آیه 93 سوره توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ ۚ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<92 آیه 93 سوره توبه 94>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 11
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

منحصرا گناه و عقوبت آنها راست که با وجود تمکن و دارایی از تو رخصت معافیت از جنگ می‌طلبند و خوش دارند که با بازماندگان (یعنی زنان و کودکان) در خانه بنشینند (و به جهاد حاضر نشوند) و خدا بر دل آنها نقش کفر و ظلمت زده به طوری که هیچ درک نکنند.

راه مؤاخذه و سرزنش فقط بر ضد کسانی باز است که با آنکه توانگرند [باز هم برای ترک نبرد] از تو اجازه می خواهند؛ آنان راضی شدند که با خانه نشینان باشند، خدا بر دل هایشان مهر تیره بختی زد به همین سبب [حقایق را] نمی دانند.

ايراد فقط بر كسانى است كه با اينكه توانگرند از تو اجازه [ترك جهاد] مى‌خواهند. [و به اين‌] راضى شده‌اند كه با خانه‌نشينان باشند، و خدا بر دلهايشان مُهر نهاد، در نتيجه آنان نمى‌فهمند.

خشم و عذاب خدا بر كسانى است كه در عين توانگرى از تو رخصت مى‌خواهند و بدان خشنودند كه با خانه‌نشينان در خانه بمانند. خدا دلهايشان را مُهر برنهاده است كه نمى‌دانند.

راه مؤاخذه تنها به روی کسانی باز است که از تو اجازه می‌خواهند در حالی که توانگرند؛ (و امکانات کافی برای جهاد دارند؛) آنها راضی شدند که با متخلّفان [= زنان و کودکان و بیماران‌] بمانند؛ و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده؛ به همین جهت چیزی نمی‌دانند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The blame lies only on those who ask leave of you [to stay behind] though they are well-off. They are pleased to be with those who stay back; Allah has set a seal on their hearts, so they do not know [the outcome of their conduct].

The way (to blame) is only against those who ask permission of you though they are rich; they have chosen to be with those who remained behind, and Allah has set a seal upon their hearts so they do not know.

The road (of blame) is only against those who ask for leave of thee (to stay at home) when they are rich. They are content to be with the useless. Allah hath sealed their hearts so that they know not.

The ground (of complaint) is against such as claim exemption while they are rich. They prefer to stay with the (women) who remain behind: Allah hath sealed their hearts; so they know not (What they miss).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «93»

راه (ايراد ومؤاخذه،) تنها بر كسانى است كه در عينِ توانگرى و ثروتمندى، از تو اذن مى‌خواهند (كه به جبهه نروند) و راضى شده‌اند كه با متخلّفان باشند. خداوند بر دلهايشان مُهر زده است، از اين رو نمى‌دانند.

نکته ها

تفاوت مؤمن و منافق تا به كجاست! در آيه‌ى قبل ديديم مؤمن از اينكه وسيله‌اى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مى‌كند و اشك مى‌ريزد، «أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» ولى در اين آيه مى‌خوانيم كه منافقانِ ثروتمند، براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مى‌خواهند!!

پیام ها

1- فقير و غنى، در رفتن به جبهه يكسان‌اند و ثروت، نه امتيازى براى ترك جبهه است و نه عذر و بهانه‌اى براى آن .... عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ

2- شانه‌خالى كردن از مسئوليّت، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مى‌شود. «طَبَعَ‌، لا يَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (93)

إِنَّمَا السَّبِيلُ‌: اينست و جز اين نيست كه گناه و بأس و عتاب و ملامت است. عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ‌: بر كسانى كه از تو دستورى مى‌جويند در باز ايستادن از جهاد. وَ هُمْ أَغْنِياءُ: و حال آنكه ايشان توانگرانند و زاد و مركب ايشان آماده و مهيا است. رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا: راضى و خشنود شده‌اند كه باشند.

مَعَ الْخَوالِفِ‌: با زنان و كودكان بيماران به جهت مقدم داشتن راحت، مخالفت بر مشقت، متابعت و تن آسائى بر جان و رهائى، پس بدين سوء اختيار آنها توفيق از ايشان سلب شد. وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ‌: و مهر نهاد خداى تعالى بر وجه تخليه بر دلهاى ايشان. فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌: پس ايشان نمى‌دانند خاتمه و عاقبت خود را و عقوبتى كه بر اين نافرمانى مترتب است.

تنبيه- چون بنابر مذهب حق، ذات احديت ذو الجلال، فاعل شر نيست و منزه از ان است به براهين قاطعه، پس اسناد طبع و اغفال و اقساء به خدا بر سبيل مجاز باشد به جهت مبالغه و تأكيد. بنابراين آيه شريفه مأول است به وجوهى از

«1» منهج ج 4 ص 313.

ج5، ص 176

جمله، مراد طبع در آخرت است، يعنى حق تعالى در نشئه قيامت، اين جماعت را مطبوع القلب محشور فرمايد، چون عالم آخرت‌ «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» «1» است روزى كه اعمال مخفيه دنيويه بروز و ظهور يابد، به عبارت اخرى، افعال انسانى در آن روز صورت نوعيه پيدا نموده تجسم يابد، لذا كفر و نفاق و انكار چنين جلوه‌گر آيد. بنابراين اخبار به ماضى به جهت تحقق و تيقن وقوع آن باشد.

دوم: حق سبحانه و تعالى، ذم كفار فرموده به اين كلام به ضيق تفكر و استدلال در امر حق، و لذا ايمانشان منشرح نشده، پس اين آيه در مقابل آيه شريفه‌ «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» «2» است و مانند اينست وصف شخص ترسان به آنكه قلب ندارد، چه شجاعت محل آن قلب است، و هرگاه قلب منتفى باشد كه محل شجاعت است پس انتفاء شجاعت به طريق اولى خواهد بود، بنابراين چنانچه جايز است وصف جبان به عدم قلب، همچنين جايز است وصف كسى كه به سوء اختيار قبول ايمان نمى‌كند بعد از دعوت و اقامه حجت، به آنكه مطبوع القلب مى‌باشد.

سيم: آنكه طبع و مهر بر قلب، از عدم ادراك و تعقل حقيقتا فعل كافر، و چون صدور آن از او به اقدار حق تعالى است، لذا اسناد به او سبحانه شده مانند اسناد فعل به مسبب و ساير وجوهى كه در آيه قبل نظير اين آيه ذكر شد (و اللّه العالم).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‌ وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (91) وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ (92) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (93)

ترجمه‌

نيست بر ضعيفان و نه بر بيماران و نه بر آنانكه نمى‌يابند چيزيرا كه صرف كنند گناهى چون باخلاص عمل نمايند براى خدا و پيغمبرش نيست بر نيكوكاران هيچ راهى و خدا آمرزنده مهربان است‌

و نه بر آنانكه چون آمدند نزد تو براى آنكه سوار كنى آنها را گفتى نمى‌يابم چيزيرا كه سوار كنم شما را برگشتند در حاليكه از چشمهاشان ميريخت اشك براى اندوه از آنكه نمى‌يافتند چيزيرا كه صرف كنند

جز اين نيست كه راه عتاب بر كسانى است كه اذن ميخواهند از تو با آنكه آنها بى‌نيازانند راضى شدند بآنكه باشند با زنان بازمانده و مهر نهاد خدا بر دلهاشان پس آنها نميدانند.

تفسير

بعضى گفته‌اند آيه اول نازل شد در باره ابن امّ مكتوم كه نابينا و ضعيف بود چون اذن خواست و پيغمبر (ص) ساكت شد و بعضى گفته‌اند در باره عائذ بن عمرو و اصحاب او نازل شد و آيه دوم گفته‌اند در باره بكّائون نازل شده كه هفت نفر بودند و در اسامى آنها اختلاف شده است و عياشى از صادقين عليهما السلام نقل نمود كه يكى‌

جلد 2 صفحه 611

از آنها عبد اللّه بن يزيد بن ورقاء خزاعى بوده و قمى ره فرموده بكّائون هفت نفر بودند از هفت قبيله و اسامى آنها را ذكر نموده و فرموده اينها آمدند نزد پيغمبر (ص) گريان و عرض كردند ما قوّه بيرون آمدن نداريم پس آيه اول و دوم نازل گرديد و فرموده اينها كفش ميخواستند كه بپوشند در هر حال مراد از ضعفاء ناتوانانند از قبيل پيران فرسوده و عجزه مانند كور و شل و زمين‌گير و امثال اينها و مراد از مرضى بيمارانى هستند كه يا قادر بر حركت نباشند يا حركت مضر باشد براى آنها و فرقه سوم فقرائى هستند كه مخارج راه و وسائل حركت را فاقدند كه در صورتى كه راست بگويند و واقعا متمكن نباشند خداوند تكليف شاق نمى‌فرمايد و گناهى بر آنها نيست و چون بوظيفه شرعيّه خودشان كه ترك جهاد است رفتار نموده‌اند كار خوبى كرده‌اند و راه عتابى بر آنها نيست علاوه بر آنكه خداوند آمرزنده و مهربان است بر فرض جزئى قصورى هم شده باشد عفو خواهد فرمود پس از آن خطاب به پيغمبر (ص) فرموده ميفرمايد و نيز راه عتابى نيست بر كسانى كه چون حاضر ميشوند براى آنكه وسائل حركتشان را فراهم نمائى با آنكه خودت بآنها ميگوئى من وسائل ندارم و اگر طبعا مايل بحركت نباشند بايد خوشحال شوند بواسطه اندوهى كه از اين حرمان بر ايشان روى ميدهد مراجعت ميكنند از حضور تو در حاليكه اشك از چشمانشان بطورى جارى است كه گويا ديده‌هاى آنها تمامى اشك شده و در جريان است براى آنكه متمكن از مصارف راه نيستند بلى راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصيكه اذن ميخواهند از تو با آنكه تمام وسائل براى آنها مهيّا است جز محبت خدا و پيغمبر كه راضى ميشوند مانند زنان محروم از جهاد در خانه بنشينند و از اين سعادت بى‌بهره باشند و خداوند بپاداش معاصى و ترك نظر و تعقل آنها را بحال خودشان واگذار فرمود تا از تراكم جهل و عصيان روزنه قلبشان بعالم غيب مسدود گرديد گويا مهر الهى بدريچه دلهاشان زده شد ديگر چيزى نميدانند و آنها هشتاد نفر بودند از قبائل مختلفه كه بخسران دنيا و آخرت گرفتار شدند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّمَا السَّبِيل‌ُ عَلَي‌ الَّذِين‌َ يَستَأذِنُونَك‌َ وَ هُم‌ أَغنِياءُ رَضُوا بِأَن‌ يَكُونُوا مَع‌َ الخَوالِف‌ِ وَ طَبَع‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ فَهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ (93)

منحصرا مسئوليت‌ ‌براي‌ كسانيست‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌شما‌ استيذان‌ ميكنند ‌براي‌ قعود و ترك‌ جهاد و ‌آنها‌ اغنياء هستند ‌که‌ همه‌ نوع‌ تمكن‌ دارند خشنود و راضي‌ بودند ‌به‌ اينكه‌ ‌آنها‌ باشند ‌با‌ عجزه‌ و فقراء و نساء و مرضي‌ و صبيان‌ و خداوند دلهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مهر كرده‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ نميدانند.

إِنَّمَا السَّبِيل‌ُ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ جميع‌ اسباب‌ هدايت‌ ‌را‌ ‌براي‌ بنده‌ فراهم‌ فرمود ‌از‌ اعطاء عقل‌ و قوت‌ و قدرت‌ و اختيار و ساير وسائل‌ ‌از‌ مال‌ و منال‌ و پيغمبر فرستاد و دستور نازل‌ فرمود و حجت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌بر‌ بندگان‌ تمام‌ كرد و راه‌ عذر بسته‌ شد ‌اگر‌ بنده‌ سرپيچي‌ كرد و مخالفت‌ نمود مسئوليت‌ و مؤاخذه‌ باو متوجه‌ ميشود لذا بكلمه‌ انما ‌که‌ ‌از‌ ادات‌ حصر ‌است‌ مسئوليت‌ ‌را‌ ‌که‌ معناي‌ سبيل‌ ‌است‌ منحصر ميفرمايد عَلَي‌ الَّذِين‌َ يَستَأذِنُونَك‌َ ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ طلب‌ اذن‌ ميكنند ‌از‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ‌در‌ ترك‌ جهاد ‌که‌ اعظم‌ اعمال‌ برّ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

(و ‌ما اعمال‌ البرّ كلها ‌في‌ جنب‌ الجهاد الا كنعثة ‌في‌ بحر لجّي‌)

مثل‌ تخته‌اي‌ ‌است‌ ‌بر‌ روي‌ درياي‌ عميقي‌ و ‌آنها‌ كيانند وَ هُم‌ أَغنِياءُ ‌که‌ هيچگونه‌ عذري‌ ندارند نه‌ جزو ضعفاء هستند و نه‌ عجزه‌ و نه‌ مرضي‌ و نه‌ فقراء ‌که‌ ‌لا‌ يجدون‌ ‌ما ينفقون‌ باشند

جلد 8 - صفحه 293

رَضُوا بِأَن‌ يَكُونُوا مَع‌َ الخَوالِف‌ِ راضي‌ شدند ‌که‌ ‌در‌ سلك‌ معذورين‌ باشند ‌که‌ مكلف‌ ‌بر‌ جهاد نبودند وَ طَبَع‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ گذشت‌ ‌که‌ استناد طبع‌ بخدا ‌از‌ باب‌ اينست‌ ‌که‌ هيچ‌ امري‌ ‌در‌ خارج‌ تحقق‌پذير نيست‌ ‌تا‌ اراده‌ حق‌ تعلق‌ نگيرد و ‌اينکه‌ منافي‌ ‌با‌ اختيار نيست‌ ‌که‌ بنده‌ بسوء اختيار ‌خود‌ تارك‌ اعمال‌ خير و مرتكب‌ شرور شود و قساوت‌ پيدا كند و ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ بيندازد نظير هسته‌ خرما و دانه‌ گندم‌ ‌که‌ گنديده‌ شود ديگر قابل‌ اينكه‌ يك‌ نخله‌ خرما ‌ يا ‌ هفتصد دانه‌ گندم‌ شود نيست‌، و ‌اينکه‌ جمله‌ كمال‌ دلالت‌ ‌را‌ دارد ‌بر‌ كفر ‌اينکه‌ طائفه‌ زيرا مؤمن‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ و ‌هر‌ چه‌ ‌باشد‌ نور ايمان‌ ‌در‌ قلبش‌ تابش‌ دارد و قلبش‌ طبع‌ نشده‌ فَهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ ظاهرا مراد جهل‌ بسيط نيست‌ بلكه‌ جهل‌ بمعني‌ حمق‌ ‌است‌ ‌که‌ اصلا درك‌ نميكنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 93)- در این آیه، حال گروه پنجم را شرح می‌دهد یعنی آنها که به هیچ وجه در پیشگاه خدا معذور نبوده و نخواهند بود، می‌فرماید: «راه مؤاخذه و مجازات تنها به روی کسانی گشوده است که از تو اجازه می‌خواهند در جهاد شرکت نکنند در حالی که امکانات کافی و وسائل لازم برای این کار در اختیار دارند و کاملا بی‌نیازند» (إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ).

سپس اضافه می‌کند: این ننگ برای آنها بس است که «راضی شدند با افراد ناتوان و بیمار و معلول در مدینه بمانند» و از افتخار شرکت در جهاد محروم گردند (رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ).

و این کیفر نیز آنها را بس که خداوند قدرت تفکر و ادراک را از آنها به خاطر اعمال زشتشان گرفته «و بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزی نمی‌دانند»

ج2، ص242

(وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).

از این آیه به خوبی روحیه قوی و عالی سربازان اسلام روشن می‌شود که چگونه افتخار جهاد و شهادت را بر هر افتخار دیگری مقدم می‌داشتند، و از همین جا یکی از عوامل مهم پیشرفت سریع اسلام در آن روز و عقب ماندگی امروز ما روشن می‌شود.

آغاز جزء یازدهم قرآن مجید

ادامه سوره توبه

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع