ابوالفضل بلعمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن رده های جدید)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
 
'''كلمات كليدي: تاريخ، سامانيان، خاندان بلعمي، ابوالفضل بلعمي'''
 
  
 
==ولادت==
 
==ولادت==
  
محمد بن عبيدالله بن محمد مشهور به ابوالفضل بلعمي در سال 229 هجري متولد شد.<ref>بغدادي، اسماعيل باشا، هديه العارفين، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا، ج2، ص 34.</ref> وي منسوب به شهر «بلعم» از شهرهاي ديار روم<ref>حموي، ياقوت، معجم البلدان، بيروت، دارصادر، 1995، دوم، ج1، ص 485.</ref> مي­باشد.<ref>ابن ماكولا، اكمال الكمال، داراحياء التراث العربي، بي جا، بي تا، ج7، ص 278.</ref> جدّ وي، رجاء بن معبد تميمي هنگام حمله مسلمه بن عبدالملك به بلاد روم، به همراه وي به آنجا رفت و در همان جا ساكن شد و نسل او در آن منطقه تداوم يافت.<ref>ذهبي، تاريخ الاسلام، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407، ج24، ص 272 و ذهبي، سير اعلام النبلاء، بيروت، موسسه الرسالة، 1413، ج15، ص 291.</ref>
+
محمد بن عبیدالله بن محمد مشهور به ابوالفضل بلعمی در سال 229 هجری متولد شد.<ref>بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، ج2، ص 34.</ref> وی منسوب به شهر «بلعم» از شهرهای دیار روم<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، 1995، دوم، ج1، ص 485.</ref> می باشد.<ref>ابن ماكولا، اكمال الكمال، داراحیاء التراث العربی، بی جا، بی تا، ج7، ص 278.</ref> جدّ وی، رجاء بن معبد تمیمی هنگام حمله مسلمه بن عبدالملك به بلاد روم، به همراه وی به آنجا رفت و در همان جا ساكن شد و نسل او در آن منطقه تداوم یافت.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالكتاب العربی، 1407، ج24، ص 272 و ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرسالة، 1413، ج15، ص 291.</ref>
  
همچنین آورده­اند که جد او «بهار» (بهار بن خالد بن مغيث) نام داشته است. بهار از شجاعان قبيله تميم بوده كه در سپاه قتيبة بن مسلم به مرو آمده و در منطقه­اي به نام «بلعمان» ساكن شده است و به همين جهت به او بلعمي مي­گويند.<ref>سمعاني، عبدالكريم، الانساب، بيروت، دارالجنان، 1408، اول، ج1، ص 391.</ref>
+
همچنین آورده اند که جد او «بهار» (بهار بن خالد بن مغیث) نام داشته است. بهار از شجاعان قبیله تمیم بوده كه در سپاه قتیبة بن مسلم به مرو آمده و در منطقه ای به نام «بلعمان» ساكن شده است و به همین جهت به او بلعمی می گویند.<ref>سمعانی، عبدالكریم، الانساب، بیروت، دارالجنان، 1408، اول، ج1، ص 391.</ref>
  
در مقدمه تاريخ نامه طبري به نقل از سمعاني آمده است: «وي از مردم بخارا است و احفاد او تا امروز (يعني روزگار سمعاني سال 505) به بخارا بر جاي مانده­اند».<ref>بلعمي، تاريخ نامه طبري، تحقيق محمد روشن، تهران، سروش، 1318، دوم، مقدمه ص 16.</ref>
+
در مقدمه تاریخ نامه طبری به نقل از سمعانی آمده است: «وی از مردم بخارا است و احفاد او تا امروز (یعنی روزگار سمعانی سال 505) به بخارا بر جای مانده اند».<ref>بلعمی، تاریخ نامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، سروش، 1318، دوم، مقدمه ص 16.</ref>
  
==وزارت بلعمي==
+
==وزارت بلعمی==
  
خاندان بلعمي شايد پس از برمكيان، پرآوازه­ترين خاندان­هاي باشند كه به وزارت رسيده­اند و نام و يادشان در كتاب­هاي ادب و تاريخ به فراواني آمده است.<ref>همان، مقدمه، ص 37-36.</ref>
+
خاندان بلعمی شاید پس از برمكیان، پرآوازه  ترین خاندان های باشند كه به وزارت رسیده  اند و نام و یادشان در كتاب های ادب و تاریخ به فراوانی آمده است.<ref>همان، مقدمه، ص 37-36.</ref>
  
ابوالفضل بلعمي ابتدا به وزارت اميراسماعيل بن احمد از سلاطين ساماني رسيد.<ref>نرشخي،ابي بكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 348-347 و ذهبي، سيراعلام النبلاء، پيشين، ج15، ص 291.</ref> وي در زمان امارت نصر بن احمد ساماني هم از حدود سال 309 تا 326 متجاوز از پانزده سال وزارت داشت.<ref>نرشخي، پيشين،‌ ص 348.</ref> او در اين مدت در گسترش [[عدالت]] و انصاف و تدبير امور مملكت تلاش نمود.<ref>همان، ‌ص 348.</ref> ابوالفضل بلعمي در دفع شورشي كه بر ضد نصر بن احمد به راه افتاده بود، سهم بسزايي داشت. اين شورش از طرف «مرداويج زياري»<ref>وي اولين حكمران آل زيار است كه از سال 315 تا سال 323 حاكم طبرستان بوده است.</ref> صورت گرفته بود بلعمي با ارسال نامه­اي مرداويج را كه از شهر ري به سوي گرگان لشكر كشيده بود او را از نبرد با امير ساماني منصرف ساخت، «من صلاح نمى‌دانم تو با يك پادشاهى كه صد هزار مرد نبرد از غلامان خود و بندگان پدر گرد او مى‌گردند، نبرد كنى بهتر اين است كه تو گرگان را ترك كنى و براى حكومت رى با پرداخت مبلغى ماليات موافقت نمائى».<ref>ابن اثير، پيشين، ج 19، ص 288-289.</ref> مرداويج اين پيشنهاد را پذيرفت و با امير ساماني صلح كرد و برگشت.<ref>همان، ج 19، ص 289.</ref>
+
ابوالفضل بلعمی ابتدا به وزارت امیراسماعیل بن احمد از سلاطین سامانی رسید.<ref>نرشخی،ابی بكر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 348-347 و ذهبی، سیراعلام النبلاء، پیشین، ج15، ص 291.</ref> وی در زمان امارت نصر بن احمد سامانی هم از حدود سال 309 تا 326 متجاوز از پانزده سال وزارت داشت.<ref>نرشخی، پیشین،‌ ص 348.</ref> او در این مدت در گسترش [[عدالت]] و انصاف و تدبیر امور مملكت تلاش نمود.<ref>همان، ‌ص 348.</ref> ابوالفضل بلعمی در دفع شورشی كه بر ضد نصر بن احمد به راه افتاده بود، سهم بسزایی داشت. این شورش از طرف «مرداویج زیاری»<ref>وی اولین حكمران آل زیار است كه از سال 315 تا سال 323 حاكم طبرستان بوده است.</ref> صورت گرفته بود بلعمی با ارسال نامه ای مرداویج را كه از شهر ری به سوی گرگان لشكر كشیده بود او را از نبرد با امیر سامانی منصرف ساخت، «من صلاح نمى‌دانم تو با یك پادشاهى كه صد هزار مرد نبرد از غلامان خود و بندگان پدر گرد او مى‌گردند، نبرد كنى بهتر این است كه تو گرگان را ترك كنى و براى حكومت رى با پرداخت مبلغى مالیات موافقت نمائى».<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 19، ص 288-289.</ref> مرداویج این پیشنهاد را پذیرفت و با امیر سامانی صلح كرد و برگشت.<ref>همان، ج 19، ص 289.</ref>
  
در زمان نصر بن احمد ساماني قبل از بلعمي، ابوالفضل بن يعقوب نيشابوري و پس از بلعمي ابوعبدالله جيهاني به وزارت رسيدند.<ref> مقدسي، ابوعبدلله محمد بن احمد، احسن التقاسيم، قاهره، مكتبة المدبولي، 1411، سوم،‌ ص 337.</ref>
+
در زمان نصر بن احمد سامانی قبل از بلعمی، ابوالفضل بن یعقوب نیشابوری و پس از بلعمی ابوعبدالله جیهانی به وزارت رسیدند.<ref> مقدسی، ابوعبدلله محمد بن احمد، احسن التقاسیم، قاهره، مكتبة المدبولی، 1411، سوم،‌ ص 337.</ref>
  
وي در زمان وزارتش دستور ترجمه كليه و دمنه از عربي به فارسي را صادر كرد و به فرمان او بود كه رودكي آن را به نظم درآورد.<ref>بلعمي،‌ پيشين، مقدمه، ص 16.</ref> پسر او ابوعلي بلعمي وزير منصور بن نوح ساماني شد و كتاب تاريخ بلعمي را از عربي به فارسي ترجمه كرد.<ref>همان، ص 15.</ref>
+
وی در زمان وزارتش دستور ترجمه كلیه و دمنه از عربی به فارسی را صادر كرد و به فرمان او بود كه رودكی آن را به نظم درآورد.<ref>بلعمی،‌ پیشین، مقدمه، ص 16.</ref> پسر او ابوعلی بلعمی وزیر منصور بن نوح سامانی شد و كتاب تاریخ بلعمی را از عربی به فارسی ترجمه كرد.<ref>همان، ص 15.</ref>
  
ابوالفضل بلعمي نه تنها وزير كارداني بود بلكه در جنگ­هاي سامانيان با دشمنانشان نيز شخصا شركت كرد و در سال 308ق. در جنگي به سرداري حمويه بن علي با ليلي بن نعمان ديلمي شركت داشت كه اين جنگ با پيروزي حمويه و قتل ليلي بن نعمان خاتمه يافت.<ref> گرديزي، عبد الحي بن الضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ص 192 و ابن اثير، پيشين، ج19، ص 167-168 و نرشخي، ص 348.</ref> او در سال 326 از وزارت عزل شد.<ref> نرشخي، پيشين، ص 322 و صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات در ايران، تهران، فردوس، 1378، هشتم، ج1، ص 619.</ref> علت عزل وي همانند نحوه مرگش چندان روشن نيست.<ref>حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم،‌ ج 4، ص 51.</ref>
+
ابوالفضل بلعمی نه تنها وزیر كاردانی بود بلكه در جنگ های سامانیان با دشمنانشان نیز شخصا شركت كرد و در سال 308ق. در جنگی به سرداری حمویه بن علی با لیلی بن نعمان دیلمی شركت داشت كه این جنگ با پیروزی حمویه و قتل لیلی بن نعمان خاتمه یافت.<ref> گردیزی، عبد الحی بن الضحاك، زین الاخبار، تهران، دنیای كتاب، 1363، اول، ص 192 و ابن اثیر، پیشین، ج19، ص 167-168 و نرشخی، ص 348.</ref> او در سال 326 از وزارت عزل شد.<ref> نرشخی، پیشین، ص 322 و صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، 1378، هشتم، ج1، ص 619.</ref> علت عزل وی همانند نحوه مرگش چندان روشن نیست.<ref>حداد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1386، دوم،‌ ج 4، ص 51.</ref>
  
==مقام علمي==
+
==مقام علمی==
  
ابوالفضل بلعمي شاگرد محمد بن عمرو مروزي و محمد بن نصر مروزي بوده است.<ref>ذهبي، تاريخ الاسلام، پيشين، ج24، ص 272.</ref> وي از عالمان اديب و اهل بلاغت بوده است. بنا به نقل ذهبي يد طولايي در انشاء و بلاغت داشت.<ref>همان، ‌ج24، ص 272.</ref> وي به علم و علما احترام مي­گذاشت و راي و تدبير او بسيار موثر بود.<ref>سمعاني، پيشين،‌ ج1، ص 391 و نيشابوري، حاكم، تاريخ نيشابور، تهران، آگه، 1375، اول،‌ ص 146.</ref>
+
ابوالفضل بلعمی شاگرد محمد بن عمرو مروزی و محمد بن نصر مروزی بوده است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، پیشین، ج24، ص 272.</ref> وی از عالمان ادیب و اهل بلاغت بوده است. بنا به نقل ذهبی ید طولایی در انشاء و بلاغت داشت.<ref>همان، ‌ج24، ص 272.</ref> وی به علم و علما احترام می گذاشت و رای و تدبیر او بسیار موثر بود.<ref>سمعانی، پیشین،‌ ج1، ص 391 و نیشابوری، حاكم، تاریخ نیشابور، تهران، آگه، 1375، اول،‌ ص 146.</ref>
  
ناصرخسرو در قصيده اي با مطلع:
+
ناصرخسرو در قصیده ای با مطلع:
  
{{بیت|اي آدمي به صورت و بي هيچ مردمي|چوني به فعل ديو چو فرزند آدمي}}
+
{{بیت|ای آدمی به صورت و بی هیچ مردمی|چونی به فعل دیو چو فرزند آدمی}}
  
 
آورده است:
 
آورده است:
  
{{بیت|نامي نكو گزين كه بدان چون بخوانمت|درجانت شادي آيد و در دلت خرمي}}
+
{{بیت|نامی نكو گزین كه بدان چون بخوانمت|درجانت شادی آید و در دلت خرمی}}
{{بیت|بوالفضل بلعمي بتواني شدن به فضل|گرنيستي به نسبت، بوالفضل بلعمي<ref>بلعمي، تاريخ نامه طبري، پيشين، مقدمه، ص 37.</ref>}}
+
{{بیت|بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل|گرنیستی به نسبت، بوالفضل بلعمی<ref>بلعمی، تاریخ نامه طبری، پیشین، مقدمه، ص 37.</ref>}}
  
كتاب «تلقيح البلاغه» از مهم­ترين آثار ابوالفضل بلعمي است.<ref>حاجي خليفه، كشف الظنون، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا،‌ج1، ص 48.</ref> كتاب «المقالات» از ديگر آثار مهم اوست.<ref> ذهبي، سيراعلام النبلاء، پيشين،‌ ج15، ص 291 و عمر كحاله، معجم المولفين، بيروت، مكتبة المثني، بي تا،‌ ج10، ص 239.</ref> از ديگر آثار او مي­توان به الشامل، مفاخر المقاله في اللغه، ملتقط الفتاوي و نظم الجمان اشاره كرد.<ref>بغدادي،‌ اسماعيل باشا، پيشين، ج2، ص 34.</ref>
+
كتاب «تلقیح البلاغه» از مهم ترین آثار ابوالفضل بلعمی است.<ref>حاجی خلیفه، كشف الظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا،‌ج1، ص 48.</ref> كتاب «المقالات» از دیگر آثار مهم اوست.<ref> ذهبی، سیراعلام النبلاء، پیشین،‌ ج15، ص 291 و عمر كحاله، معجم المولفین، بیروت، مكتبة المثنی، بی تا،‌ ج10، ص 239.</ref> از دیگر آثار او می توان به الشامل، مفاخر المقاله فی اللغه، ملتقط الفتاوی و نظم الجمان اشاره كرد.<ref>بغدادی،‌ اسماعیل باشا، پیشین، ج2، ص 34.</ref>
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
طبق قول مشهور وفات وي در سال 329 هجري بوده است.<ref>نرشخي، پيشين،‌ ص 349 و ابن ماكولا، پيشين، ج7، ص 278.</ref> سمعاني مي­نويسد: وي در شب دهم ماه [[صفر]] 329 از دنيا رفت.<ref>سمعاني، پيشين، ج1، ص 391.</ref>
+
طبق قول مشهور وفات وی در سال 329 هجری بوده است.<ref>نرشخی، پیشین،‌ ص 349 و ابن ماكولا، پیشین، ج7، ص 278.</ref> سمعانی می نویسد: وی در شب دهم ماه [[صفر]] 329 از دنیا رفت.<ref>سمعانی، پیشین، ج1، ص 391.</ref>
  
برخي به وفات او در سال 325 اشاره كرده­اند.<ref>بغدادي، پيشين، ج2، ص 34.</ref> نرشخي مي­نويسد: اين كه برخي نوشته­اند وي در زمان امير نوح بن نصر و به دستور وي به قتل رسيد درست نيست، چرا كه وي در سال 329 درگذشته و زمان نوح بن نصر را درنيافته است.<ref>نرشخي، پيشين، ص 349.</ref>
+
برخی به وفات او در سال 325 اشاره كرده اند.<ref>بغدادی، پیشین، ج2، ص 34.</ref> نرشخی می نویسد: این كه برخی نوشته اند وی در زمان امیر نوح بن نصر و به دستور وی به قتل رسید درست نیست، چرا كه وی در سال 329 درگذشته و زمان نوح بن نصر را درنیافته است.<ref>نرشخی، پیشین، ص 349.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46899 يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه]، بازیابی: 4 بهمن 1391.
+
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46899 یدالله حاجی زاده، خاندان بلعمی، سایت پژوهه]، بازیابی: 4 بهمن 1391.
  
 
[[رده:دولتمردان]]
 
[[رده:دولتمردان]]

نسخهٔ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت

محمد بن عبیدالله بن محمد مشهور به ابوالفضل بلعمی در سال 229 هجری متولد شد.[۱] وی منسوب به شهر «بلعم» از شهرهای دیار روم[۲] می باشد.[۳] جدّ وی، رجاء بن معبد تمیمی هنگام حمله مسلمه بن عبدالملك به بلاد روم، به همراه وی به آنجا رفت و در همان جا ساكن شد و نسل او در آن منطقه تداوم یافت.[۴]

همچنین آورده اند که جد او «بهار» (بهار بن خالد بن مغیث) نام داشته است. بهار از شجاعان قبیله تمیم بوده كه در سپاه قتیبة بن مسلم به مرو آمده و در منطقه ای به نام «بلعمان» ساكن شده است و به همین جهت به او بلعمی می گویند.[۵]

در مقدمه تاریخ نامه طبری به نقل از سمعانی آمده است: «وی از مردم بخارا است و احفاد او تا امروز (یعنی روزگار سمعانی سال 505) به بخارا بر جای مانده اند».[۶]

وزارت بلعمی

خاندان بلعمی شاید پس از برمكیان، پرآوازه ترین خاندان های باشند كه به وزارت رسیده اند و نام و یادشان در كتاب های ادب و تاریخ به فراوانی آمده است.[۷]

ابوالفضل بلعمی ابتدا به وزارت امیراسماعیل بن احمد از سلاطین سامانی رسید.[۸] وی در زمان امارت نصر بن احمد سامانی هم از حدود سال 309 تا 326 متجاوز از پانزده سال وزارت داشت.[۹] او در این مدت در گسترش عدالت و انصاف و تدبیر امور مملكت تلاش نمود.[۱۰] ابوالفضل بلعمی در دفع شورشی كه بر ضد نصر بن احمد به راه افتاده بود، سهم بسزایی داشت. این شورش از طرف «مرداویج زیاری»[۱۱] صورت گرفته بود بلعمی با ارسال نامه ای مرداویج را كه از شهر ری به سوی گرگان لشكر كشیده بود او را از نبرد با امیر سامانی منصرف ساخت، «من صلاح نمى‌دانم تو با یك پادشاهى كه صد هزار مرد نبرد از غلامان خود و بندگان پدر گرد او مى‌گردند، نبرد كنى بهتر این است كه تو گرگان را ترك كنى و براى حكومت رى با پرداخت مبلغى مالیات موافقت نمائى».[۱۲] مرداویج این پیشنهاد را پذیرفت و با امیر سامانی صلح كرد و برگشت.[۱۳]

در زمان نصر بن احمد سامانی قبل از بلعمی، ابوالفضل بن یعقوب نیشابوری و پس از بلعمی ابوعبدالله جیهانی به وزارت رسیدند.[۱۴]

وی در زمان وزارتش دستور ترجمه كلیه و دمنه از عربی به فارسی را صادر كرد و به فرمان او بود كه رودكی آن را به نظم درآورد.[۱۵] پسر او ابوعلی بلعمی وزیر منصور بن نوح سامانی شد و كتاب تاریخ بلعمی را از عربی به فارسی ترجمه كرد.[۱۶]

ابوالفضل بلعمی نه تنها وزیر كاردانی بود بلكه در جنگ های سامانیان با دشمنانشان نیز شخصا شركت كرد و در سال 308ق. در جنگی به سرداری حمویه بن علی با لیلی بن نعمان دیلمی شركت داشت كه این جنگ با پیروزی حمویه و قتل لیلی بن نعمان خاتمه یافت.[۱۷] او در سال 326 از وزارت عزل شد.[۱۸] علت عزل وی همانند نحوه مرگش چندان روشن نیست.[۱۹]

مقام علمی

ابوالفضل بلعمی شاگرد محمد بن عمرو مروزی و محمد بن نصر مروزی بوده است.[۲۰] وی از عالمان ادیب و اهل بلاغت بوده است. بنا به نقل ذهبی ید طولایی در انشاء و بلاغت داشت.[۲۱] وی به علم و علما احترام می گذاشت و رای و تدبیر او بسیار موثر بود.[۲۲]

ناصرخسرو در قصیده ای با مطلع:


ای آدمی به صورت و بی هیچ مردمی چونی به فعل دیو چو فرزند آدمی

آورده است:


نامی نكو گزین كه بدان چون بخوانمت درجانت شادی آید و در دلت خرمی

بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل گرنیستی به نسبت، بوالفضل بلعمی[۲۳]

كتاب «تلقیح البلاغه» از مهم ترین آثار ابوالفضل بلعمی است.[۲۴] كتاب «المقالات» از دیگر آثار مهم اوست.[۲۵] از دیگر آثار او می توان به الشامل، مفاخر المقاله فی اللغه، ملتقط الفتاوی و نظم الجمان اشاره كرد.[۲۶]

وفات

طبق قول مشهور وفات وی در سال 329 هجری بوده است.[۲۷] سمعانی می نویسد: وی در شب دهم ماه صفر 329 از دنیا رفت.[۲۸]

برخی به وفات او در سال 325 اشاره كرده اند.[۲۹] نرشخی می نویسد: این كه برخی نوشته اند وی در زمان امیر نوح بن نصر و به دستور وی به قتل رسید درست نیست، چرا كه وی در سال 329 درگذشته و زمان نوح بن نصر را درنیافته است.[۳۰]

پانویس

  1. بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، ج2، ص 34.
  2. حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، 1995، دوم، ج1، ص 485.
  3. ابن ماكولا، اكمال الكمال، داراحیاء التراث العربی، بی جا، بی تا، ج7، ص 278.
  4. ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالكتاب العربی، 1407، ج24، ص 272 و ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرسالة، 1413، ج15، ص 291.
  5. سمعانی، عبدالكریم، الانساب، بیروت، دارالجنان، 1408، اول، ج1، ص 391.
  6. بلعمی، تاریخ نامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، سروش، 1318، دوم، مقدمه ص 16.
  7. همان، مقدمه، ص 37-36.
  8. نرشخی،ابی بكر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 348-347 و ذهبی، سیراعلام النبلاء، پیشین، ج15، ص 291.
  9. نرشخی، پیشین،‌ ص 348.
  10. همان، ‌ص 348.
  11. وی اولین حكمران آل زیار است كه از سال 315 تا سال 323 حاكم طبرستان بوده است.
  12. ابن اثیر، پیشین، ج 19، ص 288-289.
  13. همان، ج 19، ص 289.
  14. مقدسی، ابوعبدلله محمد بن احمد، احسن التقاسیم، قاهره، مكتبة المدبولی، 1411، سوم،‌ ص 337.
  15. بلعمی،‌ پیشین، مقدمه، ص 16.
  16. همان، ص 15.
  17. گردیزی، عبد الحی بن الضحاك، زین الاخبار، تهران، دنیای كتاب، 1363، اول، ص 192 و ابن اثیر، پیشین، ج19، ص 167-168 و نرشخی، ص 348.
  18. نرشخی، پیشین، ص 322 و صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، 1378، هشتم، ج1، ص 619.
  19. حداد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1386، دوم،‌ ج 4، ص 51.
  20. ذهبی، تاریخ الاسلام، پیشین، ج24، ص 272.
  21. همان، ‌ج24، ص 272.
  22. سمعانی، پیشین،‌ ج1، ص 391 و نیشابوری، حاكم، تاریخ نیشابور، تهران، آگه، 1375، اول،‌ ص 146.
  23. بلعمی، تاریخ نامه طبری، پیشین، مقدمه، ص 37.
  24. حاجی خلیفه، كشف الظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا،‌ج1، ص 48.
  25. ذهبی، سیراعلام النبلاء، پیشین،‌ ج15، ص 291 و عمر كحاله، معجم المولفین، بیروت، مكتبة المثنی، بی تا،‌ ج10، ص 239.
  26. بغدادی،‌ اسماعیل باشا، پیشین، ج2، ص 34.
  27. نرشخی، پیشین،‌ ص 349 و ابن ماكولا، پیشین، ج7، ص 278.
  28. سمعانی، پیشین، ج1، ص 391.
  29. بغدادی، پیشین، ج2، ص 34.
  30. نرشخی، پیشین، ص 349.

منابع

یدالله حاجی زاده، خاندان بلعمی، سایت پژوهه، بازیابی: 4 بهمن 1391.