آیه 125 سوره نحل
<<124 | آیه 125 سوره نحل | 126>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافتهاند بهتر میداند.
[مردم را] با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن، و با آنان به نیکوترین شیوه به بحث [و مجادله] بپرداز، یقیناً پروردگارت به کسانی که از راه او گمراه شده اند و نیز به راه یافتگان داناتر است.
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت، پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راهيافتگان [نيز ]داناتر است.
مردم را با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت بخوان و با بهترين شيوه با آنان مجادله كن. زيرا پروردگار تو به كسانى كه از راه او منحرف شدهاند آگاهتر است و هدايتيافتگان را بهتر مىشناسد.
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایتیافتگان داناتر است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْحِکْمَةِ»: سخنان استوار و بجا. «الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»: اندرز نیکو و زیبائی که دلچسب و گیرا و قانعکننده بوده و در آن ترهیب و تشویق و بیم و امید باشد. «جَادِلْهُمْ»: با مردمان مناظره و مباحثه و گفت و شنود کن. «بِالَّتِی»: به طریقه و شیوهای که. واژه (أَلَّتِی) صفت موصوف محذوفی چون (الطَّریقَة، الْمُجَادِلَةِ) است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «125»
(اى پيامبر! مردم را) با حكمت (و گفتار استوار و منطقى) و پند نيكو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شيوهاى كه نيكوتر است جدال و گفتگو كن، همانا پروردگارت به كسى كه از راه او منحرف شده آگاهتر است و (همچنين) او هدايت يافتگان را بهتر مىشناسد.
نکته ها
از اين آيه تا آخر سوره دَه دستور جالب اخلاقى براى برخورد مطرح شده است.
اين آيه براى همه مسئولان و مربيان و معلّمان و اساتيد و علما، دستور جامعى مىدهد كه بايد آنان براى موفقيّت خود با شيوههاى گوناگونى نسبت به مخاطبان گوناگون خود، مجهز
جلد 4 - صفحه 601
باشند، چرا كه همهى مردم را نمىتوان با يك شيوه دعوت كرد، هر شخصى يك روح و ظرفيّتى دارد كه بايد با زبان خودش با او سخن گفت؛ خواص را با حكمت و استدلال، و عوام را با موعظه نيكو، و مخالفان را با جدال نيكوتر ارشاد كنيم.
موعظه نيكو آن است كه واعظ به آنچه مىگويد عمل كند و جدال نيكو آن است كه در آن توهين و تحريك غلط احساسات نباشد.
پیام ها
1- اوّلين وظيفه انبيا، دعوت است. «ادْعُ»
2- دعوت بايد جهت الهى داشته باشد. «إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ»
3- دعوت، مراحل و مراتبى دارد. (حكمت، موعظه، جدال نيكو كه حكمت راه عقلى و موعظه راه عاطفى مىباشد.)
4- موعظه بايد حَسن باشد، ولى جدال بايد احسن باشد. «الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ- بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (هم محتوا نيكو باشد و هم شيوه و بيان)
5- بيان آثار وبركات خوبىها وآفات وخطرات بدىها از شيوهاى دعوت است.
«بِالْحِكْمَةِ» (حكمت يعنى آشنايى با مصالح و مفاسد امور از طريق علم و عقل)
6- شما ضامن وظيفه هستيد، نه ضامن نتيجه. «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»
7- حكمت و برهان هميشه نيكو است، ولى موعظه و جدال ممكن است با شيوه خوب يا شيوهى بد باشد. (كلمه حسن و احسن براى حكمت آورده نشد)
8- اسلام به طرفداران خود هم غذاى فكرى مىدهد، «بِالْحِكْمَةِ» هم غذاى روح «الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» و به مخالفان برخورد منطقى دارد. جادِلْهُمْ ...
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 602
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (125)
«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 236.
جلد 7 - صفحه 309
بعد از آن پيغمبر خود را به دعوت حق و ارشاد به صواب امر مىفرمايد:
ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ: دعوت كن اى پيغمبر خلق را به راه پروردگار خود كه اسلام است. بِالْحِكْمَةِ: به مقاله محكمه، يعنى دليلى كه حق را ثابت گرداند و شبهه را زائل سازد. وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ: و به پند نيكو كه خطابات مقنعه و حكايات نافعه است، اول براى دعوت خواص امت كه طالب حقايقاند، و دوم براى دعوت عوام ايشان. نزد بعضى مراد حكمت قرآن است به جهت آن كه اصل حكمت به معنى منع، و چون قرآن متضمن است امر به نيكوئى و نهى از بدى، لذا تعبير شده به حكمت، و مراد به موعظه حسنه، بازداشتن از قبيح است بر وجه ترغيب در ترك و تزهيد در فعل آن، و موجب شود نرمى دل را به آنچه موجب خشوع باشد. يا مراد حكمت نبوت و موعظه حسنه قرآن.
از اين دو مرتبه كه گذشت، جدال است براى دفع معاندان، لذا مىفرمايد:
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: و مناظره كن و مباحثه نما معاندان را به طريقهاى كه نيكوترين طرق مجادله است، يعنى برفق و خوشى و مدارا و ترتيب مقدمات ظاهره بر قدر عقول، چنانچه فرمود: انّا معاشر الانبياء لا تتكلم الّا قدر عقولهم. «1» چه اين انفع است در تسكين شعله مخاصمه دشمن. إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ: بدرستى كه پروردگار تو او است داناتر، بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ: به كسى كه گمراه شد از راه حق كه اسلام و ايمان است. وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ: و او است داناتر به راه يافتگان، يعنى اى پيغمبر بر توست همين دعوت و ابلاغ احكام، و امّا حصول هدايت و ضلالت و مجازات بر آن بر تو نيست، بلكه خدا عالم است به اهل هدايت و گمراهى، و او جزا دهنده است هر يك را به استحقاق.
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 393، (نقل به مضمون)
جلد 7 - صفحه 310
تبصره: شخص عاقل منصف كه قدرى تأمل و تفكر در اين آيه شريفه نمايد، هرآينه اعجاز كلام ربانى و حقانيت شريعت احمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را دريابد كه: دستور تبليغ را براى جامعه بشر به چنين طرز خوشى مرتب فرموده كه عقول تمام عقلا و حكما را از جامعيت مضامينش متحير ساخته، و پايه دعوت به حق و حقانيت را در تحت سه عنوان مقرر داشته:
1- حجت قطعيه كه مفيد عقايد يقينيه است كه اشرف درجات و اعلاى مقامات، و ناميده شده به حكمت كه منبع آن قرآن مجيد است.
2- امارات ظنّيه و دلايل اقناعيه كه موعظه حسنه باشد.
3- جدل، كه ملزم گرداند خصم را و آن بر دو قسم است: مجادله بر طريق احسن عبارت است از برهانى كه مركب باشد از مقدمات مسلمه مشهوره نزد خصم. و ديگر، مجادله بر غير احسن، و آن مركب باشد از مقدمات باطله فاسده؛ و لذا تفسير برهان «1»، در ذيل حديثى حضرت صادق عليه السّلام فرمايد:
چگونه مىشود تمام اقسام مجادله حرام باشد و حال آن كه خداوند در مقابل معارضه يهود و نصارى با هم كه هر يك بهشت را مختص به خود دانند ردع فرمايد آنها را كه (قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ)* «2» صدق را منوط به برهان و برهان هم در مجادله باشد. بعد حضرت جدال به غير احسن فرمايد آن كه:
جدال كنى با مبطلى، و ايراد كند باطلى را، و نتوانى رد كنى او را به دليل، و لكن انكار كنى حق را كه مبطل مستمسك به آن شده از ترس غلبه او بر تو، زيرا نمىدانى چگونه تخلص يابى از او، پس اين حرام است بر شيعيان كه موجب فتنه شوند بر ضعفاى برادران خود كه اندوهگين شوند به سبب ضعف محق در دست باطل خود گرداند. اما جدال به طريقه احسن آن كه خدا امر فرموده پيغمبرش را نسبت به منكرين قيامت و حشر و حكايت فرمايد قول او را
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 388.
«2» بقره آيه 111.
جلد 7 - صفحه 311
(وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ) «1» حق تعالى رد بر او فرمايد (قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ) «2» الى آخره.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (125) وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ (126) وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ (127) إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ (128)
ترجمه
دعوت كن براه پروردگار خود بحكمت و موعظه نيكو و مجادله نما با آنها بوجهى كه آن بهتر است همانا پروردگار تو داناتر است بحال كسيكه گم شود از راهش و او است داناتر بهدايت يافتگان
و اگر عقوبت كنيد پس عقوبت نمائيد بمانند آنچه عقوبت شديد بآن و اگر صبر نمائيد هر آينه آن بهتر است براى صبر كنندگان
و صبر كن و نيست صبر تو مگر بكمك خدا و محزون مباش بر ايشان و مباش در تنگدلى از آنچه مكر ميكنند
همانا خدا با آنان است كه پرهيزكار شدند و آنانكه ايشان نيكوكارانند.
تفسير
- خداوند متعال پس از آنكه امر فرمود در آيات سابقه حبيب خود را به تبعيّت از ملّت ابراهيم عليه السّلام و طريقه آنحضرت دعوت بتوحيد و معارف حقّه الهيّه بود بيان فرمود طرق دعوت بحق را در ضمن امر بسه طريق كه هر يك از آن مخصوص بفرقهاى باشد تا مؤثّر و منتج مقصود گردد اوّل كه اهمّ طرق است دعوت دانشمندان و كسانى است كه آشنا ببراهين عقليّه محكمه صحيحهاند بحكمت كه اقامه اين قبيل ادلّه موضحه حقائق است بطوريكه موجب رفع شبهات گردد دوّم دعوت عوام و اوساط مردم است بموعظه حسنه كه آن عبارت است از بيانات وافيه و خطابت شافيه كه مورد قبول و موجب تسليم و الزام طرف
جلد 3 صفحه 328
باشد با انضمام بنصيحت و پند بلسان خوش و طرز مطلوب و مرغوب بطوريكه موجب جلب توجّه و مزيد عنايت مخاطب گردد سوّم مجادله با اهل عناد و لجاج است بطوريكه بزودى طرف را مجاب و محكوم و مغلوب نمايد بدون خشونت و تندى و ايجاد موجبات مزيد عداوت و انكار حقّى يا اقرار بباطلى در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از جدال باحسن مجادله بقرآن است و از ابن عباس نقل شده كه مراد از موعظه حسنه مواعظ قرآنيّه است و در مجمع حكمت را بقرآن تفسير فرموده براى آنكه متضمّن امر بحسن و نهى از قبيح است و اصل حكمت منع از فساد است و بنظر حقير اصل هر سه طريق قرآن است يعنى محكمترين براهين و نافعترين مواعظ و بهترين طرق مجادله را بايد از قرآن اخذ نمود با مراجعه به بيانات خاندان وحى و تنزيل چون هر چه از غير ايشان اخذ شود خصوصا در تفسير قرآن جهل و ضلالت است و باين معنى اخبار كثيره صحيحهاى وارد است كه مجال ذكر آنها نيست و در اين مقام از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه در خدمت آنحضرت مذاكره از جدال در دين و نهى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار از آن شد فرمود از هر مجادله در دينى نهى نشده بلكه نهى شده است از مجادلهاى كه بطريق احسن نباشد نشنيدهايد كه خدا فرموده با اهل كتاب مجادله نكنيد مگر بطريق احسن و فرموده دعوت كن مردم را بحكمت و موعظه حسنه و مجادله كن بطور بهتر و آن آنستكه علماء دين مأمورند بآن و مجادله بغير طريق احسن حرام است بر شيعيان ما چگونه خدا هر جدالى را حرام فرمود با آنكه خودش به پيغمبر دستور جدال داده بطور بهتر عرض شد جدال بطور بهتر كدام است و غير آن كدام فرمود جدال غير طور بهتر آنستكه شخصى بر مدّعاى باطل خود دليل باطلى اقامه نمايد و تو بدليلى كه خدا براى حقّ قرار داده استدلال نكنى و در مقابل او امر حقّى را منكر شوى كه مبادا او در مجادله بر تو غالب شود چون جواب صحيح او را نميدانى اين طريق مجادله بر شيعيان ما حرام است و مجادله بطور بهتر آنستكه خداوند به پيغمبرش دستور داد كه در جواب كسيكه از باب انكار معاد گفت چه كس اين استخوان پوسيده را زنده ميكند بگويد كسيكه او را خلق فرمود در اوّل بار و او بهر خلقى دانا است يعنى كسيكه آنرا از كتم عدم بوجود آورد ميتواند
جلد 3 صفحه 329
بعد از پوسيدن بصورت اوّلش باز گرداند با آنكه ابتداء هر خلقى مشكلتر از اعاده آنست و چند مثال ديگر هم از قرآن براى مجادله باحسن بيان فرمودهاند كه حقير براى مراعات اختصار ذكر ننمودم اين خلاصه مستفاد از روايت است كه دلالت دارد بر آنكه بر عوام لازم است از مجادله با اهل باطل خود دارى كنند چون اين از وظائف علماء است مبادا مجبور شوند بانكار حقّى يا اقرار بباطلى يا ملزم شوند در مقابل دليل طرف و موجب وهن اسلام در انظار گردد و از ذيل آيه استفاده ميشود كه زياد هم نبايد براى دعوت و ارشاد و الزام جوش و خروش نمود بقدر اداء وظيفه و اتمام حجّت كافى است چون خداوند خودش بهتر ميداند كه برهان و وعظ و جدال در چه محلّ و موردى مؤثر و نافع است و در چه مادّهاى نيست.
برسيه دل چه سود خواندن پند
نرود ميخ آهنين بر سنگ
و چون حمزه سيّد الشهداء در جنگ احد شهيد شد و وحشى قاتل آنحضرت او را مثله نمود يعنى گوش و بينى او را بريد و جگر او را در آورد براى آنكه برسم تحفه نزد هند ما در معاويه برد و حضرت ختمى مرتبت جنازه او را باين حال مشاهده فرمود و اين سختترين مناظر دوره عمر آنحضرت بود فرمود اگر خدا مرا بر قريش مسلّط فرمايد هفتاد نفر از آنها را مثله خواهم نمود پس جبرئيل نازل شد و آيات اخيره را آورد و در روايت عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام است كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن منظره را مشاهده فرمود عرض كرد الّلهم لك الحمد و اليك المشتكى و انّك المستعان على ما نرى پس فرمود اگر ظفر يافتم هر آينه مثله ميكنم و مثله ميكنم پس نازل شد و ان عاقبتم تا آخر آيه و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود صبر ميكنم صبر ميكنم و قمّى ره قريب باين معنى را نسبت باصحاب داده كه گفتند مثله ميكنيم ولى مشهور همان است كه بدوا ذكر شد و خلاصه مفاد آيات اخيره آنستكه مجازات بايد بقدر جرم باشد نه زياده بر آن و اگر صبر كنند و ببخشند و تلافى بمثل هم ننمايند آن بهتر است براى كسانيكه ميتوانند صبر نمايند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چون رحمة للعالمين است بايد صبر نمايد و خداوند باو توفيق صبر و ثبات عنايت خواهد فرمود و نبايد محزون و غمناك باشد از شهادت شهداء چون آنها فائز شدند بدار كرامت الهى و مقاميكه
جلد 3 صفحه 330
فوق آن متصوّر نيست و نبايد در مضيقه بىصبرى و دلتنگى و كمى حوصله قرار گيرد از مكر ماكرين و بايد بداند كه خداوند با كسانى است كه اهل پرهيزكارى از شرك و معاصى هستند و هيچ گاه عنايت خود را از ايشان قطع نخواهد فرمود و همچنين از كسانيكه احسان ميكنند نسبت به برّ و فاجر و از انتقام صرف نظر مينمايند و ميبخشند و گفتهاند تمام اين سوره در مكّه نازل شده غير از اين سه آيه اخيره و در ثواب الاعمال و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هر كس سوره نحل را در هر ماه بخواند خسارتى بر او در دنيا وارد نشود و هفتاد نوع از انواع بلا از او دور گردد كه سهلترين آنها ديوانگى و مرض خوره و پيسى است و جايش در بهشت عدن است كه در وسط بهشتها است.
جلد 3 صفحه 331
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ادعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدِينَ (125)
اي رسول محترم دعوت كن قوم را براه خداوندي دين حق و صراط مستقيم بحكمة بادله واضحه و براهين محكمه از روي منطق صحيح و بموعظه حسنه از راه نصيحت و پند و بيان مصالح و مفاسد با كمال رأفت و مهرباني و دلسوزي و مجادله كن يعني دفع شبهات آنها و اشكالات آنها را از طريق حسن بنما با بيان شيرين و صحيح محققا پروردگار تو بهتر ميداند و عالمتر است بكساني که گمراه شدهاند از راه حقه الهيه و او داناتر است بكساني که قبول هدايت ميكنند ادعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ در مجلّد سيّم اينکه تفسير صفحه 51 در ذيل آيه شريفه يُؤتِي الحِكمَةَ مَن يَشاءُ وَ مَن يُؤتَ الحِكمَةَ فَقَد أُوتِيَ خَيراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الأَلبابِ بقره آيه 269 بيان اقوال مفسرين را در معناي حكمت كردهايم که تمام بيمدرك و تفسير برأي است و در اخبار بقرآن و فقه و طاعة اللّه و معرفه الامام و اجتناب الكبائر تفسير شده و مكرّر گفتهايم که اخبار بيان مصاديق ميكند و منافي با عموم آيه ندارد و تحقيق كلام اينست که حكمت يكي از صفات خدا است و از شئون علم است بمعناي علم بمصالح و مفاسد امور و لذا حكماء تعريف كردند (بمعرفة الاشياء بقدر الطاقة البشرية) لذا ميگوييم شامل جميع علوم ميشود علم باصول دين علم اخلاق فقه اصول تفسير حتي علم طب علم طبيعي علم كلام منطق حتي نحو صرف معاني بيان و غير اينها و البته اينکه مراتبي دارد هر كس باندازه استعداد و قابليت خود بهره برداري ميكند بلكه انتهاء از براي او نيست که خداوند بجميع حكم و مصالح و فوائد و مضار اشياء تكويني و افعال عبادي و حسن و قبح هر شيء عالم است لذا ميفرمايد دعوت كن عباد و امة خود را براه حق از روي دليل و برهان صحيح باقامه معجزات و بيانات شيوا و ادلّه عقليه و براهين حسنيه که حجة بر همه تمام شود و راه عذري
جلد 12 - صفحه 211
بر احدي باقي نماند لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 44.
وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وعظ پند و اندرز و نصيحت و ترغيب و ارشاد و هدايت بطريق لطف و عنايت و محبّت و وداد نه تندي و خشونت که در قرآن ميفرمايد فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِكَ آل عمران آيه 152.
وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ مجادله بباطل حرام است بحث و ردّ و ايراد اما دفع شبهات و اشكالات که اهل باطل بدين حق يا بقرآن يا بافعال انبياء و ائمه بلكه بعلماء اعلام بلكه بسا بافعال الهيه ميكنند بايد با لسان خوب و بيان ادلّه و برهان نمود بحدّي که جا براي شبهه نماند و از قلوب اهل شبهه خارج شود چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد: وَ لا تُجادِلُوا أَهلَ الكِتابِ إِلّا بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ عنكبوت آيه 45.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ که قابل هدايت نيست و عناد و عصبيت او مانع است وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدِينَ که در مقام هدايت هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 125)- ده دستور مهم اخلاقی در مقابله با مخالفان: در لابلای آیات مختلف این سوره بحثهای گوناگونی گاهی ملایم و گاهی تند، با مشرکان و یهود و بطور کلی با گروههای مختلف به میان آمد، مخصوصا در آیات اخیر عمق و شدت بیشتری داشت.
در پایان این بحثها که پایان سوره «نحل» محسوب میشود یک رشته دستورات مهم اخلاقی از نظر برخورد منطقی، و طرز بحث، چگونگی کیفر و عفو، و نحوه ایستادگی در برابر توطئهها و مانند آن، بیان شده است که میتوان آن را به عنوان اصول تاکتیکی و روش مبارزه در مقابل مخالفین در اسلام نامگذاری کرد و به عنوان یک قانون کلی در هر زمان و در همه جا از آن استفاده نمود.
این برنامه به ترتیب زیر در ده اصل خلاصه میشود.
1- نخست میگوید: «به وسیله حکمت به سوی راه پروردگارت دعوت کن» (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ).
(1) این آیه ارتباط و پیوندی با آیات «اصحاب السّبت» (آیات 163- 166 سوره اعراف) دارد که شرح ماجرای آنها در آن آمده است.
ج2، ص612
نخستین گام در دعوت به سوی حق، استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است، و به تعبیر دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدار ساختن عقلهای خفته نخستین گام محسوب میشود.
2- «و به وسیله اندرزهای نیکو» (وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ).
یعنی استفاده کردن از عواطف انسانها، چرا که موعظه، و اندرز بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن میتوان تودههای عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت.
3- «و با آنها (مخالفان) به طریقی که نیکوتر است به مناظره پرداز» (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
و این سومین گام مخصوص کسانی است که ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهنشان را خالی کرد تا آمادگی برای پذیرش حق پیدا کنند.
و در پایان آیه اضافه میکند: «پروردگارت از هر کسی بهتر میداند، چه کسی از راه او گمراه شده است و چه کسانی هدایت یافتهاند» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ).
اشاره به این که وظیفه شما دعوت به راه حق است، از طرق سه گانه حساب شده فوق، اما چه کسانی سر انجام هدایت میشوند، و چه کسانی در طریق ضلالت پافشاری خواهند کرد آن را تنها خدا میداند و بس.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم