بانت سعاد
«بانَتْ سُعاد»، یکى از مشهورترین قصاید عرب شامل ۵۸ بیت، در بحر بسیط با قافیة لام است که احتمالاً در سال ۷ یا ۹ قمری، در مسجد مدینه، در مدح پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) خوانده شد. سراینده آن کعْب بن زُهَیر، و نام قصیده دو کلمه آغازین قصیده است:
بانَتْ سُعادُ وَ قَلبی الیومَ مَتبولُ مُتَیّمٌ اِثْرَها لَم یُفدَ مَکبولُ
این قصیده را به سبب روایتى که ذکر خواهد شد، قصیده «بُرده» نیز مىخوانند.
از آنجا که قصیده بانت سعاد در شمار مشهورترین قصاید کهن عرب است، ناچار نخستین سؤالى که برای پژوهشگران مطرح مىشود، همانا اعتبار تاریخى و صحت و اصالت آن است. نخستین روایت آن به ابن اسحاق برمىگردد که در گزارشهای ابن هشام (د ۲۱۸ ق) به نقل از وی آمده است. با اینهمه، ابن هشام تصریح مىکند که ۷ بیت از آن را (ابیات ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۵، ۳۴، ۴۹، ۵۱) از جاهای دیگر غیر از آثار ابن اسحاق بر آن افزوده است. ناقدان مشهور شعر جاهلى، در این شعر به چشم اعتبار نگریستهاند. طه حسین که آثار جاهلى را عموماً جعلى مىپندارد، در مجموعه من تاریخ الادب العربى معارضه خاصى با قصیده کعب ندارد و آن را تصویر روشنى از فضایل حضرت رسول (ص) مىشمارد. هرچند که وی در جای جای مقاله، به خلط و جابهجایى و حذف و اضافهای که در همه اشعار کهن معمول است، اشاره مىکند و در جای دیگر به دستکاری راویان و ابیات جعلى در قصیده تأکید مىورزد. بلاشر نیز که در امر جعل شعر بسیار پژوهش کرده است، این قصیده را برخلاف انبوه اشعار جاهلى، درست و نسبتاً خالى از جعل مىداند و حتى بر آن است که «بانت سعاد» مىتواند به صورت معیاری برای سنجش دیگر اشعار جاهلى تلقى گردد.
این قصیده نیز مانند بسیاری از قصاید جاهلى، دارای «اخبار»، یا صحنههای تاریخى و بیشتر داستانى و گاه افسانهای است که پیشدرآمدی برای قصیده به شمار مىآیند و به بخشهای گوناگون آن، روح و پویایى داستانى مىبخشند. در این شعر چون اخبار همه به توانمندی اسلام و شخصیت و فضایل شخص پیامبر(ص) مربوط است، لاجرم نزد مسلمانان اعتبار و شهرتى بىمانند کسب کرده است.
دورترین اثری که در این اخبار مىتوان یافت، صرفنظر از روایات شفاهى همانا روایت ابن هشام است که از ابن اسحاق (د ۱۵۱ ق) نقل کرده، مواد روایت به اختصار چنین است: کعب و بُجَیر، پسران زهیر بن ابى سُلمى در شمار معارضان اسلامند، بجیر به خدمت حضرت پیامبر(ص) مىشتابد و اسلام مىآورد، اما کعب، شعری برای او مىفرستد و او را به سبب روی برتافتن از راه و روش نیاکان سرزنش مىکند. این قطعه ۵ بیتى که حتى از آغاز، یعنى در روایت ابن هشام به دو شکل متفاوت نقل شده است، تنها هجای بازمانده از کعب است که به اسلام و پیامبر گرامى آن تعریضى دارد. بجیر شعر را به پیامبر اکرم(ص) عرضه مىکند و آن حضرت نیز خون کعب را مباح مىسازد. بجیر در قطعه شعری برادر را از خطر آگاه مىسازد و اندرز مىدهد. وی نیز با قصیده مدحیه خود (یا حتى پیش از سرودن آن) به پیامبر(ص) پناه مىبرد و زینهار مىطلبد و آنگاه قصیده بانت سعاد را برمىخواند.
این ماجرا که چارچوب کلى و شاید اصلى داستان است، در همه منابع با اختلاف در جزئیات و الفاظ و عبارات تکرار شده است. ولى هنوز یکى از مواد عمده آن باقى مانده است که در اثر ابن هشام موجود نیست، اما در اثر ابن سلام (د ۲۳۱ ق) که تنها ۱۳ سال پس از ابن هشام درگذشته، آمده است. این نکته همانا ماجرای بُردة حضرت پیامبر(ص) است که بعدها نام قصیده نیز شد. روایت ابن سلام از قول ابان پسر عثمان بجلى نقل گردیده است و ابن سلام نیز هنگام نقل روایت، بر صحت آن تأکیدی نمىورزد. لفظ ابن سلام چنین است «کساه النبى (ص) بُردة» (عبایى بر او پوشاند). راویان پس از او، ترجیح دادهاند که «کساه بردته» باشد تا این برده حتماً از تن مبارک پیامبر(ص) بیرون آمده باشد و بعدها نیز معاویه ۲۰ هزار درهم بابت آن به زادگان کعب بپردازد. شاید به همین دلیلها باشد که گروهى، به خصوص طه حسین چنانکه گذشت، در صحت روایت تردید مىکنند. بستانى بر این قضیه بیشتر پا مىفشارد و مىگوید: که اگر این ماجرا حقیقت داشت، لاجرم ابن اسحاق و ابن هشام به آن اشاره مىکردند.
بههر حال، روایت برده ۲۰۰ سال پس از وفات پیامبر(ص) پدید آمد و خود برده نیز بعدها، بنا به روایت ابن اثیر به دست خلفای عباسى افتاد و همچنان در اختیار ایشان بود تا اینکه هلاکوخان آن را سوزاند، یا به دجله افکند. اما ماجرای برده به اینجا خاتمه نیافت، زیرا گروهى دیگر پنداشتند که بردة واقعى همچنان باقى ماند و چندی در مصر بود، تا اینکه سلاطین عثمانى آن را به آستانه (استانبول) بردند و سپس با نام «الخرقة الشریفه» وضعیتى خاص یافت و آیینهای مفصلى به سبب آن پدید آمد. بلاشر موضوع را چنین حل کرده است که پیامبر(ص) عبای خود را در رفتاری نمادین، بر سر کعب گردانید تا نشان دهد که شاعر در حمایت او قرار گرفته است.
نکته دیگری که از روایتِ ابن هشام برمىآید آن است که ممکن است کعب، قصیده خود را پس از اسلام آوردن و زنهار گرفتن سروده باشد. اگر این روایت را باور کنیم، ناچار همه بخشهایى که - در این داستان - به برده مربوط است، جعلى خواهد بود. جالب توجه آنکه حتى ابن کثیر (د ۷۷۴ ق) این داستان را باور ندارد و مىنویسد: «این روایت از آن داستانهای بسیار مشهور است، ولى من آن را در کتابهای معروف با سلسله سندی قابل قبول نیافتم».
دو امر دیگر که هر یک از جهتى اهمیت خاصى مىیابند، به ابیات قصیده پیوند خوردهاند: یکى آنکه ظاهراً واکنش شنوندگان به هنگام شنیدن سوز و گداز کعب نسبت به سعاد، و سپس وصف طولانى ماده اشتر و صحرا، و حتى گله از دست خبرچینان و بدگویان و اظهار پشیمانى و نیز آغاز مدح، چیزی جز سکوت نبود؛ اما هنگامى که در بیت ۵۱ (بیتى که ناشرِ سیره میان دو قلاب افزوده، به شمار نیامده است) پیامبر(ص) را به «شمشیری از شمشیرهای خداوند تشبیه مىکند که اینک از نیام بیرون آمده است و مىتوان از آن روشنایى جست»، حضرت (ص) نگاهى پرمعنى به قریشیان مىافکند که «هان، گوش دارید» (این امر، در همه منابع تکرار شده است.
دومین نکته، واکنش قریشیان به ابیات ۵۲ به بعد است که در آنها «گروهى از قریش» را به دلاوری و بزرگ منشى مىستاید که فرمان مهاجرت را به گوش جان شنیدند. معنى ستایش از مهاجران آن است که شاعر، انصار را فرو گذاشته است. این امر اعتراض مسلمانان را برانگیخت و حتى این سخن را به حضرت رسول(ص) نسبت دادهاند که «بهتر بود ذکری هم از انصار مىشد». در بیت ۵۷ سخن از مردانى مىرود که متکبرانه، چون اشتران سپیدموی گام برمىدارند. این بیت که در میان مدایح مهاجران قرار گرفته، از نظر بسیاری از شارحان تعریضى به انصار تلقى شده است.
بُعد هنری این قصیده پیوسته موردبحث قرار گرفته است. قصیده کعب، شهرت و تأثیر شگفتآور خود را مدیون چیست؟ شروح و بهخصوص تقلیدهای بىشمار از سر چه مایهای برخاسته است؟ گفتهاند: حماد بن میسره ۹۰۰ قصیده حفظ بود که همه با «بانت سعاد» آغاز مىشدند. حماد راویه نیز ادعا مىکرد که ۷۰۰ قصیده با همین سرآغاز برای ولید خوانده است.
قصیده آشکارا به ۵ بخش متمایز قابل تجزیه است: ۱۲ بیت اول همان «نسیب» معمول است که در آن معشوقى خیالى و نام آشنا آهنگ سفر دارد. شاعر از درد جدایى مىگرید و از بىوفایى یار گله مىکند؛ ۲۱ بیت بعد (بیتهای ۱۳ تا ۳۳) وصف ناقة شاعر است. پس از آن شاعر به واقعیات باز مىگردد و در ۴ بیت (بیتهای ۳۴-۳۷) ترس و پریشانحالى خود را پس از تهدید پیامبر(ص) وصف مىکند. ۱۳ بیت (بیتهای ۳۹ تا ۵۱) شامل مدح حضرت رسول (ص)، اظهار پشیمانى و عذرخواهى است. ۷ بیت آخر نیز مدح مهاجران است.
در سراسر قصیده، تنها چیزی که تا حدی تازه و زاییده ذوق هنری کعب به شمار مىآید، اظهار ترس و بیان بىپناهى و گله از دشمنان و بهخصوص سخنچینان است، هرچند که موضوع این سخنچینان اندکى غریب مىنماید، زیرا کعب چندین سال بود که به گروه دشمنان پیوسته بود و گستاخانه اسلام و حضرت پیامبر(ص) را هجو مىگفت. پس دیگر سخن چین چه مىتوانست بکند؟
طه حسین در ارزیابى هنری شعر نسبتاً محتاطانه سخن مىگوید: تغزل زیبا و دلانگیز است، اما هیچ چیز تازهای در آن نمىتوان یافت. آن معشوق خیالى آهو چشم که هجران مىگزیند و جفا مىورزد و هر روز به رنگى در مىآید، با معشوقه زهیر، پدر کعب هیچ تفاوت ندارد و پوزشخواهى او از حضرت رسول (ص) به عذرخواهى نابغه از نعمان بن منذر سخت شبیه است. بستانى در ارزیابى خود فاشتر سخن مىگوید و در این قصیده جز بخش عذرخواهى هیچ تازگى قابل ذکری نمىیابد: «سعاد»ها در شعر جاهلیان متعددند و جدایى و پیمان شکنیشان، امری معروف است. حتى بخش مدح هم خالى از تقلید نیست و اثر نابغه بر آن آشکار است. تشبیه ممدوح به شیر قوی پنجه را همه شاعران مىدانستند. ملاحظه مىشود که پیامبر(ص) و دیگر شنوندگان در برابر هیچ یک از ابیات (جز بیت یاد شده) واکنشى که دلیل بر تأثیر شعر در دلهاشان باشد، از خود نشان ندادند. از سوی دیگر، چرا باید در این مدحیه که در آن شرایط خاص تدوین شده، ۱۲ بیت به معشوق و حدود ۲۰ بیت به ناقه اختصاص یابد و سهم مدح تنها ۱۳ بیت باشد که در ۵ بیتش به وصف شیر پرداخته شده است؟
اینگونه انتقادهای هنرشناسانه سده ۲۰م، هیچگاه در طول تاریخ گذشته پدید نیامده بود. قالب داستانى شعر - با آنکه برخى از مواد اصلى آن ممکن است واقعیت نداشته باشد - در اندک مدت بافتى چنان استوار و واقعى یافت که دیگر هیچ نقدی نتوانست در بدنة آن نفوذ کند. آنگاه حکایت و شعر، به گونهای تفکیکناپذیر در هم مندمج شدند و به یمن مدح پیامبر(ص) که نقطة مرکزی روایت را تشکیل مىداد، حتى رنگى تقدسآمیز یافتند. رستگاری کعبِ کافر، الگویى دلآویز شد و بسیاری کسان آرزو کردند که پس از گناه به درجة نیکبختى کعب برسند. به همین سبب، ملاحظه مىشود که روح معنایى همة قصاید تقلیدی، دیگر هیچ بویى از فضای عصر جاهلى ندارد، بلکه بر همة آنها روح دینى حاکم است. این قصاید که شمارشان بسیار است، پیوسته نامهایى پر معنى دارند و غالباً معارضهاند، مانند «المورد العذب فى معارضة قصیدة کعب» از ابوحیان غرناطى و «ذخر المعاد فى معارضة بانت سعاد» از بوصیری که در شمار مشهورترین معارضههاست. اما پیوسته این مقلدان در لابهلای شعر خود از اقدام به معارضه «برده» عذر خواستهاند و به فضل کعب بر دیگران اعتراف کردهاند.
مشروح قصیده با شرح ابوالعباس احول و بىدرنگ پس از او سکری (د ۲۷۵ ق) آغاز مىشود. در سده بعد، ابن درید (د ۳۲۱ ق)، نفطویه (د ۳۲۳ ق) و ابن انباری (د ۳۲۸ ق) و ابن خالویه (د ۳۷۰ ق) آن را شرح مىکنند. در سدههای ۹ و ۱۰ قمری شروح سخت گسترش مىیابند تا سرانجام، حدود ۴۸ شرح پدید مىآید که بروکلمان ۲۸ تای آنها را معرفى کرده است و در این میان، دو شرح به زبان ترکى: یکى از ایوب صبری و دیگری از لالا عبدالرحمان، و یک شرح به زبان اردو از سید مظاهر حسن امروهى ثبت شده است. دو شرح نیز به فارسى موجود است: یکى از آنِ عبدالحافظ محمدناظر سرور العباد لکهنوی است و دیگری از آن محمدجعفر. علاوه بر این، سزگین حدود ۱۶ تخمیس، ۴ نظیر و یک تشطیر نیز برای این قصیده برشمرده است.
ابراهیم محمد ۲۴ شرح را که تقریباً همه خطیند، مورد مطالعه و مقایسه قرار داده، و آنها را به ۴ نوع تقسیم کرده است: ۱. شروح لغوی (۵ شرح) که دو شرح احول و سکری را در برمىگیرد؛ ۲. شروح نحوی (۴ شرح) که یکى از آنها را ابن هشام تألیف کرده است؛ ۳. شروح ادبى (۱۳ شرح) که معروفترین آنها از آن سیوطى است و بسیاری نیز متأخرند؛ ۴. شروح صوفیانه (۲ شرح) که در نوع خود بىنظیرند و نشان از تأثیر و تحول شگرفِ قصیده بانت سعاد دارند.
همچنین ترجمه فارسى برخى از ابیات این قصیده را در تاریخ ادبیات زبان عربىِ حنّا فاخوری ترجمه عبدالمحمد آیتى مىتوان یافت.