منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوطلحه انصاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
+
{{خوب}}
 +
'''«ابوطلحه زید بن سهل ‌انصارى»'''، از [[صحابی|اصحاب]] مشهور [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) بود و در [[بیعت عقبه|بیعت عقبه]] دوم حضور یافت و به [[اسلام]] گروید و از نقیبان دوازده‌گانه شد. او از تیراندازان برجستۀ صدر اسلام بود و در همه [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] رسول اکرم حضور مؤثری داشت.
  
زيد بن سهل ‌بن اسود بن حزام انصارى خزرجى<ref>المعارف، ص‌ 271.</ref> از اصحاب پيامبر.
+
==زندگی‌نامه==
 +
ابوطلحه زید بن سهل ‌بن اسود بن حزام انصارى خزرجى<ref>المعارف، ص‌ ۲۷۱.</ref> از تیره بنى‌نجار و همسرش ام‌سُلَیم مادر [[انس بن مالک|انس‌ بن ‌مالک]] است.<ref>همان.</ref> وى در [[بیعت عقبه|بیعت عقبه]] دوم حضور یافت و به [[اسلام]] گروید و از نقیبان دوازده گانه<ref>الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۳۸۳؛ تهذیب الکمال، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۵.</ref> شد و پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله او را با ارقم بن ابی ارقم<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۳.</ref> و به نقلى ابوعبیده برادر کرد.<ref>اسدالغابه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۱.</ref>
  
ابوطلحه از تيره بنى‌نجار و همسرش ام‌سُلَيم مادر انس‌ بن ‌مالك است.<ref>همان.</ref> وى در بيعتِ عقبه دوم حضور يافت و به [[اسلام]] گرويد و از نقيبان<ref>الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 383؛ تهذيب الكمال، ج‌ 10، ص‌ 75.</ref> شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم<ref>الطبقات، ج ص 383.</ref> و به نقلى ابوعبيده برادر كرد.<ref>اسدالغابه، ج‌ 2، ص‌ 361.</ref>
+
ابوطلحه از تیراندازان زبردست بود. در [[جنگ بدر]] حضور یافت<ref>جمهرة انساب ‌العرب، ص‌ ۳۴۷.</ref> و در [[غزوه احد|جنگ اُحُد]] پیشاپیش [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله تیر مى‌انداخت. او صداى مهیبى داشت؛ از این‌رو پیامبر درباره‌اش فرمود: نهیب ابوطلحه بر دشمن، از نیروى ۱۰۰ مرد بهتر‌ است.<ref>الاستیعاب، ج ‌۴، ص‌ ۲۶۱؛ المغازى، ج‌ ۱، ص ۲۴۲‌ـ‌۲۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۳‌ـ‌۳۸۴.</ref>
  
ابوطلحه از تيراندازان زبردست بود. در بدر حضور يافت<ref>جمهرة انساب ‌العرب، ص‌ 347.</ref> و در اُحُد پيشاپيش [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله تير مى‌انداخت. او صداى مهيبى داشت؛ از اين‌رو پيامبر درباره‌اش فرمود: نهيب ابوطلحه بر دشمن، از نيروى 100 مرد بهتر‌است.<ref>الاستيعاب، ج ‌4، ص‌ 261؛ المغازى، ج‌ 1، ص 242‌ـ‌243؛ الطبقات، ج ص 383‌ـ‌384.</ref>
+
به گفته خودش، در [[جنگ خیبر]] دوشادوش رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله بوده<ref>الطبقات، ج ۳، ص‌ ۳۸۵.</ref> و در [[غزوه حنین]] ۲۰ نفر از مشرکان را از پاى درآورده و وسایلشان را از آنِ خود ساخته است.<ref>المعارف، ص ۲۷۱؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۴؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۶۱.</ref>
  
به گفته خودش، در جنگ خيبر دوشادوش [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه و آله بوده<ref>الطبقات، ج 3، ص‌ 385.</ref> و در غزوه حنين 20 نفر از مشركان را از پاى درآورده و وسايلشان را از آنِ خود ساخته است.<ref>المعارف، ص 271؛ الطبقات، ج 3، ص 384؛ الاستيعاب، ج 4، ص 261.</ref>
+
ابوطلحه اهل [[انفاق]] بود؛ گفته‌اند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پیامبر براى ایشان غذایى تهیه کرد و حضرت را به آن فراخواند. پیامبر نیز با دست مبارک خود آن غذاى اندک را میان [[صحابی|اصحاب]] قسمت کرد و همه سیر شدند.<ref>صحیح البخارى، ج‌ ۴، ص‌ ۲۰۶‌ـ‌۲۰۷؛ صحیح مسلم، ج‌ ۷، ص ۱۶۱.</ref>
  
گفته‌اند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پيامبر براى ايشان غذايى تهيه كرد و حضرت را به آن فراخواند. پيامبر نيز با دست مبارك خود آن غذاى اندك را ميان اصحاب قسمت كرد و همه سير شدند.<ref>صحيح البخارى، ج‌ ص‌ 206‌ـ‌207؛ صحيح مسلم، ج‌ 7، ص 161.</ref>
+
به نقلى او پس از نزول آیه {{متن قرآن|«لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...»}}؛ هرگز به نیکوکارى نمى‌رسید؛ مگر این‌که از آنچه دوست دارید، انفاق کنید. ([[سوره آل ‌عمران]]، ۹۲) نخلستان آبادى را که روبروى [[مسجد]] [[مدینه]] داشت به پیامبر واگذاشت و به پیشنهاد حضرت، آن را براى خویشانش [[وقف]] کرد.<ref>صحیح البخارى، ج‌ ۳، ص‌ ۲۵۸؛ روض‌الجنان، ج ‌۴، ص‌ ۴۲۷.</ref>  
  
به نقلى او پس از نزول آيه {{متن قرآن|«لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...»}}؛ هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى‌رسيد؛ مگر اين‌كه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد. ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 92)
+
ابوطلحه از ‌جمله راویان [[حدیث]] پیامبر است؛<ref> تهذیب‌الکمال، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۵.</ref> پسرش عبدالله و نواده‌اش اسحاق بن عبدالله و [[انس بن مالک]] و عده‌ای دیگر نیز از او روایت کرده‌اند.<ref>ابن‌عساکر، ۶ / ۶۰۸؛ احمد بن حنبل، ۴ / ۲۸-۳۰.</ref>
  
نخلستان آبادى را كه روبروى مسجد مدينه داشت به پيامبر واگذاشت و به پيشنهاد حضرت، آن را براى خويشانش وقف كرد.<ref>صحيح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 258؛ روض‌الجنان، ج ‌4، ص‌ 427.</ref> وى از ‌جمله راويان [[حديث]] پيامبر است.<ref> تهذيب‌الكمال، ج‌ 10، ص‌ 75.</ref>
+
ابوطلحه بسیار [[روزه]] مى‌گرفت و گفته‌اند: بعد از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت رسول خدا]] (ص) ۴۰ سال زیست و تا آخر عمر جز در بیماری و سفر و [[عید فطر|عید فطر]] و [[عید قربان|قربان]] روزه بود.<ref>الطبقات، ج ۳، ص‌ ۳۸۴.</ref>  
  
بر اساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.<ref>اسدالغابه، ج‌ ص‌ 361.</ref> قبر پيامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.<ref>تاريخ يعقوبى، ج‌ ص‌ 114؛ اسدالغابه، ج‌ 2، ص‌ 361.</ref> وى در زمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بسيار روزه مى‌گرفت و پس از او تا آخر عمر جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.<ref>الطبقات، ج 3، ص‌ 384.</ref>
+
بر اساس نقلى، پیامبر در واپسین روزهاى عمر خود به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.<ref>اسدالغابه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۱.</ref> [[قبر]] پیامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.<ref>تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۴؛ اسدالغابه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۱.</ref>
  
صاحب قاموس‌الرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مى‌شمارد.<ref>قاموس الرجال، ج‌ ص‌ 552‌ـ‌553.</ref> به گفته ابن ‌ابى ‌الحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على عليه‌السلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد ‌بن ابى ‌وقاص و عبدالرحمن‌ بن عوف به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانه‌اى جمع كند و سه روز به آن‌ها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آن‌ها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنين اگر پس از سه روز آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج‌ ص‌ 146.</ref>
+
صاحب [[قاموس الرجال شوشتری (کتاب)|قاموس‌الرجال]] به علت گفتار و رفتارى که در خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] از او سرزده، روایات او را [[حدیث ضعیف|ضعیف]] مى‌شمارد.<ref>قاموس الرجال، ج‌ ۴، ص‌ ۵۵۲‌ـ‌۵۵۳.</ref> به گفته [[ابن ابی الحدید|ابن ‌ابى ‌الحدید]] عمر در واپسین ساعات عمرش با تعیین [[شورای شش نفره خلافت|شورایى شش نفره]] مرکب از [[امام علی علیه السلام|على]] علیه‌السلام، [[عثمان]]، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]]، [[زبیر بن عوام|زبیر]]، [[سعد ‌بن ابی ‌وقاص]] و عبدالرحمن بن عوف به ابوطلحه فرمان داد با همراهى ۵۰ مرد مسلح این ۶ نفر را در خانه‌اى جمع کند و سه روز به آن‌ها مهلت دهد تا یکى را از میان خودشان به عنوان خلیفه انتخاب کنند و چنانچه ۴ نفر از آنان یا سه نفر که عبدالرحمن در میان آن‌ها باشد بر امرى اتفاق و دیگران مخالفت کردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنین اگر پس از سه روز آنان امر خلافت را تعیین نکردند، آنان را گردن بزند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۶.</ref> ابوطلحه نیز ‌سوگند یاد‌ کرد بیش از سه روز به آنان مهلت ‌ندهد.<ref> قاموس الرجال، ج‌ ۴، ص‌ ۵۵۲.</ref>  
  
ابوطلحه نيز ‌سوگند ياد‌ كرد بيش از سه روز به آنان مهلت ‌ندهد.<ref> قاموس الرجال، ج‌ 4، ص‌ 552.</ref> برخى وفاتش را سال 34 هجرى در 70 سالگى در [[مدينه]] دانسته و گفته‌اند: عثمان ‌بن ‌عفان بر جنازه‌اش [[نماز]] خوانده؛<ref>الطبقات، ج‌ ص‌ 385؛ المعارف، ص‌ 271.</ref> اما اهل بصره معتقدند كه در سفرى دريايى در كشتى مرده و پس از 7 روز بدون آن كه جسدش تغيير كند، در جزيره‌اى مدفون شده است.<ref>الطبقات، ج ص‌ 385؛ تهذيب‌الكمال، ج 10، ص‌ 76.</ref>
+
برخى وفات ابوطلحه را سال ۳۴ هجرى در ۷۰ سالگى در [[مدینه]] دانسته و گفته‌اند: [[عثمان بن عفان|عثمان ‌بن ‌عفان]] بر جنازه‌اش [[نماز میت|نماز]] خوانده؛<ref>الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۳۸۵؛ المعارف، ص‌ ۲۷۱.</ref> اما اهل [[بصره]] معتقدند که در سفرى دریایى در کشتى مرده و پس از ۷ روز بدون آن که جسدش تغییر کند، در جزیره‌اى مدفون شده است.<ref>الطبقات، ج ۳، ص‌ ۳۸۵؛ تهذیب‌الکمال، ج ۱۰، ص‌ ۷۶.</ref> با توجه به اینکه به گفتۀ بعضی از مورخان، ابوطلحه ۴۰ سال بعد از پیامبر (ص) زیسته بوده، به نظر می‌رسد وفات او در ۷۰ سالگی و در ۵۰ یا ۵۱ قمری بوده است.
  
وفات او را سال‌هاى 32، 33 و 51 نيز گفته‌اند.<ref>اسدالغابه، ج‌ 2، ص‌ 362.</ref> به نقلى ابوزرعه دمشقى وفات او را در شام دانسته است.<ref> تهذيب‌الكمال، ج 10، ص‌ 76.</ref>
+
==ابوطلحه در شأن نزول==
 
 
'''ابوطلحه در شأن نزول:'''
 
 
 
# ‌قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آن‌ها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شبِ پس از حادثه اُحد بر آن‌ها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمان‌هاى نادرستى مى‌بردند. خداوند مى‌فرمايد: {{متن قرآن|«ثُمَّ اَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا يَغشى طَـائِفَةً مِنكُم و طَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم يَظُنّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجهِلِيَّةِ‌...»}}. ([[سوره آل ‌عمران]]/3،154) در نقلى از ابوطلحه وى خود را از ‌جمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده<ref>جامع‌البيان، مج 3، ج 4، ص 187ـ188؛ روض‌الجنان، ج‌ 5، ص‌ 114؛ روح‌المعانى، مج‌ 3، ج‌ 4، ص‌ 155.</ref> و خود را از گروه اول شمرده است.
 
# بنا به روايت ابوهريره، مردى خدمت [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه و آله رسيد و از حضرت خواست تا او را مهمان كند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش كرد كه از مهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نيكويى پذيرايى كند. بچه‌ها را خواباندند؛ سپس به بهانه‌اى چراغ را خاموش و وانمود كردند كه با مهمان غذا مى‌خورند. فرداى آن شب پس از اظهار خرسندى پيامبر از عمل آن‌ها، خداوند اين آيه را نازل كرد:<ref>جامع البيان، مج‌ 14، ج‌ 28، ص‌ 55.</ref> {{متن قرآن|«...‌و يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو‌كانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون‌...‌»}}؛ ...‌و ‌(مهاجران را) بر خود مقدم مى‌دارند؛ هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند. كسانى‌ كه نفس خويش را از بخل و حرص باز‌داشته‌اند، رستگاران‌اند. ([[سوره حشر]]/59،9)؛ ليكن عبدالله‌ بن مسعود نزول اين آيه و داستان پيش گفته را با شرحى بيشتر در مورد على صلی الله علیه و آله مى‌داند.<ref>روض الجنان، ج‌ 19، ص‌ 123.</ref>
 
# گروهى از مسلمانان از ‌جمله ابوطلحه در منزل سعد بن ‌ابى‌ وقاص گرد آمدند، غذايى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر كردند تا بنوشند كه آيه {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَيسِرُ والاَنصابُ والاَزلمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّكُم تُفلِحون»}}. ([[سوره مائده]]/5،90) نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.<ref>مناقب، ج‌ 2، ص‌ 203‌ـ‌204.</ref>
 
 
 
از شأن نزول اين آيه استفاده مى‌شود كه ابوطلحه، پس از نزول آيات قبلى تحريم شراب مانند {{متن قرآن|«يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ‌...»}} ([[سوره بقره]]/2،219) همچنان از نوشيدن شراب دست نكشيده بود؛ چنان [[علامه طباطبايى]] مى‌گويد: از ذيل آيات 90‌ـ‌91 [[سوره مائده]]/5 استفاده مى‌شود برخى مسلمانان بعد از شنيدن {{متن قرآن|«يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ‌...»}}. (سوره بقره/2،219)
 
 
 
باز ‌هم از ميگسارى دست برنداشته بودند تا آيه‌ 90 سوره مائده/5 نازل شد.<ref>الميزان، ج ‌2، ص‌ 195.</ref> به نقلى، پس از نزول آيه پيشين ابوطلحه دستور داد همه شراب‌هاى موجود در خانه‌اش را بيرون بريزند.<ref>صحيح البخارى، ج‌ 6، ص‌ 301؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 162.</ref>
 
  
 +
*[[قرآن]]، مسلمانان را پس از [[غزوه احد|جنگ اُحُد]] به دو دسته تقسیم کرد: گروهى مؤمن که خداوند بر آن‌ها آرامش نازل کرد و نشانه آن خواب سبکى بود که شبِ پس از حادثه اُحد بر آن‌ها عارض شد و گروهى [[نفاق|منافق]] که به فکر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمان‌هاى نادرستى مى‌بردند. خداوند مى‌فرماید: {{متن قرآن|«ثُمَّ اَنزَلَ عَلَیکم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا یغشى طَـائِفَةً مِنکم و طَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم یظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَ الحَقِّ ظَنَّ الجهِلِیةِ‌...»}}. ([[سوره آل ‌عمران]]، ۱۵۴) در نقلى از ابوطلحه وى خود را از ‌جمله کسانى دانسته که خواب سبک بر او عارض شده<ref>جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۸۷ـ۱۸۸؛ روض‌الجنان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۱۴؛ روح‌المعانى، مج‌ ۳، ج‌ ۴، ص‌ ۱۵۵.</ref> و خود را از گروه اول شمرده است.
 +
*بنا به روایت [[ابوهریره]]، مردى خدمت [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه و آله رسید و از حضرت خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش کرد که از مهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نیکویى پذیرایى کند. بچه‌ها را خواباندند؛ سپس به بهانه‌اى چراغ را خاموش و وانمود کردند که با مهمان غذا مى‌خورند. فرداى آن شب پس از اظهار خرسندى پیامبر از عمل آن‌ها، خداوند این آیه را نازل کرد:<ref>جامع البیان، مج‌ ۱۴، ج‌ ۲۸، ص‌ ۵۵.</ref> {{متن قرآن|«...‌و یؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو‌کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِک هُمُ المُفلِحون‌...‌»}}؛ ...‌ و ‌(مهاجران را) بر خود مقدم مى‌دارند؛ هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند. کسانى‌ که نفس خویش را از بخل و حرص باز‌داشته‌اند، رستگارانند ([[سوره حشر]]، ۹)؛ لیکن [[عبدالله بن مسعود|عبدالله‌ بن مسعود]] نزول این آیه و داستان پیش گفته را با شرحى بیشتر در مورد [[امام على]] علیه السلام مى‌داند.<ref>روض الجنان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۲۳.</ref>
 +
*گروهى از مسلمانان از ‌جمله ابوطلحه در منزل [[سعد بن ‌ابی وقاص|سعد بن ‌ابى‌ وقاص]] گرد آمدند، غذایى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر کردند تا بنوشند که آیه {{متن قرآن|«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَیسِرُ والاَنصابُ والاَزلمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّکم تُفلِحون»}} ([[سوره مائده]]، ۹۰) نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام کرد.<ref>مناقب، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۳‌ـ‌۲۰۴.</ref> از [[شأن نزول]] این آیه استفاده مى‌شود که ابوطلحه، پس از نزول آیات قبلى تحریم شراب مانند {{متن قرآن|«یسـَلونَک عَنِ الخَمرِ والمَیسِرِ قُل فیهِما اِثمٌ کبیرٌ‌...»}} ([[سوره بقره]]، ۲۱۹) همچنان از نوشیدن شراب دست نکشیده بود؛ چنان [[علامه طباطبایى]] مى‌گوید: از ذیل آیات ۹۰‌ـ‌۹۱ [[سوره مائده]] استفاده مى‌شود برخى مسلمانان بعد از شنیدن {{متن قرآن|«یسـَلونَک عَنِ الخَمرِ والمَیسِرِ قُل فیهِما اِثمٌ کبیرٌ‌...»}} (سوره بقره، ۲۱۹) باز ‌هم از [[شراب خواری|میگسارى]] دست برنداشته بودند تا آیه‌ ۹۰ سوره مائده نازل شد.<ref>المیزان، ج ‌۲، ص‌ ۱۹۵.</ref> به نقلى، پس از نزول آیه پیشین، ابوطلحه دستور داد همه شراب‌هاى موجود در خانه‌اش را بیرون بریزند.<ref>صحیح البخارى، ج‌ ۶، ص‌ ۳۰۱؛ الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۲.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 29-32.
+
* دائرة المعارف قرآن کریم، محمد خراسانى، ج ۲، ص ۲۹-۳۲.
 
+
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/226717/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B7%D9%84%D8%AD%D9%87 "ابوطلحه"، دائرة المعارف بزرگ اسلامی].
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۷

«ابوطلحه زید بن سهل ‌انصارى»، از اصحاب مشهور پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود و در بیعت عقبه دوم حضور یافت و به اسلام گروید و از نقیبان دوازده‌گانه شد. او از تیراندازان برجستۀ صدر اسلام بود و در همه غزوات رسول اکرم حضور مؤثری داشت.

زندگی‌نامه

ابوطلحه زید بن سهل ‌بن اسود بن حزام انصارى خزرجى[۱] از تیره بنى‌نجار و همسرش ام‌سُلَیم مادر انس‌ بن ‌مالک است.[۲] وى در بیعت عقبه دوم حضور یافت و به اسلام گروید و از نقیبان دوازده گانه[۳] شد و پس از هجرت، پیامبر صلی الله علیه و آله او را با ارقم بن ابی ارقم[۴] و به نقلى ابوعبیده برادر کرد.[۵]

ابوطلحه از تیراندازان زبردست بود. در جنگ بدر حضور یافت[۶] و در جنگ اُحُد پیشاپیش رسول خدا صلی الله علیه و آله تیر مى‌انداخت. او صداى مهیبى داشت؛ از این‌رو پیامبر درباره‌اش فرمود: نهیب ابوطلحه بر دشمن، از نیروى ۱۰۰ مرد بهتر‌ است.[۷]

به گفته خودش، در جنگ خیبر دوشادوش رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله بوده[۸] و در غزوه حنین ۲۰ نفر از مشرکان را از پاى درآورده و وسایلشان را از آنِ خود ساخته است.[۹]

ابوطلحه اهل انفاق بود؛ گفته‌اند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پیامبر براى ایشان غذایى تهیه کرد و حضرت را به آن فراخواند. پیامبر نیز با دست مبارک خود آن غذاى اندک را میان اصحاب قسمت کرد و همه سیر شدند.[۱۰]

به نقلى او پس از نزول آیه «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...»؛ هرگز به نیکوکارى نمى‌رسید؛ مگر این‌که از آنچه دوست دارید، انفاق کنید. (سوره آل ‌عمران، ۹۲) نخلستان آبادى را که روبروى مسجد مدینه داشت به پیامبر واگذاشت و به پیشنهاد حضرت، آن را براى خویشانش وقف کرد.[۱۱]

ابوطلحه از ‌جمله راویان حدیث پیامبر است؛[۱۲] پسرش عبدالله و نواده‌اش اسحاق بن عبدالله و انس بن مالک و عده‌ای دیگر نیز از او روایت کرده‌اند.[۱۳]

ابوطلحه بسیار روزه مى‌گرفت و گفته‌اند: بعد از رحلت رسول خدا (ص) ۴۰ سال زیست و تا آخر عمر جز در بیماری و سفر و عید فطر و قربان روزه بود.[۱۴]

بر اساس نقلى، پیامبر در واپسین روزهاى عمر خود به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.[۱۵] قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.[۱۶]

صاحب قاموس‌الرجال به علت گفتار و رفتارى که در خلافت عمر از او سرزده، روایات او را ضعیف مى‌شمارد.[۱۷] به گفته ابن ‌ابى ‌الحدید عمر در واپسین ساعات عمرش با تعیین شورایى شش نفره مرکب از على علیه‌السلام، عثمان، طلحه، زبیر، سعد ‌بن ابی ‌وقاص و عبدالرحمن بن عوف به ابوطلحه فرمان داد با همراهى ۵۰ مرد مسلح این ۶ نفر را در خانه‌اى جمع کند و سه روز به آن‌ها مهلت دهد تا یکى را از میان خودشان به عنوان خلیفه انتخاب کنند و چنانچه ۴ نفر از آنان یا سه نفر که عبدالرحمن در میان آن‌ها باشد بر امرى اتفاق و دیگران مخالفت کردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنین اگر پس از سه روز آنان امر خلافت را تعیین نکردند، آنان را گردن بزند.[۱۸] ابوطلحه نیز ‌سوگند یاد‌ کرد بیش از سه روز به آنان مهلت ‌ندهد.[۱۹]

برخى وفات ابوطلحه را سال ۳۴ هجرى در ۷۰ سالگى در مدینه دانسته و گفته‌اند: عثمان ‌بن ‌عفان بر جنازه‌اش نماز خوانده؛[۲۰] اما اهل بصره معتقدند که در سفرى دریایى در کشتى مرده و پس از ۷ روز بدون آن که جسدش تغییر کند، در جزیره‌اى مدفون شده است.[۲۱] با توجه به اینکه به گفتۀ بعضی از مورخان، ابوطلحه ۴۰ سال بعد از پیامبر (ص) زیسته بوده، به نظر می‌رسد وفات او در ۷۰ سالگی و در ۵۰ یا ۵۱ قمری بوده است.

ابوطلحه در شأن نزول

  • قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسیم کرد: گروهى مؤمن که خداوند بر آن‌ها آرامش نازل کرد و نشانه آن خواب سبکى بود که شبِ پس از حادثه اُحد بر آن‌ها عارض شد و گروهى منافق که به فکر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمان‌هاى نادرستى مى‌بردند. خداوند مى‌فرماید: «ثُمَّ اَنزَلَ عَلَیکم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا یغشى طَـائِفَةً مِنکم و طَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم یظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَ الحَقِّ ظَنَّ الجهِلِیةِ‌...». (سوره آل ‌عمران، ۱۵۴) در نقلى از ابوطلحه وى خود را از ‌جمله کسانى دانسته که خواب سبک بر او عارض شده[۲۲] و خود را از گروه اول شمرده است.
  • بنا به روایت ابوهریره، مردى خدمت رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله رسید و از حضرت خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش کرد که از مهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نیکویى پذیرایى کند. بچه‌ها را خواباندند؛ سپس به بهانه‌اى چراغ را خاموش و وانمود کردند که با مهمان غذا مى‌خورند. فرداى آن شب پس از اظهار خرسندى پیامبر از عمل آن‌ها، خداوند این آیه را نازل کرد:[۲۳] «...‌و یؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو‌کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِک هُمُ المُفلِحون‌...‌»؛ ...‌ و ‌(مهاجران را) بر خود مقدم مى‌دارند؛ هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند. کسانى‌ که نفس خویش را از بخل و حرص باز‌داشته‌اند، رستگارانند (سوره حشر، ۹)؛ لیکن عبدالله‌ بن مسعود نزول این آیه و داستان پیش گفته را با شرحى بیشتر در مورد امام على علیه السلام مى‌داند.[۲۴]
  • گروهى از مسلمانان از ‌جمله ابوطلحه در منزل سعد بن ‌ابى‌ وقاص گرد آمدند، غذایى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر کردند تا بنوشند که آیه «یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَیسِرُ والاَنصابُ والاَزلمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّکم تُفلِحون» (سوره مائده، ۹۰) نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام کرد.[۲۵] از شأن نزول این آیه استفاده مى‌شود که ابوطلحه، پس از نزول آیات قبلى تحریم شراب مانند «یسـَلونَک عَنِ الخَمرِ والمَیسِرِ قُل فیهِما اِثمٌ کبیرٌ‌...» (سوره بقره، ۲۱۹) همچنان از نوشیدن شراب دست نکشیده بود؛ چنان علامه طباطبایى مى‌گوید: از ذیل آیات ۹۰‌ـ‌۹۱ سوره مائده استفاده مى‌شود برخى مسلمانان بعد از شنیدن «یسـَلونَک عَنِ الخَمرِ والمَیسِرِ قُل فیهِما اِثمٌ کبیرٌ‌...» (سوره بقره، ۲۱۹) باز ‌هم از میگسارى دست برنداشته بودند تا آیه‌ ۹۰ سوره مائده نازل شد.[۲۶] به نقلى، پس از نزول آیه پیشین، ابوطلحه دستور داد همه شراب‌هاى موجود در خانه‌اش را بیرون بریزند.[۲۷]

پانویس

  1. المعارف، ص‌ ۲۷۱.
  2. همان.
  3. الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۳۸۳؛ تهذیب الکمال، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۵.
  4. الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۳.
  5. اسدالغابه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۱.
  6. جمهرة انساب ‌العرب، ص‌ ۳۴۷.
  7. الاستیعاب، ج ‌۴، ص‌ ۲۶۱؛ المغازى، ج‌ ۱، ص ۲۴۲‌ـ‌۲۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۳‌ـ‌۳۸۴.
  8. الطبقات، ج ۳، ص‌ ۳۸۵.
  9. المعارف، ص ۲۷۱؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۴؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۶۱.
  10. صحیح البخارى، ج‌ ۴، ص‌ ۲۰۶‌ـ‌۲۰۷؛ صحیح مسلم، ج‌ ۷، ص ۱۶۱.
  11. صحیح البخارى، ج‌ ۳، ص‌ ۲۵۸؛ روض‌الجنان، ج ‌۴، ص‌ ۴۲۷.
  12. تهذیب‌الکمال، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۵.
  13. ابن‌عساکر، ۶ / ۶۰۸؛ احمد بن حنبل، ۴ / ۲۸-۳۰.
  14. الطبقات، ج ۳، ص‌ ۳۸۴.
  15. اسدالغابه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۱.
  16. تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۴؛ اسدالغابه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۱.
  17. قاموس الرجال، ج‌ ۴، ص‌ ۵۵۲‌ـ‌۵۵۳.
  18. شرح نهج البلاغه، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۶.
  19. قاموس الرجال، ج‌ ۴، ص‌ ۵۵۲.
  20. الطبقات، ج‌ ۳، ص‌ ۳۸۵؛ المعارف، ص‌ ۲۷۱.
  21. الطبقات، ج ۳، ص‌ ۳۸۵؛ تهذیب‌الکمال، ج ۱۰، ص‌ ۷۶.
  22. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۸۷ـ۱۸۸؛ روض‌الجنان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۱۴؛ روح‌المعانى، مج‌ ۳، ج‌ ۴، ص‌ ۱۵۵.
  23. جامع البیان، مج‌ ۱۴، ج‌ ۲۸، ص‌ ۵۵.
  24. روض الجنان، ج‌ ۱۹، ص‌ ۱۲۳.
  25. مناقب، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۳‌ـ‌۲۰۴.
  26. المیزان، ج ‌۲، ص‌ ۱۹۵.
  27. صحیح البخارى، ج‌ ۶، ص‌ ۳۰۱؛ الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۲.

منابع