه بدبختی ها بازمی دارد».

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار؛ چه بسیار است عبرت‌ها و چه اندک است عبرت گرفتن».[۸]

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «الاعتبار یثمر العصمة؛ میوه عبرت آموزی از حوادث، مصونیت از خطاها و لغزش هاست».[۹]

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «من کثر اعتباره قل عثاره؛[۱۰] آن کسی که بیشتر عبرت بیاموزد، لغزشش کم خواهد شد».

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «الاعتبار یقود الی الرشاد؛[۱۱] عبرت آموزی آدمی را به راه رشد و صلاح می کشاند».

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «الاعتبار منذر ناصح؛[۱۲] عبرت آموزی هشداردهنده دلسوز است».

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «الاعتبار یثمر العصمة؛[۱۳] میوه ی عبرت آموزی از حوادث، مصونیت از خطاها و لغزش هاست».

امام على علیه السلام مى‌فرماید: «من کثر اعتباره قل عثاره؛[۱۴] آن کسی که بیشتر عبرت بیاموزد، لغزشش کم خواهد شد».

در روایتی امام زین العابدین علیه السلام پند نگرفتن را نکوهش کرده، مى‌فرماید: بى نوا آدمى! هر روز سه مصیبت به او مى‌رسد و حتى از یکى از آن‌ها پند نمى‌گیرد که اگر پند مى‌گرفت سختى‌ها و کار دنیا بر او آسان مى‌شد. مصیبت نخست روزى است که از عمر او کم مى‌شود. در صورتى که اگر از مال او چیزى کم گردد، اندوهگین مى‌شود. حال آن که درهم، جایگزین دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى‌شود. مصیبت دوم روزی اش را به طور کامل دریافت مى‌کند که اگر از راه حلال باشد، باید حساب پس دهد و اگر از حرام باشد کیفر مى‌بیند. مصیبت سوم از این‌ها بزرگتر است. عرض شد: آن چیست؟ فرمود: هیچ روزى را به شب نمى‌رساند مگر این که یک منزل به آخرت نزدیکتر شده است، اما نمى‌داند به سوى بهشت مى‌رود یا به سوى جهنم؟

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام وارد شده است: «کان اکثر عبادة ابی‌ذر التفکر و الاعتبار؛[۱۵] اکثر عبادت ابوذر را اندیشه و عبرت آموزی تشکیل می داد».

پانویس

  1. احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ترجمه المنجد، تهران، انتشارات اسلام، ذیل ماده «عبر».
  2. سوره یوسف/۱۰۹، سوره حج/۴۶، سوره روم/۹، سوره فاطر/۴۴، سوره غافر/۲۱، ۸۲، سوره آل عمران/۱۳۷، سوره انعام/۱۱، سوره نحل/۳۶، سوره نحل/ ۶۹، سوره عنکبوت/۲۰، سوره روم/۴۲.
  3. سوره یوسف/۱۰۹.
  4. سوره انعام/۱۱.
  5. سوره روم/۹.
  6. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، قم، دارالهجره، ص۴۰۲، نامه ۳۱.
  7. نهج‌البلاغه، خطبه۱۶.
  8. نهج‌البلاغه، کلمات قصار.
  9. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش، ص۴۷۲.
  10. همان.
  11. فهرست غرر، ص۲۲۹.
  12. بحارالانوار، ج۷۸، ص۹۲.
  13. فهرست غرر، ص۲۲۹.
  14. فهرست غرر، ص۲۳۱.
  15. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج‌۷۱، ص۳۲۴.

منابع