منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

استغاثه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اِستغاثه» از واژگان قرآنی، به معنای فریاد‌رس‌خواهی و طلب یاری از خداوند در حال دشواری و سختی است. البته این واژه برای کمک­ خواستن از سایر انسانها نیز کاربرد دارد و منحصر به درخواست کمک از خدا نیست.

واژه‌شناسی

واژه «استغاثه»، مصدر باب استفعال از ریشه «غ‌‌.و‌‌.ث» به‌ معنای طلب نصرت و فریاد‌رس خواهی[۱] و استمداد در حال شدت و محنت است.[۲]

به گفته برخی، «غوث» در اصل، نجات دادن از ابتلا و محنت و قرار دادن شخص در پناه خود است. از این دیدگاه با دو قید «نجات دادن و در پناه خود قرار دادن» فرق میان اغاثه و انقاذ، تخلیص، اعانه، نصر، انجاء و تفریج روشن‌ می‌شود.[۳]

استغاثه عبارت است از ندایی که متوجه شخصی است که از دشواری و سختی واقع شده نجات می دهد و یا بر دفع آن قبل از وقوع، کمک و یاری می کند؛[۴] مانند جایی که متکلم برای نجات شخص در حال غرق شدن فریاد می زند: «یا لَلناسِ لِلغَریقِ»؛ در این مثال متکلم با ندای خود برای نجات غریق، از دیگران طلب کمک و یاری می کند. متکلم در استغاثه با استفاده از ساختار ندا، از شخصی طلب کمک و یاری می کند و در واقع این ندای خاص، نوعی ساختار لفظی برای طلب یاری و کمک خواستن است، اگر چه تحقق این معنا (استغاثه) با ساختار و الفاظ دیگری نیز ممکن است.

استغاثه در مباحث کلامی

حقیقت استغاثه -که شرط بندگی است-[۵] استمداد از خدا است، زیرا یگانه تأثیرگذار در عالم اوست و اگر از غیر وی (اولیای الهی) کاری ساخته است، به اذن او و به این جهت است که آنان مجاری فیض او هستند، بر این اساس رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یگانه حقیقتی که بدان‌ استغاثه می‌شود، خداوند است.[۶] نمونه آشکار استغاثه هنگامی است که انسان به بیماری سختی مبتلا می‌شود یا در امواج توفان دریا گرفتار می‌آید و دست خود را از همه جا کوتاه می‌بیند و به اقتضای فطرت توحیدی، این حقیقت را درمی‌یابد که در عالم، قدرتی هست که بتواند وی را در هر شرایطی که باشد نجات دهد. در‌ این‌ حالت، انسان با تضرّع و زاری، فقط به خدا استغاثه می‌کند.[۷]

البته این به معنای روا نبودن استغاثه به اولیای الهی نیست، زیرا انسان های کامل با توجه به مقام خلافت الهی خویش، در حکم «مستخلفٌ عنه» بوده و می‌توانند مورد استغاثه واقع شوند، از این‌ رو در منابع دینی دعاهایی وارد شده که در آنها از‌ اولیای‌ الهی، چون حضرت زهرا علیهاالسلام[۸] و امام‌ عصر عجل الله تعالی فرجه[۹] استغاثه می‌شود، پس شرک پنداشتن استغاثه به ارواح مقدس، نادرست بوده، از عدم فهم صحیح توحید افعالی ناشی می‌شود.[۱۰]

با این وجود، برخی فرق کلامی، هر نوع استغاثه و یاری خواستن و درخواست شفای مریض و ... از غیر خدا را ممنوع و شرک دانسته اند. اما موافقین استعانت و استغاثه از پیامبران، اولیاء و بزرگان دین، در جهت اثبات ادعای خود دلائل زیادی ذکر کرده‌اند از جمله: آیه 35 سوره مائده است که خدای متعال می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ»؛ ای کسانیکه ایمان آورده‌ايد از عقاب خدا بترسید و در طلب وسیله‌ای باشید که شما را به خداوند  نزدیک کند.

استغاثه در قرآن

مشتقّات واژه «استغاثه» در 4 آیه از قرآن کریم بار بکار رفته است:

  • استغاثه سپاهیان اسلام از خداوند در جنگ بدر: «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ» (سوره انفال، 9).
  • استغاثه پدر و مادر مؤمن به درگاه الهی، برای هدایت فرزند خود به راه راست و دوری وی از بی‌ایمانی: «وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» (سوره احقاف، 17).
  • استغاثه یکی از پیروان حضرت موسی علیه السلام از او در مقابل دشمن: «...فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ ...» (سوره قصص، 15).
  • استغاثه اهل جهنم برای نجات از عذاب: «...إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ...» (سوره کهف، ۲۹).

افزون بر این، از برخی موارد که در آن واژه‌هایی مانند: «صرخ» (سوره فاطر/35، 37)، «ندا» (سوره انبیاء/21، 76، 83، 87‌‌-88؛ سوره ص/38، 3؛ سوره نساء/4، 75)، «دعا» (سوره انعام/6، 63‌‌-64؛ سوره یونس/10، 12)، بکار رفته و همچنین از سیاق برخی آیات، مانند 214 سوره بقره، مفهوم استغاثه استفاده می‌شود. «جؤار» نیز که مشتقات آن در آیات 64‌‌-65 سوره مومنون و 53 سوره نحل آمده، به معنای بلند‌ کردن صدا به استغاثه و در محدوده بحث داخل‌ است.

در بسیاری از آیاتی که در آنها از استغاثه سخن به میان آمده، به‌ اجابت آن از سوی خداوند نیز تصریح شده‌ است. استغاثه سپاهیان اسلام در جنگ بدر، به اجابت خداوند مقرون شده و مؤمنان به وسیله خیل عظیمی از فرشتگان، امداد شدند: «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ». (سوره انفال/8‌، 9)

استغاثه حضرت‌ نوح علیه السلام نیز از دیگر مواردی است که با اجابت همراه شده و خداوند او و اهلش را از سختی بزرگ رهانید. آن حضرت هنگام گرفتارشدن به طوفان و در برابر قومش که منکر رسالت الهی او بودند، به درگاه خدا استغاثه و تقاضای کمک و پیروزی کرد: «وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ». (سوره انبیاء/21، 76) از جمله «الکَربِ العَظیم» استفاده می‌شود که ندای‌ نوح علیه السلام ندای عادی و عاری از استغاثه نبوده‌ است.[۱۱]

«فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ»؛ (سوره قمر/54،‌ 10) او به‌ درگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب [این قوم طغیانگر] شده‌ام. انتقام مرا از آنها بگیر. در این آیه نیز از جمله «أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ»، آمیخته بودن دعای نوح علیه السلام با‌ استغاثه استفاده می‌شود.[۱۲] استغاثه‌های حضرت‌ نوح علیه السلام سرانجام نتیجه بخشید و خداوند وی را بر قومی که منکر رسالتش بودند، با‌ غرق‌کردن آنها پیروز کرد. (سوره قمر/54، 11)

آیه 84 سوره انبیاء نیز به اجابت استغاثه حضرت ایّوب علیه السلام و برطرف شدن گرفتاری وی اشاره دارد: «وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ... × فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ...»؛ و‌ به یاد بیاور بنده ما ایّوب را هنگامی‌ که پروردگارش را خواند‌... . وی در طول زندگی خویش به بیماری شدید و طولانی دچار شد و به از دست دادن فرزندان و اموال مبتلا‌ گردید. در این حال به درگاه خدا استغاثه‌ کرد و خداوند، استغاثه و دعای او را اجابت فرمود و سلامتی، عافیت، فرزندان و اموالش را به وی بازگردانید.[۱۳] در این آیات، ندای حضرت ایوب با استغاثه همراه بوده است.[۱۴]

همچنین آیه 87 سوره انبیا، به اجابت استغاثه حضرت یونس علیه السلام (ذوالنون) و نجات وی از غم تصریح می‌کند: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مغاضباً... فَنادی فی الظُلمات أن لا إلهَ الّا انتَ سُبحانکَ انّی کنتُ مِن الظالمینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ...». حضرت یونس هنگامی که در برابر مقاومت قوم متکبّرش به ستوه آمد و از آنها فاصله گرفت، در قعر دریا در دل ماهی به وحدانیت خداوند ندا داد و رفع گرفتاری خویش را از خدا خواستار شد. (سوره انبیاء/21، 87‌‌-88)

«...‌وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ»؛ (سوره قلم/68، 48) و مانند صاحب ماهی [یونس] مباش [که در تقاضای مجازات قومش شتاب کرد و گرفتار مجازات ترک اَولی شد] در آن زمان که با‌ نهایت اندوه خدا را خواند. همان‌گونه که خداوند در پی استغاثه یونس در شکم ماهی او را نجات داد، مؤمنان را نیز هنگامی‌ که به درگاه خدا استغاثه کنند و او را بخوانند از رنج و بلا‌ می‌رهاند.[۱۵]به‌ طور کلّی، آیه 62 سوره نمل: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ...»، و نیز آیه «وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» (سوره انبیاء/21، 88) متضمّن این وعده است که خداوند استغاثه افراد مضطر و درمانده را اجابت می‌کند و مؤمنان را از غم و اندوه می‌رهاند.[۱۶] مضمون برخی از احادیث نیز که تکرار دعا را سبب برآمدن حاجت می‌داند، مؤیّد مطلب یاد شده است.[۱۷]

البته اجابت استغاثه شرایطی دارد، از این‌ رو استغاثه امّت هایی که پیامبران خویش را تکذیب کرده‌اند - به جز قوم حضرت یونس (سوره یونس/10، 98) -، هنگام ظاهرشدن عذاب الهی سودی به آنان نبخشیده است: «كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ» (سوره ص/38، 3) و استغاثه دوزخیانی که خروج از جهنم را با ناله از پروردگار خویش خواستار می‌شوند بی‌پاسخ می‌ماند: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ... وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا... فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ» (سوره فاطر/35، 36‌‌-37) یا با خطاب مخصوص به راندن سگ، رانده می‌شوند: «اخْسَؤُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ» (سوره مؤمنون/23، 108)، یا از استغاثه آنان به «جؤار» (صدایی که حیوانات وحشی هنگام گرفتاری، برای نجات بلند می‌کنند)[۱۸] تعبیر کرده و به صراحت به آنها می‌گویند: شما از ناحیه ما یاری نمی‌شوید: «حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ × لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ» (سوره مومنون/23، 64‌‌-65).

پانویس

  1. مفردات، ص617، «غوث»؛ فرهنگ معارف اسلامی، ص‌177؛ الموسوعة الذهبیه، ص‌275.
  2. مقاییس اللغه، ج‌4، ص‌400.
  3. التحقیق، ج‌7، ص‌278، «غوث».
  4. حسن، عباس؛ النحو الوافی، ج4، ص 68.
  5. کشف‌الاسرار، ج‌4، ص‌23.
  6. کنزالعمال، ج‌10، ص‌373؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌2، ص‌1360.
  7. مجمع‌البیان، ج‌6‌، ص‌564.
  8. ‌بحارالانوار، ج‌99، ص‌254؛ مکارم‌الاخلاق، ص‌330.
  9. بحارالانوار، ج‌99، ص‌243‌‌-247.
  10. الملل والنحل، ج‌4، ص‌78‌‌-84.
  11. التبیان، ج‌7، ص‌267.
  12. جامع‌البیان، مج‌13، ج‌27، ص‌122.
  13. المیزان، ج‌14، ص‌314.
  14. جامع‌البیان، مج‌12، ج‌23، ص‌196.
  15. همان، مج‌10، ج‌17، ص‌107.
  16. مجمع‌البیان، ج7، ص97؛ روض‌الجنان، ج‌13، ص‌276؛ المیزان، ج‌14، ص‌315.
  17. الکافی، ج‌2، ص‌475.
  18. مجمع‌البیان، ج7، ص‌178؛ المیزان، ج‌15، ص44.

منابع