آیه 54 سوره مریم
<<53 | آیه 54 سوره مریم | 55>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و یاد کن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و رسول و پیغمبری بزرگوار بود.
و در این کتاب، [سرگذشتِ] اسماعیل را یاد کن، که او وفا کننده به عهد و فرستاده ای پیامبر بود.
و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درستوعده و فرستادهاى پيامبر بود.
و در اين كتاب اسماعيل را ياد كن. او درستقول و فرستادهاى پيامبر بود،
و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«کَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً»: (نگا: مریم / ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا «54»
و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن كه او همواره در وعدههايش صادق و فرستادهاى پيامبر بود.
«1». حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «اذا اشتغل اهل الجنة بالجنة اشتغل اهلاللّه باللّه» آنگاه كه اهل بهشت از نعمتهاى بهشت بهره مىبرند، اهل اللّه به خدا مشغولند (و با او راز ونياز مىكنند).
«2». طه، 29- 31.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 283
وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا «55»
و همواره خاندان خود را به نماز و زكات امر مىكرد و پيوسته نزد پروردگارش مورد رضايت بود.
نکته ها
مراد از اسماعيل، يا فرزند حضرت ابراهيم است، يا يكى ديگر از پيامبران بنىاسرائيل به نام اسماعيلبن حزقيل.
همه پيامبران، صادقالوعد بودهاند، امّا بروز اين خصلت در اسماعيل عليه السلام بيشتر بوده است.
دربارهى رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه آن حضرت با شخصى در كنار كعبه قرار ملاقات داشتند وآن شخص فراموش كرد. حضرت تا سه روز منتظر ماند تا به آن شخص خبر دادند، آن شخص آمد وعذرخواهى كرد. «1» همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله با كسى وعده گذاشت كه هنگام ظهر او را ملاقات كند، ولى چون او نيامد، حضرت تا غروب منتظر ماند.
صادقالوعد بودن، صفتى الهى است، «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ» «2» وتخلّف در وعده، نشانهى نفاق است. در احاديث مىخوانيم: علامت منافق سه چيز است: خيانت در امانت، دروغ در سخن، تخلّف در وعده. «3»
مقام رضوان و رضايت، بزرگترين خواسته و هدف انبيا است. «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» «4»، «وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا» «5» در حديث مىخوانيم: چون اهل بهشت در بهشت مستقر
«1». تفسير الميزان.
«2». آلعمران، 9.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». مريم، 6.
«5». مريم، 55.
جلد 5 - صفحه 284
شوند، خطاب مىرسد آيا حاجت ديگرى داريد؟ مىگويند: «ربنا رضاك» پروردگارا! رضاى تو هدف ماست. «1»
پیام ها
1- تجليل از بزرگان لازم است. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ»
تجليل از بزرگان، بايد پايدار و عميق باشد، نه سطحى و زودگذر. «فِي الْكِتابِ» 3- ملاك تجليل بايد كمالات معنوى پايدار باشد. «كانَ صادِقَ الْوَعْدِ»
4- وفاى به عهد، از صفات ارزشمند انسانى است. «كانَ صادِقَ الْوَعْدِ»
5- پيامبران، علاوه بر مسئوليّت اجتماعى، مسئوليّت خانوادگى هم دارند. «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ»
6- سفارش به نماز وزكات، از وظايف پدر خانواده است. «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ» (با اينكه سفارش به نماز در خانوادهها كم وبيش هست، امّا سفارش به زكات نيست.)
7- امر به نماز و زكات، از مصاديق امر به معروف است. «وَ كانَ يَأْمُرُ»
8- نماز و زكات، سابقهاى بس طولانى دارند. وَ كانَ يَأْمُرُ ...
9- نماز (ارتباط با خالق) و زكات (ارتباط با مخلوق)، از هم جدا نيست. (عبادت بدنى به تنهايى شرط كمال نيست.) «بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ»
10- در امر بهمعروف وتوصيه به نماز، بايد از نزديكان شروع كنيم. «كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ»
11- ارشاد و توصيه به نماز بايد دايمى باشد. وَ كانَ يَأْمُرُ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (54)
(قصه ششم: حضرت اسمعيل عليه السلام) بعد از ذكر قصه موسى عليه السلام، بيان حاصل حضرت اسماعيل را فرمايد:
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ: و ياد كن در كتاب قرآن قصه اسمعيل (على نبينا و آله و عليه السلام) را. إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ: بدرستى كه او بود راست وعده كه هرگاه وعده مىكرد وفا مىنمود و تخلف از آن را روا نمىداشت. وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا: و بود فرستادهى خدا به خلق، خبر دهنده از حق.
تبصره: ذكر او به عنوان صدق، اولا به جهت اشتهار او است به اين صفت؛ چنانچه صدوق به سندهاى خود از سليمان الجعفرى كه حضرت رضا عليه السلام فرمود: مىدانى چرا اسمعيل صادق الوعد ناميده شد؟ عرض كردم: نه، فرمود:
مردى او را وعده نمود به مكانى، پس نشست در آنجا منتظر او مدت يك سال «2».
آيه شريفه و حديث شريف اهميت وفاى به وعد را به ملازمه اثبات نمايد. و اين اسمعيل (على نبينا و اله و عليه السلام) غير از اسمعيل پسر ابراهيم است.
«1» سوره طه آيه 29.
«2» نور الثقلين ج 3 ص 342 روايت 100.
جلد 8 - صفحه 197
تفسير برهان- از يزيد بن معاوية العجلى كه خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: خبر فرما از اسمعيل صادق الوعد كه خداوند در قرآن ذكر فرموده، آيا اسمعيل پسر ابراهيم عليه السلام است، زيرا گمان مىكنند او مىباشد؟ فرمود: اسمعيل قبل از ابراهيم مرد، و ابراهيم حجت خدا، قائم صاحب شريعت بود. در اين صورت اسمعيل به كه مبعوث بود؟ عرض كردم:
پس اسمعيل كيست؟ فرمود: پسر حزقيل پيغمبر، خداوند اسمعيل را مبعوث فرمود به قومش، پس تكذيب او را نموده كشتند او را و پوست صورتش را كندند، خداوند تعالى غضب فرمود، سطاطائيل ملك عذاب را فرستاد و به او گفت: اى اسمعيل، من ملك عذاب هستم و حق تعالى فرستاده تا قوم تو را معذب سازم به انواع عذاب اگر مىخواهى. فرمود: مرا حاجتى به تو نيست. خداوند وحى فرمود:
چه حاجت دارى؟ عرض كرد: خدايا اخذ عهد فرمودى به الوهيت ذات خود و به نبوت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و به ولايت وصى او، و خبر دادى به آنچه كه بجا آورند خلق به حضرت حسين بن على عليه السلام بعد از پيغمبر، و وعده فرمودى حضرت حسين عليه السلام را برگردانى به دنيا تا خود او انتقام كشد. خدايا حاجت من آنكه مرا برگردانى به دنيا براى انتقام. پس خداى تعالى وعده فرمود اسمعيل را و با حضرت حسين عليه السلام برمىگردد. از اين حديث شريف اثبات رجعت محقق گردد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (54) وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (55)
ترجمه
و ياد كن در قرآن اسمعيل را همانا او بود راست وعده و بود پيغمبر رفيع منزلت
و بود كه امر ميكرد كسان خود را بنماز و زكوة و بود نزد پروردگارش پسنديده.
تفسير
- در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خوانده شد صادق الوعد براى آنكه وعده داد بمردى كه در مكانى منتظر او باشد يك سال در آنمكان منتظر او بود تا آنمرد آمد و آنحضرت فرمود اگر نيامده بودى هميشه منتظر تو بودم و در عيون از امام رضا عليه السّلام قريب به اين معنى را نقل نموده و ظاهرا اين اسمعيل همان حضرت اسمعيل معروف بذبيح اللّه است كه پسر حضرت ابراهيم خليل اللّه و جدّ امجد حضرت ختمى مرتبت است چون اگر مراد اسمعيل ديگر باشد بايد قرينهاى در كلام ذكر شود
جلد 3 صفحه 480
و اگر نباشد معروفيّت كافى است و مفسّرين هم تصريح نمودهاند كه مراد او است ولى در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اسمعيل در اين آيه اسمعيل پسر حضرت ابراهيم نيست بلكه مراد پيغمبر ديگرى است كه خداوند او را مبعوث فرمود بر قومش و آنها او را گرفتند و پوست سر و صورتش را كندند پس خداوند فرشتهاى را مبعوث فرمود بخدمتش و استفسار از او تا هر چه اراده فرمايد انجام دهد و او طالب تأسى بأنبياء شد و در روايتى طالب تأسى بسيد الشّهداء شد و قمّى ره نقل فرموده كه او اسمعيل بن حزقيل بود و براى وفاى بوعدهاى كه داده بود يك سال منتظر شد و فرق ميان رسول و نبى اگر چه در آيات سابقه بيان شد ولى در مورديكه اين دو وصف با يكديگر جمع شوند اگر نبى مأخوذ از نبوّ كه بمعناى رفعت است باشد اولى است از آنكه مأخوذ از نبأ كه بمعناى خبر است باشد چون حمل كلام بر تأسيس اولى از تأكيد است اگر چه مختصر فرقى با يكديگر هم داشته باشند در هر حال سيره مرضيّه او امر بمعروف بود چون اهل بيت و اقوام و اتباع خود را وادار بنماز شب و صدقه روز يا مطلق نماز و زكوة مينمود و چون خودش معصوم از گناه و اعمالش تمام عبادت و اطاعت خدا بود نزد خداوند مرضى و مقرّب و پسنديده گرديد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اذكُر فِي الكِتابِ إِسماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الوَعدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (54)
و ياد كن در قرآن مجيد اسماعيل را محققا او بود صادق الوعد، بوعدههاي خود وفا ميكرد، و بود فرستاده خدا و رسول بر قوم خود، اختلاف شد بين مفسرين که اينکه اسمعيل که بوده اكثر مفسرين گفتند اسماعيل فرزند ابراهيم بوده که ملقب بذبيح اللّه شد، چون حضرت ابراهيم اسماعيل را از هاجر آورد بر حسب تقاضاي ساره و امر مبارك الهي او را آورد مكّه معظمه نزد بيت اللّه الحرام، چنانچه عرض ميكند.
رَبَّنا إِنِّي أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجعَل أَفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهوِي إِلَيهِم وَ ارزُقهُم مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُم يَشكُرُونَ.
ابراهيم آيه 40 و اخبارهم بر طبق اينکه داريم از خاصه و عامه، و بعضي گفتند اسمعيل إبن حزقيل بود که خداوند او را مبعوث كرد بر قومش پوست صورت او را كندند و سر او را مجروح كردند خداوند فرستاد نزد او که آنها را چه نحوه عذاب كنم، درخواست عذاب نكرد، بلكه تقاضاي عفو نمود، و لكن بعيد نيست همان فرزند ابراهيم باشد که بفرمايد:
جلد 12 - صفحه 456
وَ اذكُر فِي الكِتابِ إِسماعِيلَ براي تنبيه قوم که إِنَّهُ كانَ صادِقَ الوَعدِ که يكي از واجبات شرعي وفاء بوعد است و خلف وعد يكي از گناهان بزرگ است، چنانچه ميفرمايد:
وَ لَو تَواعَدتُم لَاختَلَفتُم فِي المِيعادِ انفال آيه 43 بلي وعدههايي که از معاصي و اعمال قبيحه است واجب است تخلف كردن و حرام است وفاء بآن، و خداوند هم خلف وعد نميكند.
إِنَّ اللّهَ لا يُخلِفُ المِيعادَ آل عمران آيه 9 اگر وعده احساني كردي بايد وفا كني، ولي خلف وعيد مانعي ندارد که وعده عقوبت باشد، بلكه حسن دارد.
وَ كانَ رَسُولًا الي قومه نبيا من اللّه.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 54)- اسماعیل پیامبر صادق الوعد: در اینجا سخن از «اسماعیل» بزرگترین فرزند ابراهیم، به میان میآورد، و یاد ابراهیم را با یاد فرزندش اسماعیل، و برنامههایش را با برنامههای او تکمیل میکند، و پنج صفت از صفات بر جسته او را که میتواند برای همگان الگو باشد بیان میکند.
روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: «و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ).
«که او در وعدههایش صادق بود» (إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ).
«و پیامبر عالی مقامی بود» (وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم