دعای هفدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش چهارم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای هفدهم صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم

اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِی نَظْمِ أَعْدَائِهِ، وَ اعْزِلْنَا عَنْ عِدَادِ أَوْلِیائِهِ، لَا نُطِیعُ لَهُ إِذَا اسْتَهْوَانَا، وَ لَا نَسْتَجِیبُ لَهُ إِذَا دَعَانَا، نَأْمُرُ بِمُنَاوَأَتِهِ مَنْ أَطَاعَ أَمْرَنَا، وَ نَعِظُ عَنْ مُتَابَعَتِهِ مَنِ اتَّبَعَ زَجْرَنَا.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیینَ وَ سَیدِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ، وَ أَعِذْنَا وَ أَهَالِینَا وَ إِخْوَانَنَا وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِمَّا اسْتَعَذْنَا مِنْهُ، وَ أَجِرْنَا مِمَّا اسْتَجَرْنَا بِک مِنْ خَوْفِهِ وَ اسْمَعْ لَنَا مَا دَعَوْنَا بِهِ، وَ أَعْطِنَا مَا أَغْفَلْنَاهُ، وَ احْفَظْ لَنَا مَا نَسِینَاهُ، وَ صَیرْنَا بِذَلِک فِی دَرَجَاتِ الصَّالِحِینَ وَ مَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

الهی ما را در سلک دشمنانش قرار ده، و از شمار دوستانش برکنار کن، تا چون ما را بفریبد او را پیروی نکنیم، و چون ما را بخواند از اجابتش سرباز زنیم، و هر که را که پیرو فرمان ماست به دشمنی با او فرمان دهیم، و هر که را که پیرو نهی ماست از اطاعت او بازداریم.

بارخدایا بر محمد آخرین پیامبر، و آقای فرستادگانت، و بر اهل‌بیت پاک و پاکیزه او درود فرست، و ما و اهل ما و برادران ما و همه اهل ایمان از زن و مرد را از چیزی که از آن پناه می‌بریم پناه ده، و از آنچه که از بیم آن از تو ایمنی خواستیم ایمنی بخش،

و دعای ما را بشنو، و آنچه را از ذکرش غفلت کردیم به ما عطا کن، و آنچه را فراموش نمودیم برای ما محفوظ دار، و ما را بدین سبب به درجات شایستگان، و مقام گرویدگان انتقال ده،‌ ای پروردگار جهانیان دعای ما را اجابت فرما.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِی نَظْمِ أَعْدَائِهِ وَ اعْزِلْنَا عَنْ عِدَادِ أَوْلِیائِهِ لاَ نُطِیعُ لَهُ إِذَا اسْتَهْوَانَا وَ لاَ نَسْتَجِیبُ لَهُ إِذَا دَعَانَا

نَأْمُرُ بِمُنَاوَاتِهِ مَنْ أَطَاعَ أَمْرَنَا وَ نَعِظُ عَنْ مُتَابَعَتِهِ مَنِ اتَّبَعَ زَجْرَنَا

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد خَاتِمِ النَّبِیینَ وَ سَیدِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ

وَ أَعِذْنَا وَ أَهَالِینَا وَ إِخْوَانَنَا وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِمَّا اسْتَعَذْنَا مِنْهُ وَ أَجِرْنَا مِمَّا اسْتَجَرْنَا بِک مِنْ خَوْفِهِ

وَ اسْمَعْ لَنَا مَا دَعَوْنَا بِهِ وَ أَعْطِنَا مَا أَغْفَلْنَاهُ وَ احْفَظْ لَنَا مَا نَسِینَاهُ وَ صَیرْنَا بِذَلِک فِی دَرَجَاتِ الصَّالِحِینَ وَ مَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ»:

"الهى ما را در صف دشمنان شیطان قرار ده، و از شمار دوستانش برکنار کن تا او را پیروى نکنیم، و چون ما را دعوت کند به اجابتش برنخیزیم.

هر که را از ما فرمان برد به دشمنى او دستور دهیم، و هر که نهى ما را پیروى کند از متابعت انى دشمن قسم خورده بازداریم.

الهى بر محمد که خاتم پیامبران و سرور رسولان است و بر اهل بیت پاکش درود فرست، و ما را و خویشاوندانمان و برادران و همه مؤمنین و مؤمنات را از آنچه به تو پناه جستیم پناه ده، و از بیم آنچه از آن به تو پناه بردیم ایمن دار و دعایمان را بپذیر، و آنچه را که بیاد نداریم و بخیر ماست بما عنایت فرما، و آنچه را فراموش کردیم برایمان نگاهدار و ما را بدینوسیله به درجات صالحین و مراتب مؤمنین برسان آمین رب العالمین".

بندگان صالح خدا:

در پایان دعاى مورد شرح وجود مقدس حضرت زین العابدین علیه السلام، از حضرت ربّ العزه درخواست کرد که او را به درجات صالحین و مراتب مؤمنین برساند، در این زمینه به آیاتى از قرآن و روایاتى بسیار مهم که نشان دهنده خصال صالحان و مؤمنان است لازم مى دانم توجه کنید.

«اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ الّلهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ، الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یتَّقُونَ»:(۸۸)

آگاه باشید که براى عاشقان خدا ترس و حزنى از حوادث، و از نقصان و از بین رفتن مال و منال و منزلت و مقام نیست. اینان قلبشان مالامال از معرفت و عشق به حق است، و دلشان در گرو آنکه در تمام اسماء حسنى و صفات علیا بى نهایت در بى نهایت است.آنان غرق ایمان و آراسته به تقوا و پرهیز از هر نوع گناه و معصیتى هستند.

«اَلَّذینَ اِنْ مَکنّاهُمْ فِى الْارَضِ اَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْامُور»:(۸۹)

یاران و عاشقان خدا و عباد صالح الهى آنان هستند که اگر در روى زمین تمکین و اقتدارشان دهیم نماز بپا مى دارند، و زکات مى پردازند و امر بمعروف و نهى از منکر مى کنند و براى خداست عاقبت تمام کارها.

«اِنَّ الَّذینَ هُمْ مِنْ خَشْیةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ، وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِ رَبَّهِمْ یؤْمِنُونَ،وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِهِمْ لایشْرِکونَ، وَ الَّذینَ یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ اَنَّهِمْ راجِعُونَ، اُولئِک یسارِعُونَ فِى الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»:(۹۰)

همانا اهل ایمان از خوف خدا ترسان و هرسانند، و به آیات پروردگارشان مؤمنند، و هرگز به خداوند یگانه شرک نمىورزند و وظیفه عبادت و بندگى را بجا آورده و از روزى که به خداى خود رجوع کنند دلهاشان ترسان است، اینان کهداراى این اوصافند تعجیل درخیرات مى کنند و همینانند که بکارهاى نیکو سبقت مى جویند.

«رِجالٌ لا تُلهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللّهِ وَ اِقامِ الصَّلاةِ وَ ایتاء الزَّکاةِ یخافُونَ یوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْابْصارُ»:(۹۱)

پاک مردانى که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند و نماز بپا دارند، و زکات بپردازند و از روزى که دلها و دیده ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند.

در آیات ۶۳ تا ۷۴ سوره فرقان بدینصورت خصال صالحان ومؤمنان را بیان مى کند:

۱- راه رفتن به تواضع و فروتنى.

۲- برخورد با جاهلان با سلامت نفس.

۳- سجده و قیام در تاریکى شب.

۴- دعا ودرخواست براى دفع عذاب قیامت.

۵- انفاق نه در حد اسراف و نه آلوده به بخل.

۶- جلوه توحید خالص در قلب.

۷- خوددارى از خونریزى.

۸- خوددارى از زنا و شهوت حرام.

۹- پرهیز از شهادت ناحق.

۱۰- برخورد کریمانه با اهل لغو.

۱۱- با بصیرت و آگاهى و روشن بینى برخورد با آیات الهى.

۱۲- درخواست پیشوائى و رهبرى نسبت به اهل تقوا.

«لاتَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کانُوا آباءهُمْ اَوْ أبْناءَهُمْ اَوْ اخْوانَهُمْ اَوْ عَشِیرَتَهُمْ اُولئِک کتَبَ فِى قُلُوبِهمُ الْایمانَ وَ اَیدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ وَ یدْخِلُهُمْ جَنّات تَجرِى مِنْ تَحْتِهَا الانْهارُ فیها رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اُولئِک حِزْبُ اللّه اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»:(۹۲)

اى رسول من، هرگز مردمى که ایمان بخدا و روز قیامت آورده اند، چنین نخواهى یافت، که دوستى با دشمنان خدا و رسول کنند، و هر چند دشمنان خدا و رسول پدران، یا فرزندان، و برادران و خویشان آنها باشند. اینان مردمى هستند که خداوند ایمان را بر صفحه قلبشان ثبت و ثابت کرده و به روح قدسى مؤید فرموده و در قیامت داخل بهشتهائى کند که نهرها زیر آن جارى است، خدا از آنان راضى است، و اینان از خدا خوشنودند، اینان حزب خدایند

و حزب خدا بى شک پیروز است.

حضرت زین العابدین علیه السلام بنا به نقل تفسیر مجمع البیان(۹۳) با این صفات اولیاء خدا و صالحان و مؤمنان را معرفى مى نماید:

۱- بجاآوردن واجبات الهى.

۲- عمل کنندگان به سنّت رسول خدا.

۳- پرهیز کننده از محرمات حق.

۴- زاهد در امور زودگذر دنیا.

۵- راغب به رحمت خدا.

۶- طالب روزى حلال.

۷- انفاق حقوق واجبه.

عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله: مَنْ عَرَفَ اللّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الْکلامِ،وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعامِ،وَ عَفَّى نَفْسَهُ بِالصّیامِ وَ الْقِیامِ.قالُوا:بِآبائِنا وَ اُمَّهاتِنا یا رَسُولَ اللّهِ هوُّلاءِ اَوْلِیاءُ اللّهِ؟ قالَ:اِنَّ اَوْلِیاءَ اللّهِ سَکتُوا فَکانَ سُکوتُهُمْ ذِکراً،وَنَظَرُوا فَکانَ نَظَرُوا فَکانَ نَظَرُهُمْ عِبْرِةً، وَ نَطِقُوا فَکانَ نُطْقُهُمْ حِکمَة، وَ مَشَوْا فَکانَ مَشْیهُمْ بَینَ النّاسِ بَرَکةً،لَوْلاَ الآجالُ الَّتى قَدْ کتَبَ اللّهُ عَلَیهِمْ لَمْ تَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فِى اَجْسادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ وَ شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ:(۹۴)

حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رویات مى فرماید: کسى که خدا را شناخت و او را با بصیرت و بینائى تعظیم کرد، دهانش را از سخن منع مى کند، و شکمش را از طعام مگر در حد ضرورت و بخصوص از حرام نگاه مى دارد، و نفسش را به روزه وقیام مى بندد، عرضه داشتند پدران و مادرانمان فدایت، اینان اولیاء الهى هستند؟

فرمود:اولیاء الهى ساکت شدند و سکوتشان ذکر است، و دیدند و دیدنشان عبرت است، و گفتند و گفتارشان حکمت است، و زندگى کردند و زندگیشان بین مردم برکت است، اگر اجل معینى که خدا بر آنان ثبت کرده نبود، روحشان از خوف عذاب و شوق ثواب در قفس بدن نمى ماند.

شیخ بهائى مى فرماید: این حدیث مشتمل نشانه هاى مهم عارفان و صفات اولیاء کامل الهى است.

اول: صمت و سکوت و حفظ زبان از حرف ناصواب است که این حقیقت براى انسان باب نجات است.

دوم: جوع و گرسنگى که کلید خیرات است.

سوم: زحمت و رنج نفس در عبادت به روزه روز و قیام شب.

چهارم: تفکر و اندیشه که بهتر از شصت سال عبادت است.

پنجم: ذکر است که یک مورد آن کلمه توحید است"لا اله الا اللّه"که جاى شرح و بسط فوق العاده دارد، و آن موکول بجاى خود است.

ششم: نظر به اعتبار است که قرآن به آن دستور داده:

«فَاعَتبِرُوا یا اُولِى الْابْصارِ»:(۹۵)

هفتم: گفتن به حکمت است و آن سخنى است که صلاح دنیا و آخرت در آن باشد.

هشتم: رساندن برکت و خیر به مردم است.

نهم و دهم: خوف و رجاء است.(۹۶)

براى یافتن تمام اوصاف صالحین مى توانید به جلد شصت و نهم بحار مراجعه نمایئد.

همانند همه والهان و عاشقان و عارفان و نیازمندان، با تضّرع و زارى دست گدائى به پیشگاه مبارکش دراز کنیم و از حضرتش بخواهیم، چنانچه زین العابدین خواست درجات صالحین و مراتب مؤمنین را به ما و به اهل و عیال ما هم عنایت کند، و شر شیطان و نفس اماره را از ما بگرداند، و سوء حال ما را به حسن حال تبدیل فرماید، و آن نباشیم که شوریده گلستان معرفت حضرت فیض فرماید:

از حضور قدس جان را در سفر افکنده ایم *** در سفر هم خویش را در شور و شر افکنده ایم

در کف نفس و هوا و دیو اسیر افتاده ایم *** تا به لذات جهان بیجا نظر افکنده ایم

بهر تعظیم خسان و اعتبار ابلهان *** خویشتن را چون گدایان در بدر افکنده ایم

راه دوزخ پیش داریم و بسرعت مى رویم *** بى محابا خویشتن را در خظر افکنده ایم

راه جنّت را بما بنموده حق با صد دلیل *** از ضلالت خویش را ما در سفر افکنده ایم

دوست را با ما نظرها هست پیدا و نهان *** ما چو ککوران آن نظرها از نظر افکنده ایم

جان ما را تیرباران حوادث کرده چرخ *** ما به پیش تیربارانش سپر افکنده ایم

تا به کى در عرض ره خواهیم گشتن عمر شد *** بهر کارى فیض خود را در سفر افکنده ایم

در پایان تفسیر این دعاى پرارزش به چند روایت بسیار جالب در رابطه با شیطان توجه کنید:

ابلیس به نوح گفت:تو بر من نعمتى دارى و من به تو چند خصلت بیاموزم،نوح فرمود: نعمت من بر تو چیست؟ گفت: اینکه نفرین کردى بر قومت و خدا همه آنها را هلاک کرد.

بپرهیز از کبر و حرص وحسد، زیرا کبر مرا از سجده بر آدم بازداشت و کافر وشیطان رجیم کرد، و حرص بود که همه بهشتى که بر آدم مباح بود جز یک درخت، او را واداشت از آن خورد، مبادا حسود باشى که پسر آدم از حسد برادرش را کشت.

نوح به او گفت چه وقت بر انسان چیره ترى؟ گفت: بوقت خشم و غضب.(۹۷)

از ائمه معصومین(ع) رسیده: ابلیس بنزد موسى درآمد در حالى که کلاه بلندش را از سربرداشت، سلام کرد، موسى گفت:کیستى؟ گفت ابلیس فرمود:خدا دورت دارد این کلاه دراز براى چیست؟ گفت با آن دلهاى بنى آدم را بربایم.

فرمود: به کدام گناه بر انسان چیره شوى؟گفت خودبینى، و زیاد دیدن عمل و کم دیدن گناه.

سپس گفت:اى موسى با زن بیگانه خلوت مکن زیرا هر که چنین کند من خود یار او شوم نه یاارن من، مبادا با خدا عهدى بندى که هر که با خدا عهدى بندد من خود اغوا گرش باشم نه یارانم تا از وفا بازماند، چون قصد صدقه کردى زود بپرداز که چون بنده قصد صدقه کند من کنار او باشم نا یارانم تا او را از انجام این عمل خدا پسند و این کردار ستوده باز دارم.(۹۸)

على بن محمد صوفى با ابلیس برخورد کرد، ابلیس پرسید کیستى؟ گفت از آدمیزادم، او گف لا اله الا اللّه تو از مردمى هستى که پندارند خدا را دوست دارند و نافرمانیش کنند، و ابلیس را دشمن دارند و فرمانش برند، على بن محمد گفت تو کیستى؟

گفت: منم صاحب داغ کن، و نام بزرگ، و طبل بزرگ،منم کشنده هابیل،منم سوار بر کشتى به همراه نوح،پى کننده ناقه صالح، صاحب آتش ابراهیم، زمینه ساز کشتار یحیى، برنده قوم فرعون به نیل، جادوساز و جادوپرداز علیه موسى، گوساله ساز بنى اسرائیل، ارّه کش بر زکریا، همسفر ابرهه براى ویرانى کعبه با فیل، سردار لشگر ضد محمد در احد و حنین، حسدانگیز در دل منافقان در سقیفه، صاحب هودج در جنگ بصره و شتردار آن.

منم که در سپاه صفّین ایستادم، منم که در کربلا مؤمنان را سرزنش کردم، منم امام منافقان، منم نابود کن پیشینیان، گمراه کننده بعدیان، منم شیخ ناکثین، منم رکن قاسطین، منم سایه مارقین، منم ابومرّه آفریده از آتش نه از گل من آنم که پروردگار جهانیان بدو خشم کرده.

على بن محمد مى گوید به او گفتم ترا بخدا مرا بکارى رهنمون شو که بخدا نزدیک شوم، و از او در پیش آمدهاى بدرزوگار یارى جویم گفت از دنیاى خود بهمان پارسائى و کفایت زندگى قناعت کن، و بر آخرت خود بدوستى على بن ابیطالب یارى جو، و عنایت حق را با دشمنى با دشمنانش جلب کن، زیرا من خدا را در هفت آسمان عبادت کردم، ودرهفت سرزمین نافرمانى نمودم، و نیافتم فرشته مقرّب و نه پیغمبر مرسل جز آن که به دوستى او بخدا تقّرب مى جستند، گوید:سپس از چشمم نهان شد به محضر حضرت باقر علیه السلام آمدم و این برنامه را خدمت حضرت گزارش کردم فرمود: آن ملعون بزبانش ایمان آرد و به دلش کافر باشد.(۹۹)

امام صادق علیه السلام مى فرماید:شیطان براى اغوان انسان در هر چیزى زمینه سازى کند، اگر روزش برسد بوسیله پول سر راه او گیرد و بگردنش بچسبد.(۱۰۰)

داستانى عجیب از عنایت الهى:

امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام مى فرماید:عابدى در بنى اسرائیل بود، ابلیس به سپاهیانش گفت چه کسى راهزن او مى شود که از دست او به عذابم؟یکى گفت من، گفت از چه راهى؟ گفت دنیا را در برابرش آرایش دهم. گفت تو مرد او نیستى. دیگرى گفت من، گفت از چه راه؟گفت از راه زنان، گفت تو هم مرد او نیستى. سومى گفت:من، گفت از چه راه؟گفت از راه عبادت خود او، گفت تو مرد اوئى.

چون تاریکى شب عابد را فرا گرفت، آن شیطان در خانه او را کوبید و گفت مهمان است و او را در خانه آورد و او شب تا بامداد نماز خواند و سه شبانه روز عبادتش را دنبال کرد بى آنکه چیزى بخورد یا بنوشد.

عابد به او گفت اى بنده خدا مانندت را ندیدم پاسخ داد تو هیچ گناهى نکردى به همین خاطر نیرو و قدرت عبادتت سست است، گفت چه گناهى کنم؟ گفت چهار درهم بردار و برو نزد فلان زن بدکاره، یک درهم براى گوشت، یک درهم براى م، یک درهم براى عطر،یک درهم براى مزد خودش.

چهار درهم برداشت و بدر خانه آن زن آمد و او را صدا زد، زن بیرون آمد وقتى چشمش به عابد افتاد پیش خود گفت: بخدا فریب خورده، بخدا فریب خورده.

به عابد گفت چه مى خواهى؟گفت این چهار درهم را بگیر و خوراک و نوشابه و عطر فراهم کن تا با تو درآمیزم.

زن رفت وقطعه اى گوشت خر مرده پیدا کرد، و بول کهنه در میان تنگ ریخت و نزد او آمد گفت: اى زن این خوراک توست؟گفت آرى، گفت: مرا بدان نیازى نیست، این نوشابه را هم نمى خواهم برو خود را آماده کن.

زن رفت و تا توانست خود را به نجاست آلوده کرد چون عابد او را بوئید نفرت کرد و گفت: به خود تو هم نیازى نداریم چون بامداد شد بر در خانه آن زن نوشته بود:خدا فلان زن بدکاره را براى خاطر فلان عابد آمرزید!!(۱۰۱)

پی نوشت:


۸۸- یونس، ۶۲ ۶۳.

۸۹- حج، ۴۱.

۹۰- مؤمنون، ۵۷ ۶۱.

۹۱- نور، ۳۷.

۹۲- مجادله، ۲۲.

۹۳- ج ۵، ص ۱۲۰.

۹۴- "بحار" ج ۶۹، ص ۲۸۸.

۹۵- حشر، ۲.

۹۶- "بحار" ج ۶۹، ص ۲۹۳.

۹۷- "ترجمه السماء و العالم بحار" ج ۷، ص ۱۹۴.

۹۸- "ترجمه السماء و العالم بحار" ج ۷، ص ۱۹۴.

۹۹- همان مدرک، ص ۱۹۶.

۱۰۰- همان مدرک، ص ۲۰۱.

۱۰۱- همان مدرک، ص ۲۰۹.