دعای هفدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَوِّلْ سُلْطَانَهُ عَنَّا، وَ اقْطَعْ رَجَاءَهُ مِنَّا، وَ ادْرَأْهُ عَنِ الْوُلُوعِ بِنَا.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ آبَاءَنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَوْلَادَنَا وَ أَهَالِینَا وَ ذَوِی أَرْحَامِنَا وَ قَرَابَاتِنَا وَ جِیرَانَنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْهُ فِی حِرْزٍ حَارِزٍ، وَ حِصْنٍ حَافِظٍ، وَ کهْفٍ مَانِعٍ، وَ أَلْبِسْهُمْ مِنْهُ جُنَناً وَاقِیةً، وَ أَعْطِهِمْ عَلَیهِ أَسْلِحَةً مَاضِیةً.
اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِک مَنْ شَهِدَ لَک بِالرُّبُوبِیةِ، وَ أَخْلَصَ لَک بِالْوَحْدَانِیةِ، وَ عَادَاهُ لَک بِحَقِیقَةِ الْعُبُودِیةِ، وَ اسْتَظْهَرَ بِک عَلَیهِ فِی مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِیةِ.
اللَّهُمَّ احْلُلْ مَا عَقَدَ، وَ افْتُقْ مَا رَتَقَ، وَ افْسَخْ مَا دَبَّرَ، وَ ثَبِّطْهُ إِذَا عَزَمَ، وَ انْقُضْ مَا أَبْرَمَ.
اللَّهُمَّ وَ اهْزِمْ جُنْدَهُ، وَ أَبْطِلْ کیدَهُ وَ اهْدِمْ کهْفَهُ، وَ أَرْغِمْ أَنْفَهُ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و سلطه شیطان را از ما بگردان، و امیدش را از ما قطع کن، و وی را از حرص ورزیدن به گمراهی ما دفع فرما.
بارخدایا، بر محمد و آلش درود فرست، و پدران و مادران و فرزندان و اهل ما و خویشان و نزدیکان و همسایگان ما را از زن و مرد مؤمن، از شرّ او در جایگاهی محکم، و دژی حفظکننده، و پناهگاهی امن قرار ده، و آنان را برای دفع ضرر او زرههای نگهدارنده بپوشان، و آنان را اسلحه بُرّا بر ضدّ او عطا کن.
بارخدایا، و مشمول این دعا فرما هر کس را که به پروردگاریات گواهی داده و به توحیدت اخلاص ورزیده، و از باب حقیقت بندگی با شیطان دشمنی نموده، و برای دریافت علوم ربّانی از سوی تو بر علیه او یاری جسته است.
خداوندا آنچه گره زده بگشای، و هر راه که باز کرده ببند، و هر تدبیری کهاندیشیده درهم شکن، و از هر کار که قصد میکند بازش دار، و هرچه را محکم نموده سست کن.
بارخدایا، سپاهش را بشکن، و مکرش را باطل ساز، و پناهگاهش را ویران کن، و بینیاش را به خاک بمال.
ترجمه آیتی
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و شیطان را بر ما چیره مگردان و از ما نومیدش گردان و طمع او از ما ببر.
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست، و پدران ما را و مادران ما را و فرزندان ما را و خاندان ما را و خویشاوندان ما را و نزدیکان ما را و همسایگان ما مردان مومن و زنان مومنه را از گزند شیطان در ملاذى منیع و ملجاى رفیع و پناهگاهى استوار جاى ده و براى پیکار با او سپرهایى نگهدارنده و شمشیرهایى برنده عطا فرما.
بار خدایا، همه کسانى را که به پروردگاریت گواهى مى دهند و یگانگیت را از روى اخلاص پذیرفته اند و در عین عبودیت با شیطان درستیزند و در معرفت علوم ربانى بر ضد او به تو استظهار دارند، از این دعا بهره اى رسان.
بار خدایا، در هر کار که شیطان گره افکند گرهگشایى کن، و هر در را که بر بندد تو بازکن، و هر تدبیر که کند گسسته گردان، و هر آهنگ که کند بر هم زن، و هر رشته که محکم برتابد پنبه نماى.
بار خدایا، لشکرش بشکن، کیدش باطل نماى، پناهگاهش ویران ساز و بینى اش بر خاک مال.
ترجمه ارفع
الها بر محمد و آل او درود فرست و تسلط شیطان را از ما بردار و امیدش را از ما قطع کن و او را از حرص و طمع به ما بازدار.
خدایا بر محمد و آل او درود فرست و پدران و مادران و فرزندان و اهالى و اقوام و نزدیکان و همسایگان ما از مردان و زنان با ایمان را از شر او حفظ فرما و آنها را در دژ محکم و پناهگاه بازدارنده قرار ده و بر اندامشان لباسهاى حفظ کننده بپوشان و براى درگیرى با او سلاحهاى برنده به ایشان عطا فرما.
الها هر که شهادت به خدایى تو مى دهد شامل دعایم کن، همانهایى که به یکتایى تو اخلاص دارند و با شیطان از روى حقیقت بندگى دشمنى مى کنند و در آموختن علوم الهى بر دشمنى با او از تو مدد مى گیرند.
الها آنچه شیطان گره مى زند باز کن و آنچه مى بندد بگشا و آنچه اندیشه مى کند بر هم بزن و هرگاه بر کارى تصمیم مى گیرد بازش بدار و آنچه را که استحکام مى بخشد در هم بریز.
خدایا لشگرش را شکست بده، فریبش را باطل کن و پناهگاهش را ویران ساز و بینى اش را به خاک بمال.
ترجمه استادولی
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و تسلط شیطان را از سر ما بردار، و امیدش را از ما ببر، و او را از حرص و چشمداشت به ما بازدار.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و پدران و مادران و فرزندان و کسان و خویشان و نزدیکان و همسایگان با ایمان ما را از زن و مرد، از شر او در پناهى استوار و دژى نگاهدارنده و پناهگاهى بازدارنده قرار ده، و زره هایى محافظ از او بر اندام آنان بپوشان، و حربه هایى کارى و برنده بر ضد او به آنان عطا فرما.
خدایا، و همه این خواسته ها را در حق هر که به پروردگارى تو گواهى داده، و تو را خالصانه به یکتایى پرستیده، و به سبب بندگى حقیقى تو با او دشمنى ورزیده، و در راه شناخت علوم ربانى به پشتوانه تو بر ضد او اقدام کرده است اجابت کن.
خدایا، بافته هاى او را پنبه کن، و بسته هاى او را باز کن، و نقشه هاى او را برهم زن، و هر گاه تصمیمى گرفت از اقدامش بازدار، و هر چه را استوار ساخت درهم شکن.
خدایا، سپاهش را شکست ده، و نیرنگش را باطل ساز، و پناهگاهش را ویران کن، و بینى اش را به خاک بمال.
ترجمه الهی قمشهای
اى خدا درود فرست بر محمد و آل پاکش و به کرمت استیلاى شیطان را (و تسلط و حکومتش را) از ما بازدار و امید اضلالش را از ما قطع ساز و حرص و ولعش را بر ایذاء و اهانت ما دفع فرما
اى خدا درود فرست بر محمد و آل پاکش و به کرمت پدران و مادران و فرزندان و کلیه ى خاندان و ارحام و خویشاوندان و همسایگان ما از مردان و زنان اهل ایمان همه را از شر آن دیو (پلید رجیم) در امان خود و حصار محکم خویش و پناهگاه ایمن حضرتت محفوظ بدار و بر تن آنان لباس (جوشن و زره) و سپر نگهبان کامل از شر لشگر شیطان به پوشان (و آنها را در مقابل سپاه شیطان مسلح و مجهز گردان) و به آن اهل ایمان شمشیر برنده اى بر دفاع از شر دیوان (جن و انس) عطا فرما
اى خدا و این دعا را در حق بندگان هر کس به ربوبیتت گواهى دهد و با اخلاص کامل تو را یگانه و یکتا شناسد و به حقیقت عبودیت و خلوص بندگى تو با شیطان دشمن باشد ( و با او مخالفت کند) و به اشراقات علوم ربانى (و انوار معارف وحى آسمانى از تو بر علیه شیاطین انس و جن یارى و نصرت طلبد این دعا را در حق همه آنها تعمیم ده (و شامل تمام اهل ایمان بگردان)
اى خدا و هر درى که (از خیرات و حسنات) شیطان به روى ما ببندد تو (از کرم) بگشا و هر روزنه که او (از شر و فساد به روى ما) باز کند تو ببند و هر تدبیر (و سیاست و فکر و مکر) اندیشد همه را منفسخ و نابود ساز و هر عزم و تصمیمش را معوق و عاطل و باطل ساز
اى خدا و لشگر و سپاه شیطان را (به قدرتت) در هم شکن و پناهگاه و سنگرهایش ویران ساز و دماغش به خاک ذلت بمال.
ترجمه سجادی
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و تسلّط او را از ما بردار و امیدش را از ما قطع کن و او را از حریص بودن به ما باز دار.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و پدران، مادران، فرزندان، خانواده، خویشان، نزدیکان و همسایگان ما از مردان و زنان با ایمان را، از (شرّ) او در جایگاهى محکم و دژى نگهدارنده و پناهگاهى بازدارنده قرار ده و بر اندام آنان زره هاى بازدارنده از آزار و اذیت او بپوشان و سلاح هاى برنده بر ضدّ او به آنان عطا فرما.
خداوندا و همه این خواسته ها را در حقّ هر که به پروردگارى ات گواهى داد، و به یگانگى ات اخلاص ورزید، و به سبب حقیقتِ بندگى تو، با او دشمنى کرد، و در راه شناخت علم هاى خدایى از تو یارى خواست تا بر ضدّ او اقدام کند را، اجابت فرما.
خداوندا آنچه (شیطان) گره زد، باز کن. و آنچه بست، بگشا. و آنچه اندیشید، باطل کن. و هر تصمیمى گرفت، از اقدامش بازدار. و آنچه استوار نمود، درهم شکن.
خداوندا و لشکرش را شکست ده. و فریبش را باطل فرما. و پناهگاهش را ویران ساز. و بینى اش را به خاک بمال.
ترجمه شعرانی
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و او را بر ما چیره مساز و امید او را از ما ببر و او را از هوس گمراهى ما بازدار
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و پدران و مادران و فرزندان و کسان و خویشان و نزدیکان و همسایگان ما را از مومنین و مومنات در دژ محکم و حصار استوار و پناهگاه امن محفوظ دار و به سپرهاى محکم آنان را از شیطان نگهدار و سلاح برنده اى به دستشان ده که با او درآویزند
خدایا این دعا شامل همه آن کسان گردد که به خداوندى تو گواهى دهند و تو را به یگانگى خالصانه پرستش کنند و از جهت بندگى تو دشمن او باشند و از تو در معرفت علوم ربانى یارى جویند تا بر وى فیروز گردند
خدایا هر چه او ببندد تو بگشاى و هر چه او پیوند دهد تو بگسل و هر تدبیر که بیندیشد باطل کن و چون آهنگ امرى کند او را بازدار و آنچه را او استوار سازد بشکن.
خدایا سپاه او را هزیمت ده و نیرنگ او را تباه ساز و سنگر او را ویران کن و بینى او را به خاک مال.
ترجمه فولادوند
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و سلطه ى شیطان را از ما برگردان و امید وى را از ما قطع کن.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و پدران و مادران و فرزندان و خانواده هاى ما و نزدیکان و همسایگان ما را، چه مردان با ایمان و چه زنان با ایمان، از گزند وى در سنگر و دژى نگاهبان و پناهگاهى مقاوم قرار ده و در برابر او زره هایى محافظ به ایشان در پوشان و علیه او بدیشان سلاح هایى برنده عطا فرما.
بار خدایا! و این دعاى مرا در مورد هر کس که گواهى به پروردگارى تو مى دهد و به یگانگیت اخلاص مى ورزد و از دل و جان با شیطان دشمن است تعمیم ده و نیز درباره ى هر کس که دم از بندگى تو مى زند و در شناخت دانشهاى ربانى علیه او به پشت گرمى تو دل بسته است یارى ده!
بار خدایا! هر گرهى را که او مى زند، تو خود بگشاى و آنچه را فرو مى بندد ز هم باز کن، و آنچه را او سر هم بندى مى کند بر هم زن و عزیمتش را باطل کن و آنچه را وى استوار مى کند تو در هم شکن!
بار خدایا! سپاهش را شکست ده و ترفندش را نقش بر آب و پناهگاهش را ویران کن و بینى او را بر خاک بمال.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و تسلط او را از ما بگردان، و امید او را از ما ببر، و او را از حرص به (معصیت واداشتن) ما بازدار
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و پدران و مادران و فرزندان و قبیله ها و خویشان و نزدیکان و همسایگان ما را از مردان و زنان اهل ایمان از شر او در جاى استوار و قلعه ى نگهدارنده و پناهگاه بازدارنده قرار ده، و ایشان را براى دور کردن شر او زره هاى حفظکننده بپوشان، و براى زد و خورد با او سلاحهاى برنده به آنان عطا فرما (آنها را به تقوى و عمل صالح توفیق ده)
بار خدایا مشمول این درخواست من گردان هر که را که به پروردگاریت گواهى دهد، و به یگانگیت اخلاص داشته باشد و به بندگى از روى حقیقت با شیطان دشمنى نماید، و در آموختن علمهاى خدائى (اصول عقائد، احکام و مکارم اخلاق) بر دشمنى با او از تو کمک بطلبد
بار خدایا آنچه شیطان گره زند بازکن، و آنچه ببندد بگشا و آنچه بیاندیشد بر هم زن، و چون تصمیم گیرد بازدار، و آنچه استوار نماید بشکن
بار خدایا لشگرش (کارگردانانش از انس و جن) را شکست ده، و مکرش را بى بهره گردان، و پناهگاهش را ویران ساز، و بینیش را به خاک مال (خوارش گردان).شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ حَوِّلْ سُلْطَانَهُ عَنَّا وَ اقْطَعْ رَجَاءَهُ مِنَّا وَ ادْرَأْهُ عَنِ الْوُلُوعِ بِنَا
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ آبَاءَنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَوْلاَدَنَا وَ أَهَالِینَا وَ ذَوِی أَرْحَامِنَا وَ قَرَابَاتِنَا وَ جِیرَانَنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْهُ فِی حِرْز حَارِز
وَ حِصْن حَافِظ وَ کهْف مَانِع وَ أَلْبِسْهُمْ مِنْهُ جُنَناً وَاقِیةً وَ أَعْطِهِمْ عَلَیهِ أَسْلِحَةً مَاضِیةً
اَللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِک مَنْ شَهِدَ لَک بِالرُّبُوبِیةِ وَ أَخْلَصَ لَک بِالْوَحْدَانِیةِ وَ عَادَاهُ لَک بِحَقِیقَةِ الْعُبُودِیةِ وَ اسْتَظْهَرَ بِک عَلَیهِ فِی مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِیةِ
اَللَّهُمَّ احْلُلْ مَا عَقَدَ وَ افْتُقْ مَا رَتَقَ وَ افْسَخْ مَا دَبَّرَ وَ ثَبِّطْهُ إِذَا عَزَمَ وَ انْقُضْ مَا أَبْرَمَ
اَللَّهُمَّ وَ اهْزِمْ جُنْدَهُ وَ أَبْطِلْ کیدَهُ وَ اهْدِمْ کهْفَهُ وَ أَرْغِمْ أَنْفَهُ»
"الهى بر محمد و آلش درود فرست و تسلط شیان را از ما بگردان، وامیدش را از ما قطع فرما، و او را از اغواى ما دور کن.
الهى بر محمد و آل محمد درود فرست و پدران و مادران، و فرزندان و خویشان و خانوان و نزدیکان و همسایگان ما را از مؤمنین و مؤمنات،از شرّ او در پناهگاه محکم و دژ مستحکم و غار منیع قرار ده،و آنان رازره هاى بازدارندهاى از خطرش بپوشان، و سلاح هائى برّان به آنان علیه او عنایت کن.
الهى این خواسته را تعمیم و گسترش ده، درباره هر کس که به ربوبیت گواهى داده، و دریگانگیت اخلاس ورزیده، و با شیطان به جهت حقیقت بندگى دشمنى داشته، و از تو علیه او در شناخت علوم ربانى یارى گرفته.
الهى هر گرهى که او بندد بگشا، و هر چه دوزد بشکاف، و آنچه او تدبیر کند درهم شکن، و چون تصمیم گیرد او را بازدار، و هر چه محکم سازد از هم بپاش.
الهى سپاهش را شکست ده، و نیرنگش را باطل کن، وپناهگاهش را ویران ساز و بینى اش را بخاک مال".
راستى اگر یارى و معونت حضرت حق نباشد، مگر این همه خطر از عرصه گاه حیات انسان دور مى گردد؟!
چنانچه در فرازهاى ملکوتى اوائل دعا بود، باید بوسیله عبادت، اطاعت،تقوا،طهارت قلب،خیرات، مبرات، جهاد اکبر به جلب کمک حق برخاست تا در جنگ با شیطان پیروز شد.
وسائل گرفتار شدن خود را در ادم او فراهم کنم و آنگاه به پیشگاه حق عرضه بداریم به من کمک کن و مرا از فتنه هاى او در امان خود قرار ده، برنامه اى غلط و کارى بیهوده است.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم صل على محمد و آله. و حول سلطانه عنا».
السلطان: مصدر کغفران و معناه التسلط.
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و بگردان تسلط و غلبگى او را از ما.
«و اقطع رجاءه منا».
و ببر امید او از ما- که به ما درنیاویزد.
«و ادراه عن الولوع بنا».
الدرء: الدفع. و منه: (و یدروون بالحسنه السیئه)، اى: یدفعونها.
و الولوع- بضم الواو- هنا الحرص.
(یعنى:) و دفع کن شیطان را از حریص بودن به ما در گمراه ساختن.
«اللهم صل على محمد و آله. و اجعل آباءنا و امهاتنا و اولادنا و اهالینا و ذوى ارحامنا و قراباتنا و جیراننا من المومنین و المومنات منه فى حرز حارز، و حصن حافظ، و کهف مانع. و البسهم منه جننا واقیه. و اعطهم علیه اسلحه ماضیه».
الامهات: جمع امهه، و هى الام و الوالده. قال الجوهرى فى الصحاح: و اصل الام امهه. و لذلک یجمع على امهات. و قال بعضهم: الامهات للناس و الامات للبهائم.
و الارحام: جمع الرحم یعنى القرابه.
و حرز حارز من قبیل شعر شاعر، فاجرى اسم الفاعل صفه للشعر و هو لقائله. و القیاس ان یقول: حرز محرز، او: حرز حریز. لان الفعل منه احرز. و لکن کذا روى، و لعله لغه. قال ابن الاثیر فى نهایته: احرزت الشىء احرازا، اذا حفظته و ضممته الیک و صنته عن الاخذ. و منه حدیث الدعاء: «اللهم اجعلنا فى حرز حارز»، اى: کهف منیع. فالمعطوفان علیه بمنزله التفسیر له. و التکرار من باب التاکید و اختلاف اللفظ.
و الکهف کالبیت المنقور فى الجبل. و الجمع: الکهوف. و فلان کهف، اى: ملجا.
و «جننا» جمع جنه بضم الجیم، و هى الوقایه. و کسرها لحن. و بالضم ایضا:
الستره و الترس. و منح الحدیث: «الامام جنه». لانه یقى الماموم من الزلل و السهو، کما یقى الترس صاحبه. و بالفتح: البستان.
و «اسلحه ماضیه»، اى: نافذه حاده.
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و بگردان پدران و مادران و فرزندان و اهل بیت ما و خویشاوندان و صاحبان رحمها و نزدیکان و همسایگان ما را از مردان مومن و زنان مومنه، از شیطان در پناهى نگاه دارنده و حصارى محکم و پناهى بازدارنده. و درپوشان ایشان را از اذیت شیطان سپرهایى که نگاه دارد ایشان را. و اعطا کن ایشان را سلاحهاى نفوذ کننده ى درگذرنده در حالتى که غالب باشند بر او.
«اللهم و اعمم بذلک من شهد لک بالربوبیه».
بار خدایا، عام ساز آنچه طلب کردم از تو- از استعاذه ى از وساوس شیطان و غیر آن. در این دعا- هر آن کسى را که گواهى داده است تو را به پروردگارى.
«و اخلص لک بالوحدانیه».
و اخلاص ورزیده مر تو را به یگانگى.
«و عاداه لک بحقیقه العبودیه».
و دشمنى کرده است شیطان را از براى رضاى تو به حقیقت بندگى که به تو دارد.
«و استظهر بک علیه فى معرفه العلوم الربانیه».
و استظهار جسته به سبب تو بر او و غالب شده به واسطه خوض در شناخت علمهاى ربانى- یعنى علومى که تعلق به ذات و صفات و افعال خداى تعالى دارد.
«اللهم احلل ما عقد».
یعنى: بار خدایا، بگشا آنچه او بسته است.
«و افتق ما رتق».
الفتق: ضد الرتق و هو الشق. یقال: فتقت الشىء فتقا: شققته.
(یعنى:) و بشکاف آنچه او دوخته است. و این کنایه است از اینکه آنچه او کرده تو نقیض آن را به جا آر.
«و افسخ ما دبر».
الفسخ: النقض.
(یعنى:) و برطرف ساز آنچه او تدبیر کرده.
«و ثبطه اذا عزم».
ثبطه عن الامر تثبیطا: شغله عنه. و التثبیط: التعویق.
(یعنى:) و بازدار او را از مراد خود هر گاه عزم نماید به مطلبى.
«و انقض ما ابرم».
الابرام: الاحکام. یقال: ابرم الشىء: احکمه. و المبرم و البریم: الحبل الذى جمع بین مفتولین ففتلا حبلا واحدا. و النقض نقض الحبل.
یعنى: تاب باز ده ریسمانى را که او تاب داده. و این نیز کنایه است از ابطال عمل آن.
«اللهم و اهزم جنده. و ابطل کیده».
یعنى: بار خدایا، بگریزان لشکر او را. و باطل ساز کید و مکر او را.
«و اهدم کهفه. و ارغم انفه».
همزه ى «ارغم» هم به وصل خوانده اند که از رغم انفه باشد، و هم به قطع که از ارغم انفه باشد. یقال: رغم انفى لله، اى: ذل و خضع. او معناه: الصق انفه بالرغام، و هو التراب.
(یعنى:) و فرود آر و خراب ساز جایى را که محل پناه او باشد. و خوار گردان - یا: در خاک مال- بینى او را. و این کنایه است از اهانت و خوارى او.
شرح صحیفه (مدرسی)
اى خداى من درود بفرست بر محمد و آل او و بگردان تو سلطنت او را از ما و ببر امید او را از ما و دفع کن تو او را از حرص به ما.
اللغه:
حرز: محلى که چیزى در او حفظ کنند.
حصن: قلعه پناه و ملجاء
جنن: جمع جنه سپر،
اسلحه: جمع سلاح،
ماضیه: یعنى برنده و کارکننده.
یعنى: خداوندا رحمت کن بر محمد و آل او و بگردان پدران ما و مادران ما و فرزندان ما و اهلهاى ما و خویشان ما و نزدیکان ما از مردان مومنین و زنان مومنات در محل محکم و قلعه نگاه دارنده و پناه منع کننده و بپوشان ایشان را از او سپرها و سلامتهاى نگاه دارنده و ببخش ایشان را سلاحهاى برنده.
یعنى: کور بکن به این مراتب که تو را خواندم و اعم ماخوذ است از عمى به معنى کورى در بعضى از نسخها دارد که و اعمم از عموم به معنى شمول.
قوله «استظهر» یعنى یارى جست به تو بر ضرر شیطان در دانستن علم به وجود رب یا دانستن علم الشریعه.
ثبط: بثاء مثلثه، منع نمودن،
رتق: بستن.
یعنى: باز کن اى خداى من آن چیزى را که او بست و به شکاف آن چیزى را که دوخت و زائل نما آن چیزى را که عزم نموده است و بشکن آن چیزى را که او محکم نموده است.
یعنى: اى خداى من قرار ده تو سپاه او را و باطل نما تو دشمنى و حیله ى او را و ویران نما تو بنیان و ماوى او را و به خاک بمال تو دماغ او را.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
در دومین فراز باز هم امام علیه السلام دعاهاى خود را بر ضد شیطان ادامه مى دهد ولى دایره ى دعا گسترده تر از فراز نخست است لذا آن را شامل همه ى مومنین و مومنات مى گرداند.
نخست مى گوید:(بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و حاکمیت و تسلط شیطان را از ما بازگردان، امیدش را از ما قطع و حرص و شدت ارتباطش را از ما دفع نما) (اللهم صل على محمد و آله، و حول سلطانه عنا، و اقطع رجاءه منا، و ادراه عن الولوع بنا).
و اضافه مى کند: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و پدران ما، مادران ما، اولاد ما اهالى ما، و خویشان و بستگان ما، و همسایگان ما یعنى مردان و زنان، مومنشان، همه را در سنگرى محکم، قلعه اى حافظ و رفیع و پناهگاهى منیع قرار ده) (اللهم صل على محمد و آله، و اجعل آباءنا و امهاتنا و اولادنا و اهالینا و ذوى ارحامنا و قراباتنا و جیراننا من المومنین و المومنات منه فى حرز حارز، و حصن حافظ، و کهف مانع).
(و بر همه ى اینها در برابر شیطان سپر و زرههائى نگهدارنده بپوشان، و اسلحه ى بران عطا فرما) (و البسهم منه جننا واقیه، و اعطهم علیه اسلحه ماضیه).
و از اینجا دائره ى دعا باز هم گسترده تر کرده مى گوید: (بار خداوندا آنچه را که خواسته ایم به همه ى کسانى که به ربوبیت تو گواهى داده، خالصانه وحدانیت تو را پذیرفته، با حقیقت عبودیتت با شیطان به دشمنى برخاسته و در شناخت علوم ربانى بر ضد شیطان از تو یارى خواسته اند شامل حال همه ى آنها بفرما) (اللهم و اعمم بذلک من شهد لک بالربوبیه و اخلص لک بالوحدانیه، و عاداه لک بحقیقه العبودیه، و استظهر بک علیه فى معرفه العلوم الربانیه).
(بار خداوندا هر گرهى را که مى زند باز کن، هر چه مى بندد بگشا، آنچه تدبیر مى کند در هم بشکن، از هر تصمیمى که مى گیرد او را بازدار، و هر چه را محکم مى نماید نقض فرما) (اللهم احلل ما عقد، و افتق ما رتق، و افسخ ما دبر، و ثبطه اذا عزم، و انقض ما ابرم).
(بار خداوندا لشکرش را هزیمت ده، کیدش را باطل کن، پناهگاهش را منهدم ساز، و بینى اش را به خاک بمال) (اللهم و اهزم جنده، و ابطل کیده، و اهدم کهفه، و ارغم انفه).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۳، ص:۲۰۲-۱۹۹
اللّهُمَّ وَ اشْرَبْ قُلُوبَنَا إنْکارَ عَمَلِهِ وَ الْطُفْ لَنا فِی نَقْضِ حِیلِهِ.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَوِّلْ سُلْطانَهُ عَنّا، وَ اقْطَعْ رَجاءَهُ منا وَ ادْرَأْهُ عَنِ الوُلُوع بِنَا».
حولته تحویلا: نقلته من موضع الى موضع.
و سلطانه: اى تسلطه و تصرفه بالاغواء المستتبع للاستجابه، و الا فلا سلطان له
على احد بالقسر و الالجاء، کما قال: «و ما کان لى علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لى».
و اقطع رجاءه: اى آیسه منا حتى لایطمع على حال فى اغوائنا.
و درات الشى ء درءا- من باب نفع-: دفعته.
و ولع بالشى ء یولع کوجل یوجل- من باب علم یعلم- ولعا محرکه و ولوعا بفتح الواو: علق به، و اولع به بالبناء للمفعول: اغرى به فهو مولع به بفتح اللام اى: مغرى.
و اعلم ان المنصوص علیه فى کتب اللغه ان الولوع سواء کان مصدرا او اسما بفتح الواو.
قال الجوهرى: ولعت به اولع ولعا ولوعا، المصدر و الاسم جمیعا بالفتح.
و قال فى القاموس: ولع کوجل ولعا محرکه و ولوعا بالفتح.
و قال الفیومى: اولع به ولوعا بفتح الواو.
و اتفقت نسخ الصحیفه الشریفه على ضبط الولوع بضم الواو، فلیحرر.
الاباء: جمع اب محذوف اللام، و هى واو، لانه یثنى على ابوین. و الامهات: جمع ام، و هى الوالده.
قیل: اصلها امهه، و لهذا تجمع على امهات، و اجیب بزیاده الهاء و ان الاصل امات.
قال ابن جنى: دعوى الزیاده اسهل من دعوى الحذف، و کثر فى الناس امهات و فى غیر الناس امات للفرق بینهما.
قال الفیومى: و الوجه ما اورده فى البارع ان فى الام اربع لغات ام بضم الهمزه و کسرها و امه و امهه، فالامهات و الامات لغتان لیست احداهما اصلا للاخرى، و لا حاجه الى دعوى حذف و لا زیاده.
و الاولاد: جمع ولد بفتحتین، فعل بمعنى مفعول، یطلق على الذکر و الانثى المثنى و المجموع، و الولد على وزن فعل لغه فیه و قیس تجعل المضموم جمع المفتوح مثل اسد جمع اسد. و الاهالى: جمع اهل.
قال الجوهرى: زادوا فیه الیاء على غیر قیاس، کما جمعوا لیلا على لیالى.
و قال الزمخشرى: هو اسم جمع لاهل، کاللیالى فى جمع لیله و الاراضى فى جمع ارض و الاصل فى الاهل: القرابه، و قد اطلق على الاتباع.
و قال فى القاموس: اهل الرجل عشیرته و ذو و قرباه.
و ذوى: جمع ذو بمعنى صاحب.
و الارحام: جمع رحم بمعنى القرابه، منقول من الرحم الذى هو موضع تکوین الولد.
قال شیخنا البهائى قدس الله سره: قصر بعض العلماء الرحم على من یحرم نکاحه، و الظاهر انه کل من عرف بنسبه و ان بعد. و یویده ما رواه على بن ابراهیم فى تفسیر قوله تعالى: «فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم»: انها نزلت فى بنى امیه، و ما صدر منهم بالنسبه الى ائمه اهل البیت علیهم السلام انتهى.
و قد تقدم الکلام على ذلک مبسوطا فى الروضه الثانیه.
قوله: «و قراباتنا» یحتمل ان یکون معطوفا على الارحام فیکون مجرورا، اى: و ذوى قراباتنا، و یحتمل ان یکون معطوفا على ذوى فیکون منصوبا و الکسره فیه نائبه عن الفتحه، و عطفه على ما قبله اما من عطف العام على الخاص ان قصر الرحم على من یحرم نکاحه، او على ما هو اخص من مطلق القرابه، و الا فهو من عطف الشىء على مرادفه تاکیدا.
و الجیران: جمع جار، و هو فى اللغه المجاور فى المسکن اى: الملاصق فیه.
حکى ثعلب عن ابن الاعرابى: ان الجار الذى یجاورک بیت بیت.
و شرعا قیل: مرجعه الى العرف.
و قیل: الى اربعین دارا من کل جانب، و هو المروى فى احادیث من طرق العامه و الخاصه.
روت عائشه عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: الجار الى اربعین دارا.
روى فى الکافى بسند حسن او صحیح عن ابى جعفر علیه السلام، قال: حد الجوار اربعون دارا من کل جانب، من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله.
و مثله عن ابى عبدالله علیه السلام.
«و من» فى قوله «من المومنین»: لبیان لجنس، اى: الذین هم المومنون.
و الحرز بالکسر و السکون: المکان الحصین الذى یحفظ فیه.
قال ابن الاثیر فى النهایه: و منه حدیث الدعاء اللهم اجعلنا فى حرز حارز اى: کهف منیع، و هذا کما یقال: شعر شاعر، فاجرى اسم الفاعل صفه للشعر و هو لقائله، و القیاس ان یکون حرز محرز او حرز حریز، لان الفعل منه احرز، و لکن کذا روى، و لعله لغه انتهى.
قلت: قال صاحب القاموس: حرزه حفظه، او هو ابدال و الاصل حرسه انتهى.
و عباره الدعاء تدل على انه لیس بابدال، فثبت کون حارز قیاسا من حرزه بمعنى حفظه.
و الحصن: المکان الذى لایقدر علیه لارتفاعه.
و فى القاموس: هو کل مکان حصین لا یوصل الى جوفه. و الکهف: الغار الواسع فى الجبل کانه بیت منقور.
قال فى الاساس: و من المجاز: فلان کهف قومه: ملجوهم و الجنن: جمع جنه بالضم.
قال الجوهرى: الجنه بالضم ما استترت به من سلاح، و الجنه: الستره، و الجمع الجنن یقال: استجن بجنه اى: استتر بستره انتهى.
و الاسلحه: جمع سلاح، و هو ما یقاتل به فى الحرب و یدافع و التذکیر فیه اغلب من التانیث، فیجمع على التذکیر اسلحه کحمار و احمره، و على التانیث سلاحات.
و ماضیه: اى قاطعه من مضى السیف فى الضریبه مضاء اى: قطع.
و اعلم ان المراد بجعلهم فى حرز حارز و حصن حافظ و کهف مانع، ان یوفقهم لطاعته و عبادته و تقواه، التى لایستطیع الشیطان الوصول الیهم معها، فاستعار هذه الالفاظ للطاعه و العباده و التقوى، باعتبار کونها ملجا من کید الشیطان و وساوسه، کما ان المجعول فى حرز حارز و حصن و کهف محفوظ فیها من غوائل العدو.
و کذا قوله علیه السلام: «و البسهم منه جننا واقیه» فانه استعار الجنن لعنایاته سبحانه بهم، یحفظهم من مکائد الشیطان و اضلاله و اغوائه، و اثبات الالباس و الوقایه ترشیح.
و المراد بالاسلحه: الاذکار و الاعمال الصالحه التى یدفع بها وساوس الشیطان و تسویلاته، و هى استعاره مرشحه ایضا، و وضعها بالماضیه هو الترشیح، و فیه تشبیه للشیطان ضمنا بالمحارب المبارز، و الله اعلم.
عمهم عموما- من باب قعد- شملهم و استوعبهم. و عرفوا العموم بانه عباره عن الاحاطه بالافراد دفعه، و الاشاره بذلک الى ما تقدم من الدعاء.
و من: یستوى- فیها المفرد و المثنى و المجموع و المذکر و المونث و منع الحنفیه من تناولها للانثى.
لنا قوله تعالى: «و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثى»، فالتفسیر بها دل على تناول «من» لهما.
و شهد لک بالربوبیه: اقر لک بانک رب کل شىء و مالکه.
و اخلص لک بالوحدانیه: اى لم یعتبر معک غیرک مطلقا، و هو التوحید المطلق الکامل الذى اشار الیه امیرالمومنین علیه السلام بقوله: و کمال توحیده الاخلاص له. فان الاخلاص هو الذى یتم به التوحید المطلق، اذ کان عباده عن تنحیه کل ما سوى الحق الاول عن مستن الایثار. و بیان ذلک: انه ثبت فى علم السلوک ان العارف مادام ملتفتا، مع ملاحظه جلال الله و عظمته، الى شى ء سواه، فهو بعد واقف دون مقام الوصول جاعل مع الله غیرا، حتى ان اهل الاخلاص لیعدون ذلک شرکا خفیا.
کما قال بعضهم:
من کان فى قلبه مثقال خردله سوى جلالک فاعلم انه قرض
و انهم لیعتبرون فى تحقق الاخلاص ان یغیب العارف عن نفسه حال ملاحظته لجلال الله تعالى، و ان لحظها فمن حیث هى لاحظه، لا من حیث هى متزینه بزینه الحق، فکان اخلاص الوحدانیه ان لا یعتبر معه غیره مطلقا. و قد تقدم الکلام منا مبسوطا فى الاخلاص و التوحید و مراتبه فى الروضه الاولى، فاغنى عن الاعاده هنا.
و الضمیر فى «عاداه» راجع الى الشیطان، و المعاداه: تحرى کل من الشخصین اغتیال الاخر و مضادته فیما یودى الى مصالحه.
فالمراد بمعاداه الشیطان مضادته و مخالفته فى جمیع ما یزینه و یوسوس به، و الکون منه على حذر فى جمیع الاحوال و قد امرنا الله سبحانه بمعاداته، فقال: «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا» و اللام فى «لک»: للتعلیل اى: لاجلک.
و الباء من قوله: «بحقیقه العبودیه»: للاستعانه، او للمصاحبه.
و الحقیقه: فعیله من حق الشىء اذا ثبت بمعنى فاعله اى: حقیق. و التاء فیها للنقل من الوصفیه الى الاسمیه کما فى علامه، لا للتانیث، و حقیقه الشىء: مابه الشىء هو هو باعتبار تحققه.
و المراد بحقیقه العبودیه هنا خالصها و محضها، و هو عباره عن صیروره العبد عبدا خالصا محضا، لم یبق له جهه انانیه، او نظر و التفات الى ما سوى المعبود الحق الاول و لما کان منشا عدواه ابلیس لادم و ذریته انانیته و کبره، کما قال: «انا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین»، و کانت حقیقه العبودیه مضاده للانانیه و الکبر، لزم ان یکون المتلبس بها مضادا و مباینا لکل متلبس و متصف بضدها، فکیف بمن هو امام المتکبرین، و سلف المتجبرین، الذى وضع اساس الانانیه، و نازع الله رداء الجبریه، و ادرع لباس التکبر، و خلع قناع التذلل؟ فان المضاده المباینه تقتضى المنافره و المعانده، و لذلک خصه علیه السلام بالذکر، فان الشیطان اشد عداوه له من غیره، کما انه اشد من غیره عداوه للشیطان.
و استظهرت به: استعنت.
و فى: للظرفیه المجازیه، لکون المعرفه شاغله للمستظهر مشتمله علیه اشتمال الظرف على المظروف، او للتعلیل اى: لاجل معرفه العلوم الربانیه المنسوبه الى الرب بزیاده الالف و النون، اى: المتعلقه بمعرفته تعالى.
و لما کان مقصود الشیطان اولا اضلال العبد فى الاعتقاد، و اغوائه عن معرفه ربه و صفاته على ما یجب اعتقاده، خص علیه السلام بالذکر الطالب لمعرفه العلوم الربانیه المستظهر به تعالى على الشیطان فى تحصیلها و تحقیقها، حتى لایصده عنها او یلحد فیها.
حل العقده حلا- من باب قتل-: نقضها، و عقد الحبل عقدا- من باب ضرب-: شده.
و فتقه فتقا- من باب قتل-: شقه و رتقه رتقا- من باب قتل-: ضمه و لامه و الحمه، اى: ابطل ما احکمه من المکاید، و ارفع ما قرره من المفاسد. و استعمال الافعال المذکوره فى هذه المعانى استعاره تبعیه.
قال الزمخشرى فى الاساس: و من المجاز: فلان حلال العقد کاف للمهمات.
و فسخ الراى- من باب نفع- نقضه، و فسخ تدبیره: افسده، و اصل الفسخ ازاله الشىء عن موضعه. و من غریب ما وقع لبعض المترجمین.
هنا انه قال: اتفقت النسخ على فتح السین من قوله «و افسخ مادبره» و ضابطه القاموس تقتضى الضم انتهى.
یشیر الى ما ذکره صاحب القاموس فى اول الکتاب، حیث قال: و اذا ذکرت المصدر مطلقا، او الماضى بدون الاتى و لا مانع، فالفعل على مثال کتب انتهى.
و قال فى ماده (ف س خ) الفسخ: الضعف، و الجهل، و الطرح، و افساد الراى، و النقض. فذکر المصدر مطلقا، و هو یقتضى ان یکون الفعل منه على مثال کتب. هذا معنى قول المترجم: «و ضابطه القاموس تقتضى الضم». و هو غلط منه، اوقعه فیه غفلته عن قول صاحب القاموس: «و لا مانع»، فان المانع من کون الفعل هنا على مثال کتب متحقق، و هو کون لام الفعل حرف حلق و هو الخاء، فان کون الفعل حلقى عین او لام مانع من کونه على مثال کتب، الا ماورد به السماع کدخل یدخل، و انما نبهنا على ذلک لئلا یقع الواقف على کلامه فى مثل ما وقع فیه، و الله الملهم للصواب.
و دبر الامر تدبیرا: قرره عن فکر و رویه، کانه نظر فى دبره و هو عاقبته و آخرته.
و ثبطه عن الامر تثبیطا: عوقه و اقعده عنه، و هو ضد التحریض.
و عزم على الشى ء عزما من باب ضرب، و قد یتعدى بنفسه فیقال. عزم الشىء اذا عقد ضمیره على فعله، و عزم عزیمه و عزامه: اجتهد وجد فى امره.
و قیل: العزم و العزیمه: الاراده الموکده.
و نقض الحبل نقضا- من باب قتل-: حل برمه، و منه: انقضت ما ابرمه اذا ابطلته، و اصل الابرام قتل الحبل من طاقین حتى یصیرا واحدا، ثم استعمل فى احکام الشىء و تدبیره استعاره.
هزمت الجیش هزما- من باب ضرب-: کسرته فانهزم، و الاسم الهزیمه.
و الجند بالضم: الانصار و الاعوان.
و المراد بجنده شیاطین الانس و الجن، من کل من خالف الحق و نابذه و اتبع الشیطان و تلقف عنه، فصار فى قوته ان یلبس الحق صوره الباطل.
و ابطل الشىء افسده و اسقط حکمه. و الکید: المکر و الخدیعه.
و هدمت البناء هدما- من باب ضرب-: اسقطته فانهدم. و الکهف: الملجا.
و رغم انفه رغما من باب قتل، و فى لغه من باب تعب و هو کنایه عن الذل و الهوان، کانه لصق بالرغام بالفتح و هو التراب، و یتعدى بالهمزه فیقال: ارغم الله انفه، و فعلته على رغم انفه بالفتح و الضم، اى: على کره منه، و هذا من الامثال التى جرت فى کلامهم باسماء الاعضاء و لا یریدون اعیانها، بل وضعوها لمعان غیر معانى الاسماء الظاهره، و لا حظ لظاهر الاسماء من طریق الحقیقه، و منه قولهم: کلامه تحت قدمى، و حاجته خلف ظهرى، یریدون الاهمال و عدم الاحتفال.