آیه ولایت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف قرآن کریم}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} آیه 55...' ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
 
آیه 55 مائده/5 به «آیه ولایت» شهرت یافته است.<ref>المراجعات، ص‌226 و 229.</ref> در این آیه آمده است:«ولیّ» شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات* می‌دهند:«إِنّما وَلیّکُمُ اللّهُ و‌رَسولُهُ والّذینَ ءَامَنوا الَّذینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ و‌یُؤتُونَ الزَّکوة و هُم رکِعونَ». براساس روایات فراوانی در منابع شیعه و اهل سنّت، این آیه در شأن امام علی*(علیه السلام)نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله)شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت:خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی(علیه السلام)که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.<ref>احقاق الحق، ج2، ص399؛ شواهد التنزیل، ج1، ص‌209‌-‌239.</ref> ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است:در آن هنگام، پیامبر(صلی الله علیه وآله)در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت:خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع، و‌کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او، بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی(علیه السلام)را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر(صلی الله علیه وآله)پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت* را نازل کرد.<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌324 و 325.</ref> این شأن نزول از طرق گوناگون درمنابع شیعه و اهل سنّت نقل شده است. ازجمله اصحابی‌که این حادثه را نقل‌کرده‌اند، امام علی(علیه السلام)،<ref>شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌226؛ الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌106؛ المراجعات، ص‌230.</ref> عبداللّه بن عبّاس<ref>شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌232.</ref> ابورافع مدنی،<ref>الدرّالمنثور، ج 3، ص 106.</ref> عمّاربن یاسر<ref>فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194.</ref> ابوذر غفاری،<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌26؛ شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌230.</ref> انس‌بن مالک،<ref>شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌225.</ref> و مقدادبن اسود هستند.<ref>همان، ص‌228.</ref> از تابعان نیز مسلمة بن کهیل،<ref>الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105.</ref>عتبة‌بن ابی حکیم،<ref>جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌390.</ref> سُدّی<ref>همان، ص‌389.</ref> و مجاهد<ref>همان، ص 390.</ref> به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد 24 حدیث در این باره از اهل تسنّن و 19 حدیث از شیعه نقل شده است.<ref>منهاج البراعة، ج‌2، ص‌350.</ref> در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی(علیه السلام)فرود آمده و از نظر اهل سنّت نیز شهرت این روایات به حدّی است که متکلّم معروف اهل سنّت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسّران بر نزول این آیه در شأن علی(علیه السلام)اجماع دارند.<ref>شرح المواقف، ج‌8‌، ص‌360.</ref> جرجانی در شرح مواقف،<ref>همان.</ref> سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد<ref>شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌207.</ref> و قوشچی در شرح تجرید<ref>شرح تجرید، قوشچی، ص‌368.</ref> نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از اهل سنّت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی (شیخ بخاری) حافظ عبدبن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی (مؤلف صحیح)، حافظ محمدبن جریر طبری، ابن‌ابی‌حاتم، ابن‌عساکر، ابوبکربن‌مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن‌جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند.<ref>آیة الولایة، ص‌12؛ احقاق الحق، ج‌2، ص‌399  407.</ref> آلوسی هم گفته است:بیش‌تر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌علی(علیه السلام)نازل شده<ref>روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌244.</ref> و شهرت این خبر به‌حدّی بوده که حسان‌بن‌ثابت، شاعر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)نیز این منقبت علی(علیه السلام)را به‌نظم آورده است:
 
فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً***زکاة فدتک النفس یا خیر راکع
 
فانزل فیک اللّه خیر ولایة***و اثبتها اثنی کتاب الشرایع
 
بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیّه که مدّعی شده این روایت از جعلیّات است، روشن می‌شود. شیعه با این آیه بر جانشینی و ولایت علی(علیه السلام)استدلال کرده است<ref>الافصاح فی الامامة، ص‌134 و 217؛ التبیان، ج‌3، ص‌559‌؛ روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌245.</ref> و حتّی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند.<ref>تلخیص الشافی، ج‌2، ص‌10.</ref> وجه استدلال چنین است که این آیه با «إِنّما» آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد.<ref>لسان العرب، ج‌1، ص‌245؛ الصحاح، ج‌5‌، ص‌2073.</ref> کلمه ولیّ مشتق از «ولی» و «ولایت» و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولیّ می‌گوید:ولیِّ یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولیِّ زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را برعهده دارد.<ref>لسان العرب، ج 15، ص 401.</ref> «فیومی» نیز می‌گوید:ولیِّ شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه «اللّهُ وَلیُّ الّذینَ ءَامَنوا» از همین قبیل است<ref>المصباح المنیر، ج‌2، ص‌672‌.</ref> (بقره/ 2، 257) بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای «ولایت»، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود:دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولیّ هستند، در همه موارد، این معنا (اولویّت در قیام به امور) موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است<ref>مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌791 و 792.</ref> و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعدّدی برای لفظ ولایت قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از «ولایت» در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه (خدا، پیامبر، مؤمنانی که...) نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند (اللّهُ وَلِیّ الّذین ءَامَنوا) (بقره/ 2، 257) و پیامبر (النَّبِیُّ أَولی بِالمُؤمِنینَ مِن أَنفُسهِم) (احزاب/ 33، 6) ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند:«الّذین ءَامنوا...» نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البتّه این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و «الّذینَ ءَامنوا...» تبعی و با اذن پروردگار است. از سوی دیگر، پیامبر(صلی الله علیه وآله)که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد:«و‌أَنزَلنا إِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبیِّنَ لِلنّاسِ مَا نُزِّلَ إِلیهِم» (نحل/ 16، 44) خود به روشنیولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که کلینی آن را در کتاب کافی آورده، از امام باقر(علیه السلام)چنین نقل شده است:خداوند پیامبرش را به ولایت علی(علیه السلام)فرمان داد و بر او چنین نازل کرد:«إِنَّما وَلِیّکُم اللّهُ و رَسولُه والّذینَ ءَامَنوا...» (مائده/ 5‌، 55) و خداوند ولایت «اولی‌الامر*‌» را واجب ساخت. آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد(صلی الله علیه وآله)فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع، و‌خداوند چنین وحی کرد:«یَأیّهَا الرَّسولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلّغتَ رِسالتَه واللّهُ یَعصِمُکَ مِن‌النّاسِ». (مائده/ 5‌، 67) حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرّفی ولایت علی(علیه السلام)در روز غدیر خم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند.<ref>الکافی، ج‌1، ص‌289.</ref> عیّاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از امام صادق(علیه السلام)نقل می‌کند.<ref>عیّاشی، ج‌1، ص‌333.</ref> در برخی منابع اهل سنّت نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، طبرانی از عمّار یاسر نقل می‌کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)پس ازنزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود:من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه.<ref>المعجم الأوسط، ج‌7، ص‌129 و 130؛ فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194 و 195.</ref>
 
  
== پاسخ به برخی شبهات ==
+
آیه 55 [[سوره مائده]]/5 به «آیه ولایت» شهرت یافته است.<ref>المراجعات، ص‌226 و 229.</ref> در این آیه آمده است: «ولیّ» شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که [[نماز]] را به پا داشته، در رکوع [[زکات]] می‌دهند: {{متن قرآن|«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»}}.
  
گفته‌اند:«ولیّ» در این آیه به معنای دوستی است و نمی‌تواند به معنای ناصر باشد؛ زیرا با انحصاری که از «إِنّمَا» استفاده می‌شود،ناسازگاراست و چنین ولایتی به مؤمنانی اختصاص ندارد که نماز می‌خوانند و در حال رکوع* زکات می‌دهند؛ بلکه حکم عمومی است که همه مؤمنان را در بر می‌گیرد و همه وظیفه دارند یک‌دیگر را دوست داشته، به هم یاری رسانند.<ref>نمونه، ج‌4، ص‌429.</ref> افزون بر آن‌چه گفته شد، بررسی موارد کاربرد این واژه در قرآن نشان می‌دهد که در بیش‌تر موارد، ولیّ به معنای سرپرستی به کار رفته است. برخی از اهل سنّت با استناد به وحدت سیاق احتمال داده‌اند که «ولیّ» در آیه ولایت، به معنای دوست و یاور باشد؛ چنان‌که در آیه 51 مائده/ 5 (یَأیُّهَا الّذینَ ءَامَنوا لاَ تَتّخِذوا الیَهودَ والنَّصری أولِیاء) به معنای دوست و یاور است.<ref>امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌27 و 28.</ref> این احتمال با توضیحاتی که در واژه «ولیّ» داده شد، غیر قابل قبول است؛ افزون بر این‌که انعقاد سیاق در آیه منتفی است؛ زیرا آیه ولایت، شأن نزول مستقلّی دارد؛ بنابراین از نظر محتوا و مضمون به آیه پیشین مربوط نیست. از سوی دیگر، شکّی نیست که تنظیم آیات به گونه موجود، با ترتیب آن از نظر نزول مغایر است و وحدت سیاق در صورتی است که بدانیم آیات با هم نازل شده است و بر فرض که سیاق هم منعقد باشد، در آیه پیش نیز محرز نیست که ولیّ به معنای دوست یا ناصر باشد؛ بلکه در آن آیه نیز می‌تواند معنای سرپرست و صاحب اختیار داشته باشد.
+
بر اساس روایات فراوانی در منابع [[شیعه]] و اهل سنت، این آیه در شأن [[امام علی]] علیه السلام نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد.
برخی از اهل سنّت خواسته‌اند «و‌هُم رکِعونَ» در این آیه را به معنای «و‌هُم خَاضِعونَ» بگیرند و نتیجه بگیرند که آیه در مقام وصف مؤمنان است که نماز اقامه می‌کنند و هنگام پرداخت زکات خاضعند.<ref>فتح‌القدیر، ج2، ص51‌؛ الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌؛ بیضاوی، ج‌1، ص‌439.</ref> ابن کثیر می‌گوید:اگر رکوع به معنای خم شدن در نماز باشد، باید دفع زکات در حال رکوع از حالت‌های دیگر برتر باشد و این در بین دانشمندان اهل فتوا شناخته شده نیست.<ref>ابن کثیر، ج‌2، ص‌73.</ref> در پاسخ این اشکال گفته‌اند که رکوع در لغت به معنای انحنا و خم شدن و به صورت فرو افتادن است و بدین لحاظ، خم شدن در نماز را رکوع می‌گویند<ref>الصحاح، ج‌3، ص‌1222؛ القاموس المحیط، ج‌3، ص‌31؛ ترتیب کتاب العین، ج‌1، ص‌200.</ref> و اگر در معنای دیگری مانند خضوع به کار رود، مجاز است<ref>تاج العروس، ج‌11، ص‌176؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، ص‌21.</ref> و به قرینه نیاز دارد و در آیات مورد بحث، نه تنها قرینه‌ای موجود نیست، بلکه روایات شأن نزول، کاربرد رکوع در معنای لغوی‌اش را تأیید می‌کند. چون علی (علیه السلام)در حال رکوع به نیازمند، زکات داده، ستایش شده است و گرنه عنوان رکوع خصوصیتی ندارد.
+
 
از جمله اشکالات بر روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده، این است که «الَّذینَ ءَامَنوا» به صورت جمع بیان شده و تطبیق آن بر فرد خلاف ظاهر است. فخر رازی می‌گوید:حمل لفظ جمع بر واحد، برای تعظیم روا است؛ امّا مجاز است و به دلیل نیاز دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.</ref> زمخشری در پاسخ به این اشکال گفته:آمدن لفظ جمع در این مورد، برای تشویق دیگران است که همانند علی(علیه السلام)عمل کنند و بر احسان به فقیران و مسکینان حتّی در بین نماز حریص باشند.<ref>الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌.</ref> برخی نیز گفته‌اند:خداوند با آوردن لفظ جمع در این‌جا این منقبت و کرامت امام علی(علیه السلام)را بزرگ شمرده است.<ref>آیة‌الولایة، ص‌34 و 35.</ref> علاّمه طباطبایی در پاسخ به این اشکال گفته است:در جایی که لفظ جمع گفته شود و در معنای مفرد به کار رود، استعمال لفظ مجازی است؛ ولی در موردی که لفظ جمع در معنای خودش به کار می‌رود، امّا فقط بر یک مصداق تطبیق می‌شود، این کاربرد، مجازی نخواهد بود؛ به عبارت دیگر، میان مصداق خارجی مفهوم لفظ با معنای آن تفاوت وجود دارد و حقیقت و مجاز در محور استعمال لفظ، در مفهوم و معنا است، نه در تطبیق با مصداق خارج، و‌مورد بحث، از نوع دوم است و قرآن در موارد متعدّدی آن را به کار برده.<ref>المیزان، ج‌6‌، ص‌9.</ref> در ادبیات عرب نیز مکرّر دیده می‌شود که از مفرد، به لفظ جمع تعبیر شده است.<ref>نمونه، ج‌4، ص‌426.</ref> از طرف دیگر بر فرض بپذیریم که استعمال «الّذینَ ءَامَنوا» بر فرد مجازی است، احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده می‌تواند قرینه این کاربرد مجازی باشد.
+
او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.<ref>احقاق الحق، ج2، ص399؛ شواهد التنزیل، ج1، ص‌209‌-‌239.</ref>
برخی گفته‌اند:اگر ولیّ به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه، این امر محقّق نمی‌شود؛ چون علی بن ابی طالب(علیه السلام)در زمان حیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله)امام و متصرّف در امور نبوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.</ref> در پاسخ این اشکال گفته‌اند:در تعبیرهای ادبی، بسیار دیده می‌شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می‌شود که آن را بالقوه دارا هستند؛ به طور مثال، شخص، کسی را «وصیّ» خود یا «قیّم» اطفال خویش قرار می‌دهد و در حالی که هنوز زنده است، بر آن کس، عنوان وصیّ و قیّم صدق می‌کند. در قرآن نیز این گونه تعبیرها دیده می‌شود؛ از جمله زکریا از خداوند می‌خواهد:«فَهبْ لِی مِن لَدُنکَ وَلَیًّا * یَرِثُنی و یَرِثُ مِن ءَالِ یَعقوبَ...» (مریم/19،5 و 6) در حالی که روشن است مقصود از «ولیّ» در این‌جا سرپرستی برای بعد از مرگ منظور است؛<ref>نمونه، ج‌4، ص‌430.</ref> افزون بر این‌که بر اساس دلیل‌های بسیاری، علی(علیه السلام)در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله)دارای ولایت بوده است؛ امّا این سرپرستی عنوان خلافت داشته؛ یعنی در غیاب پیامبر، علی جانشین حضرت بود؛ چنان‌که هارون در حیات موسی(علیه السلام)خلیفه وی بود و براساس حدیث منزلت، تمام منزلت‌های هارون نزد موسی برای علی(علیه السلام)نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله)ثابت است.<ref>امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌42.</ref>
+
 
شایان ذکر است که الف. براساس منابع شیعه و سنّی، امام علی(علیه السلام)ضمن احتجاج‌های خود بر حقّانیّت خویش به این آیه استناد کرده است. از جمله ابن بابویه از عالمان شیعه در کتاب کمال‌الدین<ref>کمال الدین، ج‌1، ص‌262.</ref> و ابراهیم بن محمد جوینی از عالمان سنّی در کتاب فرائد السمطین<ref>فرائد السمطین، ج‌1، ص‌312 و 313.</ref> استناد حضرت به آیه ولایت را نقل کرده‌اند؛ افزون بر این‌که خود حضرت نیز از جمله ناقلان این روایت به شمار می‌رود<ref>الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105؛ المراجعات، ص‌230.</ref> که خود به منزله استدلال به آیه است؛ از این رو، سخن برخی<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28 و 29.</ref> که مدّعی شده‌اند حضرت، بر امامت خود به آیه ولایت استدلال نکرده، بی‌پایه است. ب. شنیدن صدای فقیر و کمک به او، توجّه به خویشتن نیست و با توجّه حضرت به خدا، منافاتی ندارد؛ زیرا پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت دیگری است و توجّه به آن‌چه در مسیر رضای خدا است، به طور کامل با روح عبادت سازگاری دارد.<ref>نمونه، ج‌4، ص‌428.</ref> ج. انفاق انگشتر در حال نماز، «فعل کثیر» به شمار نمی‌رود و فقیهان شیعه و سنّی، این گونه کارها را موجب بطلان نماز نمی‌دانند.<ref>احکام‌القرآن، جصّاص، ج2، ص625 و626‌؛ قرطبی، ج‌6‌، ص‌144.</ref> د. زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند «صلوة» که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد.<ref>احکام القرآن، جصّاص، ج‌2، ص‌626‌.</ref> از مجموع مباحث نتیجه گرفته می‌شود که دانشوران شیعه با ملاحظه روایات پرشمار و نیز محتوای متن، آیه ولایت را بدون الغای خصوصیت در شأن امام علی(علیه السلام)دانسته، آن را دلیل محکمی بر امامت حضرت می‌شمرند.
+
ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله در حال [[نماز]] بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و‌ کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی.
 +
 
 +
خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که [[جبرئیل]] آیه ولایت را نازل کرد.<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌324 و 325.</ref>
 +
 
 +
این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع [[شیعه]] و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی علیه السلام،<ref>شواهدالتنزیل، ج‌1، ص‌226؛ الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌106؛ المراجعات، ص‌230.</ref> عبداللّه بن عبّاس<ref>شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌232.</ref> ابورافع مدنی،<ref>الدرّالمنثور، ج3، ص106.</ref> عمار بن یاسر<ref>فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194.</ref> ابوذر غفاری،<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌26؛ شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌230.</ref> انس‌ بن مالک، <ref>شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌225.</ref> و مقداد بن اسود هستند.<ref>همان، ص‌228.</ref>
 +
 
 +
از تابعان نیز مسلمة بن کهیل،<ref>الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105.</ref>عتبة‌ بن ابی حکیم،<ref>جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌390.</ref> سُدّی<ref>همان، ص‌389.</ref> و مجاهد<ref>همان، ص390.</ref> به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد 24 [[حدیث]] در این باره از اهل تسنن و 19 حدیث از [[شیعه]] نقل شده است.<ref>منهاج البراعة، ج‌2، ص‌350.</ref>
 +
 
 +
در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی علیه السلام فرود آمده و از نظر اهل سنت نیز شهرت این روایات به حدی است که متکلم معروف اهل سنّت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسران بر نزول این آیه در شأن علی علیه السلام اجماع دارند.<ref>شرح المواقف، ج‌8‌، ص‌360.</ref> جرجانی در شرح مواقف،<ref>همان.</ref> سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد<ref>شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌207.</ref> و قوشچی در شرح تجرید<ref>شرح تجرید، قوشچی، ص‌368.</ref> نیز بر این اجماع اعتراف دارند.
 +
 
 +
محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی (شیخ بخاری) حافظ عبد بن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی (مؤلف صحیح)، حافظ محمد بن جریر طبری، ابن‌ ابی‌ حاتم، ابن‌عساکر، ابوبکر بن‌ مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن‌جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند.<ref>آیة الولایة، ص‌12؛ احقاق الحق، ج‌2، ص‌399-407.</ref> آلوسی هم گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن [[امام‌ علی]] علیه السلام نازل شده<ref>روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌244.</ref> و شهرت این خبر به‌ حدی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نیز این منقبت علی علیه السلام را به‌ نظم آورده است:
 +
 
 +
{{بیت|فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً|زکاة فدتک النفس یا خیر راکع}}
 +
{{بیت|فانزل فیک اللّه خیر ولایة|و اثبتها اثنی کتاب الشرایع}}
 +
 
 +
بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیّه که مدعی شده این روایت از جعلیّات است، روشن می‌شود. شیعه با این آیه بر جانشینی و ولایت علی علیه السلام استدلال کرده است<ref>الافصاح فی الامامة، ص‌134 و 217؛ التبیان، ج‌3، ص‌559‌؛ روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌245.</ref> و حتی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند.<ref>تلخیص الشافی، ج‌2، ص‌10.</ref>
 +
 
 +
وجه استدلال چنین است که این آیه با «إِنّما» آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد.<ref>لسان العرب، ج‌1، ص‌245؛ الصحاح، ج‌5‌، ص‌2073.</ref> کلمه ولیّ مشتق از «ولی» و «ولایت» و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولیّ می‌گوید: ولیِ یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولیِّ زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را بر عهده دارد.<ref>لسان العرب، ج15، ص401.</ref>
 +
 
 +
«فیومی» نیز می‌گوید: ولیِّ شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه {{متن قرآن|«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ»}} از همین قبیل است.<ref>المصباح المنیر، ج‌2، ص‌672‌.</ref> ([[سوره بقره]]/2، 257) بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای «ولایت»، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولیّ هستند. در همه موارد، این معنا (اولویت در قیام به امور) موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است<ref>مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌791 و 792.</ref> و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعددی برای لفظ ولایت قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از «ولایت» در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه (خدا، پیامبر، مؤمنانی که...) نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند {{متن قرآن|«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ»}} ([[سوره بقره]]/2، 257) و پیامبر {{متن قرآن|«النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»}} ([[سوره احزاب]]/33، 6) ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند: «الّذین ءَامنوا...» نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البته این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و «الّذینَ ءَامنوا...» تبعی و با اذن پروردگار است.
 +
 
 +
از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد: {{متن قرآن|« وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»}} ([[سوره نحل]]/16، 44) خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که کلینی آن را در کتاب کافی آورده، از [[امام باقر]] علیه السلام چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت [[امام علی]] علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: {{متن قرآن|«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ...»}} ([[سوره مائده]]/5‌، 55) و خداوند ولایت «اولی‌الامر» را واجب ساخت.
 +
 
 +
آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد صلی الله علیه و آله فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع و‌ خداوند چنین [[وحی]] کرد: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»}}. ([[سوره مائده]]/5‌، 67)
 +
 
 +
حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی علیه السلام در روز غدیرخم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند.<ref>الکافی، ج‌1، ص‌289.</ref> عیاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از [[امام صادق]] علیه السلام نقل می‌کند.<ref>عیّاشی، ج‌1، ص‌333.</ref>
 +
 
 +
در برخی منابع اهل سنت نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، طبرانی از عماریاسر نقل می‌کند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه.<ref>المعجم الأوسط، ج‌7، ص‌129 و 130؛ فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194 و 195.</ref>
 +
 
 +
==پاسخ به برخی شبهات==
 +
 
 +
گفته‌اند: «ولیّ» در این آیه به معنای دوستی است و نمی‌تواند به معنای ناصر باشد؛ زیرا با انحصاری که از «إِنّمَا» استفاده می‌شود، ناسازگاراست و چنین ولایتی به مؤمنانی اختصاص ندارد که [[نماز]] می‌خوانند و در حال [[رکوع]] [[زکات]] می‌دهند؛ بلکه حکم عمومی است که همه مؤمنان را دربرمی‌گیرد و همه وظیفه دارند یکدیگر را دوست داشته، به هم یاری رسانند.<ref>نمونه، ج‌4، ص‌429.</ref>  
 +
 
 +
افزون بر آن‌چه گفته شد، بررسی موارد کاربرد این واژه در [[قرآن]] نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، ولیّ به معنای سرپرستی به کار رفته است. برخی از اهل سنّت با استناد به وحدت سیاق احتمال داده‌اند که «ولیّ» در آیه ولایت، به معنای دوست و یاور باشد؛ چنان‌که در آیه 51 مائده/ 5 (یَأیُّهَا الّذینَ ءَامَنوا لاَ تَتّخِذوا الیَهودَ والنَّصری أولِیاء) به معنای دوست و یاور است.<ref>امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌27 و 28.</ref> این احتمال با توضیحاتی که در واژه «ولیّ» داده شد، غیر قابل قبول است؛ افزون بر این‌که انعقاد سیاق در آیه منتفی است؛ زیرا آیه ولایت، شأن نزول مستقلّی دارد؛ بنابراین از نظر محتوا و مضمون به آیه پیشین مربوط نیست. از سوی دیگر، شکّی نیست که تنظیم آیات به گونه موجود، با ترتیب آن از نظر نزول مغایر است و وحدت سیاق در صورتی است که بدانیم آیات با هم نازل شده است و بر فرض که سیاق هم منعقد باشد، در آیه پیش نیز محرز نیست که ولی به معنای دوست یا ناصر باشد؛ بلکه در آن آیه نیز می‌تواند معنای سرپرست و صاحب اختیار داشته باشد.
 +
 
 +
برخی از اهل سنت خواسته‌اند «و‌هُم رکِعونَ» در این آیه را به معنای «و‌هُم خَاضِعونَ» بگیرند و نتیجه بگیرند که آیه در مقام وصف مؤمنان است که [[نماز]] اقامه می‌کنند و هنگام پرداخت زکات خاضعند.<ref>فتح‌القدیر، ج2، ص51‌؛ الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌؛ بیضاوی، ج‌1، ص‌439.</ref>
 +
 
 +
ابن کثیر می‌گوید: اگر رکوع به معنای خم شدن در نماز باشد، باید دفع [[زکات]] در حال رکوع از حالت‌های دیگر برتر باشد و این در بین دانشمندان اهل فتوا شناخته شده نیست.<ref>ابن کثیر، ج‌2، ص‌73.</ref> در پاسخ این اشکال گفته‌اند که رکوع در لغت به معنای انحنا و خم شدن و به صورت فروافتادن است و بدین لحاظ، خم شدن در [[نماز]] را رکوع می‌گویند<ref>الصحاح، ج‌3، ص‌1222؛ القاموس المحیط، ج‌3، ص‌31؛ ترتیب کتاب العین، ج‌1، ص‌200.</ref> و اگر در معنای دیگری مانند خضوع به کار رود، مجاز است<ref>تاج العروس، ج‌11، ص‌176؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، ص‌21.</ref> و به قرینه نیاز دارد و در آیات مورد بحث، نه تنها قرینه‌ای موجود نیست، بلکه روایات شأن نزول، کاربرد رکوع در معنای لغوی‌اش را تأیید می‌کند. چون علی علیه السلام در حال رکوع به نیازمند زکات داده، ستایش شده است وگرنه عنوان رکوع خصوصیتی ندارد.
 +
 
 +
از جمله اشکالات بر روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده، این است که «الَّذینَ ءَامَنوا» به صورت جمع بیان شده و تطبیق آن بر فرد خلاف ظاهر است. فخر رازی می‌گوید: حمل لفظ جمع بر واحد، برای تعظیم روا است؛ اما مجاز است و به دلیل نیاز دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.</ref> زمخشری در پاسخ به این اشکال گفته: آمدن لفظ جمع در این مورد، برای تشویق دیگران است که همانند علی علیه السلام عمل کنند و بر احسان به فقیران و مسکینان حتی در بین [[نماز]] حریص باشند.<ref>الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌.</ref>
 +
 
 +
برخی نیز گفته‌اند: خداوند با آوردن لفظ جمع در این‌جا این منقبت و کرامت امام علی علیه السلام را بزرگ شمرده است.<ref>آیة‌الولایة، ص‌34 و 35.</ref>
 +
 
 +
[[علامه طباطبایی]] در پاسخ به این اشکال گفته است: در جایی که لفظ جمع گفته شود و در معنای مفرد به کار رود، استعمال لفظ مجازی است؛ ولی در موردی که لفظ جمع در معنای خودش به کار می‌رود، اما فقط بر یک مصداق تطبیق می‌شود، این کاربرد مجازی نخواهد بود؛ به عبارت دیگر میان مصداق خارجی مفهوم لفظ با معنای آن تفاوت وجود دارد و حقیقت و مجاز در محور استعمال لفظ، در مفهوم و معنا است، نه در تطبیق با مصداق خارج و‌ مورد بحث، از نوع دوم است و [[قرآن]] در موارد متعددی آن را بکار برده.<ref>المیزان، ج‌6‌، ص‌9.</ref>
 +
 
 +
در ادبیات عرب نیز مکرر دیده می‌شود که از مفرد به لفظ جمع تعبیر شده است.<ref>نمونه، ج‌4، ص‌426.</ref> از طرف دیگر بر فرض بپذیریم که استعمال «الّذینَ ءَامَنوا» بر فرد مجازی است، احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده می‌تواند قرینه این کاربرد مجازی باشد.
 +
 
 +
برخی گفته‌اند: اگر ولیّ به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه این امر محقق نمی‌شود؛ چون علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان حیات [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله امام و متصرف در امور نبوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.</ref>
 +
 
 +
در پاسخ این اشکال گفته‌اند: در تعبیرهای ادبی، بسیار دیده می‌شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می‌شود که آن را بالقوه دارا هستند؛ به طور مثال، شخص کسی را «وصیّ» خود یا «قیّم» اطفال خویش قرار می‌دهد و در حالی که هنوز زنده است، بر آن کس عنوان وصی و قیم صدق می‌کند. در [[قرآن]] نیز این گونه تعبیرها دیده می‌شود؛ از جمله زکریا از خداوند می‌خواهد: {{متن قرآن|«...فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا × يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ...»}}. ([[سوره مریم]]/19، 5و6)
 +
 
 +
در حالی که روشن است مقصود از «ولیّ» در این‌جا سرپرستی برای بعد از مرگ منظور است؛<ref>نمونه، ج‌4، ص‌430.</ref> افزون بر این‌که بر اساس دلیل‌های بسیاری، علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله دارای ولایت بوده است؛ اما این سرپرستی عنوان خلافت داشته؛ یعنی در غیاب پیامبر، علی جانشین حضرت بود؛ چنان‌ که هارون در حیات موسی علیه السلام خلیفه وی بود و بر اساس حدیث منزلت، تمام منزلت‌های هارون نزد موسی برای علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت است.<ref>امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌42.</ref>
 +
 
 +
شایان ذکر است که:
 +
 
 +
الف. بر اساس منابع [[شیعه]] و سنی، [[امام علی]] علیه السلام ضمن احتجاج‌های خود بر حقانیت خویش به این آیه استناد کرده است. از جمله ابن بابویه از عالمان شیعه در کتاب کمال‌الدین<ref>کمال الدین، ج‌1، ص‌262.</ref> و ابراهیم بن محمد جوینی از عالمان سنی در کتاب فرائد السمطین<ref>فرائد السمطین، ج‌1، ص‌312 و 313.</ref> استناد حضرت به آیه ولایت را نقل کرده‌اند؛ افزون بر این‌ که خود حضرت نیز از جمله ناقلان این روایت به شمار می‌رود<ref>الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105؛ المراجعات، ص‌230.</ref> که خود به منزله استدلال به آیه است؛ از این رو، سخن برخی<ref>التفسیرالکبیر، ج‌12، ص‌28 و 29.</ref> که مدّعی شده‌اند حضرت بر امامت خود به آیه ولایت استدلال نکرده، بی‌پایه است.
 +
 
 +
ب. شنیدن صدای فقیر و کمک به او، توجه به خویشتن نیست و با توجه حضرت به خدا منافاتی ندارد؛ زیرا پرداختن [[زکات]] در [[نماز]]، انجام [[عبادت]] در ضمن عبادت دیگری است و توجه به آن‌چه در مسیر رضای خدا است، به طور کامل با روح عبادت سازگاری دارد.<ref>نمونه، ج‌4، ص‌428.</ref>
 +
 
 +
ج. انفاق انگشتر در حال نماز، «فعل کثیر» به شمار نمی‌رود و فقیهان شیعه و سنّی، این گونه کارها را موجب بطلان نماز نمی‌دانند.<ref>احکام‌القرآن، جصّاص، ج2، ص625 و626‌؛ قرطبی، ج‌6‌، ص‌144.</ref>
 +
 
 +
د. زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر [[زکات]] واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند «صلوة» که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد.<ref>احکام القرآن، جصّاص، ج‌2، ص‌626‌.</ref> از مجموع مباحث نتیجه گرفته می‌شود که دانشوران [[شیعه]] با ملاحظه روایات پرشمار و نیز محتوای متن، آیه ولایت را بدون الغای خصوصیت در شأن [[امام علی]] علیه السلام دانسته، آن را دلیل محکمی بر امامت حضرت می‌شمرند.
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}  
 
{{پانویس}}  
 +
 
==منابع==
 
==منابع==
علی خراسانی، دائرة‌المعارف قرآن كریم، جلد1 .
+
علی خراسانی، دائرة‌المعارف قرآن كریم، جلد1.
  
 
[[رده:آیه‌های با عناوین خاص]]
 
[[رده:آیه‌های با عناوین خاص]]
 
[[رده:آیات سوره مائده]]
 
[[رده:آیات سوره مائده]]

نسخهٔ ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۷

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


آیه 55 سوره مائده/5 به «آیه ولایت» شهرت یافته است.[۱] در این آیه آمده است: «ولیّ» شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ».

بر اساس روایات فراوانی در منابع شیعه و اهل سنت، این آیه در شأن امام علی علیه السلام نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد.

او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.[۲]

ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و‌ کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی.

خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد.[۳]

این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی علیه السلام،[۴] عبداللّه بن عبّاس[۵] ابورافع مدنی،[۶] عمار بن یاسر[۷] ابوذر غفاری،[۸] انس‌ بن مالک، [۹] و مقداد بن اسود هستند.[۱۰]

از تابعان نیز مسلمة بن کهیل،[۱۱]عتبة‌ بن ابی حکیم،[۱۲] سُدّی[۱۳] و مجاهد[۱۴] به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد 24 حدیث در این باره از اهل تسنن و 19 حدیث از شیعه نقل شده است.[۱۵]

در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی علیه السلام فرود آمده و از نظر اهل سنت نیز شهرت این روایات به حدی است که متکلم معروف اهل سنّت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسران بر نزول این آیه در شأن علی علیه السلام اجماع دارند.[۱۶] جرجانی در شرح مواقف،[۱۷] سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[۱۸] و قوشچی در شرح تجرید[۱۹] نیز بر این اجماع اعتراف دارند.

محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی (شیخ بخاری) حافظ عبد بن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی (مؤلف صحیح)، حافظ محمد بن جریر طبری، ابن‌ ابی‌ حاتم، ابن‌عساکر، ابوبکر بن‌ مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن‌جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند.[۲۰] آلوسی هم گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی علیه السلام نازل شده[۲۱] و شهرت این خبر به‌ حدی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز این منقبت علی علیه السلام را به‌ نظم آورده است:


فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً زکاة فدتک النفس یا خیر راکع

فانزل فیک اللّه خیر ولایة و اثبتها اثنی کتاب الشرایع

بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیّه که مدعی شده این روایت از جعلیّات است، روشن می‌شود. شیعه با این آیه بر جانشینی و ولایت علی علیه السلام استدلال کرده است[۲۲] و حتی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند.[۲۳]

وجه استدلال چنین است که این آیه با «إِنّما» آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد.[۲۴] کلمه ولیّ مشتق از «ولی» و «ولایت» و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولیّ می‌گوید: ولیِ یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولیِّ زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را بر عهده دارد.[۲۵]

«فیومی» نیز می‌گوید: ولیِّ شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» از همین قبیل است.[۲۶] (سوره بقره/2، 257) بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای «ولایت»، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولیّ هستند. در همه موارد، این معنا (اولویت در قیام به امور) موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است[۲۷] و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعددی برای لفظ ولایت قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از «ولایت» در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه (خدا، پیامبر، مؤمنانی که...) نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» (سوره بقره/2، 257) و پیامبر «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (سوره احزاب/33، 6) ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند: «الّذین ءَامنوا...» نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البته این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و «الّذینَ ءَامنوا...» تبعی و با اذن پروردگار است.

از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد: « وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (سوره نحل/16، 44) خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که کلینی آن را در کتاب کافی آورده، از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت امام علی علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ...» (سوره مائده/5‌، 55) و خداوند ولایت «اولی‌الامر» را واجب ساخت.

آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد صلی الله علیه و آله فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع و‌ خداوند چنین وحی کرد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». (سوره مائده/5‌، 67)

حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی علیه السلام در روز غدیرخم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند.[۲۸] عیاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند.[۲۹]

در برخی منابع اهل سنت نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، طبرانی از عماریاسر نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه.[۳۰]

پاسخ به برخی شبهات

گفته‌اند: «ولیّ» در این آیه به معنای دوستی است و نمی‌تواند به معنای ناصر باشد؛ زیرا با انحصاری که از «إِنّمَا» استفاده می‌شود، ناسازگاراست و چنین ولایتی به مؤمنانی اختصاص ندارد که نماز می‌خوانند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ بلکه حکم عمومی است که همه مؤمنان را دربرمی‌گیرد و همه وظیفه دارند یکدیگر را دوست داشته، به هم یاری رسانند.[۳۱]

افزون بر آن‌چه گفته شد، بررسی موارد کاربرد این واژه در قرآن نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، ولیّ به معنای سرپرستی به کار رفته است. برخی از اهل سنّت با استناد به وحدت سیاق احتمال داده‌اند که «ولیّ» در آیه ولایت، به معنای دوست و یاور باشد؛ چنان‌که در آیه 51 مائده/ 5 (یَأیُّهَا الّذینَ ءَامَنوا لاَ تَتّخِذوا الیَهودَ والنَّصری أولِیاء) به معنای دوست و یاور است.[۳۲] این احتمال با توضیحاتی که در واژه «ولیّ» داده شد، غیر قابل قبول است؛ افزون بر این‌که انعقاد سیاق در آیه منتفی است؛ زیرا آیه ولایت، شأن نزول مستقلّی دارد؛ بنابراین از نظر محتوا و مضمون به آیه پیشین مربوط نیست. از سوی دیگر، شکّی نیست که تنظیم آیات به گونه موجود، با ترتیب آن از نظر نزول مغایر است و وحدت سیاق در صورتی است که بدانیم آیات با هم نازل شده است و بر فرض که سیاق هم منعقد باشد، در آیه پیش نیز محرز نیست که ولی به معنای دوست یا ناصر باشد؛ بلکه در آن آیه نیز می‌تواند معنای سرپرست و صاحب اختیار داشته باشد.

برخی از اهل سنت خواسته‌اند «و‌هُم رکِعونَ» در این آیه را به معنای «و‌هُم خَاضِعونَ» بگیرند و نتیجه بگیرند که آیه در مقام وصف مؤمنان است که نماز اقامه می‌کنند و هنگام پرداخت زکات خاضعند.[۳۳]

ابن کثیر می‌گوید: اگر رکوع به معنای خم شدن در نماز باشد، باید دفع زکات در حال رکوع از حالت‌های دیگر برتر باشد و این در بین دانشمندان اهل فتوا شناخته شده نیست.[۳۴] در پاسخ این اشکال گفته‌اند که رکوع در لغت به معنای انحنا و خم شدن و به صورت فروافتادن است و بدین لحاظ، خم شدن در نماز را رکوع می‌گویند[۳۵] و اگر در معنای دیگری مانند خضوع به کار رود، مجاز است[۳۶] و به قرینه نیاز دارد و در آیات مورد بحث، نه تنها قرینه‌ای موجود نیست، بلکه روایات شأن نزول، کاربرد رکوع در معنای لغوی‌اش را تأیید می‌کند. چون علی علیه السلام در حال رکوع به نیازمند زکات داده، ستایش شده است وگرنه عنوان رکوع خصوصیتی ندارد.

از جمله اشکالات بر روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده، این است که «الَّذینَ ءَامَنوا» به صورت جمع بیان شده و تطبیق آن بر فرد خلاف ظاهر است. فخر رازی می‌گوید: حمل لفظ جمع بر واحد، برای تعظیم روا است؛ اما مجاز است و به دلیل نیاز دارد.[۳۷] زمخشری در پاسخ به این اشکال گفته: آمدن لفظ جمع در این مورد، برای تشویق دیگران است که همانند علی علیه السلام عمل کنند و بر احسان به فقیران و مسکینان حتی در بین نماز حریص باشند.[۳۸]

برخی نیز گفته‌اند: خداوند با آوردن لفظ جمع در این‌جا این منقبت و کرامت امام علی علیه السلام را بزرگ شمرده است.[۳۹]

علامه طباطبایی در پاسخ به این اشکال گفته است: در جایی که لفظ جمع گفته شود و در معنای مفرد به کار رود، استعمال لفظ مجازی است؛ ولی در موردی که لفظ جمع در معنای خودش به کار می‌رود، اما فقط بر یک مصداق تطبیق می‌شود، این کاربرد مجازی نخواهد بود؛ به عبارت دیگر میان مصداق خارجی مفهوم لفظ با معنای آن تفاوت وجود دارد و حقیقت و مجاز در محور استعمال لفظ، در مفهوم و معنا است، نه در تطبیق با مصداق خارج و‌ مورد بحث، از نوع دوم است و قرآن در موارد متعددی آن را بکار برده.[۴۰]

در ادبیات عرب نیز مکرر دیده می‌شود که از مفرد به لفظ جمع تعبیر شده است.[۴۱] از طرف دیگر بر فرض بپذیریم که استعمال «الّذینَ ءَامَنوا» بر فرد مجازی است، احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده می‌تواند قرینه این کاربرد مجازی باشد.

برخی گفته‌اند: اگر ولیّ به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه این امر محقق نمی‌شود؛ چون علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله امام و متصرف در امور نبوده است.[۴۲]

در پاسخ این اشکال گفته‌اند: در تعبیرهای ادبی، بسیار دیده می‌شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می‌شود که آن را بالقوه دارا هستند؛ به طور مثال، شخص کسی را «وصیّ» خود یا «قیّم» اطفال خویش قرار می‌دهد و در حالی که هنوز زنده است، بر آن کس عنوان وصی و قیم صدق می‌کند. در قرآن نیز این گونه تعبیرها دیده می‌شود؛ از جمله زکریا از خداوند می‌خواهد: «...فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا × يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ...». (سوره مریم/19، 5و6)

در حالی که روشن است مقصود از «ولیّ» در این‌جا سرپرستی برای بعد از مرگ منظور است؛[۴۳] افزون بر این‌که بر اساس دلیل‌های بسیاری، علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله دارای ولایت بوده است؛ اما این سرپرستی عنوان خلافت داشته؛ یعنی در غیاب پیامبر، علی جانشین حضرت بود؛ چنان‌ که هارون در حیات موسی علیه السلام خلیفه وی بود و بر اساس حدیث منزلت، تمام منزلت‌های هارون نزد موسی برای علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت است.[۴۴]

شایان ذکر است که:

الف. بر اساس منابع شیعه و سنی، امام علی علیه السلام ضمن احتجاج‌های خود بر حقانیت خویش به این آیه استناد کرده است. از جمله ابن بابویه از عالمان شیعه در کتاب کمال‌الدین[۴۵] و ابراهیم بن محمد جوینی از عالمان سنی در کتاب فرائد السمطین[۴۶] استناد حضرت به آیه ولایت را نقل کرده‌اند؛ افزون بر این‌ که خود حضرت نیز از جمله ناقلان این روایت به شمار می‌رود[۴۷] که خود به منزله استدلال به آیه است؛ از این رو، سخن برخی[۴۸] که مدّعی شده‌اند حضرت بر امامت خود به آیه ولایت استدلال نکرده، بی‌پایه است.

ب. شنیدن صدای فقیر و کمک به او، توجه به خویشتن نیست و با توجه حضرت به خدا منافاتی ندارد؛ زیرا پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت دیگری است و توجه به آن‌چه در مسیر رضای خدا است، به طور کامل با روح عبادت سازگاری دارد.[۴۹]

ج. انفاق انگشتر در حال نماز، «فعل کثیر» به شمار نمی‌رود و فقیهان شیعه و سنّی، این گونه کارها را موجب بطلان نماز نمی‌دانند.[۵۰]

د. زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند «صلوة» که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد.[۵۱] از مجموع مباحث نتیجه گرفته می‌شود که دانشوران شیعه با ملاحظه روایات پرشمار و نیز محتوای متن، آیه ولایت را بدون الغای خصوصیت در شأن امام علی علیه السلام دانسته، آن را دلیل محکمی بر امامت حضرت می‌شمرند.

پانویس

  1. المراجعات، ص‌226 و 229.
  2. احقاق الحق، ج2، ص399؛ شواهد التنزیل، ج1، ص‌209‌-‌239.
  3. مجمع البیان، ج‌3، ص‌324 و 325.
  4. شواهدالتنزیل، ج‌1، ص‌226؛ الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌106؛ المراجعات، ص‌230.
  5. شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌232.
  6. الدرّالمنثور، ج3، ص106.
  7. فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194.
  8. التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌26؛ شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌230.
  9. شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌225.
  10. همان، ص‌228.
  11. الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105.
  12. جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌390.
  13. همان، ص‌389.
  14. همان، ص390.
  15. منهاج البراعة، ج‌2، ص‌350.
  16. شرح المواقف، ج‌8‌، ص‌360.
  17. همان.
  18. شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌207.
  19. شرح تجرید، قوشچی، ص‌368.
  20. آیة الولایة، ص‌12؛ احقاق الحق، ج‌2، ص‌399-407.
  21. روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌244.
  22. الافصاح فی الامامة، ص‌134 و 217؛ التبیان، ج‌3، ص‌559‌؛ روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌245.
  23. تلخیص الشافی، ج‌2، ص‌10.
  24. لسان العرب، ج‌1، ص‌245؛ الصحاح، ج‌5‌، ص‌2073.
  25. لسان العرب، ج15، ص401.
  26. المصباح المنیر، ج‌2، ص‌672‌.
  27. مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌791 و 792.
  28. الکافی، ج‌1، ص‌289.
  29. عیّاشی، ج‌1، ص‌333.
  30. المعجم الأوسط، ج‌7، ص‌129 و 130؛ فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194 و 195.
  31. نمونه، ج‌4، ص‌429.
  32. امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌27 و 28.
  33. فتح‌القدیر، ج2، ص51‌؛ الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌؛ بیضاوی، ج‌1، ص‌439.
  34. ابن کثیر، ج‌2، ص‌73.
  35. الصحاح، ج‌3، ص‌1222؛ القاموس المحیط، ج‌3، ص‌31؛ ترتیب کتاب العین، ج‌1، ص‌200.
  36. تاج العروس، ج‌11، ص‌176؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، ص‌21.
  37. التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.
  38. الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌.
  39. آیة‌الولایة، ص‌34 و 35.
  40. المیزان، ج‌6‌، ص‌9.
  41. نمونه، ج‌4، ص‌426.
  42. التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.
  43. نمونه، ج‌4، ص‌430.
  44. امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌42.
  45. کمال الدین، ج‌1، ص‌262.
  46. فرائد السمطین، ج‌1، ص‌312 و 313.
  47. الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105؛ المراجعات، ص‌230.
  48. التفسیرالکبیر، ج‌12، ص‌28 و 29.
  49. نمونه، ج‌4، ص‌428.
  50. احکام‌القرآن، جصّاص، ج2، ص625 و626‌؛ قرطبی، ج‌6‌، ص‌144.
  51. احکام القرآن، جصّاص، ج‌2، ص‌626‌.


منابع

علی خراسانی، دائرة‌المعارف قرآن كریم، جلد1.