آیه 109 سوره اسراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا ۩

مشاهده آیه در سوره


<<108 آیه 109 سوره اسراء 110>>
سوره : سوره اسراء (17)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و آنها با چشم گریان همه سر به خاک عبودیت نهاده، و پیوسته بر فروتنی و ترسشان (از خدا) می‌افزاید.

و گریه کنان به رو در می افتند و [شنیدن قرآن] بر فروتنی و خشوعشان می افزاید.

و بر روى زمين مى‌افتند و مى‌گريند و بر فروتنى آنها مى‌افزايد.

و به رو درمى‌افتند و مى‌گريند و بر خشوعشان افزوده مى‌شود.

آنها (بی‌اختیار) به زمین می‌افتند و گریه می‌کنند؛ و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می‌افزاید.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Weeping, they fall down on their faces, and it increases them in humility.’

And they fall down on their faces weeping, and it adds to their humility.

They fall down on their faces, weeping, and it increaseth humility in them.

They fall down on their faces in tears, and it increases their (earnest) humility.

معانی کلمات آیه

«یَزِیدُهُمْ»: فاعل آن قرآن است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا «108»

ومى‌گويند: پروردگارمان منزّه است، همانا وعده پروردگار ما انجام‌شدنى است.

وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً «109»

و گريه‌كنان بر چانه‌ها (به سجده) مى‌افتند و همواره بر خشوعشان افزوده مى‌شود.

نکته ها

تكرار تعبير «يَخِرُّونَ»؛ يا براى تكرار سجده‌ى آنان است، يا براى ارج نهادن به آن كمال، و يا براى آنكه در مرحله‌ى اوّل، سجودشان براى معرفت آيات قرآن و رسيدن به وعده‌ى تورات و انجيل بوده و در مرحله‌ى دوّم، به خاطر اشك و روحيّه‌ى خشوع بوده است.

در تورات و انجيل، بارها وعده‌ى آمدن پيامبر خاتم داده شده بود. اين آيه اشاره به آن است كه برخى اهل كتاب، چون تحقّق وعده‌ى الهى را مى‌ديدند، به تسبيح خدا و سجود خاشعانه مى‌پرداختند.

پیام ها

1- بازگويى گفتار و رفتار خوبان و مؤمنان، در تربيت ديگران مؤثر است‌ وَ يَقُولُونَ‌ ...

2- عالمان، خدا را از هر عيبى منزّه مى‌دانند، أُوتُوا الْعِلْمَ‌ ... يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا (عقيده به نقص خداوند، برخاسته از جهل انسان است.)

3- تلاوت قرآن، در بعضى از چند جهت تأثير مى‌گذارد: عمل، بيان وقلب. «سُجَّداً يَقُولُونَ‌ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»

4- تلاوت قرآن، انسان را دائماً بالا مى‌برد. «إِذا يُتْلى‌ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»

جلد 5 - صفحه 132

5- معرفت و خشوع، محدوديّتى ندارد. هرچه معرفت بيشتر شود، خشوع هم بيشتر است. «يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»

6- گريه در حال عبادت و سجود، ارزشمند است. «يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ»

7- ذكر خدا در سجده، نشان دهنده‌ى ارزش سجده است. «يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ»

8- گريه از بركات و آثار علم است. «أُوتُوا الْعِلْمَ‌ يَبْكُونَ»

9- اشكى ارزشمند است كه دائمى باشد، نه لحظه‌اى. «يَبْكُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109)

جلد 7 - صفحه 459

وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ‌: و مى‌افتند به رويهاى خود به سجده در حالتى كه مى‌گريند.

نكته: تكرير اين كلام به جهت اختلاف حال، يا سبب است؛ زيرا اول براى شكر انجاز وعده، و دوم جهت متأثر شدن از مواعظ قرآن. وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً: و زياده مى‌كند ايشان را شنيدن قرآن فروتنى و زارى.

تنبيه: اين مقدمه ثابت شده كه منشأ ترقيات انسانى و كمالات روحانى و سعادت جاودانى، علم به معارف الهيه و فرامين سبحانيه است، لكن به شرط آن كه عمل ملازم آن باشد، و الا چندان فايده‌اى نخواهد داشت؛ بلكه موجب وبال و خسران شخص گردد، زيرا علم بى‌عمل درخت بى‌ثمر، و زنبور بى‌عسل است. و آيه شريفه نيز اشعار دارد به اينكه علماء حقيقى آنانند كه آثار علم آنها ظاهر شود، يكى گريانند در سجده از عظمت پروردگار، و ديگر خشوع و انكسار قلبى آنها به شنيدن آيات قرآنى زياده شود.

و حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در فرمايشات خود به أبو ذر فرمايد:

اى اباذر كسى كه داده شد از علم، آنچه را كه به گريه در نياورد او را، هرآينه سزاوار است باشد از كسانى كه به تحقيق داده شده به ايشان علمى كه فايده نمى‌دهد او را؛ زيرا خدا وصف نموده علما را، پس فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ ...) اى اباذر كسى كه مى‌تواند گريه كند پس بگريد، و كسى كه نتواند، پس قلب خود را محزون و تباكى نمايد، بدرستى كه قلب سخت، دور است از رحمت خدا و لكن ادراك نكنيد «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (111)

ترجمه‌

و قرآن را متفرق نموديمش از يكديگر تا بخوانى آنرا بر مردم بآرامى و نازل نموديم آن را نازل نمودنى‌

بگو ايمان بياوريد بآن يا نياوريد همانا آنان كه داده شدند دانش را پيش از آن چون خوانده شود بر آنها مى‌افتند برويهاشان سجده كنان‌

و ميگويند منزّه است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آينه بجا آورده شده‌

و ميافتند برويهاشان با آن كه ميگريند و ميافزايد ايشان را فروتنى‌

بگو بخوانيد خدا را بنام اللّه يا بخوانيد بنام رحمن هر كدام را بخوانيد پس از براى او است نامهاى نيكو و بلند مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوى بميانه خواندن راهى‌

و بگو ستايش مر خداوندى را است كه نگرفت فرزندى و نباشد براى او انبازى در پادشاهى و نباشد براى او ياورى از خوارى و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنى.

تفسير

خداوند حميد قرآن مجيد را در مدّت بيست و سه سال نبوّت نبى اكرم بتدريج سوره سوره و آيه آيه بر آنحضرت نازل فرمود در موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدريج و تأنّى و تأمّل و آرامى تلاوت فرمايد بر مردم براى سهولت حفظ الفاظ و فهم معانى و عمل باحكام آن و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرّقناه بتشديد قرائت فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتى ندارد جز آن كه اظهر در معناى مراد است و دستور فرمود به پيغمبر خود كه بكفّار بفرمايد ايمان شما بقرآن موجب مزيد كمال آن نيست و اعراض‌

جلد 3 صفحه 400

شما از آن مورث نقص قدر آن نميشود بلكه چه ايمان بياوريد و چه نياوريد يكسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل كتاب كه اوصاف تو را در تورية و انجيل و غيره خوانده‌اند و بشارات كتب سماوى را بقدوم پيغمبر خاتم شنيده‌اند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نموده‌اند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان احكام آن پيدا كرده‌اند وقتى تلاوت شود بر آنها از نهايت شوق و شعف بشنيدن آن و بشكر آن كه خداوند انجاز فرموده وعده خود را و براى عظمت كلام الهى برويهاشان بزمين مى‌افتند در حال سجده و ميگويند منزّه است خداوند از آن كه خلف وعده نمايد تحقيقا همانستكه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پيغمبرى را كه دينش ناسخ اديان و كتابش ناسخ كتب است فرستاد و چون مواعظ قرآنيّه در نفوس ايشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا كه شايد در اداء وظائف عبوديّت كوتاهى كرده باشند ثانيا روى نياز بدرگاه كريم كارساز بر زمين ميگذارند در حال گريه و زارى و توبه و انابه و اين معرفت موجب مزيد خضوع و خشوع و تواضع و فروتنى آنها در پيشگاه احديّت خواهد بود و اينكه از رويها بأذقان تعبير فرموده با آنكه ذقن بمعناى چانه است و آن جزئى از اجزاء روى است بنظر حقير براى اشاره بسرعت ايشان است در اين عمل از شدّت شوق چون در حال تعجيل اوّل چانه بزمين ميرسد وقتى كه شخص بى‌اختيار بزمين افتد و كلمه ان در ان كان مخفّفه از مثقّله است و گفته‌اند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وقت ذكر و دعا يا اللّه و يا رحمن ميفرمود و اهل شرك شنيدند و گفتند او ما را بتوحيد دعوت ميكند و خود دو خدا را ميخواند و يهود گفتند او ذكر رحمن را كمتر ميكند با آن كه در تورية زيادتر ذكر شده لذا خداوند به پيغمبر خود فرمود كه بآنها بفرمايد كه خدا را چه بخوانيد بنام اللّه چه بخوانيد بنام رحمن تفاوتى در خوبى ندارد چون تمام نامهاى خدا خوب است و هر يك دلالت بر صفتى از صفات كمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات بايد ذكر شود نهايت آن كه اللّه نامى است كه جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن كه متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشاره‌اند بهمان حقيقت بسيط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عيوب پس نميشود هيچ نام بدى براى خدا فرض كرد و تمام نامهاى خدا خوب است و تعدّد عناوين‌

جلد 3 صفحه 401

موجب تعدد معنون نميشود و كلمه ما زائده براى تأكيد شرط است و ضمير در فله راجع بمدعوّ و مسمّى است كه مفهوم از كلام است و كلمه ايّا منصوب بتدعوا است كه مجزوم بشرط است و در مجمع و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت ميفرمود و اهل شرك مطلع بر مكان آنحضرت ميشدند و اذيّت و آزارش ميكردند لذا مأمور شد كه بلند قرائت نفرمايد ولى از چند روايت كه در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده استفاده ميشود كه مراد نهى از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن است بنحوى كه خود شخص هم صداى خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه بامام صادق عليه السّلام فرمود اى پسر من مواظب باش كار خوبى را كه ميان دو كار بد است عرض كرد چگونه است آن فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً خلاصه آن كه توصيه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و ميانه روى در كليّه امور و اين منافات ندارد با وجوب بلند خواندن سه نماز كه در تاريكى خوانده ميشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز كه در روشنائى خوانده ميشود چون هر دو بايد از حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهايت آنكه در بلند جوهر صوت بايد آشكار باشد و در آهسته مخفى و در عين حال نبايد از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نبايد طورى باشد كه خودش هم نشنود چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافى نيست و مراد از طلب ميانه و حدّ وسط در خواندن ميزان متعارف است كه در ذيل آيه اشاره بآن شده است و نيز منافات ندارد با آن كه ضرورتى اقتضا نمايد كه واجب شود قدرى از حدّ متوسط اعتدال هم آهسته‌تر بخواند با آن كه در حدّ اعتدال باقى باشد چنانچه در روايت اولى اشاره به اين معنى شده بود و محتاج بتأمّل است خلاصه آن كه آن اخفاتى كه در نماز ظهر و عصر و جهرى كه در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غير از جهر و اخفاتى است كه در اين آيه نهى از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اين دو

جلد 3 صفحه 402

افراط و تفريط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پيغمبر اكرم مأمور شد كه ستايش كند خدا را به تنزيه او از ولد چنانچه يهود و نصارى قائل بودند و نفى شريك چنانچه مشركين قريش مى‌پنداشتند و نفى ناصر و معين چنانچه از مجوس و ستاره پرستان نقل شده و قمّى ره در اينجمله اخيره نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند ذليل نميشود تا احتياج بياورى پيدا كند كه او را يارى نمايد و بنابر اين كلمه من سببيّه است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اهل ذلّت از قبيل كافر و فاسق اولياء خدا نميشوند و بنابراين من بيانيّه است و ظاهرا مراد از تكبير خداوند نهايت تعظيم عملى و تكبير لسانى است چنانچه در تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امر فرمود كسى را كه اين آيه را قرائت نمود سه مرتبه تكبير بگويد و نيز از آنحضرت روايت شده كه بايد بگويد اللّه اكبر من ان يوصف يعنى خدا بزرگتر است از آنكه وصف شود و نگويد از هر چيز چون چيزى در مقابل وجود خدا وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اين موجب ميشود كه حقّ را محدود كرده باشد و مستحبّ است در آخر آيه چهارم نزد كلمه خشوعا سجده كنند و در ثواب الاعمال و غيره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه قرائت نمايد نميميرد تا ادراك كند امام قائم عجل اللّه تعالى فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالى.

جلد 3 صفحه 403

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يَخِرُّون‌َ لِلأَذقان‌ِ يَبكُون‌َ وَ يَزِيدُهُم‌ خُشُوعاً (109)

و ‌اينکه‌ اهل‌ علم‌ موقعي‌ ‌که‌ آيات‌ شريفه‌ ‌را‌ استماع‌ ميكنند ميافتند بخاك‌ و ذقن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ خاك‌ ميگذارند ‌با‌ حال‌ گريان‌ و خشوع‌ ‌آنها‌ زياد ميگردد وَ يَخِرُّون‌َ لِلأَذقان‌ِ بكاء ممدوح‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌ يكي‌ بكاء ‌از‌ خوف‌ عذاب‌ و يكي‌ بكاء بشوق‌ ثواب‌ ‌که‌ گفتند مؤمن‌ بايد ‌بين‌ خوف‌ و رجاء ‌باشد‌ و اخبار ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ دو دسته‌ ‌است‌.

جلد 12 - صفحه 321

يكي‌ آنكه‌ خوف‌ و رجائش‌ مساوي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ كفّه‌ ترازو هيچكدام‌ ‌بر‌ ديگري‌ ترجيح‌ نداشته‌ ‌باشد‌ ديگر اخباري‌ ‌که‌ بايد رجاء ‌آن‌ بيش‌ ‌از‌ خوف‌ ‌باشد‌ و جميع‌ ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو دسته‌ امريست‌ بسيار مشكل‌ و وجوهي‌ گفته‌اند لكن‌ آنچه‌ بنظر ميرسد اينكه‌ دو نظر ‌است‌ بنده‌ نظر بخود و اعمال‌ ‌خود‌ كند بايد مساوي‌ ‌باشد‌ نه‌ مأيوس‌ ‌از‌ رحمت‌ و نه‌ اطمينان‌ بآن‌ و ‌اگر‌ نظر بخداي‌ ‌خود‌ كند البته‌ رجائش‌ بيشتر بايد ‌باشد‌ ‌از‌ خوف‌ ‌او‌ و قسم‌ سيّم‌ بكاء ‌در‌ مقابل‌ عظمت‌ و كبريايي‌ الهي‌ و حقارت‌ و صغارت‌ ‌خود‌ ‌که‌ بكاء انبياء و ائمه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ بوده‌.

وَ يَزِيدُهُم‌ خُشُوعاً ‌هر‌ چه‌ انسان‌ معرفتش‌ بخدا و دين‌ بيشتر ‌باشد‌ خشوع‌ ‌آن‌ قلبا و خضوع‌ ‌آن‌ عملا بيشتر ميشود ‌هر‌ چه‌ آيات‌ قرآني‌ نازل‌ شود خشوع‌ ‌آنها‌ بيشتر ميشود و شوق‌ ‌آنها‌ ببهشت‌ و خوف‌ ‌آنها‌ ‌از‌ جهنم‌ زيادتر ميگردد نظر كنيد حال‌ انبياء و ائمه‌ اطهار و صلحاء ‌را‌ ‌در‌ حال‌ نماز و عبادات‌ ديگر اللّهم‌ ارزقنا.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 109)- باز برای تأکید بیشتر و تأثیر آن آیات الهی و این سجده عاشقانه می‌گوید: «آنها (بی‌اختیار) به زمین می‌افتند و گریه می‌کنند و (تلاوت این آیات همواره) بر خشوعشان می‌افزاید» (وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً).

«خشوع» آن حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که انسان در مقابل شخص و یا حقیقتی داشته باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع