آیه 23 سوره یوسف
<<22 | آیه 23 سوره یوسف | 24>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و بانوی خانه به میل نفس خود با او بنای مراوده گذاشت و (روزی) درها را بست و یوسف را به خود دعوت کرد و اشاره کرد که من برای تو آمادهام، یوسف جواب داد: به خدا پناه میبرم، او خدای من است، مرا مقامی منزه و نیکو عطا کرده (چگونه خود را به ستم و عصیان آلوده کنم)، که هرگز ستمکاران رستگار نمیگردند.
و آن [زنی] که یوسف در خانه اش بود، از یوسف با نرمی و مهربانی خواستار کام جویی شد، و [در فرصتی مناسب] همه درهای کاخ را بست و به او گفت: پیش بیا [که من در اختیار توام] یوسف گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جایگاهم را نیکو داشت، [من هرگز به پروردگارم خیانت نمی کنم] به یقین ستمکاران رستگار نمی شوند.
و آن [بانو] كه وى در خانهاش بود خواست از او كام گيرد، و درها را [پياپى] چفت كرد و گفت: «بيا كه از آنِ توام!» [يوسف] گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمىشوند.»
و آن زن كه يوسف در خانهاش بود، در پى كامجويى از او مىبود. و درها را بست و گفت: بشتاب. گفت: پناه مىبرم به خدا. او پروراننده من است و مرا منزلتى نيكو داده و ستمكاران رستگار نمىشوند.
و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد؛ درها را بست و گفت: «بیا (بسوی آنچه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه میبرم به خدا! او [= عزیز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته؛ (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمیشوند!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
راودته: رود (به فتح- ر): خواستن و طلب كردن. «راده رودا و ريادا طلبه» اراده از همين ماده است. ظاهرا تكرار و ادامه ، در آن ملحوظ است و مراوده ، به معنى مداوم مىباشد . در مجمع البيان فرموده: مراوده خواستن چيزى است با نرمى و مدارا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ: خواست از او خود او را يعنى از او خواست كه با وى همبستر شود . مفاعله ، ظاهرا براى مبالغه است.
هيت: هيت اسم فعل است به معنى «بيا» . «هيت لك»: بيا من براى تو هستم . اين كلمه ، فقط يك بار در قرآن آمده است . در صافى از مجمع البيان از على عليه السّلام هئت با همزه و ضم تاء نقل شده يعنى تهيات لك..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «23»
و زنى كه يوسف در خانه او بود، از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كامگيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت:
براى تو آمادهام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمىشوند.
نکته ها
در تفسير «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ» دو احتمال دادهاند:
الف: خداوند پروردگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مىبرم.
ب: عزيز مصر مالك من است و من سر سفره او هستم و دربارهى من به تو گفت: «أَكْرِمِي مَثْواهُ» و من به او خيانت نمىكنم.
هر دو احتمال، طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مىجويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه بگويد: چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقّى بر من دارد، من به همسرش تعرّض و سوء قصد نمىكنم!. چون ارزش اين كار كمتر از رعايتِ تقواست.
البتّه در چند جاى اين سوره، «رَبُّكَ» كه اشاره به «عزيز مصر» است، به چشم مىخورد، ولى «رَبِّي» هر كجا در اين سوره استعمال شده، مراد خداوند است.
از طرفى دور از شأن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر «رَبِّي» بگويد.
اولياى خدا، به خدا پناهنده مىشوند و نتيجه مىگيرند: موسى از شرّ فتنههاى فرعون به
جلد 4 - صفحه 181
خدا پناه مىبرد، «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» «1» مادر مريم مىگويد: من مريم و نسل او را در پناه تو قرار مىدهم، «إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «2» و در اين آيه يوسف به خدا پناه مىبرد، «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» و خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور پناهندگى به خودش را مىدهد. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ ...
به جاى گفتن: «أَعُوذُ بِاللَّهِ» يك سره به سراغ پناهدادن خدا رفت وگفت: «مَعاذَ اللَّهِ» تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد.
پیام ها
1- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مىشود. «راوَدَتْهُ»
2- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند. «وَ راوَدَتْهُ»
3- قدرت شهوت به اندازهاى است كه همسر پادشاه را نيز اسيرِ برده خود مىكند.
«وَ راوَدَتْهُ الَّتِي»
4- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم وبا اشاره از او ياد كنيم. «الَّتِي»
5- پسران جوان را در خانههايى كه زنان نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها»
6- معمولًا عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مىشود. وجود دائمى يوسف در خانه كمكم سبب عشق شد. «فِي بَيْتِها»
7- مسائل مربوط به مفاسد اخلاقى را سربسته و مؤدّبانه مطرح كنيد. راوَدَتْهُ ... غَلَّقَتِ* 8- حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مىكند. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ»
9- زشتى زنا، در طول تاريخ مورد پذيرش بوده است و به همين دليل، زليخا همهى درها را محكم بست. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ»
«1». غافر، 27.
«2». آلعمران، 36.
جلد 4 - صفحه 182
10- همهى درها بسته، امّا درِ پناهندگى خدا باز است. غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ ... مَعاذَ اللَّهِ
11- موقعيّتهاى امتحان الهى متفاوت است؛ گاه در چاه و گاه در كاخ. راوَدَتْهُ ... قالَ مَعاذَ اللَّهِ*
12- تقوا وارادهى انسان، مىتواند بر زمينههاى انحراف و خطا غالب شود.
«مَعاذَ اللَّهِ»
13- توجّه به خدا، عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «مَعاذَ اللَّهِ»
14- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم. «هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ» (به خاطر اطاعت از مردم، نبايد نافرمانى خدا نمود. «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق» «1»)
15- به هنگام خطرِ گناه بايد به خدا پناه برد. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»*
16- در كاخ حكومتى نيز مىتوان پاك، عفيف، صادق و امين بود. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»*
17- خطر غريزهى جنسى به قدرى است كه براى نجات از آن بايد خدا به فرياد برسد. «مَعاذَ اللَّهِ»*
18- انسان هواپرست از رسوايى ظاهرى هراس دارد (زليخا درها را محكم بست ولى خداپرست از خدا) «مَعاذَ اللَّهِ»*
19- انجام گناه (زنا)، با كرامت انسانى ناسازگار است. «مَعاذَ اللَّهِ»*
20- ياد خدا به نفس، نقش مهمى در ترك گناه دارد. «مَعاذَ اللَّهِ»*
21- اولين اقدام عليه گناه، ياد خدا و پناه بردن به اوست. «مَعاذَ اللَّهِ»*
22- بهترين نوع تقوا آن است كه به خاطر لطف، محبّت و حقّ خداوندى گناه نكنيم، نه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت. «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ»
23- ياد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ»*
«1». بحار، ج 10، ص 227.
جلد 4 - صفحه 183
24- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
25- تشويق به زنا يا زمينهسازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
26- يك لحظه گناه، مىتواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
27- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمتها است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
28- در هر كارى، بايد عاقبت انديشى كرد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
29- يوسف عليه السلام در بحبوبه درگيرى با زليخا به فكر فلاح بود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
30- انسانى كه مقام و منزلت خود را مىداند خود را به بهاى كم و زودگذر نمىفروشد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
31- اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در ديگر بيرون مىرود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «23»
«1» مصدر اخير.
«2» همان مصدر.
«3» همان مصدر.
«4» تفسير منهج الصادقين، ج 5 ص 30.
جلد 6 - صفحه 198
چون يوسف به خانه عزيز وارد شد زليخا اظهار شوق نمود:
وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها: و رفت و آمد نمود يوسف را آن زنى كه يوسف در خانه او بود، يعنى زليخا به حيلهگرى مراوده مىنمود تا مراد خود را حاصل كند. عَنْ نَفْسِهِ: از نفس او.
شرح حال: زليخا مجذوب حسن و جمال يوسف شده، تا مدتى مخفى، عاقبت اظهار، و به تدابير و حيل مشغول گرديد.
ابن عباس نقل نموده «1» از جمله مراوده او اين بود كه به يوسف گفت: چه موى نيكو دارى.
يوسف فرمود: اول چيزى كه در خاك پراكنده و بريزد موى باشد.
زليخا گفت: چه روى نيكو دارى.
يوسف فرمود: احسن الخالقين آن را در رحم مادر نگاشته.
زليخا گفت: حسن تو مرا لاغر نمود.
يوسف فرمود: شيطان تو را به اين داشته.
زليخا گفت: عشق تو آتش به دل من زده.
يوسف فرمود: اگر من آن را فرونشانم به آتش جهنم سوخته شوم.
زليخا گفت: برخيز به اندرون خانه آبى بياور.
يوسف فرمود: كسى داخل شود كه مالك باشد، و من مملوك، و مالك چيزى نيستم.
زليخا گفت: با من در آن پرده درآى كه كسى را به آن راه نيست.
يوسف فرمود: خداى من بر نهانى و آشكارا مطلع است.
زليخا گفت: عزيز را شربتى دهم تا هلاك و من حليله تو شوم.
يوسف فرمود: چگونه از عذاب و عقاب جهنم خلاص شوى.
خلاصه چون از تدابير مراوده عاجز شد، شروع به حيله ديگر نمود. خانه
«1» بحار الانوار ج 12 ص 270.
جلد 6 - صفحه 199
ساخت زير و بالا و در و ديوار آن آئينه بود، صورت خود و يوسف را در آن نقش و التماس به يوسف كه داخل شو، ببين چنين خانه ديدهاى؟
چون يوسف وارد، زليخا نيز از عقب او روان شد. وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ: و ببست درها را (تشديد براى تكثير و مبالغه در اغلاق است) نزد بعضى هفت اطاق بود در يكديگر، يوسف به هر طرف نظر مىكرد عكس زليخا را مىديد.
چون به سمت در آمد در را بسته ديد. وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ: و زليخا صدا نمود پيش من بيا كه من براى توام. قالَ مَعاذَ اللَّهِ: يوسف عليه السّلام گفت پناه برم به خدا پناه گرفتنى. إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ: بتحقيق شأن چنين است كه پروردگار من نيكو ساخته و مهيا فرموده مقام و منزلت مرا در درگاه خود و مرا مرتبه جليله و درجه رفيعه داده، چگونه در حق او عاصى و نافرمانى نموده مرتكب قبيحى شوم و خود را از آن رتبه محروم كنم. يا عزيز تربيت كننده من و تو را به نيكو داشتن من امر نموده، چگونه حرمت و حق نعمت او را رعايت نكرده، دست خيانت به حرام او دراز كنم.
إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ: بدرستى كه شأن چنين است كه رستگار نمىشوند حق ناشناسان يا فايز نشوند زناكاران، چه زنا بدترين چيزها باشد. و در آيه شريفه دليل است بر آنكه يوسف قصد فاحشه ننمود و اراده قبيح نكرد، زيرا كسى كه قصد قبيح داشته باشد چنين سخنى را نگويد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «23»
ترجمه
و آمد و رفت كرد نزد او زنى كه او در سرايش بود براى مراد خويش از خود او و ببست درها را و گفت بشتاب بسوى چيزيكه آماده است براى تو گفت پناه مىبرم بخدا همانا او است پروردگار من نيكو كرد جايگاه مرا بدرستيكه رستگار نميشوند ستمكاران.
تفسير
حسن و جمال كه از طفوليّت در حضرت يوسف بنصاب كمال رسيده بود چنانچه در حديث نبوى است كه خداوند نيمى از گوهر حسن را بيوسف عطا فرمود و نيم ديگر را بساير مردم در تزايد بود تا آنحضرت بحدّ بلوغ و رشد رسيد گفتهاند اندامش بقدرى موزون و متناسب بود كه قابل توصيف نبود رويش مانند ماه شب چهارده ميدرخشيد و شعاع دندانش ديدهها را خيره ميكرد ديگر كسى قادر نبود كه چشم از او بپوشد و در تحصيل مراد از او نكوشد بيچاره زليخا كه گرفتار اين ورطه هولناك شده بود يكباره عنان صبر و شكيبائى را از دست داد و پس از مراوده و معاشقه و مكالمه چنديكه در آنحضرت مؤثر نشد خود را آرايش و پيرايش تمام نمود و تمام درها را محكم بست و صريحا از آن حضرت تقاضاى كامروائى كرد و گفتهاند او زنى بود شاهزاده و در نهايت حسن و جوانى و جمال و عزيز عنّين بود و نزد زن نميرفت و حضرت در جواب فرمود معاذ اللّه يعنى پناه مىبرم بخدا از اين امر پناه بردنى شوهر تو مولى و ولى نعمت و مربّى من است مرا جايگاه نيكو داده و مقام مرا گرامى فرموده سزاوار نيست من نسبت باو خيانت نمايم يا خداوند تعالى پروردگار من است و مرا جاى در دل بزرگان داده كه مورد عنايت ايشان شدم و بمنصب نبوّت فائز فرموده پس نبايد معصيت او را بنمايم و اين عمل ظلم بنفس و ظلم بغير است و ظلم كنندگان رستگار نخواهند شد و كلمه هيت اسم فعل است يعنى اقبال و مبادرت نما و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام بهمزه و ضم تاء روايت نموده يعنى مهيّا شدم براى تو.
جلد 3 صفحه 134
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ راوَدَتهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيتِها عَن نَفسِهِ وَ غَلَّقَتِ الأَبوابَ وَ قالَت هَيتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحسَنَ مَثوايَ إِنَّهُ لا يُفلِحُ الظّالِمُونَ «23»
و اقبال و اظهار تمايل كرد زليخا که يوسف در اطاق او بود از نفس يوسف که من كمال اشتياق را دارم بتو و تمام درها را بست كسي وارد نشود و يوسف هم خارج نشود و گفت بيا نزد من که من براي تو مهيّا هستم حضرت يوسف فرمود معاذ اللّه من پناه ميبرم بخداوند که او بمن چه عناياتي فرموده که مرا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسانيده محققا اينکه عمل ظلم است و رستگار نميشوند ظالمين واقعا تصور كنيد که همچه نفس قويه در احدي جز معصوم و تالي تلو معصوم پيدا نميشود حتي از يكي از علماء اعلام که در قدس و تقوي كم نظير بود پرسيدند که اگر يك همچه پيشامدي براي شما شد چه ميكنيد فرمود پناه ميبرم بخدا با اينكه حضرت يوسف عليه السّلام ميتوانست بنحو مشروع انجام دهد زيرا عزيز مصر عنّين بود زليخا اختيار فسخ نكاح را داشت و غير مدخوله بود عدّه نداشت و يوسف او را تزويج ميكرد لكن اينکه ظلم در حق عزيز ميشد با آن همه سفارشات که در حق يوسف كرده بود.
وَ راوَدَتهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيتِها فاعل راودت الّتي است که زليخا باشد و مراوده رفت و آمد است و نزديك ديگر رفتن و مفعول فعل ضمير است که مرجعش يوسف است يعني راودت زليخا يوسف را يعني نزديك يوسف آمد، و تعبير ببيت دون الدار ظهور در حجره دارد که يوسف در حجره بود.
عن نفسه يعني نزديك شده بيوسف که ديگر فاصله چندان نبود و البته با كمال زينت و آرايش آمد وَ غَلَّقَتِ الأَبوابَ جمع باب است و گفتند هفت درب بود ابواب بيوت و ابواب دور تو همتو که كسي وارد نشود و يوسف هم فرار نكند
جلد 11 - صفحه 177
وَ قالَت هَيتَ لَكَ در قرائت هيت اختلاف زيادي در قرّاء شده لكن نظر به اينكه ما جز سياهي قرآن هيچ قرائتي را معتبر نميدانيم و او بفتح ها و تا و سكون ياء است و هيت اسم فعل است بمعني هلمّ يعني بشتاب و كلمه لك يعني بنفع تو است که اگر چنين كني نزد من بسيار عزيز ميشوي و سفارش تو را هم نزد عزيز و نزد ملك ميكنم و از من بهرهبرداري كامل ميكني.
قالَ مَعاذَ اللّهِ استعيذ باللّه اعاذة و معاذا و فرق بين اعوذ باللّه و معاذ اللّه اينست که اعوذ باللّه فعل عبد است يعني من پناه ميبرم بخدا و معاذ اللّه فعل الهي است که او مرا پناه ميدهد و من در پناهگاه او هستم.
إِنَّهُ رَبِّي مرا تربيت كرده تا باين مقام رسانيده و مقام نبوت و علم و حكمت بمن عنايت فرموده أَحسَنَ مَثوايَ چه اندازه نيكو كرده جايگاه مرا چه اندازه بعض مفسرين اشتباه كاري دارند که مرجع ضمير انّه را عزيز مصر دانسته و تعبير بربي يعني مالك و مولاي من است و بمن عزت گذاشته و من غلام او هستم همچه خيانتي باو نميكنم.
إِنَّهُ لا يُفلِحُ الظّالِمُونَ محققا رستگار نميشوند ظالمين چه ظالم بنفس باشد نافرماني او را بكند چه ظالم بغير باشد و اينکه عمل هم ظلم بنفس است معصيت بزرگي است و هم ظلم بعزيز است که متعرض حريم او شدهام و زليخا توهّم كرده بود که چون يوسف بعنوان غلامي در خانه او است هر چه بگويد بايد اطاعت كند و چون ديد اباء و امتناع او را.
178
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- عشق سوزان همسر عزیز مصر! یوسف با آن چهره زیبا و ملکوتیش، نه تنها عزیز مصر را مجذوب خود کرد، بلکه قلب همسر عزیز را نیز بسرعت در تسخیر خود درآورد، و عشق او پنجه در اعماق جان او افکند و با گذشت زمان، این عشق، روز به روز داغتر و سوزانتر شد، اما یوسف پاک و پرهیزکار جز به خدا نمیاندیشید و قلبش تنها در گرو «عشق خدا» بود.
امور دیگری نیز دست به دست هم داد و به عشق آتشین همسر عزیز، دامن زد.
نداشتن فرزند از یک سو، غوطهور بودن در یک زندگی پرتجمل اشرافی از سوی دیگر، و نداشتن هیچ گونه گرفتاری در زندگی داخلی- آنچنان که معمول اشراف و متنعمان است- از سوی سوم، این زن را که از ایمان و تقوا نیز بهرهای نداشت در امواج وسوسههای شیطانی فرو برد. آنچنان که سر انجام تصمیم گرفت از او تقاضای کامجویی کند.
او از تمام وسائل و روشها برای رسیدن به مقصود خود در این راه استفاده کرد، و با خواهش و تمنا، کوشید در دل او اثر کند آنچنان که قرآن میگوید: «آن زن که یوسف در خانه او بود پیدرپی از او تمنای کامجویی کرد» (وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ).
ج2، ص412
سر انجام به نظرش رسید یک روز او را تنها در خلوتگاه خویش به دام اندازد، تمام وسائل تحریک او را فراهم نماید، جالبترین لباسها، بهترین آرایشها، خوشبوترین عطرها را به کار برد، و صحنه را آنچنان بیاراید که یوسف نیرومند را به زانو درآورد.
قرآن میگوید: «او تمام درها را محکم بست و گفت: بیا که من در اختیار توام»! (وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ).
شاید با این عمل میخواست به یوسف بفهماند که نگران از فاش شدن نتیجه کار نباشد چرا که هیچ کس را قدرت نفوذ به پشت این درهای بسته نیست.
در این هنگام که یوسف همه جریانها را به سوی لغزش و گناه مشاهده کرد، و هیچ راهی از نظر ظاهر برای او باقی نمانده بود، در پاسخ زلیخا به این جمله قناعت کرد و «گفت: پناه میبرم به خدا» (قالَ مَعاذَ اللَّهِ).
او با ذکر این جمله کوتاه، هم به یگانی خدا از نظر عقیده و هم از نظر عمل، اعتراف نمود.
سپس اضافه کرد: از همه چیز گذشته، من چگونه میتوانم تسلیم چنین خواستهای بشوم، در حالی که در خانه عزیز مصر زندگی میکنم و در کنار سفره او هستم «او صاحب نعمت من است و مقام مرا گرامی داشته است» (إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ).
آیا این ظلم و ستم و خیانت آشکار نیست؟ «مسلما ستمگران رستگار نخواهند شد» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم