حضرت یونس علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۴ توسط Majid kamali (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{نوشته های اعضای دانشنامه}} <keywords content='کلید واژه: حضرت یونس، ' /> '''کلید واژه: حضر...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این مقاله حاصل همکاری و مشارکت جمعی از اعضای دانشنامه اسلامی در نسخه پیشین دانشنامه است. به هنگامی که اطلاعات دانشنامه از نرم افزار پیشین به نرم افزارکنونی منتقل شد آخرین ویرایش آنجا به عنوان اولین نسخه در نرم افزار جدید ثبت شد.

چنانچه علاقه مندید نام کاربری که تدوین کننده این مقاله در نسخه پیشین بوده یا بیشترین مشارکت را در تهیه آن داشته است را بدانید به صفحه مشارکت کنندگان در نسخه پیشین مراجعه کنید



حضرت یونس علیه السلام

وجه تسميه یونس

کلمه یونس‌ لفظ یونانی می باشد و به معنای کبوتر است. دلیل عربی نبودن کلمة یونس‌ دلیل آن غیر منصرف بودن آن است‌; یعنی هیچ گاه کسره و تنوین بر آن درنمی‌آید.[۱]

نسب حضرت یونس علیه السلام

پدر او «مَتّی» از عالمان و زاهدان وارسته و شاكر الهی بود، به همین جهت خداوند به حضرت داود علیه السلام وحی كرد كه همسایه تو در بهشت، «مَتّی» پدر یونس علیه السلام است. حضرت داود و حضرت سلیمان علیهاالسلام به زیارت او رفتند و او را ستودند. به گفته بعضی، او از ناحیه پدر از نواده‎های حضرت هود علیه السلام،‌ و از ناحیه مادر از بنی اسرائیل بود.[۲]

حضرت یونس در قرآن

نام يونس چهار مرتبه در قرآن در: سوره نساء / سوره انعام / سوره يونس / سوره صافات آمده است. و يكبار با وصف «ذوالنون» آمده در سوره انبياء آيه 87 و يك بار هم به نام صاحب الحوت در سوره قلم آيه 48 نامبرده شده است. قرآن، يونس را در شمار پیامبران نام مى برد: و در سوره صافات آيه 139 در قرآن چنين آمده است: «وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»: و بي گمان يونس از پيامبران بود.[۳]

قرآن کریم از سرگذشت اين پيامبر و قوم او جز قسمتى را متعرض نشده. در سوره صافات اين مقدار را متعرض شده كه آن جناب به سوى قومى فرستاده شد و از بين مردم فرار كرده و به كشتى سوار شد و در آخر نهنگ او را بلعيد. و سپس نجات داده شده و بار ديگر به سوى آن قوم فرستاده شد و مردم به وى ايمان آوردند.

"وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ فَلَوْ لاأَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ".

و در سوره انبياء متعرض تسبيح گويى او در شكم ماهى شده كه علت نجاتش از آن بليه شد، مى فرمايد: "وَ ذَاالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ". (سوره انبياء، آيه 88-87)

و در سوره قلم متعرض ناله اندوهگين او در شكم ماهى شده و سپس بيرون شدنش و رسيدن به مقام اجتباء را آورده، مى فرمايد: "فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لاتَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ". (سوره قلم، آيه 49-50)

و در سوره يونس متعرض ايمان آوردن قومش و برطرف شدن عذاب از ايشان شده، مى فرمايد: "فَلَوْ لاكانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ". (سوره يونس، آيه 97)

خلاصه آن چه از مجموع آيات قرآنى استفاده مى شود، با كمك قرائن موجود در اطراف اين داستان اين است كه: يونس علیه السلام يكى از پیامبران بوده كه خدا وى را به سوى مردمى گسيل داشته كه جمعيت بسيارى بوده اند، يعنى آمارشان از صد هزار نفر تجاوز مى كرده و آن قوم دعوت وى را اجابت نكردند و به غير از تكذيب عكس العملى نشان ندادند، تا آن كه عذابى كه يونس علیه السلام با آن تهديدشان مى كرد فرارسيد.

و يونس علیه السلام خودش از ميان قوم بيرون رفت. همين كه عذاب نزديك ايشان رسيد و با چشم خود آن را ديدند، همگى به خدا ايمان آورده و توبه كردند خدا هم آن عذاب را كه در دنيا خوارشان مى ساخت، از ايشان برداشت.

و اما يونس علیه السلام وقتى خبردار شد كه آن عذابى كه خبر داده بود از ايشان برداشته شده، و گويا متوجه نشده كه قوم او ايمان آورده و توبه كرده اند، لذا ديگر به سوى ايشان برنگشت در حالى كه از آنان خشمگين و ناراحت بود. همچنان پيش رفت، در نتيجه ظاهر حالش حال كسى بود كه از خدا فرار مى كند و به عنوان قهر كردن از اين كه چرا خدا او را نزد اين مردم خوار كرد دور مى شود، و نيز در حالى مى رفت كه گمان مى كرد دست ما به او نمى رسد، پس سوار كشتى پر از جمعيت شد و رفت. در بين راه نهنگى بر سر راه كشتى آمد، چاره اى نديدند جز اين كه يك نفر را نزد آن بيندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه كشتى به كنارى رود، به اين منظور قرعه انداختند و قرعه به نام يونس درآمد، او را در دريا انداختند، نهنگ او را بلعيد و كشتى نجات يافت.

آن گاه خداى سبحان او را در شكم ماهى چند شبانه روز زنده نگه داشت، و حفظ كرد يونس علیه السلام فهميد كه اين جريان يك بلا و آزمايشى است كه خدا وى را بدان مبتلا كرده و اين مؤاخذه اى است از خدا در برابر رفتارى كه او با قوم خود كرد، لذا از همان تاريكى شكم ماهى فريادش بلند شد به اين كه: "لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ".

خداى سبحان اين ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا يونس را بالاى آب و كنار دريا بيفكند. نهنگ چنين كرد. يونس وقتى به زمين افتاد مريض بود. خداى تعالى بوته كدويى بالاى سرش رويانيد، تا بر او سايه بيفكند. پس همين كه حالش جا آمد، و مثل اولش شد خدا او را به سوى قومش فرستاد، و قوم هم دعوت او را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند، در نتيجه با اين كه اجلشان رسيده بود، خداوند تا يك مدت معين عمرشان داد.[۴]

حضرت یونس در روايات

مدت مكث آن حضرت در شكم ماهى سه روز بود، و چون ندا كرد در تاريكى شكم ماهى و تاريكى دريا و تاريكى شب كه «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» خدا دعاى او را مستجاب گردانيد.[۵]

  • 2- در حدیث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه:

اول كسى كه براى او قرعه زدند، حضرت مریم عليهاالسلام بود، و بعد از او براى حضرت يونس عليه السلام قرعه زدند در وقتى كه با آن جماعت به كشتى سوار شد و كشتى در ميان دريا ايستاد، سه مرتبه قرعه زدند هر سه مرتبه به اسم آن حضرت بيرون آمد! پس چون يونس به جانب سينه كشتى رفت ديد ماهى عظيمى دهان گشوده است، پس خود را به دهان ماهى انداخت .[۶]

محضر امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: به چه علت خداوند عزوجل عذابى را كه تا بالا سر قوم يونس آمده بود از ايشان برگرداند در حالى كه نسبت به هيچ قومى غير از ايشان چنين نكرد؟

حضرت فرمودند: علتش آن است كه در علم خداى عزوجل بود كه ايشان توبه مى كنند و به خاطر آن نبايد عذاب بشوند. و اين كه جنابش اين خبر را به يونس عليه السلام نداد به خاطر آن بود كه وى در شكم ماهى با فراغت بال عبادت خدا را نمايد و بدين ترتيب ثواب و كرامت اين عبادت نصيبش گردد.[۷]

اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت یونس علیه السلام

خداى تعالى در چند مورد از قرآن کریم يونس علیه السلام را ستايش كرده. و در سوره انبياء، آيه 88 او را از مؤمنين خوانده و در سوره قلم، آيه 50 فرموده: او را "اجتباء" كرده. "اجتباء" به اين است كه خداوند بنده اى را خالص براى خود كند و نيز او را از صالحان خوانده، و در سوره انعام، آيه 87 در زمره انبياء شمرده، و فرموده: كه او را بر عالميان برترى داده، و او و ساير انبياء را به سوى صراط مستقيم هدايت كرده.[۸]

پانویس

  1. اعلام قرآن‌، (محمد خزائلی‌)، ص 687 و تفسیر نمونه‌، (آیت الله مکارم شیرازی)، ص 162ـ166.
  2. تاریخ انبیاء، (عماد زاده)، ‌ص 686.
  3. ترجمه رهنما(رهنما زين العابدين )، ج 2، ص: 135.
  4. ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج 17، ص: 252.
  5. حيوة القلوب (علامه مجلسی)، ج 2، ص: 1240.
  6. حيوة القلوب (علامه مجلسی)، ج 2، ص: 1243.
  7. علل الشرائع (ترجمه سيد محمد جواد ذهنى تهرانى )، ج 1، ص 275.
  8. ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج 17، ص: 256.

منابع:

(1). تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، اول، 1374 ش.

(2). ترجمه و تفسير رهنما؛ زين العابدين رهنما، تهران: انتشارات كيهان، 1346 ش.

(3). ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.

(4). حيوة القلوب، علامه مجلسى ؛ قم : سرور، ششم ، 1384 ش .

(5). علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى، سيد محمد جواد ذهنى تهرانى؛ قم، انتشارات مؤمنين، اول، 1380 ش.