ایام الله

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ایّام اللّه» از تعابیر قرآنی است که اشاره به روزهاى بزرگ تاریخى هنگام پیدایش‌ نعمت‌ها یا عذاب‌هاى ویژه دارد. براى بزرگداشت چنین حوادثى که در روزهایى خاص رخ داده، به خدا نسبت داده‌ شده است.

واژه‌شناسی

«ایّام» جمع یوم، به معناى روز است و براى بزرگداشت حوادثى که در روزهایى خاص رخ داده، اعم از نعمت ها و بلاها، ظرف ظهور آنها به الله نسبت داده‌ مى‌شود.[۱] یوم در «ایام‌اللّه» با یوم ربوبى که با‌ هزار سال برابر‌ است (سوره حج/۲۲،۴۷؛ سوره سجده/۳۲،۵) و نیز با روزى که برابر با پنجاه هزار سال است (سوره معارج/۷۰،۴)، فرق‌ دارد.

این واژۀ ترکیبى، تنها دوبار در قرآن کریم به صراحت آمده است:

  • خداوند پس از آن که یکى از وظایف حضرت موسى علیه السلام را خارج ساختن قوم بنی اسرائیل از تاریکى به روشنایى مى‌شناساند، به یکى دیگر از مأموریت هاى مهم آن حضرت، یعنى یادآورى روزهاى خدا (ایام اللّه) به قوم خود اشاره کرده است: «... وَذَکِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَٰلِک لَآیاتٍ لِکلِّ صَبَّارٍ شَکورٍ».(سوره ابراهیم/۱۴،۵)
  • پروردگار در خطابى به رسول خدا صلى الله علیه وآله، به روش برخورد مؤمنان با کافران اشاره کرده و از آنها مى‌خواهد از کسانى که روزهاى سخت و ناگوار خدا (ایام اللّه) را باور ندارند درگذرند تا خداوند خود سزاى کردار بد ایشان را بدهد: «قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یغْفِرُوا لِلَّذِینَ لَا یرْجُونَ أَیامَ اللَّهِ لِیجْزِی قَوْمًا بِمَا کانُوا یکسِبُونَ». (سوره جاثیه/۴۵،۱۴)

شاید بتوان گفت آیاتى که به نحوى در مورد عذاب الهى و نابودى پیشینیان است، مربوط به این موضوع باشد، همان‌ گونه که برخى از مفسران، ایام موجود در آیه ۱۰۲ سوره یونس «فَهَل ینتَظِرونَ اِلاّ مِثلَ اَیامِ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِهِم...» را همانند «ایام‌اللّه» در آیه ۵ سوره ابراهیم دانسته‌اند.[۲] در این آیه خداوند با لحنى تهدیدآمیز به انتظار سرنوشتى همانند طغیانگران پیشین براى گروه بى‌ایمان اشاره مى‌کند.

تبیین ایام‌اللّه

گرچه برخى، «ایام الله» را یوم ربوبى دانسته‌اند[۳]؛ ولى مفسران ذیل آیه ۵ سوره ابراهیم/۱۴، نظریه هایی را مطرح کردند:

  • مراد از ایام‌اللّه، نعمت هاى الهى است؛ یعنى حوادث و وقایع مهمى از نعمت هاى الهى که براى پیامبران و امت هاى پیشین اتفاق افتاده است؛ مانند: رهایى قوم موسى علیه السلام از فرعون[۴]، فرستادن مَنّ (گز‌انگبین) و سَلْوى (بلدرچین) براى آنها و سایه‌افکندن ابر برایشان [۵]، بیرون آمدن قوم حضرت نوح علیه السلام از کشتى و برخوردارى آنان از برکات و رهایى حضرت ابراهیم علیه السلام از آتش.[۶]
  • مقصود از ایام‌اللّه، نقمت هاى الهى است؛ یعنى حوادث و وقایع مهمى از عذاب هاى الهى که براى امت هاى پیشین رخ داده است[۷]؛ مانند عذابى که بر قوم عاد، قوم ثمود[۸]، قوم حضرت نوح علیه السلام [۹] و نظایر آنها فرود آمد.
  • ایام‌اللّه اشاره به هر دو است، با این تعابیر: الف. مراد از ایام اللّه، سنن الهى و افعال او در حق بندگان است؛ خواه انعام باشد یا انتقام.[۱۰] ب. ترساندن از عذاب هایى که بر سر اقوام گذشته آمده است و یادآورى عفو الهى در مورد‌ دیگران.[۱۱]
  • همچنین ایام الله را ظهور سلطنت الهى دانسته اند؛ خواه با قهر و غلبه مانند روز مرگ و روز قیامت و روز عذاب، یا با ظهور رحمت و نعمت که در ایام دیگر به آن روشنى نبوده است.[۱۲]

برخى از مفسران نیز منافاتى بین این تفاسیر نمى‌بینند زیرا نعمت بر مؤمن در حکم نقمتِ بر کافر است و «ایام» مذکور براى قومى‌ نعمت و براى قومى دیگر نقمت است.[۱۳]

رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره سخن خدا: «وَذَکّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّه...» فرمود: مراد از روزهاى خداوند، نعمتها و بلاها و عذاب هاى خداوند‌ است.[۱۴]

در روایات، مصادیقى براى ایام اللّه ذکر شده‌است؛ در حدیثى از امام باقر علیه السلام نقل شده که ایام‌اللّه سه روز است: روز قیام قائم علیه السلام، روز رجعت و روز قیامت [۱۵] و از قول علی بن ابراهیم قمی به‌ جاى روز رجعت، روز مرگ آمده‌ است.[۱۶]

هدف از یادآورى روزهاى سرنوشت ساز انبیاى پیشین و چگونگى نجات مؤمنان و نابودى کافران، پندگیرى [۱۷] و هوشیارى ملت هاست و با الهام از همین پیام آسمانى است که خاطره روزهاى بزرگ تاریخ اسلام جاودانه شده است. [۱۸]

پانویس

  1. نثر طوبى، ج‌۲، ص‌۶۰۴‌.
  2. تفسیر قرطبى، ج‌۸‌، ص‌۲۴۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۴۴۹.
  3. شرح المنظومه، ج‌۲، ص‌۲۹۲.
  4. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۳۹؛ التبیان، ج‌۶‌، ص‌۲۷۴.
  5. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۴۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۸۴‌.
  6. نثر طوبى، ج‌۲، ص‌۶۰۴‌.
  7. تفسیر ماوردى، ج‌۳، ص‌۱۲۲؛ التبیان، ج‌۶‌، ص‌۲۷۴.
  8. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۳۹؛ التبیان، ج‌۶‌، ص‌۲۷۴.
  9. جامع‌البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۲۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۲۰۹.
  10. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۴۶۷.
  11. معانى القرآن، ج‌۲، ص‌۶۸.
  12. نثر طوبى، ج‌۲، ص‌۶۰۴‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۸.
  13. الصافى، ج‌۳، ص‌۸۰‌.
  14. الامالى، ص‌۴۹۱.
  15. الخصال، ج‌۱، ص‌۱۰۸.
  16. تفسیر قمى، ج‌۱، ص‌۳۹۷.
  17. تفسیر المنیر، ج‌۱۳، ص‌۲۰۹، ۲۱۲.
  18. تفسیر نمونه، ج‌۱۰، ص‌۲۷۵‌ـ‌۲۷۶.

منابع