آیه 65 سوره یوسف
<<64 | آیه 65 سوره یوسف | 66>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
چون برادران بارها را گشوده و متاعشان را به خود رد شده یافتند گفتند: ای پدر، ما دیگر چه میخواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما بازگردانده شده (با همین مال التجاره باز به مصر میرویم) و غله برای اهل بیت خود تهیه کرده و برادر خود را هم در کمال مراقبت حفظ میکنیم و بار شتری بر این قوت کم که اکنون آوردهایم میافزاییم.
و هنگامی که کالایشان را گشودند، دیدند اموالشان را به آنان بازگردانده اند، گفتند: ای پدر! [بهتر از این] چه می خواهیم؟ این اموال ماست که به ما بازگردانده و ما [دوباره با همین اموال] برای خانواده خود آذوقه می آوریم و برادرمان را حفظ می کنیم، و بار شتری اضافه می کنیم و آن [بار شتر از نظر عزیز که مردی کریم است] باری ناچیز است.
و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند، دريافتند كه سرمايهشان بدانها بازگردانيده شده است. گفتند: «اى پدر، [ديگر] چه مىخواهيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است. قوت خانواده خود را فراهم، و برادرمان را نگهبانى مىكنيم، و [با بردن او] يك بار شتر مىافزاييم، و اين [پيمانه اضافى نزد عزيز] پيمانهاى ناچيز است.»
چون بار خود گشودند، ديدند كه سرمايهشان را پس دادهاند. گفتند: اى پدر، در طلب چه هستيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما پس دادهاند. براى كسان خود غله بياوريم و برادرمان را حفظ كنيم و بار شترى افزون گيريم، كه آنچه داريم اندك است.
و هنگامی که متاع خود را گشودند، دیدند سرمایه آنها به آنها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما دیگر چه میخواهیم؟! این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستی؛) و ما برای خانواده خویش موادّ غذایی میآوریم؛ و برادرمان را حفظ خواهیم کرد؛ و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت؛ این پیمانه (بار) کوچکی است!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نمير: ميره: طعام. «مار عياله: اتاهم بميرة» - نَمِيرُ أَهْلَنا : يعنى به خانواده خود طعام مى آوريم . در مجمع فرموده : ميره ، طعامهايى است كه از شهرى به شهرى حمل مى شود.
بعير: بعير به معنى مطلق شتر است ، اعم از نر و ماده ؛ چنان كه جمل، شتر نر و ناقه ، شتر ماده است. ظاهرا «ابل» نيز مانند بعير است..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ «65»
و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند، دريافتند كه سرمايهشان به آنها بازگردانده شده، گفتند: اى پدر (ديگر) چه مىخواهيم؟ اين سرمايهى ماست كه به ما باز گردانده شده و ما قوت وغذاى خانوادهى خود را فراهم واز برادرمان حفاظت مىكنيم وبا (بردن او) يك بار شتر مىافزاييم واين (پيمانه اضافى نزد عزيز) پيمانهاى ناچيز است.
نکته ها
شايد معناى آيه چنين باشد: اين مقدارى كه گرفتهايم به جايى نمىرسد، اگر نوبت ديگر برويم، بار بيشترى مىگيريم.
«نَمِيرُ» از «مير» يعنى مواد غذايى و «نَمِيرُ أَهْلَنا» يعنى به خانوادهى خود غذا مىرسانيم.
از جمله «نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ» استفاده مىشود كه سهم هر نفر، يك بار شتر بوده كه بايد خود حاضر باشد و دريافت كند.
جلد 4 - صفحه 245
پیام ها
1- فرزندان يعقوب در كنار پدر وپيرامون او زندگى مىكردند وبراى تهيه آذوقهى خانواده تلاش مىكردند. فَتَحُوا مَتاعَهُمْ ... يا أَبانا ...
2- هنر يوسف، نه فقط انسان بودن كه انسانسازى است. «وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ» (به برادران حسود و جفاكار خود، مخفيانه هديه مىدهد تا زمينه را براى مراجعت آنها فراهم سازد. قرآن مىفرمايد: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» بدى را با خوبى دفع كنيد. «1»)
3- اگر از اوّل پول و بهاى كالا گرفته نشود، خريدار تحقير مىشود. اگر قصد هديه هست ابتدا پول اخذ شود، ولى به شكل عاقلانه برگردانده شود. «رُدَّتْ إِلَيْهِمْ»
4- اگر خواستيد كبوتران فرارى را جذب كنيد، بايد كمى دانه پخش كنيد. (يوسف بهاى غلّه را به آنان برگرداند تا جاذبه مراجعت آنان را زياد كند) «بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ»
5- مرد، مسئول تغذيه خانواده است. «نَمِيرُ أَهْلَنا»
6- سهميهبندى مواد غذايى در شرايط كمبود، كارى يوسفى است. «نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ»
«1». فصّلت، 34.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ (65)
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 248.
جلد 6 - صفحه 252
وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ: و چون گشودند و باز كردند بارهاى خود را. وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ: يافتند بضاعت خود را كه تسليم ملك كرده بودند در بارهاى خود و به حكم يوسف عليه السّلام. رُدَّتْ إِلَيْهِمْ: بازگردانيده بودند بديشان. قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي: گفتند اى پدر ما چه چيز طلب كنيم از احسان و كرم ملك مصر زياده از اين؟ هذِهِ بِضاعَتُنا: اين بضاعت ما است كه غلّه به اين بضاعت به ما فروخته رُدَّتْ إِلَيْنا: بازگردانيده شده است به ما، يعنى غله را با بضاعت به ما دادهاند. نزد بعضى «ما» نافيه است، يعنى زياده از اين طلب احسان و اكرام از ملك مصر نكنيم كه هم طعام به ما داده هم بضاعت و قيمت آن را به ما رد نموده، پس به جهت اين احسان و انعام باز به او برگرديم، يا آنكه طلب دراهم از تو ننمائيم براى بازگشت، بلكه همين بضاعت براى ما كافى است، و چون امر ملك را در حق برادر خود بجا آوريم و او را برديم وعده ملك ما را وافى خواهد بود بفرست او را با ما.
وَ نَمِيرُ أَهْلَنا: و جلب كنيم طعام را بسوى كسان خود. وَ نَحْفَظُ أَخانا: و نگهدارى نمائيم برادر خود را در رفتن و آمدن. وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ: و زياده بستانيم مكيل شترى را به سبب او، زيرا ملك براى هر نفرى يك بار شتر طعام دهد، پس ما به مصاحبت برادر يك بار اضافه آوريم. ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ: اين يك شتر بار مكيلى است اندك، و ملك با ما مضايقه نخواهد كرد بدين مقدار. يا اين مكيل طعام كه آورديم كم و ما را كافى نيست، پس محتاجيم به اضافه مكيل برادرمان را. اين كلمات تمام تنبيه بود از ايشان بر وجه صواب بر فرستادن بنيامين با ايشان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (63) قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (64) وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ (65) قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ (66)
ترجمه
پس چون باز گشتند بسوى پدرشان گفتند اى پدر ما باز داشته شد از ما پيمانه پس بفرست با ما برادرمان را تا پيمانه گيريم و همانا ما مر او را هر آينه نگهدارانيم
گفت امين نمىكنم شما را بر او مگر چنانچه امين كردم شما را بر برادرش از پيش پس خدا بهتر است از جهت نگهدار بودن و او است رحم كنندهترين رحم- كنندگان
و چون باز نمودند بارشانرا يافتند سرمايه خودشان را كه ردّ شده بود بايشان گفتند اى پدر ما چه ميخواهيم اين سرمايه ما است كه ردّ شده بما و طعام آوريم براى خانواده خود و نگهدارى كنيم برادرمان را و زياده آورديم بار شترى را اين بارى است اندك
گفت هرگز نخواهم فرستاد او را با شما تا آنكه بدهيد مرا پيمان مؤكّدى از خدا كه بياوريد البتّه نزد من او را مگر آنكه احاطه شود بشما پس چون دادند باو پيمان مؤكّدشان را گفت خدا بر آنچه ميگوئيم نگهبان است.
تفسير
برادران حضرت يوسف عليه السّلام بعد از مراجعت از مصر شرفياب حضور پدر بزرگوار خود شدند و شرح حال را با شمّهاى از محامد صفات و مكارم اخلاق و مراتب احسان ملك مصر نسبت بايشان عرضه داشتند و اخيرا گوشزد نمودند كه پادشاه ما را ممنوع از مراجعت بمصر براى خريدارى طعام نموده در صورتى كه بدون برادر كهتر خود معاودت نمائيم و بنابراين ما ممنوع شديم از آنكه كيلى براى ما شود مگر ابن يامين با ما باشد پس خواهش داريم او را با ما روانه فرمائى تا بمقصود خودمان كه خريدارى طعام و كيل آن است نائل شويم و مطمئن باش كه ما در حفظ و مراقبت حال او كوتاهى نخواهيم نمود و بعضى يكتل بصيغه مفرد مغايب قرائت نمودهاند يعنى بفرست با ما برادر كهتر ما را تا كيل كند براى ما و خودش و حضرت يعقوب با آنكه ميدانست حضرات از سلوك خودشان نسبت بحضرت يوسف پشيمان شدهاند و توبه كردهاند براى مزيد تأكيد در حفظ ابن يامين در جواب فرمود كه امين نميكنم شما را بر او مگر چنانچه امين كردم شما را بر برادرش يوسف پيش از اين و شما وعده حفظ او را داديد و عمل نكرديد ولى خداوند بهترين حفظ كنندگان
جلد 3 صفحه 161
و رحم كنندهترين رحم كنندگان است و بعضى حفظا بجاى حافظا قرائت نمودهاند يعنى خدا بهتر است از راه نگهدارى و حفظ كردن البتّه بر ضعف و پيرى من رحم ميفرمايد و دو مصيبت را بر ناتوانى تحميل نميكند و او را بمن بر ميگرداند و در مجمع روايت نموده كه خداوند فرمود بعزت و جلال خودم هر دو را بتو برميگردانم چون توكّل بمن نمودى و بعضى گفتهاند شمعون را هم حضرت يوسف عليه السّلام در اين سفر براى آنكه برادران ابن يامين را بياورند بعنوان گرو نگهداشته بود در هر حال چون حضرات بارها را گشودند ديدند سرمايه خودشان را كه در عوض گندم پرداخته بودند بدون كم و كاست بآنها مسترد شده و در بار آنها موجود است لذا خرسند شدند از دو جهت يكى آنكه تجارتى كرده و غنيمتى برده و خوشى گذراندهاند و سرمايه آنها هم موجود است ديگر آنكه وسيلهاى پيدا كردهاند براى بردن ابن يامين لذا عرضه داشتند اى پدر بزرگوار ما ديگر چه ميخواهيم از مسافرت آيا بهتر از اين سفرى ميشود اين سرمايه ما است كه بما مسترد شده علاوه بر آنكه مشمول اكرام و احسان پادشاه شديم يا آنكه عرضه داشتند اى پدر ما حاجت بسرمايه ديگرى نداريم با همين سرمايه ثانيا مسافرت ميكنيم و بنا بر اين كلمه ما در ما نبغى نافيه و بنابر احتمال اوّل كه اظهر است استفهاميّه است و فائده مسافرت ما آنستكه طعام براى خانواده و كسان خود مىآوريم و برادر خودمان را در ذهاب و اياب حفظ ميكنيم و اين موجب اجر است براى ما و يك بار شتر گندم علاوه براى او ميگيريم اين مقدار گندم كه تهيّه نموديم براى مؤنه ما كم است يا يك بار گندم كم است پادشاه مضايقه نميكند از آنكه براى برادر ما بدهد پس از اين مقدّمات حضرت يعقوب عليه السّلام خواهى نخواهى راضى شد بتسليم ابن يامين ببرادران ولى فرمود نميفرستم با شما او را بعد از آنكه ديدم نتيجه فرستادن يوسف را با شما مگر آنكه عهد مؤكّد بذكر نام خداوند كه موجب اطمينان باشد با من بنمائيد كه بياوريد او را نزد من و نگذاريد بر او آسيبى وارد شود مگر آنكه دشمن بر شما احاطه كند كه قادر بر دفاع و فرار نشويد يا بلا احاطه نمايد كه تمامى هلاك شويد و چون حضرات قبول نمودند و متعهد شدند خدا را هم بر اين معاهده شاهد گرفت و انتقام از آنها را در صورت تخلّف بخدا واگذار فرمود و از ابن عبّاس نقل شده كه موثق آن بود كه گفتند بحقّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم النبيّين
جلد 3 صفحه 162
با برادر خودمان بدستوريكه فرموديد عمل خواهيم نمود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَمّا فَتَحُوا مَتاعَهُم وَجَدُوا بِضاعَتَهُم رُدَّت إِلَيهِم قالُوا يا أَبانا ما نَبغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّت إِلَينا وَ نَمِيرُ أَهلَنا وَ نَحفَظُ أَخانا وَ نَزدادُ كَيلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيلٌ يَسِيرٌ (65)
پس موقعي که باز كردند اوعيه متاعي که آورده بودند يافتند که ثمني که بازاء آن داده بودند در آن اوعيه بآنها برگردانيده شده گفتند پدر بزرگوار ما ديگر چه ميخواهيم و چه توقع داريم اينست ثمني که بازاء متاع دادهايم بما برگردانده که اينکه متاع مجاني داده شده اگر برادرمان را که خواسته ببريم بيشتر بما و باو احسان ميكند و باعث اينکه ميشود که اهل ما بيشتر استفاده كنند و البته ما برادرمان را محافظت ميكنيم اينکه مقدار كيل که آوردهايم نسبت بآنچه بعدا بما عطاء ميشود يسير و بار شتر بيشتر بما ميدهند حضرت يعقوب [ع] چون فهميد محبت ملك مصر را نسبت بآنها و از آن طرف هم عده زيادي اهل بيت او هستند که هر كدام آنها اولاد زياد و خانواده دارند و اينکه مقدار وافي نيست قلب او رام شد بر فرستادن إبن يامين را همراه آنها وَ لَمّا فَتَحُوا مَتاعَهُم نفس متاع که باز كردن ندارد مراد ظرف متاع که دربسته بوده موقعي که باز كردند که متاع را بمصرف رسانند وَجَدُوا بِضاعَتَهُم رُدَّت إِلَيهِم بضاعة ثمن است که بازاء طعام داده بودند عوض مثمن که طعام باشد سؤال- اگر مقصود دادن متاع بلا ثمن بود چرا از ابتداء بعنوان هديه
جلد 11 - صفحه 228
و هبه و صلح بلا عوض نداد و بعنوان بيع داده با اينكه بيع بلا ثمن باطل است جواب- اگر بآن عناوين داده بود اظهار يك منتي بر آنها بود و مورث يك خفتي بر آنها ميشد و بيع بلا ثمن نبوده و او منت هم ندارد سپس ثمن را بآنها هبه كرده بنحوي که متوجه نشوند که موجب خفت باشد.
قالُوا يا أَبانا ما نَبغِي يعني چه ميخواهيم و چه طلب ميكنيم و چه توقع داريم.
هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّت إِلَينا ثمني که برده بوديم براي خريد متاع بما برگشته و طعام براي ما مجانا واقع شده و اينکه نيست مگر محبت و احسان و بزرگي ملك مصر.
وَ نَمِيرُ أَهلَنا يعني اگر برادرمان را همراه خود برديم و اظهار خدمت و اطاعت و تمنّاي او را كرديم براي مصرف اهل و عيال خود و توسعه بر آنها طعام وافي كافي ميآوريم و همين ثمني که بضاعت ما بوده ميبريم و ثانيا خريداري ميكنيم وَ نَحفَظُ أَخانا که بر فرض شما تصور كنيد که ما محبتي ببرادرمان نداشته باشيم و مراعات حال شما را هم نكنيم براي نفع خودمان او را محافظت ميكنيم وَ نَزدادُ كَيلَ بَعِيرٍ بار شتر هم ببرادرمان داده ميشود هم بما بيشتر ميدهند ذلِكَ كَيلٌ يَسِيرٌ معني اينکه نيست که بما كيل يسير داده شده بلكه چون امور نسبي است يعني نسبت بآنچه که بعدا بما داده ميشود اينکه يسير است و قليل و احتياج بتفسير بعضي نداريم که بمعني سهل و آسان تفسير كردند و اينکه خلاف ظاهر بلكه صريح قرآن است در مقابل نَزدادُ كَيلَ بَعِيرٍ يعني اينکه قليل است در مقابل كثير و ناقص است در مقابل زائد حضرت يعقوب [ع] چون اينکه را مشاهده كرد قلبا راضي شد ولي از آنها عهد و ميثاق گرفت که آنها در محافظت او كوتاهي نكنند.
229
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 65)- سپس برادرها «هنگامی که متاع خود را گشودند دیدند سرمایه آنها، به آنها بازگردانده شده»! و تمام آنچه را به عنوان بهای غلّه، به عزیز مصر پرداخته بودند، در درون بارهاست! (وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ).
آنها که این موضوع را سندی قاطع بر گفتار خود مییافتند، نزد پدر آمدند
ج2، ص435
«گفتند: پدر جان! ما دیگر بیش از این چه میخواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است» (قالُوا یا أَبانا ما نَبْغِی هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَیْنا).
پدر جان! دیگر جای درنگ نیست، برادرمان را با ما بفرست «ما برای خانواده خود مواد غذایی خواهیم آورد» (وَ نَمِیرُ أَهْلَنا).
«و در حفظ برادر خواهیم کوشید» (وَ نَحْفَظُ أَخانا).
«و یک بار شتر هم (به خاطر او) خواهیم افزود» (وَ نَزْدادُ کَیْلَ بَعِیرٍ).
«و این کار (برای عزیز مصر، این مرد بزرگوار و سخاوتمندی که ما دیدیم) کار ساده و آسانی است» (ذلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم