ضحاک بن عبدالله: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ ضحاك بن عبدالله را به ضحاک بن عبدالله منتقل کرد)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
 +
'''ضحاک بن عبدالله''' از راویان واقعه [[روز عاشورا|عاشورا]] است. از وی سرگذشت جاودانه‌ی [[شب عاشورا]]، رویدادهای درس‌آموز و تکان‌دهنده‌ی روز عاشورا، آمادگی [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیه السلام و یارانش برای دفاع قهرمانانه از [[حق]] و [[عدالت]] و نیز سخنان روشنگرانه و خیرخواهانه‌ی آن حضرت در آن روز سرنوشت‌ساز، روایت شده است. «[[ابومخنف]]» این رویدادها و اخبار را با یک واسطه از او روایت می کند و واسطه او در نقل این روایات «عبدالله بن عاصم» است.
  
 +
این مرد حمدانی و از اصحاب [[امام حسین]] علیه السلام در [[کربلا]] بود، ولی پس از شهادت یاران امام، تصمیم به فرار از معرکه گرفت. پس خدمت امام آمد و گفت: ای پسر پیامبر! با هم قرار گذاشته بودیم که تا وقتی مدافعی داری من هم دفاع کنم، اینک که مدافعان کشته شده اند، مرا اجازه بده که بروم، امام آزادش گذاشت.
  
 +
او که قبلاً اسب خود را در یکی از خیمه ها بسته بود و خود پیاده می جنگید، پس از اذن امام سراغ اسب خویش رفت و سوار شده به طرف نیروهای سپاه [[کوفه]] تاخت. برایش راه باز کردند. تعدادی از سربازان تعقیبش کردند، چون به روستایی نزدیک ساحل [[فرات]] به نام «شفیه» رسید، ایستاد. عقیب‌کنندگان او را شناختند و از تعقیبش منصرف شدند.
  
'''منبع:''' فرهنگ فارسی عاشورا، جلد 1، صفحه 606
+
ماجرای «ضحاک بن عبدالله» در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض [[شهادت در راه خدا|شهادت]] در رکاب [[سیدالشهداء|سالار شهیدان]] محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید ...: «ذلک بانّهم استحبّوا الحیوةَ الدنیا علی الآخرة.» ([[سوره نحل]]، ۱۰۷)
  
'''به کوشش:''' مهدي وحيدي صدر، سعيد سپهري نيك
+
==منابع==
  
==ضحاک بن عبدالله مشرقی==
+
* فرهنگ فارسی عاشورا، جلد ۱، صفحه ۶۰۶، به کوشش: مهدی وحیدی صدر، سعید سپهری نیک.
  
وی از راویان واقعه ی عاشوراست. از نامبرده سرگذشت جاودانه ی شب عاشورا، رویدادهای درس‌آموز و تکان‌دهنده ی روز عاشورا، آمادگی حسین علیه السلام و یارانش برای دفاع قهرمانانه از [[حق]] و [[عدالت]] و نیز سخنان روشنگرانه و خیرخواهانه ی آن حضرت در آن روز سرنوشت‌ساز، روایت شده است.
 
 
«ابومخنف» این رویدادها و اخبار را با یک واسطه از او روایت می کند و واسطه ی او در نقل این روایات «عبدالله بن عاصم» است.
 
 
این مرد حمدانی و از اصحاب [[امام حسین]] علیه السلام در [[کربلا]] بود ولی پس از شهادت یاران امام تصمیم به فرار از معرکه گرفت.
 
 
خدمت امام آمد و گفت: ای پسر پیامبر! با هم قرار گذاشته بودیم که تا وقتی مدافعی داری من هم دفاع کنم، اینک که مدافعان کشته شده اند. مرا اجازه بده که بروم، امام آزادش گذاشت.
 
 
او که قبلاً اسب خود را در یکی از خیمه ها بسته بود و خود پیاده می جنگید پس از اذن امام سراغ اسب خویش رفت و سوار شده به طرف نیروهای سپاه کوفه تاخت. برایش راه بازکردند. تعدادی از سربازان تعقیبش کردند چون به روستایی نزدیک ساحل فرات به نام «شفیه» رسید، ایستاد. تعقیب‌کنندگان او را شناختند و از تعقیبش منصرف شدند.
 
 
[[رده:باقی ماندگان واقعه کربلا]]
 
[[رده:باقی ماندگان واقعه کربلا]]
 +
[[رده:راویان واقعه کربلا]]
 +
[[رده:زیانکاران در حماسه کربلا]]
 +
{{الگو:واقعه عاشورا}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۴

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ضحاک بن عبدالله از راویان واقعه عاشورا است. از وی سرگذشت جاودانه‌ی شب عاشورا، رویدادهای درس‌آموز و تکان‌دهنده‌ی روز عاشورا، آمادگی حسین علیه السلام و یارانش برای دفاع قهرمانانه از حق و عدالت و نیز سخنان روشنگرانه و خیرخواهانه‌ی آن حضرت در آن روز سرنوشت‌ساز، روایت شده است. «ابومخنف» این رویدادها و اخبار را با یک واسطه از او روایت می کند و واسطه او در نقل این روایات «عبدالله بن عاصم» است.

این مرد حمدانی و از اصحاب امام حسین علیه السلام در کربلا بود، ولی پس از شهادت یاران امام، تصمیم به فرار از معرکه گرفت. پس خدمت امام آمد و گفت: ای پسر پیامبر! با هم قرار گذاشته بودیم که تا وقتی مدافعی داری من هم دفاع کنم، اینک که مدافعان کشته شده اند، مرا اجازه بده که بروم، امام آزادش گذاشت.

او که قبلاً اسب خود را در یکی از خیمه ها بسته بود و خود پیاده می جنگید، پس از اذن امام سراغ اسب خویش رفت و سوار شده به طرف نیروهای سپاه کوفه تاخت. برایش راه باز کردند. تعدادی از سربازان تعقیبش کردند، چون به روستایی نزدیک ساحل فرات به نام «شفیه» رسید، ایستاد. عقیب‌کنندگان او را شناختند و از تعقیبش منصرف شدند.

ماجرای «ضحاک بن عبدالله» در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید ...: «ذلک بانّهم استحبّوا الحیوةَ الدنیا علی الآخرة.» (سوره نحل، ۱۰۷)

منابع

  • فرهنگ فارسی عاشورا، جلد ۱، صفحه ۶۰۶، به کوشش: مهدی وحیدی صدر، سعید سپهری نیک.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها