آیه 14 سوره بروج
<<13 | آیه 14 سوره بروج | 15>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هم او بسیار آمرزنده و دوستدار مؤمنان است.
و او بسیار آمرزنده و دوستدار [مؤمنان] است.
و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان].
او آمرزنده و دوستدارنده است.
و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان) است،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْوَدُودُ»: بسیار دوستدار و بامحبّت و مودّت.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14» ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16»
همانا قهر و مجازات پروردگارت شديد است. بى ترديد اوست كه (آفرينش را) آغاز مىكند و باز مىگرداند. و هموست بخشنده و دوستدار (مؤمنين). صاحب عرش و داراى مجد و عظمت. آنچه را اراده كند حتماً انجام مىدهد.
نکته ها
«بَطْشَ» به معناى گرفتن همراه با قهر و غلبه است.
«عرش» به معناى تخت فرمانروايى و كنايه از تدبير الهى است. عرش را به معناى
جلد 10 - صفحه 438
جايگاهى كه همه هستى را در برگرفته است نيز گفتهاند. بنابراين «ذُو الْعَرْشِ» يعنى صاحب همه هستى و مركز اداره هستى.
پیام ها
1- قهر و غلبه الهى به گونهاى است كه هيچ كس و هيچ چيز نمىتواند مانع آن شود. «إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ»
2- قهر و كيفر از شئون ربوبيّت و در جهت پيشبرد اهداف رسالت و دلدارى پيامبر است. «بَطْشَ رَبِّكَ»
3- آفريدن و بازگرداندن، كار هميشگى خداوند است. «إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ»
4- قدرت خداوند بر آفريدن و بازگرداندن يكسان است. «يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ»
5- خداوند هم قهر و غلبه دارد و هم بخشش و محبّت. بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ
6- علاوه بر آفريدن، تدبير و فرمانروايى همه چيز براى اوست. «ذُو الْعَرْشِ»
7- در قهر و مهر، هيچ چيز مانع اراده الهى نيست. «بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ- هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ- فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ»
8- كارهاى الهى محدوديّت ندارد. «لِما يُرِيدُ» (ناگفته پيداست كه اراده الهى همراه با حكمت است و كارى كه حكيمانه نباشد، اراده نمىكند تا انجام دهد.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14»
وَ هُوَ الْغَفُورُ: و او است كثير الغفران مر كسى را كه از كفر توبه كند، يا بسيار آمرزنده گناه مؤمنان كه طريق توبه پيش گيرند، الْوَدُودُ: دوست مر آن كس را كه مطيع او شود و به جهت طلب رضاى او از معاصى اجتناب نمايد.
تبصره- اسماء صفات الهى مانند رحيم و رءوف و ودود و غير آن به اعتبار غايات، يعنى افعال باشد، نه مبادى كه انفعالات است. مثلا محبت و رأفت ناشى گردد از رقّت قلب و همچنين غضب منشأش التهاب نفس، و هر دو مستلزم تغيير حال، و ذات سبحانى متعالى است از تغير و حدوث و انقلاب.
تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا. پس بنابراين ودود يعنى لازمه محبت و مودّت، كه احسان و انعام است، به بندگان عطا فرمايد، از نعمت جليله و مرتبت رفيعه و قبول اعمال و آسايش و ساير الطاف، و نسبت به غضب و سخط لازمه آنها كه زجر و عقاب و نكال است وارد سازد، و بر اين قياس تمام اسماء صفات الهى به اعتبار لوازم و آثار مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4»
النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «9»
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ «10» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ «11» إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14»
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16» هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ «17» فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ «18» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ «19»
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ «20» بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ «21» فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ «22»
ترجمه
سوگند بآسمان داراى برجها
و بروز وعده داده شده
و بگواه و گواهى داده شده بر آن
هلاك شدند صاحبان گودالهاى
آتش كه داراى اشتعال بود
وقتى كه آنها بر آن گودالها نشسته بودند
و آنها بر آنچه با گروندگان ميكردند نگران بودند
و ناپسند نداشتند مگر گرويدن ايشان را بخداى ارجمند ستوده
آنكه مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين و خدا بر هر چيز گواه است
همانا آنانكه عذاب نمودند مردان و زنان با ايمان را پس توبه نكردند پس براى آنها عذاب دوزخ و براى آنها عذاب سوزش بآتش است
همانا آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته براى ايشان بهشتهائى است كه جارى است در آنها نهرها اينست كاميابى بزرگ
همانا بقهر گرفتن پروردگار تو هر آينه سخت است
همانا او است كه نخست مىآفريند و عود ميدهد
و او است آمرزنده مهربان
كه صاحب مقرّ سلطنت ميباشد بلند مرتبه است
كننده است هر آنچه بخواهد
آيا رسيد بتو خبر لشگرها اتباع
فرعون و قوم
جلد 5 صفحه 369
ثمود
بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند
و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد
بلى آن قرآنى بلند مرتبه است
در لوح محفوظ از آفات.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآسمانى كه داراى بروج دوازده گانه است و آفتاب در ظرف يك سال در آنها سير مينمايد و بيان آن در اوائل سوره حجر گذشت و نيز قسم ياد فرموده بروز موعود كه خداوند و انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان وعده آمدن آنرا دادهاند و آن روز قيامت است چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع نسبت بتمام مفسرين داده و بنابر اين بنظر حقير انسب بمقام آنست كه مراد از شاهد و مشهود كه خداوند بآن نيز قسم ياد فرموده حاضران در آن روز باشند كه بعضى شاهد و بعضى مشهودند چون انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان هر يك شاهدند بر اعمال پيروان خودشان و پيغمبر خاتم شاهد است در آن روز بر ايشان و اوصياء كرام خود و خلق اولين و آخرين پس يگانه شاهد او است و همه مشهود بيك اعتبار و بيك اعتبار او و انبياء و اوصياء شاهدند و خلق مشهود و در روايات شاهد بروز جمعه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز عرفه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز جمعه و مشهود بروز عرفه و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بامير المؤمنين عليه السّلام و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بروز قيامت تفسير شده و در بعضى از اين روايات امام عليه السّلام از بعضى تكذيب فرموده و اقوال مفسرين هم مختلف و غير ظاهر است و اگر ظاهرى براى آيه بشود فرض نمود همان است كه ذكر شد و در تفسير قرآن ظاهر معتبر است و روايت معتبر بدون معارض ولى اقوال مفسرين مخصوصا عامّه بهيچ وجه اعتبارى ندارد و مفسّرين خاصه نوعا از عامّه اخذ مينمايند و تنكير ظاهرا براى ابهام و تعظيم است و جواب اين قسمها ظاهرا آنست كه خداوند فرموده مشمول لعنت و هلاكت شدند صاحبان گودالها و آتش داراى آتش افروز مخصوصى چون النّار ظاهرا بدل اشتمال است براى اخدود و توصيف نار بذات وقود ظاهرا براى خصوصيّت آن وقود است كه بدنهاى اهل ايمان بوده و محتمل است وقود بمعناى اشتعال و التهاب باشد و براى اشاره بشدّت اشتعال آن نار توصيف شده و در هر حال روايات در اين باب هم مختلف است و قدر متيقّن آنها آنست كه در زمان
جلد 5 صفحه 370
سابق جمعى از كفار بر اهل ايمان مسلّط شدند و ايشان را در گودالهائى از آتش انداختند و سوزاندند براى آنكه حاضر نشدند دست از دين خودشان بردارند و خداوند اجمالا اين قصه را نقل فرموده براى آنكه مسلمانان صدر اسلام بر شكنجه و آزار كفار قريش صبر نمايند و بدانند كه آنها هم مانند اصحاب اخدود مشمول لعن و غضب الهى خواهند بود و ميفرمايد اين عمل از آنها صادر و اين استحقاق براى آنان حاصل شد وقتى كه در اطراف گودالها نشسته بودند و تماشا ميكردند كه با اهل ايمان چه سلوكى مينمايند و چگونه ايشان در آتش ميسوزند و ناخوش نداشتند آنها از اهل ايمان و ناپسند نميدانستند چيزى را از ايشان مگر آنكه ايمان آورده بودند بخداوند ارجمند ستوده كه سلطنت حقّه حقيقيه در آسمانها و زمين از آن او است و او بر هر امرى حاضر و ناظر و گواه است و همانا كفارى كه مبتلا و معذب نمودند اهل ايمان را بانواع ابتلا و عذاب از قبيل سوزاندن و داغ نمودن و شكنجه كردن و غيرها پس توبه ننمودند بقبول ايمان از براى آنان است عذاب جهنّم در آخرت براى كفرشان و عذاب سوزش و شكنجه و آزارشان علاوه بر آن است و آن در دنيا يا آخرت بآنها خواهد رسيد چون اين عمل قبح زائدى دارد و استحقاق زائدى ميآورد و روايت شده كه آتش برگشت بطرف اصحاب اخدود كه در اطراف نشسته بودند و همه را سوزاند و همانا كسانيكه ايمان آوردند بمبدء و معاد و وسائط بين خالق و عباد و بجا آوردند اعمال شايسته را براى ايشان است باغهائى كه جارى است در آنها نهرهائى از انواع مشروبات و آبهاى زلال و آن كاميابى بزرگ است كه دنيا و ما فيها در برابر نعم بىزوال آن قدر و قيمتى ندارد و همانا گرفتن بقهر و عنف خداوند معصيت كاران را بسيار سخت و ناگوار است و او خلق را بدوا ايجاد ميفرمايد و بعدا ميميراند و باز عود ميدهد ارواح را به اجسادشان براى مجازات ستم كاران و انعام بشايستگان و او بخشنده و آمرزنده و دوست و مهربان است نسبت بكسانيكه توبه نمودند و اطاعت كردند اوامر او را و صاحب مقرّ سلطنت و عظمت ذاتى و صفاتى است و قمى ره از امام باقر عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه پس او است خداوند كريم مجيد و اين دلالت دارد كه
جلد 5 صفحه 371
مجيد صفت خداوند است نه عرش چون مجيد بكسر نيز قرائت شده و بنابر آن صفت عرش است بمعناى رفيع و هر چه را اراده فرمايد ايجاد ميشود بدون درنگ و مانع و رادع و براى گوشزد كفّار مكّه و تسليت خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان اخيرا اشاره بقصه قوم فرعون و ثمود فرموده كه هر يك از عساكر شيطان و كفر و طغيان بودند و بمراتب اقوى و اكثر از اهالى مكّه و خداوند آنها را بقهر و غضب خود نابود فرمود و پيغمبران خود را غالب و مظفّر و منصور گردانيد با اينها هم بالآخره همين معامله را خواهد فرمود ولى چيزى كه هست اينها جز در خط تكذيب پيغمبر خودشان در طريقى سير نميكنند و ابدا بفكر تحصيل حق و حقيقت نيستند و خداوند هم بقدرت خود بر آنها احاطه دارد و از انتقام او نميتوانند فرار نمايند و كلمه وراء يا بمعناى اطراف است اعمّ از پس و پيش كه معناى اصلى آنست يا بمعناى پشت كه شايع است براى اشاره بآنكه آنها پشت بخدا نمودهاند و متوجه بحق نيستند ولى خدا بر آنها تسلّط دارد و در هر حال عقيده آنها در باب قرآن كه شعر يا سحر يا افسانه پيشينيان است هم باطل و فاسد است بلكه آن قرآن شريف كريم عظيم است كه در الفاظ و معانى و نظم و اسلوب مثل و مانند ندارد و محفوظ است از تغيير و تبديل و نوشته شده در لوحى كه محفوظ است نزد خداوند و كسى از آن اطلاع ندارد و بعضى محفوظ برفع بنابر آنكه صفت ديگرى براى قرآن باشد قرائت نمودهاند ولى قرائت مشهوره كه جرّ است اقوى است چون ظاهرا مراد همان لوح محفوظ معروف است اگر چه قرآن في نفسه هم محفوظ باشد از هر گونه تصرّفى و گفتهاند آن امّ الكتاب است كه تمام كتب آسمانى و قرآن مجيد از آن نسخه بردارى ميشود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه آن در جانب راست عرش است مواجه با اسرافيل و چون خداوند تكلّم فرمايد اسرافيل متوجّه بلوح گردد و كلام الهى را از آن اخذ و به أمناء وحى القاء مينمايد و اللّه اعلم بحقائق الامور در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره و السّماء ذات البروج را در نمازهاى واجب خود قرائت نمايد آن سوره پيغمبران است و لذا محشر و موقف او با پيغمبران و شايستگان خواهد بود و الحمد للّه على ما انعم و السّلام على نبيّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم.
جلد 5 صفحه 372
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُوَ الغَفُورُ الوَدُودُ «14»
غفور كثرت زيادتي در غفران است فقط قابليت غفران ميخواهد که در محل
جلد 18 - صفحه 69
غير قابل نباشد و قابليت منحصر بايمان است که اگر كسي در تمام عمر در كفر و شرك بوده و آخر عمر اسلام آورد
(الاسلام يجب ما قبله)
و اگر كسي در تمام عمر در فسق و معاصي بوده و آخر عمر موفق بتوبه شد بخشيده ميشود: قُل يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسرَفُوا عَلي أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ زمر آيه 53. و اگر موفق بتوبه نشد اگر بمصايب دنيوي و بليات برزخي تدارك شد فرداي قيامت مورد مغفرت واقع ميشود و اگر اينهم نباشد بسا بدعاء مؤمنين و ملائكه در طلب مغفرت و بخيرات و مبرات آمرزيده شود، و اگر اينهم نباشد با شرط حفظ ايمان که از قابليت نيفتاده باشد بشفاعت شفعاء و بفداء ظالمين و بساير اسباب مغفرت آمرزيده ميشود.
و ودود از وداد و محبت است که خداوند دوست ميدارد اهل ايمان را كساني که خدا و رسول و ائمه اطهار را دوست دارند که فرمود: داخل جهنم نميشود كسي که در قلبش محبت اينکه خانواده باشد که امير المؤمنين بحارث همداني فرمود:
ان لي وقفة علي جسر جهنم.
اگر هر که داغ محبت من در پيشانيش باشد او را از صراط ميگذرانم و الا سهم جهنم و آتش است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- سپس به بیان پنج وصف از اوصاف خداوند بزرگ پرداخته، میگوید: «و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان) است» (و هو الغفور الودود).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم