آیه 5 سوره ق
<<4 | آیه 5 سوره ق | 6>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بلکه کافران چون (رسول) حق آمد او را تکذیب کردند و (در کار بزرگ رسالت و قرآن با عظمت) در حالی مضطرب و سرگردان ماندند (گاهی از جهل، افسانه پیشینیان شمردند و گاهی سحر و شعر پنداشتند).
[اینان نه اینکه زنده شدن پس از مرگ را باور نکردند] بلکه حق را هم هنگامی که به سویشان آمد، تکذیب کردند پس در حالتی آشفته و سردرگم اند.
[نه،] بلكه حقيقت را، وقتى برايشان آمد، دروغ خواندند، و آنها در كارى سردرگم [مانده]اند.
آرى، ايشان سخن راستى را كه بر آنها آمده بود دروغ شمردند. پس در كارى شوريده افتادند.
آنها حقّ را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْحَقِّ»: قرآن که حق و حقیقت محض است (نگا: یونس / . دین حق که اسلام است (نگا: توبه / ، فتح / ). «لَمَّا»: همین که. زمانی که. «أَمْرٍ»: شأن و حال (نگا: نحل / ، مائده / ، محمد / ). کار و بار (نگا: بقره / آلعمران / و . «مَرِیجٍ»: مختلط و مضطرب. آمیخته و آشفته. «فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ»: دارای حال آشفته و کار پریشانی هستند. یعنی گاهی پیغمبر را ساحر، گاهی شاعر، وقتی مجنون، وقتی کاهن، و ... مینامند و بر یک حال نمیمانند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3»
آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره زنده مىشويم؟) اين بازگشتى دور (از عقل و انتظار) است.
«1». نجم، 59.
«2». رعد، 5.
«3». واقعه، 77.
جلد 9 - صفحه 208
قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»
بدون شك هر چه را زمين از آنان مىكاهد، مىدانيم و نزد ما كتابى است كه (همه چيز را در خود) حفظ مىكند.
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
بلكه سخن حق را چون به سراغشان آمد، تكذيب كردند، پس در كار (نبوّت و معاد) سردرگُم و آشفته هستند.
نکته ها
مراد كفّار از «رَجْعٌ بَعِيدٌ»، بعيد بودن از نظر عقل و عادت است. يعنى بازگشت دوباره انسان، از جهت عقل و عادت، امرى بعيد است. بنابراين آنها دليلى بر انكار معاد ندارند و تنها استبعاد مىكنند.
«مَرِيجٍ» به معناى اختلاط و آشفتگى است. چنانكه قرآن در مورد اختلاط آبهاى دو دريا مىفرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» «1» كلمه «مَرِيجٍ» در قرآن تنها يكبار بكار رفته آن هم در قالب صفت مشبهه كه حاكى از تداوم تحيّر و سردرگمى كفّار است.
پیام ها
1- توجّه به معاد و حيات پس از مرگ، محور هشدار انبيا است. جاءَهُمْ مُنْذِرٌ ... ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ
2- به سؤالات و شبهات اعتقادى پاسخ دهيد. تعجّب كفّار، ناشى از متلاشى شدن جسد انسان در زمين است كه قرآن پاسخ مىدهد: ما اين فرسايش را مىدانيم. أَ إِذا مِتْنا ... قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ
3- تمام تحوّلات و تغييرات مادّى حساب و كتاب داشته و زير نظر خداست. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ»
«1». الرّحمن، 19.
جلد 9 - صفحه 209
4- زمين، خاصيّت فرسايش دهندگى دارد. «تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ»
5- علم خداوند به ذرّات هستى، منافاتى با ثبت و ضبط امور ندارد. عَلِمْنا ... وَ عِنْدَنا كِتابٌ (مثل آن كه شما به كسى بگويى: من خودم مىدانم و در ضمن اسناد و مدارك هم نشان بدهى.)
6- خداوند، نسبت به كفّار نيز اتمام حجت مىكند. «كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ»
7- ريشه اضطراب و سردرگمى، تكذيب حق و كفر است، همانگونه كه ريشه آرامش، توجّه به قرآن و ياد خداست. بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ ... فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ
8- كسى كه ايمان ثابت و محكمى ندارد، هر لحظه سخنى مىگويد و مضطرب است. (گاهى پيامبر را ساحر و كاهن و گاهى مجنون و شاگرد ديگران مىخواندند.) «فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
بعد از آن، اخبار از تكذيب آنها فرمايد:
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ: نه چنان است كه ايشان معترف حق باشند، بلكه به جهت عدم تدبر و تفكر تكذيب كردند و ايمان نياوردند به حق كه قرآن و پيغمبر است، لَمَّا جاءَهُمْ: زمانى كه آمد به ايشان قرآن كه در كمال اعجاز است، يا پيغمبر كه به جهت اثبات نبوت خود اظهار معجزه نمود و حجت بر ايشان لازم ساخت، فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ: پس مكذبان در كارى شوريدهاند و مضطرب و درهم و برهمند، چه گاهى قرآن را به سحر نسبت مىدهند، و زمانى به شعر، و گاهى به افسانه؛ و پيغمبر را زمانى مجنون گويند، و گاهى ساحر، و وقتى مفترى؛ و اصلا به يك امر قرار نمىگيرند و تعقل در گفتار خود نكنند به جهت تحير آنها در قرآن و فرط جهالت ايشان به حال او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
ترجمه
قسم بقرآن مجيد
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهندهاى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.
تفسير
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانستهاند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفتهاند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفتهاند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفتهاند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا
جلد 5 صفحه 50
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشتهاند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمعآورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشتهاند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل كَذَّبُوا بِالحَقِّ لَمّا جاءَهُم فَهُم فِي أَمرٍ مَرِيجٍ «5»
بلكه اينکه كفار حق را تكذيب كردند چون که آمد آنها را پس آنها در كار
جلد 16 - صفحه 239
مضطرب و متحير هستند.
بَل كَذَّبُوا بِالحَقِّ ممكن است مراد از حق قرآن باشد که گاهي گفتند سحر است و گاهي گفتند آموخته از ديگران است- گاهي گفتند مفتري است، گاهي گفتند رجز است، و ممكن است حق رسول باشد که گاهي گفتند مجنون است، گاهي گفتند ساحر است، گاهي گفتند شاعر است.
لَمّا جاءَهُم چون آمد آنها را رسول يا قرآن فَهُم فِي أَمرٍ در امر حق که رسول باشد يا قرآن مريج مختلط هستند متحير و مضطرب نميدانند چه بگويند و نميخواهند قبول كنند و بپذيرند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- سپس به پاسخ دیگری میپردازد که بیشتر جنبه روانی دارد، میگوید: «بلکه آنها حق را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
یعنی آنها آگاهانه منکر حق شدهاند، و گر نه گرد و غباری بر چهره حق نیست، و چنانکه در آیات بعد میآید آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا میبینند و جای شک و تردید ندارد.
لذا در پایان آیه میافزاید: «از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند» (فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ).
گاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را مجنون میخوانند، گاه کاهن، و گاه شاعر.
گاه میگویند: «بشری به او تعلیم میدهد»! و ....
این پراکنده گوئیها نشان میدهد که حق را دریافتهاند، و به دنبال بهانه جوئی هستند و لذا هرگز روی یک حرف نمیایستند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم