ام البنین
ام البنين سلام الله علیها، مادر مهتاب
خورشيد همواره در چشمان مادراني طلوع مي كند كه به دوردستها خيره شده اند و براي فرداها مردان و زناني مي پرورانند تا در زمين، اين امانت الهي جانشيني آسماني باشند. دامان تربيت مادران مهد پرورش انسانهاي پاك و خدايي است و ما با نگاهي درس آموز از زندگاني اين مادران توشه معرفت برمي چينيم.
يكي از مادران برجسته تاريخ «ام البنين، فاطمه كلابيه» است كه زندگي او مالامال از عشق به ولايت و امامت بوده و در تربيت فرزندان دلير و شجاع و با ادب چون عباس بن علي علیه السلام بسيار موفق بوده است.
تولد و رشد او در خاندان بااصالت و شجاع، صفات و ويژگيهاي فردي اين بانو و صبر و بردباري در خانه امامت و تربيت فرزنداني كه همگي پيرو امام خويش بوده و تا آخرين لحظات زندگي خويش دست از ولايت نكشيده اند و پيام رساني و مبارزه سياسي اين بانوي كريمه همه و همه نشان از مجد و عظمت وي دارد. اينك پژوهشي كوتاه در زندگي اين پاك بانوي عرب داريم تا از زلال صفات او قطره اي معرفت يابيم و خويش را در مسير كمال قرار دهيم.
از قبيله خورشيد
«حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن كعب بن عامر بن كلاب»[۱] پدر ام البنين است مردي شجاع و دلير و راستگو كه از صفات ويژه او اكرام به ميهمان و منطق قوي اوست. تاريخ ويژگيهاي اين مرد بزرگ را به مناسبتهاي گوناگون چون جريان خواستگاري ام البنين و ازدواج حضرت امام علی علیه السلام ذكر مي كند. مادر بزرگوار ام البنين، «ثمامه (يا ليلي) دختر سهيل بن عامر بن جعفر بن كلاب»[۲] است كه در تربيت فرزندان كوشا بوده و تاريخ از وي چهره درخشاني را به تصوير كشيده است. بينش عميق، دوستي با فرزندان در كنار وظيفه مهم مادري و چونان معلمي دلسوز آموختن باورهاي اعتقادي و مسايل مربوط به همسرداري و آداب معاشرت با ديگران از جمله ويژگيهاي خاص اين بانو است.
در بسياري از كتب تاريخي نام يازده تن از مادران وي ذكر شده است كه همگي از خانواده هاي شريف و اصيل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز «شجره طيبه»[۳] مي باشند شجره اي كه اصل آن در زمين است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتيجه اين درخت پاك همانا عباس بن علي و عثمان و لُبيد شاعر و ابوبراء بن عامر و... بوده اند.
پيامبر گرامي فرمود: اي مردم! برحذر باشيد از سبزه زاري كه بر روي مَزبله (منجلاب) مي رويد. سؤال شد از حضرت: سبزه زاري كه بر مزبله برويد چيست؟ حضرت فرمود: زن زيبارويي كه در خانواده پليد و نادرست رشد كرده باشد.[۴] از اين روست كه علي بن ابي طالب علیه السلام آنگاه كه قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب كه در علم «اَنساب» معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار كن كه از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج كنم و او برايم پسري شجاع و سواركار به دنيا آورد».[۵]
و عقيل در پاسخ برادر گفت: «با ام البنين كلابيه ازدواج كن زيرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست» و سپس در مورد جد مادريِ ام البنين، ابوبراء عامر بن مالك، كه در آن روز از جهت دلاوري و شجاعت كم نظير بود مي گويد: مهمترين درسي كه از ازدواج حضرت علي علیه السلام و ام البنين، مي آموزيم داشتن معيارهاي منطقي و صحيح در انتخاب همسر آينده است.
ابوبراء عامر بن مالك جد دوم فاطمه كلابيه از شجاعت در ميان قبايل عرب بي نظير است و كسي را شجاعتر از او جز حضرتت نمي شناسم از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاسِنَّة) مي نامند.[۶]
گويي نگاه نافذ علي از مرز زمانها عبور كرده و كربلا را با همه سختيهايش مي بيند و براي ياري امام حسين علیه السلام از امروز در پي مادري شجاع از خاندان شجاع و دلير است تا فرزندي چونان عباس، پدر فضيلتها به دنيا آورد و او ياريگر حسين در كربلا باشد. در خاندان و تبار پاك ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد كه همگي در وجود عباس علیه السلام به ظهور رسيد و او را مانا كرد.
- الف: شجاعت و دلاوري كه در كربلا زيباترين چهره خويش را نماياند.
- ب: ادب و متانت و عزت نفس كه در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود.
- ج: هنر و ادبيات كه ام البنين از «دايي» خويش لُبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس علیه السلام از مادر اديبه خود. البته شاعران ديگري در اين خاندان مي زيسته اند.
- د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران كه نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد.
- هـ: وفا و پايبندي به تعهدات.
مهمترين درسي كه از ازدواج حضرت امام علی علیه السلام و ام البنين، مي آموزيم داشتن معيارهاي منطقي و صحيح در انتخاب همسر آينده است. اگر جوانان ما معيارهاي اخلاقي و معنوي را جايگزين معيارهاي مادي و ظاهري كنند زندگي مشترك آنها با سعادت و سلامت خانوادگي توأم خواهد بود. ملاكهاي مادي و صوري ناپايدار بوده و به زندگي رنگ سبز عشق و محبت نمي بخشد و با از دست دادن يك امتياز مادي پايه هاي زندگي اي كه با آن ها بنا شده است سست شده و فروريختن سقف خانواده حتمي خواهد بود.
چنانچه رسول رحمت صلی الله علیه و آله مي فرمايد: «كسي كه با زني به خاطر مال او ازدواج كند خداوند او را به حال خود وامي گذارد و كسي كه به خاطر زيبايي زني با او ازدواج كند در او مسايل ناخوشايند مي بيند و آن كه به خاطر دين زن با او ازدواج كند خداوند مال و زيبايي را هم براي او قرار مي دهد (جمع مي كند بين امتيازات)».[۷]
صحيفه صفات
آنچه در آدمي الگويي كامل براي نسلهاي آينده مي سازد وجود صفات نيك و اخلاق برجسته در صحيفه وجود آنان است. شايد بتوان گفت مجموعه صفات ام البنين در ضمن يك جمله زيبا و مختصر از زبان شهيد ثانی، زين الدين، ذكر شده است آنجا كه اين عالم فرهيخته و انديشمند مي گويد: «امالبنين از بانوان بامعرفت و پرفضيلت بوده و نسبت به اهل بيت علیه السلام معرفت و محبت خالص و شديد داشته است و نزد آنان مقام و منزلت بالايي داشت».[۸]
در اين عبارت ابعاد شخصيتي ام البنين، باظرافت خاصي مطرح شده است كه به اين ظرايف مي پردازيم:
دانش و دانايي:
از ويژگيهاي مهم زندگي انسانهاي برجسته، علم و دانش آنان است كه بسان نوري درخشان جداكننده حق از باطل است و سرچشمه جوشان اين نعمت الهي علمي است كه از خداوند متعال، معلم اول، آموخته و مي آموزند. زندگاني ام البنين همواره بابصيرت و نور دانش همراه بوده است و اين ويژگي والا در جاي جاي كتب تاريخي ذكر شده است و ما را با عظمت اين بانوي عالمه و فاضله آشنا مي سازد.
علاقه ام البنين به اهل بيت علیه السلام و بصيرت ديني او به امامت به قدري بود كه درباره او مي نويسند: براي عظمت و معرفت و بصيرت ام البنين كافي است كه او هرگاه بر امیرالمومنین وارد مي شد و حسنين مريض بودند با ملاطفت و مهرباني با آنها صحبت مي كرد و از صميم قلب با آنها برخورد مي كرد چونان مادري مهربان و دلسوز.[۹]
او همسرش را تنها همسر نمي دانست كه قبل از همسر او را امام و «ولي» خويش مي داند و همچنين به اين دو بزرگوار حسنين، به جهت عشق به امامت و ولايت و به خاطر اتصال آنها با ولي خويش اين چنين محبت و ارادت نشان مي دهد. يكي ديگر از مظاهر بصيرت و بينش اين بانو كه مبتني بر علم و معرفت اوست جريان صحبت او با «بشير» است. «بشير» پس از واقعه كربلا به مدينه بازمي گردد و از وقايع جانسوز كربلا و كربلاييها براي اهل مدينه سخن مي گويد.
مورخان مي نويسند: پس از واقعه كربلا بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي كند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنين پس از ديدن وي مي گويد: از امام حسين علیه السلام مرا خبر بده. بشير مي گويد: عباس را كشتند. ام البنين بازمي گويد: از حسين علیه السلام مرا خبر بده و به همين ترتيب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او مي دهد.
ام البنين با صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد: «يا بشير اخبرني عن ابي عبداللّه الحسين علیه السلام. اولادي و من تحت الخضراء كلهم فداءٌ لابي عبداللّه الحسين علیه السلام؛ اي بشير خبر از (امام من) ابا عبداللّه الحسين بده فرزندان من و همه آن چه زير اين آسمان مينايي است فداي ابا عبدالله علیه السلام باد».
و آنگاه كه بشير خبر شهادت مولا و امام او، حسين بن علي علیه السلام را مي دهد آهي كشيده و با دنيايي از غم و اندوه مي گويد: آه كه بندهاي(رگهاي) قلبم را پارهپاره كردي.[۱۰]
اين نهايت بينش و بصيرت و علم و دانايي است كه محور زندگي فردي امام و مولاي او باشد. كمال بندگي و عبادت نيز همين است كه آدمي خود و تعلقات خود را در جهت خواست محبوب ازلي، خداوند يكتا، فدا كرده و از آنها بگذرد.
بينش و بيناييک
افق فكري و نگرش ام البنين آنقدر بالا و والاست كه فرزنداني چون عباس را كه خود يگانه دهر بود قرباني آرمانها و انديشه هاي آسماني امام و مولاي خويش، امام حسين علیه السلام، مي كند و اگر آه و سوزي براي مظلوميت مي كشد آهي است بر مظلوميت حسين علیه السلام.
علامه مامقاني در كتاب تنقيح المقال مي نويسد: علاقه و ارادت او (ام البنين) به حسين علیه السلام به علت امر امامت بود و اين كه به فرض سلامت حسين مرگ چهار فرزند برومندش را بر خود آسان و قابل تحمل مي دانست نشانه بالا بودن درجه ايمان اوست و من او را از نيكان به حساب مي آورم.[۱۱]
تبلور اين عشق به ولايت و پيروي از امام و پيشوا تا مرز از دست دادن جان خود و عزيزان در وجود فرزندان برومند و دلير اين بانوي ولايي بود. به ويژه عباس بن علي كه فرزند بزرگ او بوده و بيشتر صفات مادر را داراست.
بر كرانه وفا:
فاطمه كلابيه بنا به نقل تاريخ دومين يا سومين همسر علي بن ابي طالب علیه السلام بوده است. آنچه در زندگي مشترك اين دو بزرگوار مطرح است حس وفاداري به يكديگر و احترام متقابل مي باشد. وقتي عقيل به خواستگاري ام البنين براي مولايش علي بن ابي طالب آمد با حرام بن حالد، پدر او در اين باره صحبت كرد و «حرام» با كمال صداقت و راستگويي گفت: «شايسته اميرالمؤمنين يك زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يك زن كه فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج كند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند».
عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت: اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خودِ دختر سؤال كند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند».
وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گفت: «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشمها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاست بعد از پيامبر گرامي و اين گونه در خبر آمده است. پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تأويل رؤياي من چيست؟!».
مادر به دخترك فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم بزودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ستارگانند».
ملاكهاي مادي و صوري ناپايدار بوده و به زندگي رنگ سبز عشق و محبت نمي بخشد و با از دست دادن يك امتياز مادي پايه هاي زندگي اي كه با آن ها بنا شده است سست شده و فروريختن سقف خانواده حتمي خواهد بود. پس از صحبتهاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذيرش علي علیه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين علیه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني ـ كه خادمه اين خانه باشد ـ قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟
همسر او كه قلبي مالامال از عشق به امامت داشت گفت: اي «حزام» به خدا سوگند من او را خوب تربيت كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين علیه السلام پس او را به علي بن ابيطالب، مولايم تزويج كن.[۱۲]
اگر چه خواب حجت نيست و جهت امور مهمي مثل ازدواج نمي توان تنها به خوابها اكتفا كرد ولي راهنماي خوبي براي رسيدن به مقصود مي باشد اگر بيننده خواب مهذب باشد و طهارت ظاهري و باطني را حفظ كند و انديشه هاي شيطاني و خطورات ذهني پراكنده نداشته باشد خوابهاي او داراي تعبير و تأويل مناسبي خواهد بود. ام البنين از شخصیت هايي بود كه اين طهارت را داشته و همواره در رفتار و كردار خويش راه صحيح و مناسب را پيش مي گرفته است و از اين رو رؤياي او به اين زيبايي لباس واقعيت و حقيقت مي پوشد و چهار پسر براي سيد عالميان امام علی علیه السلام مي آورد كه يكي قمر بني هاشم مي شود و ديگران نيز ستارگان آسمان ولايت و امامت هستند.
اين گونه ازدواج آسماني اين دو بزرگوار صورت مي گيرد و در طول زندگي مشترك همواره اطاعت و احترام و تكريم و ملاطفت در مورد فرزندان علي علیه السلام از سوي ام البنين مشهود بوده است.
در هنگام شهادت مولا علي بن ابيطالب علیه السلام فرزند بزرگ ام البنين، عباس بن علي، كمتر از 15 سال سن داشت و همراه با برادرانش كه كوچكتر از وي بودند در دوران كودكي پدر بزرگوار خويش را از دست داده و غبار يتيمي بر سيمايشان نشسته بود.
اين زن فداكار و ايثارگر جواني و نيروي خويش را صرف تربيت و حفظ فرزندان خانه ولايت نموده و چونان گذشته خود را وقف فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نيز مي كرد و بسان مادري مهربان و دلسوز در خدمت آنها بود. وفاداري ام البنين به همسر بزرگوار خويش به حدي است كه پس از شهادت حضرت علي علیه السلام با آن كه جوان بوده و از زيبايي ويژه نيز برخوردار مي باشد تا پايان عمر ازدواج نكرده و همسر ديگري را اختيار نمي كند. اين همسر شهيد ايثارگونه به تربيت فرزندان علي علیه السلام مشغول بوده و بذر عشق و محبت و ايثار در وجود آنها مي افشاند.
نگرش سياسي:
از ويژگيهاي بسيار مهم ام البنين توجه به زمان و مسايل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا از مرثيه خواني و نوحه سرايي استفاده كرده تا نداي مظلوميت كربلائيان را به گوش نسلهاي آينده برساند. ام البنين براي عزاداري هر روز به همراه عبيدالله (فرزند عباس بن علي علیه السلام) به بقيع مي رفت و نوحه مي خواند و گريه مي كرد و اين اشعار را مي خواند:
علي جماهير النَقَد يا مَنْ رأي العبّاسَ كَرَّ × كُلّ ليثٍ ذي لَبَد[۱۳] و وَراه من اَبناء حيدرِ.
اي آن كه عباس را ديدي در حالي كه بر گروه ضعيفان حمله مي كرد و دنبال او از فرزندان حيدر(علي علیه السلام) جنگاوراني بودند كه هر يك داراي يال و كوپالي بودند.
و آنگاه كه در عزاي فرزندان شجاع و دلير خود مي گريست مي گفت: «ديگر مرا ام البنين مخوانيد زيرا كه به ياد شيران بيشه مي اندازد (اين نام) مرا. من پسراني داشتم كه به نام آنها مرا ام البنين مي خواندند اما ديگر فرزندي(پسري) ندارم».
خواندن اشعار براي عزاداري گاه جنبه هاي ديگري دارد. ام البنين با اين اشعار هم حماسه كربلا و شجاعت پسران خود و مظلوميت حق را به مردم زمان خود و آيندگان معرفي مي كرد و هم تاريخ كربلا را واگويه مي كرد و در قالب عزاداري و مرثيه سرايي نوعي اعتراض به حكومت وقت مي كرد و مردم كه اطراف او اجتماع مي كردند نسبت به عمال بني اميه متنفر و منزجر مي شدند.
به راستي وقتي قبر مطهر عباس علیه السلام و برادرانش در كربلاست چرا ام البنين به بقيع مي رود؟ آيا به اين نيست كه مردم در آنجا اجتماع مي كنند؟ و آيا به خاطر اين نيست كه بزرگان اسلام و پيشينه اسلامي مردم در اين خاك خفته اند و در آنجا مردم به ياد حماسه هاي جوانمردان صدر اسلام مي افتادند؟
مسئله مهم ديگر اين كه چرا فرزند عباس، عبيدالله را همراه خود مي برد؟ آيا اين عمل براي اين نبود كه نسل آينده را نسبت به حقايق آگاه و بينا كند؟ آيا اين يك تربيت سياسي نبود؟ آيا او درصدد اين نبود كه پيام عاشورا را به مردم ابلاغ كند و پرچمدار اين پيام رساني همانا فرزند علمدار حسين علیه السلام، عبيدالله نبايد باشد؟ ام البنين، اين شجاعترين زن بني كلاب، كه از پيام آوران كربلاست چونان زينب، دختر علي علیه السلام، رسالتي بر دوش دارد و اكنون به انجام آن رسالت مهم و ويژه همت مي گمارد. گفتني است كه عبيدالله بن عباس به همراه مادرش لبابه در كربلا حضور داشت و سند زنده اي براي بيان وقايع عاشورا بود.
عروج عرشي:
زندگيِ سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام البنين رو به پايان بود. او به عنوان همسر شهيد، رسالت خويش را به خوبي به پايان رسانيد و فرزنداني تربيت كرد كه فدايي ولايت و امامت بودند و هر 4 تن در در كربلا قرباني آرمانهاي «ولي» و «امام» خويش شدند و بدين وسيله بر صحيفه تربيت ام البنين امضاي سبز مولاي متقيان علي علیه السلام قرار گرفت.
پس از كربلا بار رسالت سياسي و اجتماعي خويش را به دوش گرفت و پيامهاي مهم كربلا را به فرداها صادر كرد و ارزشهاي معنوي اين حماسه عرفاني را زنده نگاه داشت. همسر شهيد، مادر چهار شهيد و طلايه دار پيام آوران كربلا پس از زينب سلام الله علیها كه لحظه لحظه عمر خويش را با خداي خود معامله كرد و لحظه اي خطا و انحراف در زندگي وي راه نيافت در سال 70 هـ.ق دارفاني را وداع گفت[۱۴] و در قبرستان بقيع در كنار سبط رسول خدا، امام حسن علیه السلام، و فاطمه بنت اسد و ديگر چهره هاي درخشان شريعت محمدي صلی الله علیه و آله به خاك سپرده شد.
اگر چه جسم او در خاك است اما روح بلند او و صفات كريمه و عظيمه وي نام او را به بلنداي آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات اين بانوي فاضله انسانهايي تربيت شده اند كه در تاريخ مانا و ماندگار خواهد بود.
پانویس
- ↑ قمر بني هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9.
- ↑ همان، ص 10.
- ↑ قرآن كريم، سوره ابراهيم/ 24.
- ↑ وسايل الشيعه، شيخ حر عاملی، ج 14، ص 29.
- ↑ قمر بني هاشم، مقرم، ص 15.
- ↑ تنقيح المقال، علامه مامقاني، ج 3، ص 70 با ترجمه.
- ↑ وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 14، ص 29.
- ↑ قمر بني هاشم، مقرم، ص 16.
- ↑ همان، ص 16.
- ↑ تنقيح المقال، ج 3، ص 70 و منتهي الآمال، حاج شيخ عباس قمی، ص 226.
- ↑ تنقيح المقال، ج 3، ص 70.
- ↑ مولد عباس بن علي علیه السلام، محمدعلي الناصري، صص 38ـ36.
- ↑ رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 3، ص 294 و تنقيح المقال، ج 3، ص 70.
- ↑ محدثات شيعه، دكتر شهلا غروي ناييني، ص 53.
منبع
ن ـ طيبي, فرهنگ كوثر، شماره 21، تير 1377