آیه 37 سوره زمر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ

مشاهده آیه در سوره


<<36 آیه 37 سوره زمر 38>>
سوره : سوره زمر (39)
جزء : 24
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و هر کس را خدا هدایت کند دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد. آیا خدا مقتدر و غالب (بر تمام قوای عالم) و منتقم (از همه ستمکاران جهان) نیست؟

و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟

و هر كه را خدا هدايت كند گمراه‌كننده‌اى ندارد. مگر خدا نيست كه نيرومند كيفرخواه است؟

هر كس را كه خدا راهنمايى كند، گمراه‌كننده‌اى نيست. آيا خدا پيروزمند و انتقام‌گيرنده نيست؟

و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and whomever Allah guides, there is no one who can lead him astray. Is not Allah an all-mighty avenger?

And whom Allah guides, there is none that can lead him astray; is not Allah Mighty, the Lord of retribution?

And he whom Allah guideth, for him there can be no misleader. Is not Allah Mighty, Able to Requite (the wrong)?

And such as Allah doth guide there can be none to lead astray. Is not Allah Exalted in Power, (Able to enforce His Will), Lord of Retribution?

معانی کلمات آیه

«أَلَیْسَ اللهُ»: (أَ) همزه استفهام انکاری و برای نفی است. (لَیْسَ) هم برای نفی است. نفیِ نفی مثبت می‌گردد. یعنی: قطعاً خدا چنین است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ «36»

آيا خداوند براى بنده‌اش كافى نيست؟ و مردم تو را از غير خدا مى‌ترسانند و هر كه را خدا گمراه كند پس هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 171

وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ «37»

و هر كه را خداوند هدايت كند، پس هيچ گمراه كننده‌اى براى او نيست، آيا خداوند، نفوذناپذير و صاحب انتقام نيست.

نکته ها

بت پرستان به پيامبر اسلام مى‌گفتند: اگر بت‌هاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مى‌رسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»

قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را از انواع توطئه‌ها مطرح كرده است: نظير آيه‌ى‌ «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» «1» و «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» «2» چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.

وظيفه‌ى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مى‌خوانيم: «من أصبح و همومه هم واحد، كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة» «3» كسى كه همه‌ى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواسته‌هاى دنيا و آخرتش را برآورده مى‌كند.

پیام ها

1- اگر انسان بنده‌ى خدا شد، بيمه مى‌شود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مى‌كند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»

2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»

3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»

4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ‌- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات‌

«1». مائده، 67.

«2». حجر، 95.

«3». تفسير روح البيان.

جلد 8 - صفحه 172

ديگر مى‌خوانيم: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» «1» و «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» «2»

5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بنده‌ى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمى‌شكند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»

6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مى‌رسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فَما لَهُ مِنْ هادٍ» و در ايمان به جايى مى‌رسد كه هيچ حادثه‌اى او را منحرف نمى‌كند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»

7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذِي انْتِقامٍ»

8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذِي انْتِقامٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37)

وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ‌: و هر كه را خدا راه نمايد او را به توحيد به توسط قبول او ارشاد و هدايت خدا را و تدبر و تفكر در آيات و شواهد و ثابت در آن باشد، فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍ‌: پس نيست او را هيچ گمراه كننده‌اى كه او را از طريق حق بگرداند؛ يا هر كه را خدا راه: بهشت بنمايد، هيچ كس او را از آن باز ندارد؛ يا هر كه را خدا او را مهتدى نام نهد هيچكس نتواند در حقيقت و واقع او را به ضلالت نسبت دهد. أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ: آيا نيست خدا غالب بر هر چيز «استفهام تقريرى»، يعنى البته هست خداى تعالى غالب بر هر شي‌ء، ذِي انْتِقامٍ‌: صاحب انتقام كشنده از كافران و معاندان و ساير دشمنان.

پس به جهت وضوح برهان وحدانيت ذاتيه فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (40)

ترجمه‌

آيا نيست خدا كفايت كننده بنده‌اش را و ميترسانند تو را بآنانكه غير اويند و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى‌

و كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس نيست براى او گمراه كننده‌ئى آيا نيست خدا غالب صاحب انتقام‌

و اگر بپرسى از آنها چه كس آفريد آسمانها و زمين را هر آينه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهيد از آنچه را كه ميخوانيد غير از خدا اگر بخواهد خدا براى من آسيب و ضررى آيا آنها برطرف كننده‌اند ضرر او را يا اگر بخواهد او براى من نعمت و رحمتى آيا آنها بازدارنده‌اند رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توكّل مينمايند توكّل كنندگان‌

بگو اى قوم من كار

جلد 4 صفحه 498

كنيد با تمام تمكّنى كه داريد همانا من هم كار كننده‌ام پس زود باشد كه بدانيد

كسيرا كه وارد ميشود باو عذابى كه خوار كند او را و نازل ميشود بر او عذابى كه دائم است.

تفسير

گفته شده است كه كفّار قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشتند كه ما ميترسيم از طرف خدايان ما بتو آسيبى برسد چون تو متعرّض آنها ميشوى و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ميگويند بتو اى محمّد ما را از متابعت على معاف بدار و ميترسانند تو را از ملحق شدن خودشان بكفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پيغمبر خود كه كفايت و نگهدارى نمايد او و امير المؤمنين عليه السّلام را از شرّ دشمنان و براى آنكه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر كفر فرموده كسيكه خدا مقدّر فرموده كه گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده كسى نميتواند هدايت نمايد او را پس هدايت كننده‌اى براى او نيست و كسيكه خدا مقدّر فرموده كه هدايت شود و توفيق ايمان و عمل صالح باو عنايت فرموده كسى نميتواند او را گمراه نمايد پس گمراه كننده‌اى براى او نيست آيا خداوند غالب و قادر و انتقام كشنده از ظالم نيست كه بتواند تلافى تعدّيات آنها را نسبت به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و وصىّ او بنمايد و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد البتّه هست و خواهد كشيد و چون مشركين مكّه قبول داشتند كه خالق آسمانها و زمين خداى يگانه است و اگر او اراده نمايد وقوع امرى را كسى نميتواند مانع شود و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا ميدانستند و آنها را شفعاء خودشان ميپنداشتند كه مكرّر ذكر شده خداوند ميفرمايد و اگر از آنها سؤال نمائى كه خالق آسمانها و زمين كيست ميگويند خدا است پس از آنها بپرس كه اگر خدا بخواهد بر من آسيبى وارد نمايد آيا بتها ميتوانند برطرف كنند آسيب او را يا اگر بخواهد از خود نفعى بمن برساند بتها ميتوانند جلوگيرى كنند منفعت او را لابد خواهند گفت خير آنها نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهى شوند يا ساكت ميشوند و روايت شده كه ساكت شدند پس نازل شد بگو كافى است براى نگهدارى من از شرّ اشرار خداوندى كه واگذار ميكنند امور خود را باو آنانكه داراى اين صفت پسنديده‌اند كه توكّل و اميدوارى بحفظ الهى باشد حال اى قريش كه از اقوام و خويشان منيد

جلد 4 صفحه 499

بكوشيد با تمام قواء موجوده خودتان براى نابود نمودن من و همراهانم من هم ميكوشم در حدّ وسع خودم براى هدايت شما پس چندى نميگذرد كه خواهيد دانست خدا كدام يك از ما و شما را بعذاب خوارى و ذلّت در دنيا و بعذاب ثابت هميشگى در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چيزى نگذشت كه فتوحات اسلامى از جنگ بدر شروع شد و بفتح مكّه خوارى و ذلّت آنها بحدّ كمال رسيد ولى پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فتوّت و آقائى فرمود و همه را آزاد كرد و صدق وعده خداوند بر عالميان ظاهر گرديد و ارجاع ضمير مؤنث بمعبودهاى باطل شايد براى تحقير و توهين آنها باشد بر فرض تصوّر ادراك و قدرتى براى آنان و اللّه اعلم‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ يَهدِ اللّه‌ُ فَما لَه‌ُ مِن‌ مُضِل‌ٍّ أَ لَيس‌َ اللّه‌ُ بِعَزِيزٍ ذِي‌ انتِقام‌ٍ (37)

و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ هدايت‌ فرمايد ‌پس‌ نيست‌ كسي‌ ‌که‌ بتواند ‌او‌ ‌را‌ گمراه‌ كند آيا نيست‌ خداوند قادر متعال‌ قاهر ‌بر‌ دفع‌ ارباب‌ ضلال‌ و صاحب‌ انتقام‌ اشكال‌: چه‌ بسيار اشخاصي‌ ‌که‌ ديده‌ايم‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ هدايت‌ و ايمان‌ مرتد شدند و برگشتند بكفر و ضلالت‌ ‌ يا ‌ بواسطه وساوس‌ شيطان‌ ‌ يا ‌ باضلال‌ مضلين‌ ‌ يا ‌ بواسطه هواي‌ نفساني‌ ‌ يا ‌ بكثرت‌ معاصي‌ ‌که‌ باعث‌ زوال‌ ايمان‌ ميشود چنانچه‌ فرمودند

«ارتد ‌النّاس‌ ‌بعد‌ ‌رسول‌ اللّه‌ الا اربعة ‌او‌ خمس‌»

و ‌در‌ قرآن‌ ‌هم‌ ميفرمايد يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا مَن‌ يَرتَدَّ مِنكُم‌ عَن‌ دِينِه‌ِ فَسَوف‌َ يَأتِي‌ اللّه‌ُ بِقَوم‌ٍ يُحِبُّهُم‌ وَ يُحِبُّونَه‌ُ الايه‌ مائده‌ آيه 59 و شيطان‌ ‌هم‌ ‌گفت‌ لَأَقعُدَن‌َّ لَهُم‌ صِراطَك‌َ المُستَقِيم‌َ ‌الي‌

جلد 15 - صفحه 315

‌قوله‌ وَ لا تَجِدُ أَكثَرَهُم‌ شاكِرِين‌َ اعراف‌ آيه 16 و ‌غير‌ اينها.

جواب‌: معناي‌ وَ مَن‌ يَهدِ اللّه‌ُ اينست‌ كسي‌ ‌که‌ مشيت‌ الهي‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بر‌ هدايت‌ ‌او‌ و ايمان‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ فرموده‌.

فَما لَه‌ُ مِن‌ مُضِل‌ٍّ نه‌ شيطان‌ قدرت‌ دارد ‌بر‌ زوال‌ ايمان‌ ‌او‌ چنانچه‌ ميفرمايد إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ إِلّا مَن‌ِ اتَّبَعَك‌َ مِن‌َ الغاوِين‌َ حجر آيه 42 و نه‌ ارباب‌ ضلال‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَدَّت‌ طائِفَةٌ مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ لَو يُضِلُّونَكُم‌ وَ ما‌-‌ يُضِلُّون‌َ إِلّا أَنفُسَهُم‌ آل‌ عمران‌ آيه 62 و ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ مرتد ميشوند و ‌در‌ ضلالت‌ ميافتند پايه ايمان‌ ‌آنها‌ ‌از‌ اول‌ سست‌ ‌است‌ و محكم‌ نيست‌ ايمان‌ بايد راسخ‌ ‌در‌ قلب‌ شود بزبان‌ و نحوه ‌آن‌ ايمان‌ نيست‌ قالَت‌ِ الأَعراب‌ُ آمَنّا قُل‌ لَم‌ تُؤمِنُوا وَ لكِن‌ قُولُوا أَسلَمنا وَ لَمّا يَدخُل‌ِ الإِيمان‌ُ فِي‌ قُلُوبِكُم‌ حجرات‌ آيه 14.

أَ لَيس‌َ اللّه‌ُ بِعَزِيزٍ قاهر غالب‌ مقتدر ‌علي‌ ‌کل‌ شي‌ء.

ذِي‌ انتِقام‌ٍ انتقام‌ ‌هر‌ مظلومي‌ ‌را‌ ‌از‌ ظالم‌ ميكشد ‌هر‌ نحو ظلمي‌ ‌باشد‌ ظلم‌ جاني‌ و مالي‌ و عرضي‌ زباني‌ جوارحي‌ ‌که‌ اقسام‌ ظلم‌ ‌را‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ ‌به‌ نفس‌ بغير بدين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 37)- «و هر کس را خدا هدایت کند هیچ گمراه کننده‌ای نخواهد داشت» (وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ).

بدیهی است نه آن ضلالت بی‌دلیل است، و نه این هدایت بی‌حساب، بلکه هر یک تداومی است بر خواست خود انسان و تلاش او.

و چه بیخبرند کسانی که رابطه این گونه آیات را از آیات دیگر قرآن بریده و آن را گواه بر مکتب جبر گرفته‌اند، گوئی نمی‌دانند که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می‌کنند.

بلکه در ذیل همین آیه شاهد گویائی بر این معنی است، چرا که می‌فرماید:

«آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست»؟ (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ).

می‌دانیم انتقام از ناحیه خداوند به معنی مجازات در برابر اعمال خلافی است که انجام شده، این نشان می‌دهد که اضلال او جنبه مجازات دارد، و عکس العمل اعمال خود انسانهاست، و طبعا هدایت او نیز جنبه پاداش و عکس العمل اعمال خالص و پاک و مجاهده در طریق «اللّه» دارد.

هدایت و ضلالت از سوی خداست!

هدایت در لغت به معنی دلالت و راهنمائی توأم با لطف و دقت است و آن را به دو شعبه تقسیم کرده‌اند: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب» و به تعبیر دیگر «هدایت تشریعی» و «هدایت تکوینی».

ج4، ص229

توضیح این که: گاه انسان راه را به کسی که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان می‌دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود اوست.

ولی گاه دست طالب راه را می‌گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد می‌رساند.

البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.

یک نگاه اجمالی به آیات قرآن به خوبی روشن می‌سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا می‌شمرد، و هر دو را به او نسبت می‌دهد.

مطالعه سطحی این آیات و عدم درک معنی عمیق آنها سبب شده است که گروهی در تفسیر آنها به «ضلالت» بیفتند و زیر آوارهای مکتب «جبر» مدفون گردند.

اما دقیقترین تفسیری که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبی تفسیر می‌کند این است که بگوئیم:

هدایت تشریعی به معنی ارائه طریق، جنبه عمومی و همگانی دارد و هیچ قید و شرطی در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزاری کند یا کفران» و در آیه 51 سوره آل عمران می‌خوانیم: «تو همه انسانها را به صراط مستقیم دعوت می‌کنی» بدیهی است دعوت پیامبر مظهر دعوت خداست چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.

و در باره جمعی از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است:

«هدایت الهی از سوی پروردگار به سراغ آنها آمد».

اما هدایت تکوینی به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خمهای راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیاری دیگر از آیات قرآن است هرگز بی‌قید و شرط نمی‌باشد، این هدایت مخصوص گروهی است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده و اضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهی است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.

ج4، ص230

قرآن مجید در یک جا سر چشمه ضلالت را فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهی شمرده شده. (بقره/ 26) در جای دیگر تکیه روی مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفی کرده. (بقره/ 258) و در جای دیگر کفر به عنوان زمینه ساز گمراهی ذکر شده. (بقره/ 264) باز در آیه دیگر اسراف و دروغگوئی را عامل گمراهی شمرده است. (غافر/ 28) نتیجه این که قرآن ضلالت الهی را مخصوص کسانی می‌شمرد که دارای این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».

آیا کسانی که دارای این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهی نیستند؟! این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدایت» نیز شرائط و اوصافی در قرآن بیان شده که نشان می‌دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهی نیست.

در یک جا پیروی فرمان خدا، و جلب خشنودی او، زمینه ساز هدایت الهی شمرده شده است. (مائده/ 16) در جای دیگر توبه و انابه عامل استحقاق هدایت شمرده شده است. (رعد/ 27) و در آیه دیگر جهاد آن هم جهاد مخلصانه و در راه خدا به عنوان شرط اصلی هدایت ذکر شده است. (عنکبوت/ 69) و بالاخره در آیه دیگر پیمودن مقداری از راه هدایت به عنوان شرطی برای ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده است. (محمد/ 17) نتیجه این که تا از سوی بندگان توبه و انابه‌ای نباشد، تا پیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششی صورت نگیرد، و تا گامهای نخستین را در مسیر حق برندارند، لطف الهی شامل حال آنان نمی‌شود، دست آنان را نمی‌گیرد و ایصال به مطلوب نمی‌کند.

آیا شمول هدایت نسبت به کسانی که دارای این اوصافند بی‌حساب است و یا دلیل بر جبری بودن هدایت محسوب می‌شود! ملاحظه می‌کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویاست، منتهی

ج4، ص231

کسانی که نتوانسته یا نخواسته‌اند جمع بندی صحیحی از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکی شده‌اند، و «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این «ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساخته‌اند! به هر حال مشیت الهی که در آیات هدایت و ضلالت روی آن تکیه شده، هرگز به معنی مشیت بی‌دلیل و خالی از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصی دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او می‌کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع