آیه 2 سوره ق

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره ق 3>>
سوره : سوره ق (50)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(که منکران ایمان نیاوردند) بلکه از آمدن رسولی از خودشان که آنها را هشدار و اندرز دهد به شگفت آمده و کفار (نادان) گفتند: این (دعوی رسالت و خبر از قیامت) بسیار چیز عجیبی است.

[کفر پیشگان نه تنها ایمان نیاوردند] بلکه از اینکه بیم دهنده ای از خودشان به سوی آنان آمد تعجب کردند و در نتیجه کافران گفتند: این چیزی عجیب است.

[كه آنان نگرويدند،] بلكه از اينكه هشداردهنده‌اى از خودشان برايشان آمد، در شگفت شدند و كافران گفتند: «اين [محمّد و حكايت معاد] چيزى عجيب است»

كه در شگفت شدند از اينكه از ميان خودشان بيم‌دهنده‌اى سويشان آمد و كافران گفتند: اين چيزى عجيب است،

آنها تعجّب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده؛ و کافران گفتند: «این چیز عجیبی است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed they consider it odd that a warner from among themselves should have come to them. So the faithless say, ‘This is an odd thing.’

Nay! they wonder that there has come to them a warner from among themselves, so the unbelievers say: This is a wonderful thing:

Nay, but they marvel that a warner of their own hath come unto them; and the disbelievers say: This is a strange thing:

But they wonder that there has come to them a Warner from among themselves. So the Unbelievers say: "This is a wonderful thing!

معانی کلمات آیه

«أَن جَآءَهُمْ ...»: از این که به سوی ایشان آمده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سوره «ق»

اين سوره چهل و پنج آيه دارد و در مكّه نازل شده است.

نام اين سوره از ابتداى آن كه حرف مقطّعه «ق» مى‌باشد، گرفته شده است.

محور اصلى آن، همانند ديگر سوره‌هاى مكّى، مسئله معاد و بيان فرجام اقوام گذشته و افراد نيك و بد است.

سوره با استبعاد و انكار مخالفان نسبت به زنده شدن دوباره انسان آغاز مى‌گردد و با استناد قرآن به نمونه‌هاى معاد در طبيعت و آفرينش ادامه مى‌يابد.

شيوه جان دادن انسان به هنگام مرگ و حوادث تكان دهنده پايان جهان كه سرآغازى است بر جهان ديگر، مقدّمه‌اى است براى بيان گوشه‌اى از حوادث قيامت و ويژگى‌هاى بهشت و دوزخ.

و آنچه در اين ميان انسان را از خطرات حفظ مى‌كند، ياد خدا و توجّه به كلام اوست كه در اين سوره به آن سفارش شده است.

جلد 9 - صفحه 206


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1»

قاف، سوگند به قرآن با عظمت، (كه نبوّت تو و وقوع قيامت حقّ است).

بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2»

بلكه از آمدن پيامبرى هشدار دهنده از ميان خودشان در شگفت شدند، پس كافران گفتند: اين (سخنان كه از قيامت خبر مى‌دهد) چيز عجيبى است!

نکته ها

اين سوره يكى از 29 سوره‌اى است كه با حروف مقطّعه آغاز گرديده و چنانكه بارها گفته‌ايم، اين حروف بيانگر عظمت و اعجاز قرآن است كه از همين حروف الفبا تشكيل يافته و لذا بلافاصله پس از آن به قرآن سوگند ياد شده است. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»

درباره‌ى پيامبر و آنچه بر او نازل شده و دستورات او، دو نوع تعجّب در قرآن ذكر شده است: يكى مثبت و ديگرى منفى. تعجّب مثبت از گروهى جن بود كه مطالب عالى قرآن آنان را به تعجّب واداشت و گفتند: «سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» «1» تعجّب منفى از كفّار است كه در چند مورد مى‌باشد:

از اين‌كه شخصى مثل خود آنان پيامبر شده است. «بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»

از دعوت او به يكتاپرستى. «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ» «2»

«1». جنّ، 1.

«2». ص، 5.

جلد 9 - صفحه 207

از گفتار او درباره حسابرسى و برپايى قيامت. «أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ» «1»

از زنده شدن مجدّد. «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» «2»

پیام ها

1- سوگند به قرآن بسيار مهم است، چون داراى مجد و عظمت است. «وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»

2- اگر مجد و عظمت مى‌خواهيد، به قرآنِ صاحب مجد و شرافت روى بياوريد. «وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»

3- اگر قرآن، مجيد و كريم است، ما نيز بايد آن را تمجيد و تكريم كنيم. «وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»، «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» «3»

4- معروف‌ها و كمال‌ها، در ديد نابخردان منكر و ناپسند جلوه مى‌كند. هم جنس بودن و از ميان مردم بودن پيامبران، يك كار پسنديده و حكيمانه است ولى كفّار آن را ناپسند دانسته و تعجّب مى‌كردند. «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»

5- از نقاط مهم رسالت انبيا، هشدار دادن و انذار مردم است. «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»

6- انكار عملكرد حكيمانه‌ى خداوند نسبت به ارسال پيامبران، كفر است. عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ‌ ... فَقالَ الْكافِرُونَ‌

7- منطق كفّار در طول تاريخ، استبعاد و تعجّب از رسالت پيامبران بوده است.

«فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ» (آرى، كفّار دليلى بر نفى نبوّت و قيامت ندارند، تنها كارشان تعجّب از هشدارهاى انبيا به خصوص در مورد قيامت است.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2»

بَلْ عَجِبُوا: بلكه عجيب داشتند معاندان، أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ‌: اينكه آمد ايشان را ترساننده‌اى از جنس آنها و حال آنكه محل تعجب نيست، زيرا علم ايشان به آنكه ترساننده متصف به عدالت و امانت و شفقت و مرحمت و ساير اخلاق حسنه، دلالت صريحى است بر آنكه ناصح و مشفق ايشان باشد و ترسان به ورود مكروه بر آنها و جز خيرخواهى جامعه بشر منظورى ندارد، و هرگاه او از وقوع مكاره بر ايشان كراهت داشته باشد به مقتضاى رأفت، تنبيه آنان نمودن بر او لازم خواهد بود بلكه انذار و تحذير ايشان به نزول عقاب و عذاب سبحانى الزم لوازم باشد، و عقل بر وجوب جزاى عمل و علم آنها به نشأه اولى و به قدرت سبحانى بر آفرينش موجودات برهان محكمى است بر وقوع نشأه آخرت، بنابراين تعجب آنان موردى نخواهد داشت.

بعد از آن نسبت به تعجب اول كه بعثت باشد بر سبيل توبيخ فرمايد: وَ قالَ الْكافِرُونَ‌: پس گفتند ناگرويدگان به رسالت، هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ‌: اين بعثت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله براى رسالت چيزى عجيب است كه از ميان ما او برگزيده شده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

ترجمه‌

قسم بقرآن مجيد

بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهنده‌اى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب‌

آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور

بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار

بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.

تفسير

راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانسته‌اند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفته‌اند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفته‌اند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفته‌اند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا

جلد 5 صفحه 50

فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشته‌اند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمع‌آورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشته‌اند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ عَجِبُوا أَن‌ جاءَهُم‌ مُنذِرٌ مِنهُم‌ فَقال‌َ الكافِرُون‌َ هذا شَي‌ءٌ عَجِيب‌ٌ «2»

بلكه‌ تعجب‌ ميكنند اينكه‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ انذار كننده ‌از‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ گفتند كفار ‌اينکه‌ امر عجيبي‌ ‌است‌.

اولا جواب‌ قسم‌ ‌در‌ آيه قبل‌ ‌که‌ فرمود ق‌ و القرآن‌ المجيد محذوف‌ ‌است‌، و ممكن‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌محمّد‌ (ص‌) ‌رسول‌ اللّه‌ ‌است‌ بدلالت‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ تعجب‌ ميكنند ‌که‌ بشر ‌رسول‌ ‌باشد‌ زيرا ‌آن‌ ‌هم‌ مثل‌ ساير افراد بشر ‌است‌ بايد ‌رسول‌ ملك‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ باين‌ مطلب‌ اشاره‌ فرمود و ممكن‌ ‌است‌ جواب‌ قسم‌ بعث‌ يوم القيامة ‌باشد‌ بدلالت‌ آيه ‌بعد‌ ‌که‌ اشاره‌ مي‌شود.

بَل‌ عَجِبُوا أَن‌ جاءَهُم‌ مُنذِرٌ مِنهُم‌ و ‌ما ‌در‌ بحث‌ نبوت‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌‌-‌ الطيب‌ و ‌در‌ خلال‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌در‌ سور قرآنيه‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌که‌ البته‌ بايد ‌رسول‌ ‌از‌ جنس‌ بشر ‌باشد‌ غاية الامر بشري‌ ‌که‌ داراي‌ شرايط رسالت‌ و نبوت‌ ‌باشد‌ و بشر ‌با‌ بشر ديگري‌ بسيار تفاوت‌ دارد، يك‌ بشر ‌از‌ ملائكه‌ بالاتر مي‌رود ‌که‌ مأمور ميشوند بسجده‌ باو و يك‌ بشر ‌از‌ حيوانات‌ پست‌تر مي‌شود: أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ اعراف‌، ‌آيه‌ 178.

آدمي‌ زاده‌ طرفه‌ معجوني‌ ‌است‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2) سپس به بیان پاره‌ای از ایرادهای بی‌اساس کفار و مشرکان عرب

ج4، ص517

پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست می‌گوید: «آنها تعجب کردند که پیامبری انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبی است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْ‌ءٌ عَجِیبٌ).

این ایرادی است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان می‌دهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار می‌کردند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع