آیه 34 سوره حجر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ|سوره=15|آیه =34}} {{مشخصا...» ایجاد کرد)
 
(تفسیر آیه)
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
  
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 
{{ نمایش فشرده تفسیر|
 +
قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «32»
  
 +
(خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‌كنان نيستى؟
 +
 +
قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «33»
 +
 +
(ابليس) گفت: من اين‌گونه نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو آفريده‌اى، سجده كنم.
 +
 +
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «34»
 +
 +
(خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واين مقام) خارج شو كه همانا تو رانده و مطرودى.
 +
 +
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ «35»
 +
 +
والبتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود.
 +
 +
«1». «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» بقره، 43.
 +
 +
جلد 4 - صفحه 458
 +
 +
===پیام ها===
 +
 +
1- در قضاوت تنها به علم خود تكيه نكنيم، بلكه از مجرم نيز اقرار بگيريم و با سؤال و جواب، منشأ جرم و روحيّات مجرم را براى همه روشن كنيم. «يا إِبْلِيسُ ما لَكَ»
 +
 +
2- اگر روحيّه تكبّر در شخصى پيدا شد، محيط وعواملِ ديگر، در هدايت او كارساز نيست. (ابليس در لابلاى فرشتگان و در محيط ملكوتى بود ليكن بخاطر لجاجت و تكبر آنگونه شد) «أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ»
 +
 +
3- برترى نژادى، يك فكر ابليسى است. خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ‌ ...
 +
 +
4- بدتر از سجده نكردن، غرور وتكبّر در برابر فرمان خداست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»
 +
 +
5- بدتر از گناه‌كردن، توجيه گناه است. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» (شيطان، گناه خود را توجيه كرد)
 +
 +
6- غرور و تكبر كه آمد، نور و روح الهى را در انسان نمى‌بيند. شيطان جسم خاكى بشر را ديد و حاضر به سجده نشد، در حالى كه دستور خداوند به سجده، به خاطر روح الهى او بود. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ»
 +
 +
7- دستور و فرمان‌هاى الهى سبب اجبار نيست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»
 +
 +
8- تكبر، بزرگى نمى‌آورد، بلكه سبب تحقير مى‌شود. «فَاخْرُجْ» سبب نابودى و محو عبادات قبل مى‌شود. «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»
 +
 +
9- اجتهاد و اظهار نظر در برابر فرمان و دستور روشن الهى، جايز نيست. در مقابل فرمان: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» جايى براى گفتار «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» نيست.
 +
 +
10- يك لحظه نافرمانى و تكبّر، سبب خروج ابدى شد. «إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»
 +
 +
11- متكبّر همواره مورد لعنت الهى است. «عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»
 +
 +
تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 459
 
}}
 
}}
  
سطر ۶۰: سطر ۱۰۴:
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
  
 +
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ (35)
 +
 +
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ: و بتحقيق بر توست با وجود بر اين، دورى از رحمت.
 +
 +
إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ‌: تا روز جزا، يعنى قيامت، و مراد اينست كه خداوند سبحان به تحقيق لعن فرمود تو را، و اهل آسمان و زمين لعن كنند تو را به لعنتى كه ملازم تو باشد تا قيامت، بعد هم معذب به عذاب آتش جهنم.
 +
 +
جلد 7 - صفحه 106
 +
 +
تبصره: طبرسى رحمه الله فرمايد «1»: در آيه شريفه بيان است به آنكه ابليس ايمان نياورد هرگز، و ايضا جايز نيست لعن بهيمه.
  
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (34)
+
بيان: شايد نظر به آنكه دورى از رحمت نسبت به كافر باشد كه با وجود عقل و شعور و ادراك، ناسپاسى و حق‌ناشناسى نموده، خود را از فيض رحمت واسعه الهيه محروم نموده، لذا مستحق لعن گشته، لكن بهيمه‌اى بى‌شعور كه مشمول رحمت رحمانيه و وظيفه خود را انجام دهد، هر آينه عقلا شايسته لعن نخواهد بود.
  
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها: خطاب فرمود: پس بيرون برو از بهشت. بنا به قولى از آسمان. فَإِنَّكَ رَجِيمٌ‌: پس بدرستى كه تو رانده شده و مطرودى يا مرجومى، يعنى اگر برگردى به آسمان، رجم شوى به شهاب ثاقب.
+
لطيفه: بعض محققين فرموده‌اند كه: حق تعالى در اينجا فرموده‌ (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ) به «الف» و «ل» و در سوره ص فرموده‌ (وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي) «2» زيرا در آنجا فرموده‌ (لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ) «3» مضافا پس فرمود (وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي) بنابر مطابقه و در اينجا فرموده‌ (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ) سوق مطابقه اقتضا نمود (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ) و يكى از محسنات بديعيّه مطابقه مى‌باشد.
  
  
سطر ۱۱۳: سطر ۱۶۶:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ فَاخرُج‌ مِنها فَإِنَّك‌َ رَجِيم‌ٌ (34)
+
وَ إِن‌َّ عَلَيك‌َ اللَّعنَةَ إِلي‌ يَوم‌ِ الدِّين‌ِ (35)
  
خداوند فرمود بابليس‌ ‌پس‌ بيرون‌ برو ‌از‌ اينجا ‌پس‌ محققا تو رانده‌ شده‌اي‌ قال‌َ فَاخرُج‌ مِنها بعضي‌ گفتند ضمير منها راجع‌ بجنّة ‌است‌ ‌يعني‌ ‌از‌ بهشت‌ بيرون‌ رو و بعضي‌ گفتند راجع‌ بسماء ‌است‌ ‌از‌ آسمان‌ بزمين‌ فرود آي‌ و بعضي‌ گفتند ‌از‌ صفحه‌ خاك‌ بيرون‌ رو بصفحه‌ آب‌ و آمدنش‌ روي‌ خاك‌ بنحو سرقت‌ ‌است‌ و تمام‌ اينها تخرص‌ ‌است‌ و مراد رتبه‌ و منزله‌ ‌است‌ و ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌ تنزل‌ پيدا كرد ‌از‌ إيمان‌ بكفر ‌از‌ عبادت‌ بمعصيت‌ ‌از‌ حشر ‌با‌ ملائكة بحشر ‌با‌ كفّار جن‌ّ و فساق‌ و فجار ‌از‌ قرب‌ بمقام‌ ربوبي‌ ببعد ‌از‌ رحمت‌ الهي‌.
+
محققا ‌بر‌ تو لعنة ‌است‌ ‌تا‌ روز جزا) لعن‌ مقابل‌ صلوات‌ ‌است‌ صلوات‌ شمول‌ و قرب‌ برحمت‌ ‌است‌ و لعن‌ منع‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ و صلوات‌ و لعن‌ دائر مدار ايمان‌ و كفر و دوستي‌ دين‌ و عداوت‌ ‌آن‌ ‌است‌، چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ مؤمنين‌ صابرين‌ ميفرمايد:
  
جلد 12 - صفحه 35
+
أُولئِك‌َ عَلَيهِم‌ صَلَوات‌ٌ مِن‌ رَبِّهِم‌ وَ رَحمَةٌ وَ أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُهتَدُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 152
  
(فَإِنَّك‌َ رَجِيم‌ٌ) رجيم‌ اطلاق‌ ‌بر‌ معاني‌ ميشود يكي‌ گمان‌ و ظن‌ و خيال‌ بدون‌ مدرك‌، چنانچه‌ ميفرمايد:
+
جلد 12 - صفحه 36
  
وَ يَقُولُون‌َ خَمسَةٌ سادِسُهُم‌ كَلبُهُم‌ رَجماً بِالغَيب‌ِ.
+
152 و لعن‌ خصوص‌ كفار و معاندين‌ دين‌ ‌است‌.
  
و بزبان‌ فارسي‌ حرف‌ ‌را‌ ميرانند بدون‌ مدرك‌ ديگر بمعني‌ تازيانه‌ و سوط ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حدود شرعيه‌ مثل‌ زنا و شرب‌ و قذف‌ معين‌ ‌شده‌ و ‌در‌ اينجا بمعني‌ دور انداختن‌ ‌است‌ إنسان‌ يك‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ هيچگونه‌ فائده‌ ندارد دور مياندازد و شيطان‌ ‌در‌ دستگاه‌ ربوبي‌ هيچ‌ نحوه‌ خيري‌ ‌در‌ ‌او‌ نبود خداوند ‌او‌ ‌را‌ دور انداخت‌، زيرا منكر حكمت‌ و عدل‌ الهي‌ شد ‌که‌ العياذ باللّه‌ ‌خدا‌ اشتباه‌ كرده‌ و مرجوح‌ ‌را‌ ‌بر‌ راجح‌ ترجيح‌ داده‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ كافر شد و تعجب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ ‌هم‌ برنگشت‌ و ‌تا‌ قيامت‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ باقي‌ ‌است‌.
+
إِن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُم‌ كُفّارٌ أُولئِك‌َ عَلَيهِم‌ لَعنَةُ اللّه‌ِ وَ المَلائِكَةِ وَ النّاس‌ِ أَجمَعِين‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 156.
  
و ‌إبن‌ ابي‌ الحديد ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ معترف‌ ‌است‌ ‌با‌ فضيلت‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌بر‌ خلفاء سه‌ گانه‌ ميگويد:
+
و يكي‌ ‌از‌ لوازم‌ ايمان‌ دوست‌ داشتن‌ دوستان‌ ‌خدا‌ و دشمن‌ داشتن‌ دشمنان‌ ‌خدا‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر دارد ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ سؤال‌ كردند.
  
(الحمد للّه‌ الذي‌ فضل‌ المرجوح‌ ‌علي‌ الراجح‌).
+
(هل‌ الحب‌ و البغض‌ ‌من‌ الإيمان‌).
  
چون‌ عامه‌ منكر حسن‌ و قبح‌ هستند و ‌خدا‌ ‌را‌ عادل‌ نميدانند و ميگويند ‌اگر‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌خدا‌ حسين‌ ‌را‌ جهنم‌ برد و شمر ‌را‌ بهشت‌ كار قبيح‌ نكرده‌ و حال‌ آنكه‌ حسن‌ و قبح‌ امريست‌ ‌که‌ ‌حتي‌ حيوانات‌ پست‌ ‌هم‌ درك‌ ميكند سگ‌ ‌را‌ ‌اگر‌ سنگي‌ زني‌ پارس‌ ميكند و ‌اگر‌ لقمه‌ ناني‌ نزد ‌او‌ انداختي‌ دم‌ ميجنباند ‌حتي‌ بچه‌ شير خوار ‌اگر‌ مادرش‌ رو باو ترش‌ كند گريه‌ ميكند و زار ميزند و ‌اگر‌ ‌در‌ صورتش‌ خنده‌ كند تبسّم‌ ميكند.
+
حضرت‌ فرمود
 +
 
 +
(هل‌ الإيمان‌ الّا الحب‌ و البغض‌).
 +
 
 +
و ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ نفس‌ حب‌ و بغض‌ امر قلبيست‌ و جزء عقائد و إيمان‌ ‌است‌ و اظهار حب‌ و بغض‌ امر جوارحيست‌ و جزء فروع‌ ‌است‌ ‌که‌ تعبير بتولّي‌ و تبرّي‌ ميكنند و ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌ دارد
 +
 
 +
(‌من‌ احبّكم‌ فقد احب‌ اللّه‌ و ‌من‌ ابغضكم‌ فقد ابغض‌ اللّه‌).
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۳۸: سطر ۱۹۷:
 
]
 
]
  
(آیه 34)- او که از اسرار آفرینش بر اثر خودخواهی و غرور بی‌خبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامی که داشت سقوط کرد، دیگر شایسته نبود که او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله «خدا به او فرمود: از آن (بهشت یا از آسمانها و یا از صفوف فرشتگان) بیرون رو که تو رجیم و رانده شده درگاه مایی» (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ).
+
(آیه 35)- و بدان که این غرورت مایه کفرت شد و این کفر برای همیشه تو را مطرود کرد، «لعنت و دوری از رحمت خدا تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود»! (وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلی یَوْمِ الدِّینِ).
 
 
ج2، ص532
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۴۸: سطر ۲۰۵:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=15 |آیه=35}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=15 |آیه=35}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=15 |آیه=34}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=15 |آیه=35}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۵:۵۷

مشاهده آیه در سوره

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<33 آیه 34 سوره حجر 35>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

خدا هم (به او قهر و عتاب) فرمود که از صف ساجدان (و از بهشت مطیعان) خارج شود که تو رانده درگاه ما شدی.

[خدا] گفت: از این [جایگاه والا که مقام مقربان است] بیرون رو که رانده شده ای،

فرمود: «از اين [مقام‌] بيرون شو كه تو رانده‌شده‌اى.

گفت: از آنجا بيرون شو كه مطرود هستى.

فرمود: «از صف آنها [= فرشتگان‌] بیرون رو، که رانده‌شده‌ای (از درگاه ما!).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘Begone hence, for you are indeed an outcast,

He said: Then get out of it, for surely you are driven away:

He said: Then go thou forth from hence, for lo! thou art outcast.

(Allah) said: "Then get thee out from here; for thou art rejected, accursed.

معانی کلمات آیه

«مِنْهَا»: مرجع ضمیر (ها): جنّت، زمره فرشتگان، سماوات و ملأ اعلی گرفته‌اند. «رَجِیمٌ»: (نگا: آل‌عمران / ، حجر / ).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «32»

(خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‌كنان نيستى؟

قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «33»

(ابليس) گفت: من اين‌گونه نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو آفريده‌اى، سجده كنم.

قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «34»

(خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واين مقام) خارج شو كه همانا تو رانده و مطرودى.

وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ «35»

والبتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود.

«1». «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» بقره، 43.

جلد 4 - صفحه 458

پیام ها

1- در قضاوت تنها به علم خود تكيه نكنيم، بلكه از مجرم نيز اقرار بگيريم و با سؤال و جواب، منشأ جرم و روحيّات مجرم را براى همه روشن كنيم. «يا إِبْلِيسُ ما لَكَ»

2- اگر روحيّه تكبّر در شخصى پيدا شد، محيط وعواملِ ديگر، در هدايت او كارساز نيست. (ابليس در لابلاى فرشتگان و در محيط ملكوتى بود ليكن بخاطر لجاجت و تكبر آنگونه شد) «أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ»

3- برترى نژادى، يك فكر ابليسى است. خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ‌ ...

4- بدتر از سجده نكردن، غرور وتكبّر در برابر فرمان خداست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»

5- بدتر از گناه‌كردن، توجيه گناه است. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» (شيطان، گناه خود را توجيه كرد)

6- غرور و تكبر كه آمد، نور و روح الهى را در انسان نمى‌بيند. شيطان جسم خاكى بشر را ديد و حاضر به سجده نشد، در حالى كه دستور خداوند به سجده، به خاطر روح الهى او بود. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ»

7- دستور و فرمان‌هاى الهى سبب اجبار نيست. «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ»

8- تكبر، بزرگى نمى‌آورد، بلكه سبب تحقير مى‌شود. «فَاخْرُجْ» سبب نابودى و محو عبادات قبل مى‌شود. «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»

9- اجتهاد و اظهار نظر در برابر فرمان و دستور روشن الهى، جايز نيست. در مقابل فرمان: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» جايى براى گفتار «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» نيست.

10- يك لحظه نافرمانى و تكبّر، سبب خروج ابدى شد. «إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»

11- متكبّر همواره مورد لعنت الهى است. «عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 459

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ (35)

وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ: و بتحقيق بر توست با وجود بر اين، دورى از رحمت.

إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ‌: تا روز جزا، يعنى قيامت، و مراد اينست كه خداوند سبحان به تحقيق لعن فرمود تو را، و اهل آسمان و زمين لعن كنند تو را به لعنتى كه ملازم تو باشد تا قيامت، بعد هم معذب به عذاب آتش جهنم.

جلد 7 - صفحه 106

تبصره: طبرسى رحمه الله فرمايد «1»: در آيه شريفه بيان است به آنكه ابليس ايمان نياورد هرگز، و ايضا جايز نيست لعن بهيمه.

بيان: شايد نظر به آنكه دورى از رحمت نسبت به كافر باشد كه با وجود عقل و شعور و ادراك، ناسپاسى و حق‌ناشناسى نموده، خود را از فيض رحمت واسعه الهيه محروم نموده، لذا مستحق لعن گشته، لكن بهيمه‌اى بى‌شعور كه مشمول رحمت رحمانيه و وظيفه خود را انجام دهد، هر آينه عقلا شايسته لعن نخواهد بود.

لطيفه: بعض محققين فرموده‌اند كه: حق تعالى در اينجا فرموده‌ (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ) به «الف» و «ل» و در سوره ص فرموده‌ (وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي) «2» زيرا در آنجا فرموده‌ (لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ) «3» مضافا پس فرمود (وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي) بنابر مطابقه و در اينجا فرموده‌ (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ) سوق مطابقه اقتضا نمود (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ) و يكى از محسنات بديعيّه مطابقه مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26» وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «28» فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «29» فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)

إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (31) قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ (32) قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (33) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (34) وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ (35)

ترجمه‌

و بتحقيق آفريديم آدم را از گل خشكى از لاى ريخته شده‌

و جن را آفريديمش پيش از آن از آتش سوزان‌

و هنگاميكه گفت پروردگار تو مر فرشتگان را كه من آفريننده‌ام آدمى را از گل خشكى از لاى ريخته شده‌

پس چون درست كردم آنرا و دميدم در آن از روحم پس بيفتيد مر او را سجده كنندگان‌

پس سجده كردند فرشتگان همگى بتمامى‌

مگر شيطان كه ابا نمود از آنكه باشد با سجده كنندگان‌

گفت اى شيطان چيست مر تو را كه نميباشى با سجده كنندگان‌

گفت نباشم كه سجده كنم مر آدمى را كه آفريدى او را از گل خشك از لاى ريخته شده‌

گفت پس بيرون رو از آن پس همانا توئى رانده شده‌

و بدرستيكه بر تو است دورى از رحمت تا روز جزا.

تفسير

خداوند حضرت آدم را خلق فرمود از گل خشك شده‌اى ميان تهى كه‌

جلد 3 صفحه 251

اگر چيزى يا باد بآن ميخورد صدا ميكرد و باين مناسبت از آن بصلصال كه مأخوذ از صلصله بمعناى قعقعه سلاح است تعبير شده و بعضى گفته‌اند چهل سال اين قالب بى‌روح در آفتاب بود و ملائكه چنين صورتى را نديده بودند و نميدانستند خداوند از آن چه اراده فرموده و اين كالبد ساخته شده بود از لاى ريخته شده بصورت آدمى يا لجن بد بو چون حمأ بمعناى لاى و لجن است و مسنون بمعناى مصوّر يا ريخته شده يا بوى بد گرفته است و در اين باب حديثى در سوره بقره ذيل آيه و علّم آدم الاسماء ذكر شد و جانّ پدر اجنّه را كه قمّى فرموده او پدر ابليس است خداوند قبلا خلق فرموده بود از آتش سوزان نافذ در مسامّ ابدان و بعضى گفته‌اند جانّ همان ابليس، شيطان معروف است ولى از بعضى روايات استفاده ميشود كه اجنّه و شياطين دو نوعند اجنّه مؤمن و كافر دارند و شياطين همگى كفّارند از نسل ابليس و زاد و ولد ندارند تخم ميگذارند مانند پرندگان و اولادشان تمامى ذكورند اناث ندارند در هر حال خداوند قبلا بملائكه فرمود من ميخواهم آدمى را از چنين مادّه‌اى خلق كنم و چون اعضاء و جوارح آنرا راست و درست نمودم و از روح خود در آن دميدم در برابر آن سجده كنيد و ظاهرا مراد آنست كه او را قبله خود قرار دهيد و براى خدا سجده كنيد و اين نهايت خضوع و احترام ملائكه بود از او چون سجده براى غير خدا جائز نيست و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه آن روح مطهر و مقدّس و برگزيده‌اى بود كه خداوند خلق فرموده بود آنرا بيد قدرت خود و نسبت داد آنرا بخود تشريفا مانند خانه كعبه كه آنرا خانه خود خوانده و مأخوذ از ريح بمعناى باد است چون شبيه بآنست در لطافت و در علم حكمت ثابت شده كه روح انسانى از عالم امر و مجرّد است از مادّه و تعلّق ميگيرد از عالم غيب اولا به بخار لطيف منبعث از قلب و افاضه ميكند بآن قوّه حيات را پس سرايت ميكند با آن قوّه در شرائين و اعماق بدن ولى تعلّق آن تدبيرى است نه حلولى يعنى حاكم در آن است نه ممزوج بآن و بر اين معنى شواهدى هم در اخبار ائمه اطهار موجود است و بنابراين تعبير بنفخ كه بمعناى دميدن است از باب تمثيل و تشبيه معقول بمحسوس است نه بطور حقيقت مگر آنكه گفته شود نفخ هر چيزى بحسب حال آنچيز است نفخ موجود مجرد، عبارت از تعلّق دادن آنست چون حكما گفته‌اند الفاظ موضوع است براى معانى عامّه نه‌

جلد 3 صفحه 252

معانى متبادره و در اين باب اخبارى در سوره بقره ذيل آيات راجع بقصه حضرت آدم گذشت و پس از امر الهى بسجده در مقابل حضرت آدم كليّه و تمام ملائكه كه اصناف متعدده بودند و هر صنفى بعبادت مخصوصى اشتغال داشتند در پيشگاه او خاضع و ساجد شدند جز ابليس عليه اللعنة كه تكبر و خود سرى نمود و اباء و امتناع كرد كه با ملائكه سجده نمايد چون از جنس آنها نبود و از بنى جانّ بود نهايت آنكه چندى با آنها در آسمان مشغول بعبادت بود و مأمور بسجود شد و باين مناسبت بكلمه الا استثناء از آنها شده است مانند آنكه پادشاه حكم كند اهل تهران بيرون روند از شهر و همه بروند جز يكنفر كه از اهل تهران نباشد و مقصر شود كه معلوم ميشود مراد ساكنان در تهران بوده اينجا هم معلوم ميشود مراد از ملائكه ساكنان ملأ اعلى بودند كه اشتغال بعبادت خدا داشتند و محتمل است استثناء منقطع باشد كه در كلام عرب و قرآن رائج است و بعضى گفته‌اند ابليس هم از ملائكه بوده ولى خلاف تحقيق است در هر حال خداوند باو فرمود چه موجب شد تو را كه با ملائكه سجده نكردى آن ملعون با كمال تكبّر و غرور جواب داد نباشد و نشايد مرا كه مخلوقم از نار كه جسم لطيف نورانى است كه سجده كنم در برابر آدمى كه آفريدى آنرا از گل و لاى كه جسم كثيف ظلمانى است و افتخار نمود باصل و نسب و غفلت كرد از علم و ادب لذا خطاب پر عتاب از مصدر جلال باو صادر گرديد كه بيرون شو از منزلت و مكانت خود در آسمان و خارج شو از زمره ملائكه همانا توئى مطرود و مردود و محروم از هر خير و كرامت و رحمت و سعادت تا روز قيامت كه روز جزاى متمردان و متكبّران و گنه‌كاران است و اين دليل است بر آنكه آن ملعون هيچگاه مشمول رحمت نخواهد شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌َّ عَلَيك‌َ اللَّعنَةَ إِلي‌ يَوم‌ِ الدِّين‌ِ (35)

(و محققا ‌بر‌ تو لعنة ‌است‌ ‌تا‌ روز جزا) لعن‌ مقابل‌ صلوات‌ ‌است‌ صلوات‌ شمول‌ و قرب‌ برحمت‌ ‌است‌ و لعن‌ منع‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ و صلوات‌ و لعن‌ دائر مدار ايمان‌ و كفر و دوستي‌ دين‌ و عداوت‌ ‌آن‌ ‌است‌، چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ مؤمنين‌ صابرين‌ ميفرمايد:

أُولئِك‌َ عَلَيهِم‌ صَلَوات‌ٌ مِن‌ رَبِّهِم‌ وَ رَحمَةٌ وَ أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُهتَدُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 152

جلد 12 - صفحه 36

152 و لعن‌ خصوص‌ كفار و معاندين‌ دين‌ ‌است‌.

إِن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُم‌ كُفّارٌ أُولئِك‌َ عَلَيهِم‌ لَعنَةُ اللّه‌ِ وَ المَلائِكَةِ وَ النّاس‌ِ أَجمَعِين‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 156.

و يكي‌ ‌از‌ لوازم‌ ايمان‌ دوست‌ داشتن‌ دوستان‌ ‌خدا‌ و دشمن‌ داشتن‌ دشمنان‌ ‌خدا‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر دارد ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ سؤال‌ كردند.

(هل‌ الحب‌ و البغض‌ ‌من‌ الإيمان‌).

حضرت‌ فرمود

(هل‌ الإيمان‌ الّا الحب‌ و البغض‌).

و ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ نفس‌ حب‌ و بغض‌ امر قلبيست‌ و جزء عقائد و إيمان‌ ‌است‌ و اظهار حب‌ و بغض‌ امر جوارحيست‌ و جزء فروع‌ ‌است‌ ‌که‌ تعبير بتولّي‌ و تبرّي‌ ميكنند و ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌ دارد

(‌من‌ احبّكم‌ فقد احب‌ اللّه‌ و ‌من‌ ابغضكم‌ فقد ابغض‌ اللّه‌).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- و بدان که این غرورت مایه کفرت شد و این کفر برای همیشه تو را مطرود کرد، «لعنت و دوری از رحمت خدا تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود»! (وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلی یَوْمِ الدِّینِ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع