جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
'''جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی''' (م، ۵۸۸ ق)، از علمای بزرگ [[اصفهان]] و سرآمد [[قصیده]] سرایان [[ایران]] در عهد سلطان خوارزمشاه در قرن ششم هجری است. وی علاوه بر ظرافت و مهارت در وادی [[شعر]]، دارای مراتب علمی‌ و حکمی‌ نیز بوده است. جمال الدین عبدالرزاق، [[شرع]] و [[شعر]] را به یکدیگر آمیخته و بر استحکام شعر فارسی افزوده است.
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
|نام= جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی
+
|نام کامل = جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی
|نام پدر= عبدالرزاق
+
|تصویر = [[ پرونده: Abdolrazagh-isfahani1.jpg]]
|ولادت= نامعلوم
+
|زادروز =
|محل ولادت= اصفهان  
+
|زادگاه = [[اصفهان]]
|وفات= 588 ه.ق
+
|وفات = ۵۸۸ قمری
|مدفن= اصفهان، احتمالاً مزار مقبره درب امام
+
|مدفن = اصفهان
}}
+
|اساتید = 
 
+
|شاگردان = 
جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی از جمله شاعران قرن ششم هجری است که علاوه بر ظرافت و مهارت در وادی شعر، دارای مراتب علمی‌ و حکمی‌ نیز بوده است.
+
|آثار = دیوان اشعار به دو زبان فارسی و عربی
 
+
}}
 
==شرح حال==
 
==شرح حال==
  
ملک الفضلا جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی رحمة الله علیه از صنادید و اکابر علمای اصفهان است.<ref>سمرقندی، امیر دولتشاه، تذکره الشعرا، به همت محمد رمضانی، تهران چاپ دوم 1366، ص 108.</ref> او از گویندگان قرن ششم هجری و از شعرای عهد سلطان خوارزم شاه می‌باشد.<ref>مدرس، میرزا محمدعلی، ریحانةالادب، چاپ سوم، جلد 1، ص 424.</ref>
+
در تذکره ها سخنی از تاریخ ولادت جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی نشده است. نام وی محمد، لقبش جمال الدین و اسم پدرش عبدالرزاق بوده است.
  
در تذکره ها سخنی از تاریخ ولادت او نشده است. نام وی محمد، لقبش جمال الدین و اسم پدرش عبدالرزاق بوده و هر کجا قدما جمال الدین عبدالرزاق گفته باشند، مطابق قانون فارسی، کلمه فرزند او وسط محذوفست و هر کجای دیگر نام او را عبدالرزاق بیان کرده اند به اشتباه بوده است.
+
زاد بوم وی شهر [[اصفهان]] است و عشق وطن و حب زاد بوم بیش از آنچه تصور شود او را درنهاده بوده، چنانچه در مدح اصفهان می‌فرماید:
 +
{{بیت|...دیدی تو اصفهان را آن شهر خلد پیکر|آن سوره مقدس آن عدن روح پرور}}
 +
به گفته ی دکتر شفق، جمال الدین اصفهان را هم مدح می‌کرد و هم قدح، ولی در مقابل تعریض دیگران مانند مجیرالدین نسبت به اصفهان و مردم آن بس زود رنج بود و سخت دفاع می‌کرد.<ref>رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، چاپ اول ۱۳۶۹، انتشارات فرهنگ.</ref>
  
زاد بوم وی شهر اصفهان است و عشق وطن و حب زاد بوم بیش از آنچه تصور شود او را درنهاده بوده، چناچه از اشعار وی مشخص است وی پنجاه سالگی را رد کرده بوده.<ref>جمال الدین، محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، دیوان کامل، جمع آوری وحید دستگردی، چاپ دوم 1362، مقدمه.</ref> چنانچه در مدح اصفهان می‌فرماید:
+
خاندان جمال الدین از طبقه فضلا و شعرا نبوده اند و چناچه از اشعار وی و اشارات بعضی تذکره نویسان مستفاد است، او با خاندانش به شغل زرگری می‌پرداخته اند و به گفته کمال الدین، پسرش از دکان رخت زی مدرسه آورد.<ref>فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخن وران، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۶۹، انتشارات فرهنگ، ص ۵۴۷.</ref>
  
{{بیت|...دیدی تو اصفهان را آن شهر خلد پیکر|آن سوره مقدس آن عدن روح پرور<ref>همان.</ref>}}
+
می‌توان گفت: جمال الدین با این که از [[اهل سنت]] بوده، ولی اظهار تمایل به [[تشیع]] کرده است، چنانکه در چند جا به مدح [[اهل بیت]] و واقعه [[کربلا]] پرداخته و می‌گوید:
 +
{{بیت|...ببین چه کرد با اهل بیت مصطفوی|حدیث رستم بگذار و قصه بهمن...}}
 +
{{بیت|خدای عزوجل بر زمین دو شاخ نهاد|زیک نهان برون آخته حسین و حسن...<ref>همان.</ref>}}
  
خاندان جمال الدین از طبقه فضلا و شعرا نبوده اند و چناچه اشعار وی و اشارات بعضی تذکره نویسان مستفاد است، او با خاندانش به شغل زرگری می‌پرداخته اند و به گفته کمال الدین، پسرش از دکان رخت زی مدرسه آورد.<ref>فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخن وران، چاپ چهارم، تهران، 1369، انتشارات فرهنگ، ص 547.</ref>
+
بخش دیگری از [[دیوان (شعر)|دیوان]] شاعر، اختصاص به [[ترکیب بند]] شاعر در نعت [[حضرت محمد]] صلی الله علیه وآله از غرر اشعار اوست و نشان دهنده علاقه وافر او به حضرت ختمی‌ مرتبت، دانش مذهبی و دینی، لطافت و روانی روح و زبان شاعر است.<ref>اسکندری، همان، ص ۲۴.</ref>
 
+
==مقام شعری و علمی‌ ==
به گفته ی دکتر شفق، جمال الدین اصفهان را هم مدح می‌کرد و هم قدح ولی در مقابل تعریض دیگران مانند مجیرالدین نسبت به اصفهان و مردم آن بس زود رنج بود و سخت دفاع می‌کرد.<ref>رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، چاپ اول 1369، انتشارات فرهنگ.</ref>
 
 
 
==مقام شاعری – علمی‌ و سبک سخن==
 
 
 
به نقل از امین احمد رازی در تذکره هفت اقلیم، جمال الدین عبدالرزاق از اکابر طبقه شعرا بوده و نظم و نثرش غزوبت سلسبیل وجودت فرات و نیل داشته، جزالت با سلامت آمیخته و لطافت با متانت جمع آمده و به غیرنظم و نثر صفات نیکو بسیار داشته.<ref>رازی، امین احمد، تذکره هفت اقلیم، تصحیح محمدرضا طاهری، تهران، انتشارات صدا و سیما، جلد 2، ص 915.</ref> در لطف طبع یگانه و در فضل و هنر نشانه زرگری در صفت صیاغت شاگرد خردکاری او بودی و ماه فلک نور از پرتو ضمیر او ربودی، چمن فضایل بزهرات مکارم اخلاق آراسته و از خاشاک رذایل پیراسته.<ref>عوفی، محمد، تذکره لباب الالباب به اهتمام ادوارد براون، ترجمه محمد عباسی، چاپ اول 1361، ج 2، باب یازدهم، ص 402.</ref> مرحوم دستگردی می‌نویسد: استاد علاوه بر مراتب علمی، حکمی‌ و ریاضی دارای صنعت زرگری و نقاشی هر دو بوده چناچه گوید:
 
  
 +
به نقل از امین احمد رازی در تذکره هفت اقلیم، جمال الدین عبدالرزاق از اکابر طبقه شعرا بوده و نظم و نثرش عزوبت سلسبیل و جودت فرات و نیل داشته، جزالت با سلامت آمیخته و لطافت با متانت جمع آمده و به غیرنظم و نثر صفات نیکو بسیار داشته.<ref>رازی، امین احمد، تذکره هفت اقلیم، تصحیح محمدرضا طاهری، تهران، انتشارات صدا و سیما، جلد ۲، ص ۹۱۵.</ref> در لطف طبع یگانه و در فضل و هنر نشانه زرگری در صفت صیاغت شاگرد خردکاری او بودی و ماه فلک نور از پرتو ضمیر او ربودی، چمن فضایل بزهرات مکارم اخلاق آراسته و از خاشاک رذایل پیراسته.<ref>عوفی، محمد، تذکره لباب الالباب به اهتمام ادوارد براون، ترجمه محمد عباسی، چاپ اول ۱۳۶۱، ج ۲، باب یازدهم، ص ۴۰۲.</ref> مرحوم دستگردی می‌نویسد: استاد علاوه بر مراتب علمی، حکمی‌ و [[ریاضی]]، دارای صنعت زرگری و نقاشی هر دو بوده چناچه گوید:
 
{{بیت|تا چون من باشد ابر و باد دایم درد و فصل|در ربیع این نقشبندی در خزان آن زرگری}}
 
{{بیت|تا چون من باشد ابر و باد دایم درد و فصل|در ربیع این نقشبندی در خزان آن زرگری}}
  
و دستگردی اضافه می‌کند: جمال نقاش جز او کسی نیست و کسانی که در عصر ما یک جمال نقاش هم بر شعرای باستان اصفهان افزوده، راه اشتباه پیموده اند.<ref> جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.</ref>
+
و دستگردی اضافه می‌کند: جمال نقاش جز او کسی نیست و کسانی که در عصر ما یک جمال نقاش هم بر شعرای باستان [[اصفهان]] افزوده، راه اشتباه پیموده اند.<ref> جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.</ref>
 
 
جمال الدین قصاید چندی در [[حکمت]] و موعظت سروده، دیوان او گنجینه سرشار از تجارب علمی‌ارزنده و حاصل تأمل ژرف او در [[احکام]] شرع و براهین عقل و موازین عرفی افراد نوع انسانی است.
 
 
 
برخی از قصاید او از بهترین نمونه های شعر تعلیمی‌ در زبان فارسی است و می‌توان گفت از اشعار جمال آنچه مطلوب است، قصاید اخلاقی، عرفانی، مرامی‌ و عبرت آموز اوست که به لحاظ حسن تأثیر به شرط وجود محل قابل و آن گه نصیحت قایل در میان قدما با قصاید اخلاقی ناصر خسرو، سنایی و سعدی پهلو می‌زند.<ref>دامادی، سید محمد، شرح بر ترکیب بند جمال الدین عبدالرزاق در ستایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله، دانشگاه تهران 1377، چاپ دوم، ص 100.</ref>
 
 
 
سبک او در مدح، تغزل، تشبیهات و مضامین به طور کلی شبیه سبک استادان پیشین است. مگر این که نسبت به سبک خراسانی به زبان و شیوه معمول عصر ما نزدیکتر است و نسبت به برخی از معاصرین خودش مانند انوری و خاقانی، سخن او ساده تر و از تعقید لفظی و پیچیدگی معنوی آزاده تر است و مانند اشعار آنها احتیاج به فکر زیاد نمی‌افتد.<ref>رضازاده، همان، ص 184.</ref> غزلیات او در مرحله ای از کمال است که می‌توان آنها را مقدمه غزلهای قرن هفتم مخصوصاً سعدی دانست.<ref>اسکندری، محبوبه، صحیفه مینا، شیراز، انتشارات راهگشا 1386، ص 26.</ref>
 
 
 
جمال الدین محمد بن عبدالرزاق در شناخت دگرگونی های باطنی و تصویر فراز و نشیب های روحانی انسان، تواناست. او انسان را موجودی دستخوش هواهای شیطانی و اسیر خواسته ها و امیال نفسانی می‌داند و احوال او را متغیر معرفی می‌کند.
 
 
 
{{بیت|چو خشم غالب شد، کعبه را بسوزی در|چو حرص چیره شد، برکشی زمرده کفن}}
 
{{بیت|حرص دانی چیست؟ روبه بازی طبع خسیس|خشم دانی چیست؟ سگ زویی نفس نابکار}}
 
{{بیت|آهوی تست این پلنگی و سگی و روبهی|بگذار ار مردی از نیان، هم بهمشان واگذار}}
 
 
 
او به خوبی می‌داند که آدمی‌زاده طرفه معجونی است مرکب از خوی فرشته و حیوان و با این آگاهی در شیوه رفتار انسانی به استوار و اعتدال معتقد است.<ref>دامادی، همان.</ref>
 
 
 
اشعارش جمله در موعظه و تنبیهات است. مگر چند قصیده که در مدح صاعدیان گفته.<ref>رازی، همان.</ref> در ضمن مطالعه اشعار اخلاقی از باریکی فکر و لطافت مضمون و ابتکار در تشبیه نباید غافل بود و ارزش ادبی یک قصیده از لحاظ فنی همانست.<ref>رضازاده، همان.</ref>
 
 
 
وی در علوم شرعیه هم کامل بوده، چناچه دامادی می‌نویسد: جمال الدین عبدالرزاق، شرع و شعر را به یکدیگر آمیخته و بر استحطام شعر فارسی افزوده است. بر [[احکام]] شرع و براهین عقل، استیلا دارد. از ترکیب آیات قرآنی و [[احادیث] نبوی و امثال پارسی و تازی، به شیوه یی خطابی و منطبق با سنن رایج اسلامی‌ در روزگار خویش، اشعار فصیح و هموار و یک دست به صورتی سروده است که از خطای لفظی و معنوی خالی و از نارسایی و بی اندامی‌ عاری است.
 
 
 
احاطه او بر علوم عقلی و نقلی علاوه بر ذوق شاعرانه، شعر جمال را به زیور علمی‌ و پرداخت لفظی خاصّی آراسته است.<ref>دامادی، همان، صص 70–69.</ref> همچنین در حکمت و نجوم هم کامل نصیب بوده.
 
 
 
از سوانخ زندگی او یکی اینست که چشم دردی شدید بدو عارض شده و قطعه بسیار شیوایی در این باب دارد و در ضمن قطعه می‌فرماید:
 
 
 
{{بیت|محروم مانده ام از فواید، بدرد چشم|خودالحریص محروم در حق ماست راست}}
 
{{بیت|طفل بصر در آبله کشتست شیرخوار|صد بار بیش خود و تو گویی ناشناست...}}
 
 
 
بعضی از فضلای معاصر از این شعر او چنین استخراج کرده اند که جمال الدین در کهبر سن مبتلا به آبله شده ولی این حدس اشتباه است. زیرا مقصود از این آبله جوش های کوچکی است که در چشم هنگام درد ظاهر می‌شود و به آبله چشم مشهور بوده و با شیر معالجه می‌شده.<ref>جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.</ref>
 
 
 
==مذهب جمال الدین عبدالرزاق==
 
 
 
می‌توان گفت: جمال الدین با این که اهل سنت بوده ولی اظهار تمایل به تشیع کرده، چناچه که در چند جا به مدح اهل بیت و واقعه [[کربلا]] پرداخته و می‌گوید:
 
 
 
{{بیت|...ببین چه کرد با اهل بیت مصطفوی|حدیث رستم بگذار و قصه بهمن...}}
 
{{بیت|خدای عزوجل بر زمین دو شاخ نهاد|زیک نهان برون آخته حسین و حسن...<ref>همان.</ref>}}
 
 
 
بخش دیگری از دیوان شاعر، اختصاص به ترکیب بند شاعر در نعت حضرت محمد از غرراشعار اوست و نشان دهنده علاقه وافر او به حضرت ختمی‌ مرتبت، دانش مذهبی و دینی، لطافت و روانی روح و زبان شاعر است.<ref>اسکندری، همان، ص 24.</ref>
 
 
 
==شاعران معاصر و آثار==
 
  
جمال الدین از معاصرین خاقانی و نظامی‌است و در سبک و شیوه از آنان متأثر می‌شد. خود نیز حکیم انوری، سید حسن غزنوی و رشید و طواط را پیشوای خود خوانده و گفته:
+
جمال الدین [[قصیده|قصاید]] چندی در [[حکمت]] و موعظت سروده، [[دیوان (شعر)|دیوان]] او گنجینه سرشار از تجارب علمی‌ارزنده و حاصل تأمل ژرف او در [[احکام شرعی|احکام شرع]] و براهین [[عقل]] و موازین عرفی افراد نوع انسانی است.
  
{{بیت|اشرف و طواط و انوری سه حکیمند|کز سخن هر سه شد شکفته بهارم<ref>رضازاده، همان، ص 182.</ref>}}
+
برخی از قصاید او از بهترین نمونه های شعر تعلیمی‌ در زبان فارسی است و می‌توان گفت از اشعار جمال آنچه مطلوب است، قصاید [[اخلاق|اخلاقی]]، [[عرفان|عرفانی]]، مرامی‌ و عبرت آموز اوست که به لحاظ حسن تأثیر به شرط وجود محل قابل و آن گه نصیحت قایل در میان قدما با قصاید اخلاقی [[ناصر خسرو]]، [[سنائی|سنایی]] و [[سعدی]] پهلو می‌زند.<ref>سید محمد دامادی، شرح بر ترکیب بند جمال الدین عبدالرزاق در ستایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ص ۱۰۰.</ref>  
  
ظهیر فاریابی، مجد همگر، امامی‌ هروی، شرف الدین شفروه، اثیرا خسیگتی و اثیرا بهری از معاصرین وی هستند که هیچکدام به مقام او نمی‌رسند. در واقع جمال الدین را می‌توان سرسلسله قصیده گویان عراقی برشمرد.<ref>جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.</ref>  
+
سبک او در مدح، تغزل، تشبیهات و مضامین به طور کلی شبیه سبک استادان پیشین است. مگر این که نسبت به [[سبک خراسانی]] به زبان و شیوه معمول عصر ما نزدیکتر است و نسبت به برخی از معاصرین خودش مانند [[انوری]] و [[خاقانی]]، سخن او ساده تر و از تعقید لفظی و پیچیدگی معنوی آزاده تر است و مانند اشعار آنها احتیاج به فکر زیاد نمی‌افتد.<ref>رضازاده، همان، ص ۱۸۴.</ref> [[غزل|غزلیات]] او در مرحله ای از کمال است که می‌توان آنها را مقدمه غزلهای قرن هفتم مخصوصاً سعدی دانست.<ref>اسکندری، محبوبه، صحیفه مینا، شیراز، انتشارات راهگشا ۱۳۸۶، ص ۲۶.</ref>
  
جمال الدین مانند سایر اساتید پیشینه فارسی و عربی به سر حد کمال و صاحب دو دیوانست یکی به فارسی و دیگری به عربی. از فیوض وجود جمال الدین غیر از دیوان اشعار، یکی نیز فرزند او کمال الدین است که از گویندگان بود.<ref>رضازاده، همان، ص 184.</ref> امیر دولتشاه در تذکره الشعرا آورده است: ...و سلطان سعید الغ بیگ گورکان سخن جمال الدین عبدالرزاق را بر سخن فرزندش تفضیل می‌نهد و بارها گفتنی عجب دارم که با وجود سخن پدر که پاکیزه تر است و شاعرانه تر چگونه سخن پسر شهرت زیاده یافت.<ref>تهرانی آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف شیعه، دارالاضوار، بیروت، قسمت اول از جزءنهم، ص 203.</ref>
+
اشعارش جمله در موعظه و تنبیهات است. مگر چند قصیده که در مدح صاعدیان گفته.<ref>رازی، همان.</ref> در ضمن مطالعه اشعار اخلاقی از باریکی فکر و لطافت مضمون و ابتکار در تشبیه نباید غافل بود و ارزش ادبی یک قصیده از لحاظ فنی همانست.<ref>رضازاده، همان.</ref>
  
==سال وفات و محل دفن==
+
وی در علوم شرعیه هم کامل بوده، چناچه دامادی می‌نویسد: جمال الدین عبدالرزاق، [[شرع]] و [[شعر]] را به یکدیگر آمیخته و بر استحکام شعر فارسی افزوده است. بر احکام شرع و براهین عقل، استیلا دارد. از ترکیب آیات [[قرآن|قرآنی]] و [[احادیث]] نبوی و امثال پارسی و تازی، به شیوه ای خطابی و منطبق با سنن رایج اسلامی‌ در روزگار خویش، اشعار فصیح و هموار و یک دست به صورتی سروده است که از خطای لفظی و معنوی خالی و از نارسایی و بی اندامی‌ عاری است.
  
وفات جمال الدین را 588 ه.ق نوشته اند. مرحوم وحید دستگردی در مورد محل دفن وی می‌نویسد: محل قبر استاد جمال الدین در اصفهان هنوز پیدا نشده و اینجانب با همه جستجو و کوشش بسیار از قبر وی خبری بدست نیاوردم.<ref>جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.</ref> ولی مرحوم مهدوی بنا به قول یکی از کهنسالان، قبر جمال الدین محمد عبدالرزاق را در مقبره درب امام احتمال داده است.<ref>مهدوی، سید مصلح الدین، فرارات اصفهان، تصحیح اصغر منتظرالقائم، دانشگاه اصفهان 1381، ص 209.</ref>
+
احاطه او بر علوم عقلی و نقلی علاوه بر ذوق شاعرانه، شعر جمال الدین را به زیور علمی‌ و پرداخت لفظی خاصّی آراسته است.<ref>دامادی، همان، صص ۷۰–۶۹.</ref> همچنین در حکمت و نجوم هم کامل نصیب بوده.
  
==ابیاتی از قصاید وی در باب حکمت و موعظه==
+
جمال الدین از معاصرین خاقانی و نظامی‌ است و در سبک و شیوه از آنان متأثر می‌شد. خود نیز حکیم انوری، سید حسن غزنوی و رشید وطواط را پیشوای خود خوانده و گفته: {{بیت|اشرف و وطواط و انوری سه حکیمند|کز سخن هر سه شد شکفته بهارم<ref>رضازاده، همان، ص ۱۸۲.</ref>}}
  
{{بیت|الرحیل ای خفتگان کانیک صدای نفخ صور|رخت بربندید ازین منزلگه دارالغرور}}
+
==وفات و مدفن==
{{بیت|تا کی این از سرگرفتن سیر افلاک و نجوم|چند ازین برهم گرفتن دور ایام و شهور}}
 
{{بیت|هین که موقوف تواند ارواح جمع انبیا|هین که محبوس تواند اشباح اصحاب قبور}}
 
{{بیت|هم زطاعت بدرقه باید که هست نیره مخوف|هم زتقوی توشه باید کاین مسافت هست دور}}
 
{{بیت|چند خواند جان ازین نزدامنی ما نفیر|چند گردد عقل ازین دیوانگی ما نفور}}
 
{{بیت|تو میان خاک و از بهرت سریر اندر سریر|تو اسیر خون و از بهرت سروراندر سرور...<ref>جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان، ص 197.</ref>}}
 
  
 +
وفات جمال الدین اصفهانی را ۵۸۸ ه.ق نوشته اند. مرحوم وحید دستگردی در مورد محل دفن وی می‌نویسد: محل قبر استاد جمال الدین در اصفهان هنوز پیدا نشده و اینجانب با همه جستجو و کوشش بسیار از قبر وی خبری بدست نیاوردم.<ref>جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.</ref> ولی مرحوم مهدوی بنا به قول یکی از کهنسالان، قبر جمال الدین محمد عبدالرزاق را در مقبره درب امام احتمال داده است.<ref>مهدوی، سید مصلح الدین، فرارات اصفهان، تصحیح اصغر منتظرالقائم، دانشگاه اصفهان ۱۳۸۱، ص ۲۰۹.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
[[رده:علمای قرن ششم]]
 
[[رده:علمای قرن ششم]]
 
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن ششم]]
 
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن ششم]]
 
[[رده:خطیبان]]
 
[[رده:خطیبان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۵۰

جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (م، ۵۸۸ ق)، از علمای بزرگ اصفهان و سرآمد قصیده سرایان ایران در عهد سلطان خوارزمشاه در قرن ششم هجری است. وی علاوه بر ظرافت و مهارت در وادی شعر، دارای مراتب علمی‌ و حکمی‌ نیز بوده است. جمال الدین عبدالرزاق، شرع و شعر را به یکدیگر آمیخته و بر استحکام شعر فارسی افزوده است.

Abdolrazagh-isfahani1.jpg
نام کامل جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی
زادگاه اصفهان
وفات ۵۸۸ قمری
مدفن اصفهان

Line.png


آثار

دیوان اشعار به دو زبان فارسی و عربی

شرح حال

در تذکره ها سخنی از تاریخ ولادت جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی نشده است. نام وی محمد، لقبش جمال الدین و اسم پدرش عبدالرزاق بوده است.

زاد بوم وی شهر اصفهان است و عشق وطن و حب زاد بوم بیش از آنچه تصور شود او را درنهاده بوده، چنانچه در مدح اصفهان می‌فرماید:

...دیدی تو اصفهان را آن شهر خلد پیکر آن سوره مقدس آن عدن روح پرور

به گفته ی دکتر شفق، جمال الدین اصفهان را هم مدح می‌کرد و هم قدح، ولی در مقابل تعریض دیگران مانند مجیرالدین نسبت به اصفهان و مردم آن بس زود رنج بود و سخت دفاع می‌کرد.[۱]

خاندان جمال الدین از طبقه فضلا و شعرا نبوده اند و چناچه از اشعار وی و اشارات بعضی تذکره نویسان مستفاد است، او با خاندانش به شغل زرگری می‌پرداخته اند و به گفته کمال الدین، پسرش از دکان رخت زی مدرسه آورد.[۲]

می‌توان گفت: جمال الدین با این که از اهل سنت بوده، ولی اظهار تمایل به تشیع کرده است، چنانکه در چند جا به مدح اهل بیت و واقعه کربلا پرداخته و می‌گوید:

...ببین چه کرد با اهل بیت مصطفوی حدیث رستم بگذار و قصه بهمن...

خدای عزوجل بر زمین دو شاخ نهاد زیک نهان برون آخته حسین و حسن...[۳]

بخش دیگری از دیوان شاعر، اختصاص به ترکیب بند شاعر در نعت حضرت محمد صلی الله علیه وآله از غرر اشعار اوست و نشان دهنده علاقه وافر او به حضرت ختمی‌ مرتبت، دانش مذهبی و دینی، لطافت و روانی روح و زبان شاعر است.[۴]

مقام شعری و علمی‌

به نقل از امین احمد رازی در تذکره هفت اقلیم، جمال الدین عبدالرزاق از اکابر طبقه شعرا بوده و نظم و نثرش عزوبت سلسبیل و جودت فرات و نیل داشته، جزالت با سلامت آمیخته و لطافت با متانت جمع آمده و به غیرنظم و نثر صفات نیکو بسیار داشته.[۵] در لطف طبع یگانه و در فضل و هنر نشانه زرگری در صفت صیاغت شاگرد خردکاری او بودی و ماه فلک نور از پرتو ضمیر او ربودی، چمن فضایل بزهرات مکارم اخلاق آراسته و از خاشاک رذایل پیراسته.[۶] مرحوم دستگردی می‌نویسد: استاد علاوه بر مراتب علمی، حکمی‌ و ریاضی، دارای صنعت زرگری و نقاشی هر دو بوده چناچه گوید:

تا چون من باشد ابر و باد دایم درد و فصل در ربیع این نقشبندی در خزان آن زرگری

و دستگردی اضافه می‌کند: جمال نقاش جز او کسی نیست و کسانی که در عصر ما یک جمال نقاش هم بر شعرای باستان اصفهان افزوده، راه اشتباه پیموده اند.[۷]

جمال الدین قصاید چندی در حکمت و موعظت سروده، دیوان او گنجینه سرشار از تجارب علمی‌ارزنده و حاصل تأمل ژرف او در احکام شرع و براهین عقل و موازین عرفی افراد نوع انسانی است.

برخی از قصاید او از بهترین نمونه های شعر تعلیمی‌ در زبان فارسی است و می‌توان گفت از اشعار جمال آنچه مطلوب است، قصاید اخلاقی، عرفانی، مرامی‌ و عبرت آموز اوست که به لحاظ حسن تأثیر به شرط وجود محل قابل و آن گه نصیحت قایل در میان قدما با قصاید اخلاقی ناصر خسرو، سنایی و سعدی پهلو می‌زند.[۸]

سبک او در مدح، تغزل، تشبیهات و مضامین به طور کلی شبیه سبک استادان پیشین است. مگر این که نسبت به سبک خراسانی به زبان و شیوه معمول عصر ما نزدیکتر است و نسبت به برخی از معاصرین خودش مانند انوری و خاقانی، سخن او ساده تر و از تعقید لفظی و پیچیدگی معنوی آزاده تر است و مانند اشعار آنها احتیاج به فکر زیاد نمی‌افتد.[۹] غزلیات او در مرحله ای از کمال است که می‌توان آنها را مقدمه غزلهای قرن هفتم مخصوصاً سعدی دانست.[۱۰]

اشعارش جمله در موعظه و تنبیهات است. مگر چند قصیده که در مدح صاعدیان گفته.[۱۱] در ضمن مطالعه اشعار اخلاقی از باریکی فکر و لطافت مضمون و ابتکار در تشبیه نباید غافل بود و ارزش ادبی یک قصیده از لحاظ فنی همانست.[۱۲]

وی در علوم شرعیه هم کامل بوده، چناچه دامادی می‌نویسد: جمال الدین عبدالرزاق، شرع و شعر را به یکدیگر آمیخته و بر استحکام شعر فارسی افزوده است. بر احکام شرع و براهین عقل، استیلا دارد. از ترکیب آیات قرآنی و احادیث نبوی و امثال پارسی و تازی، به شیوه ای خطابی و منطبق با سنن رایج اسلامی‌ در روزگار خویش، اشعار فصیح و هموار و یک دست به صورتی سروده است که از خطای لفظی و معنوی خالی و از نارسایی و بی اندامی‌ عاری است.

احاطه او بر علوم عقلی و نقلی علاوه بر ذوق شاعرانه، شعر جمال الدین را به زیور علمی‌ و پرداخت لفظی خاصّی آراسته است.[۱۳] همچنین در حکمت و نجوم هم کامل نصیب بوده.

جمال الدین از معاصرین خاقانی و نظامی‌ است و در سبک و شیوه از آنان متأثر می‌شد. خود نیز حکیم انوری، سید حسن غزنوی و رشید وطواط را پیشوای خود خوانده و گفته:

اشرف و وطواط و انوری سه حکیمند کز سخن هر سه شد شکفته بهارم[۱۴]

وفات و مدفن

وفات جمال الدین اصفهانی را ۵۸۸ ه.ق نوشته اند. مرحوم وحید دستگردی در مورد محل دفن وی می‌نویسد: محل قبر استاد جمال الدین در اصفهان هنوز پیدا نشده و اینجانب با همه جستجو و کوشش بسیار از قبر وی خبری بدست نیاوردم.[۱۵] ولی مرحوم مهدوی بنا به قول یکی از کهنسالان، قبر جمال الدین محمد عبدالرزاق را در مقبره درب امام احتمال داده است.[۱۶]

پانویس

  1. رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، چاپ اول ۱۳۶۹، انتشارات فرهنگ.
  2. فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخن وران، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۶۹، انتشارات فرهنگ، ص ۵۴۷.
  3. همان.
  4. اسکندری، همان، ص ۲۴.
  5. رازی، امین احمد، تذکره هفت اقلیم، تصحیح محمدرضا طاهری، تهران، انتشارات صدا و سیما، جلد ۲، ص ۹۱۵.
  6. عوفی، محمد، تذکره لباب الالباب به اهتمام ادوارد براون، ترجمه محمد عباسی، چاپ اول ۱۳۶۱، ج ۲، باب یازدهم، ص ۴۰۲.
  7. جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.
  8. سید محمد دامادی، شرح بر ترکیب بند جمال الدین عبدالرزاق در ستایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ص ۱۰۰.
  9. رضازاده، همان، ص ۱۸۴.
  10. اسکندری، محبوبه، صحیفه مینا، شیراز، انتشارات راهگشا ۱۳۸۶، ص ۲۶.
  11. رازی، همان.
  12. رضازاده، همان.
  13. دامادی، همان، صص ۷۰–۶۹.
  14. رضازاده، همان، ص ۱۸۲.
  15. جمال الدین محمد بن عبدالرزاق، همان.
  16. مهدوی، سید مصلح الدین، فرارات اصفهان، تصحیح اصغر منتظرالقائم، دانشگاه اصفهان ۱۳۸۱، ص ۲۰۹.