آیه 6 سوره ناس
<<5 | آیه 6 سوره ناس | 6>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا از نوع انسان.
از جنّیان و آدمیان.
چه از جنّ و [چه از] انس.»
خواه از جنيان باشد يا از آدميان.
خواه از جنّ باشد یا از انسان!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مِنْ»: این حرف، بیانیّه است. یا بیان (ناس) در آیه پنجم است که معنی آن گذشت، و یا بیان (وسواس) که معنی چنین خواهد بود: وسوسهگری که از شیاطین جنّی است، و یا از انسانهای شیطان صفت (نگا: بقره / ، انعام / مؤمنون / ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4» الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
(اى پيامبر!) بگو: پناه مىبرم به پروردگار آدميان. پادشاه آدميان. معبود آدميان. از شرّ وسوسه شيطان. آن كه انديشه بد در دل مردمان افكند. از جنس جنّ باشد يا انسان.
نکته ها
در قرآن، بيش از 300 مرتبه كلمه «قُلْ» آمده كه بسيارى از آنها فرمان خداوند به پيامبر است و در پاسخ مخالفان يا موافقان مىباشد.
كلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسهگر مىآيد و هم به معناى وسوسه و خطورات و افكار ناروا، ولى در اينجا به معناى وسوسهگر است.
گفتنِ كلمه «أَعُوذُ» براى نجات از خطرات كافى نيست، بلكه بايد در عمل نيز از عوامل خطرساز دورى كرد. وگرنه خانه را در مسير سيل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّيل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. كسى كه مىگويد: «أَعُوذُ بِاللَّهِ»، بايد در عمل نيز از سرچشمههاى فساد دورى كند.
اول چيزى كه محسوس انسان است، رشد و تكامل و تربيت اوست، «بِرَبِّ النَّاسِ» بعد سياست و تدبير و حكومت. «مَلِكِ النَّاسِ» و همين كه رشد او بالا رفت عبادت و پرستش
جلد 10 - صفحه 653
است. «إِلهِ النَّاسِ»
به كسى بايد پناه برد كه اسرار و وسوسههاى درونى را مىشناسد. «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» «1» او از خيانت چشمها و آنچه سينهها پنهان مىكند آگاه است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان بر دل انسان آرميده است، هرگاه ياد خدا كند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىكند. فاذا ذكر العبد الله خنس ... و اذا غفل وسوس «2»
كسانى كه ديگران را به ترديد و وسوسه مىاندازند، كار شيطانى مىكنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آيا شما علم داريد كه صالح پيامبر است؟ و با اين كلام در مردم ترديد به وجود مىآوردند. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ» «3»
در اول قرآن با «بِسْمِ اللَّهِ» از خدا استمداد كرديم و در آخر قرآن نيز به خدا پناه مىبريم.
«خناس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشينى است. شيطان هم خودش مخفى است و هم كارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمىشود، ولى با تظاهر و توجيه در لباس زيبا جلوه مىكند و موفق مىشود. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: شيطان با ظاهرنمايى حق و باطل را بهم در مىآميزد و بدين شكل بر طرفداران خود غالب مىشود.
«فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه» «4»
حالا كه شيطان، خنّاس است، آنقدر مىرود و مىآيد تا موفق شود، ما هم بايد ياد خدا را زياد كنيم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است كه هرگاه گرفتار مىشود دعا مىكند و پناهندگى مىخواهد و همين كه خطر رفع شد، گويا ما را نمىشناسد. «5»
در اين سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مىگيرد و با ايمان و عقل و فكر ما بازى مىكند، سه بار نام خداوند ياد شده است: «بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ» اما در سوره فلق كه شرور خارج از سينههاست، يكبار نام خداوند مطرح است. «بِرَبِّ الْفَلَقِ» آرى خطر انحراف فكرى و تأثير آن در روح به مراتب بيشتر از خطرات خارجى است و
«1». غافر، 19.
«2». بحارالانوار، ج 67، ص 49.
«3». اعراف، 75.
«4». نهج البلاغه، خطبه 50.
«5». يونس، 11.
جلد 10 - صفحه 654
دشمنان فرهنگى و فكرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناكترند.
در روايات آمده است كه شيطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. ياران خود را جمع و از آنان استمداد كرد. هر كدام مطلبى گفتند، ولى يكى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مىكنم و توبه را از يادش مىبرم. ابليس اين طرح فراموشى توبه را پسنديد. «1»
حالا كه او «بِرَبِّ النَّاسِ» است، پس شيوههاى تربيتى ديگران را نپذيريم. حالا كه او «مَلِكِ النَّاسِ» است، پس خود را برده ديگران قرار ندهيم و حالا كه او «إِلهِ النَّاسِ» است، پس به غير او دل نبنديم و اين تفكر و اعتقاد بهترين وسيله پناهندگى از وسوسههاست.
آنكه در سينه و قلب و روح مردم وسوسه مىكند، ممكن است از نژاد جن و شيطان باشد يا از نژاد انسان. آرى تطميعها و وعدهها، امروز و فردا كردنها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شيطان نسبت به حضرت آدم و ساير اولياى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است:
«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ» «2»، «أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ» «3» اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» البته نه به شكل سلطه بر دل انسان به گونهاى كه راه گريزى از آن نباشد. زيرا قرآن در آيهاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «4» هنگامى كه شيطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تكرار كلمه «ناس» در «بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلهِ النَّاسِ» اشاره به آن است كه ربوبيّت، حاكميّت و الوهيّت خداوند عام است و اختصاص به فرد يا گروه يا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «بِرَبِّ النَّاسِ» آمد، بعد «مَلِكِ النَّاسِ» و سپس «إِلهِ النَّاسِ»، شايد به خاطر آن كه آنچه به فطرت نزديكتر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «بِرَبِّ النَّاسِ»
چنانكه كودكان به هنگام خطر اول صداى مادر مىزنند، سپس كسى كه قدرت دارد، «مَلِكِ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». طه، 120.
«3». حج، 52.
«4». اعراف، 201.
جلد 10 - صفحه 655
النَّاسِ» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حيات. «إِلهِ النَّاسِ»
خداوند به نيازهاى انسان و خطراتى كه او را تهديد مىكند آگاه است، ولى شيوه تربيت الهى آن است كه انسان نياز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتياج را به خود تلقين كند تا روحيه تواضع و تعبّد و تسليم در او شكوفا شود. قُلْ أَعُوذُ ...
به گفته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خاطرات و وسوسههايى كه بىاختيار بر انسان عارض مىشود، مادامى كه از طرف انسان عملى صورت نگيرد، چيزى بر او نيست. «وضع عن امتى ما حدثت به نفسها ما لم يعمل به او يتكلم» «1».
پیام ها
1- پيامبر، امين وحى است و چيزى از خود نمىگويد. «قُلْ»
2- خطرات به قدرى شديد است كه خدا به پيامبرش دستور پناه بردن مىدهد.
«قُلْ أَعُوذُ»
3- بدون استمداد از خدا، امكان مبارزه با شرور نيست. «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
4- گناهكاران نبايد مأيوس شوند، زيرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «بِرَبِّ النَّاسِ»
5- وقتى پيامبر، به خدا پناه مىبرد، وظيفه ما روشن است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
6- انسان بايد خود را تحت تربيت خداوند بداند، «بِرَبِّ النَّاسِ» سلطنت و حكومت او را بپذيرد، «مَلِكِ النَّاسِ» و او را معبود خود قرار دهد. «إِلهِ النَّاسِ»
7- انسان بىايمان، به قدرت و جمعيّت و قوميّت و ثروت خود پناه مىبرد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مىشوند. «بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلهِ النَّاسِ»
8- بالاترين خطرها پنهانترين آنهاست كه وسوسه درونى باشد. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» «والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». بحارالانوار، ج 17، ص 54.
جلد 10 - صفحه 656
خاتمه
«اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
در روايت آمده است كه حضرت على عليه السلام همواره هنگام پايان دادن و ختم قرآن، اين گونه دعا مىكردند:
«اللهم اشرح بالقرآن صدرى و استعمل بالقرآن بدنى و نور بالقرآن بصائرى و أطلق بالقرآن لسانى و اعنى عليه ما أبقيتنى فانه لا حول و لا قوة الا بك» «1»
«1» بحارالانوار 89 ص 209.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ: از شر آن كسى كه وسوسه مىكند از شيطانى كه پنهان است و از آدمى. يعنى شيطان بر دو نوع است: جنّى و انسى.
مراد به شياطين انسى، اهل كفر و گمراهىاند كه مردمان را به كفر و ضلالت وا دارند به تسويلات و تمويهات. به صورت ناصح مشفق در آيند و ايشان را از راه حق باز دارند يا متزلزل و متشكك كنند و ضرر اين ابالسه انسى از جنى بيشتر است. زيرا شيطان جنّى وسوسه نمايد، لكن اين انسى به سبب جنسيت و سنخيت، زودتر و بيشتر از راه حق باز دارد. و لذا پرهيز از اين گونه اشخاص لازم و واجب باشد و حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد: «المرء على دين خليله و قرينه» شخص بر دين دوست و همنشين خود باشد.
تنبيه- لفظ ناس در اين سوره پنج مرتبه واقع شده، اگرچه به حسب ظاهر تكرار مىنمايد، اما به حسب معنى مكرر نيست زيرا:
1- مراد اطفالند و معنى ربوبيّت دالّ است بر آن.
«1» تفسير ابو الفتوح رازى، چ اسلاميه، ج 12 ص 218 و به اين مضمون در مجمع ج 5، ص 571
جلد 14 - صفحه 399
2- جوانان و لفظ ملك دليل است به قهر و سياست، مشير است به آن.
3- پيران و اسم اله كه مشعر است بر طاعت و عبادت، مخبر است از آن.
4- صالحان كه وسواس حريص است به اغواى ايشان.
5- مراد مفسدانند كه به القاى شبهات متزلزل نمايند عقايد حقه مردمان و اخلاق آنان را.
تتمه- بدان كه افتتاح الهى به حرف (با) و اختتام آن به حرف (سين) سرّى غريب و نكته عجيب است چه اين دو حرف نزد تركيب (بس) و عرب گويد بسك يعنى حسبك پس چنين شود «حسبك من الكونين ما اعطيناك بين الحرفين» كافى است تو را از دو جهان، آنچه را عطا فرموديم تو را از ميان اين دو حرف. يعنى قرآن كفايت است براى هر مؤمن و مؤمنه در تحصيل مرادهاى دنيوى و اخروى، به حسب تلاوت و عمل به مضامين آن از آنچه مشتمل است.
اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سين
يعنى اندر ره دين رهبر تو قرآن بس
خاتمه- كتاب شريف قرآن مشتمل است اقسام تكاليف را از واجبات و محرمات و تحريم قبايح و منكرات و مواعظ و زواجر و امر به معروف و نهى از منكرات و اعراض و زهد در دنيا و اقبال به نشأة آخرت، بالجمله تمام فوائد روحى و جسمى و دنيائى و آخرت عموم طبقات بشر را تا قيام قيامت خداى تعالى بيان فرمود. كه ما فوق آن متصور نيست و لذا خاتم تمام كتب است و بعد از آن كتابى از آسمان نازل نشده و نخواهد شد تا روز قيامت و حشر خلايق.
در كتاب كافى «1»- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: اذا جمع اللّه الأوّلين و الاخرين إذا هم بشخص قد اقبل لم ير قطّ احسن صورة منه فاذا نظر اليه المؤمنون و هو القران قالوا هذا منّا هذا احسن شىء رأينا فاذا انتهى اليهم جازهم ثمّ ينظر اليه الشّهداء حتّى اذا انتهى الى آخرهم جازهم فيقولون هذا القران فيجوزهم كلّهم حتّى اذا انتهى الى المرسلين فيقولون هذا القران فيجوزهم
«1» اصول كافى (چ اسلاميه 1388) ج 2، ص 440، روايت 14.
جلد 14 - صفحه 400
حتّى ينتهى الى الملئكة فيقولون هذا القرآن فيجوزهم ثمّ ينتهى حتّى يقف عن يمين العرش فيقول الجبّار و عزّتى و جلالى و ارتفاع مكانى لاكرمنّ اليوم من اكرمك و لا هيننّ من اهانك. زمانى كه جمع فرمايد خدا اولين و آخرين را، آن هنگام شخصى رو آورد كه ديده نشده هرگز نيكو صورتتر از او، پس چون نظر كنند به او مؤمنين، و او قرآن است. گويند اين نيكو چيزى است ديديم ما. چون منتهى شود به ايشان، عبور كند ايشان را. پس نظر كنند به او شهداء و عبور كند از ايشان تا برسد به پيغمبران. گويند اين قرآن است تا منتهى شود به ملائكه.
گويند قرآن است. عبور كند تا مىايستد از يمين عرش. پس فرمايد خداوند جبّار به عزت و جلال و رفعت مكانت خود، هر آينه البته البته گرامى دارم هر كه گرامى داشته تو را و هر آينه البته البته خوار سازم هر كه توهين نموده تو را. (اهل اسلام و قرآن را تنبهى است).
و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على جدى محمد و اله الطاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعين من الان الى يوم الدين بميامن خداوند منان و توجهات ولى زمان قطب دائره امكان حضرت حجة بن الحسن صاحب الزمان و خليفة الرحمن و امام الانس و الجان (عجل اللّه فرجه الشريف) انموذجى از تفسير قرآن و كلام خالق سبحان به مدت سى و شش سال اتمام پذيرفت روز شنبه بيست و نهم شهر شوال المكرم يك هزار و سيصد و هشتاد هجرى. اميد است انشاء اللّه اين خدمت ناقابل به درگاه خداوند قابل قبول و ذخيره يوم المسئول گردد امين رب العالمين و تذكرى براى مؤمنين باشد. به مصداق، «فذكّر فانّ الذّكرى تنفع المؤمنين».
جلد 14 - صفحه 401
فهرست مجلدات تفسير اثنى عشرى
تفسير اثنى عشرى مشتمل است بر چهارده جلد به نام نامى چهارده معصوم عليهم السّلام:
جلد اول. مشتمل بر دو سوره: سوره فاتحه، سوره بقره.
جلد دوم. مشتمل بر دو سوره: سوره آل عمران، سوره نساء.
جلد سوم. مشتمل بر دو سوره: سوره مائده، سوره انعام.
جلد چهارم. مشتمل بر دو سوره: سوره اعراف، سوره انفال.
جلد پنجم. مشتمل بر دو سوره: سوره توبه، سوره يونس.
جلد ششم. مشتمل بر سه سوره: سوره هود، سوره يوسف، سوره رعد.
جلد هفتم. مشتمل بر چهار سوره: سوره ابراهيم، سوره حجر، سوره نحل سوره بنى اسرائيل.
جلد هشتم. مشتمل بر چهار سوره: سوره كهف، سوره مريم، سوره طه، سوره انبياء.
جلد نهم. مشتمل بر پنج سوره: سوره حج، سوره مومنون، سوره نور سوره فرقان، سوره شعراء.
جلد دهم. مشتمل بر هشت سوره: سوره نمل، سوره قصص، سوره عنكبوت، سوره روم، سوره لقمان، سوره سجده، سوره احزاب، سوره السباء.
جلد 14 - صفحه 402
جلد يازدهم. مشتمل بر نه سوره: سوره فاطر، سوره يس، سوره الصافات، سوره ص، سوره زمر، سوره مومن، سوره سجده، سوره شورى سوره زخرف.
جلد دوازدهم. مشتمل بر سيزده سوره: سوره: الدخان، سوره الجاثيه، سوره الاحقاف، سوره محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، سوره الفتح، سوره الحجرات، سوره ق، سوره و الذاريات، سوره الطور، سوره النجم، سوره القمر، سوره الرحمن، سوره الواقعه.
جلد سيزدهم. مشتمل بر بيست و يك سوره: سوره الحديد، سوره المجادله، سوره الحشر، سوره الممتحنه، سوره الصف، سوره الجمعه، سوره المنافقين، سوره التغابن، سوره الطلاق، سوره التحريم، سوره الملك، سوره ن، سوره الحاقه، سوره المعارج، سوره نوح، سوره الجن، سوره المزمل، سوره المدثر، سوره القيمه، سوره الدهر، سوره المرسلات.
جلد چهاردهم. مشتمل بر سى و هفت سوره: سوره النبأ، سوره النازعات، سوره عبس، سوره التكوير، سوره الانفطار، سوره المطففين، سوره الانشقاق سوره البروج، سوره الطارق، سوره الاعلى، سوره الغاشيه، سوره الفجر سوره البلد، سوره الشمس، سوره الليل، سوره الضحى، سوره الم نشرح، سوره التين، سوره اقرء، سوره القدر، سوره البينه، سوره الزلزال، سوره العاديات، سوره القارعه، سوره التكاثر، سوره و العصر، سوره الهمزه، سوره الفيل، سوره قريش، سوره الماعون، سوره الكوثر، سوره الكافرون، سوره النصر، سوره تبت، سوره الاخلاص، سوره الفلق، سوره الناس.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4»
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
ترجمه
بگو پناه ميبرم بپروردگار مردم
پادشاه مردم
معبود مردم
از شرّ وسوسه كنندهاى كه چون نام خدا برده شود دور ميشود
آنچنان كسى كه وسوسه ميكند در دلهاى مردم
از جن و انس.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه دستور فرموده به پيغمبر خود كه بگو تا بگويند امّت تو پناه ميبرم بپروردگار مردم كه آنها را خلق فرموده و پرورش داده و نگهدارى نموده و مينمايد و بپادشاه حقيقى مردم كه تدبير و تقدير و تصرف و تسلّط و فرمان فرمائى در ملك وجود از آن او است و بمعبود مردم كه منحصر در استحقاق ستايش و پرستش است و اينكه هر سه عنوان كه ربوبيّت و سلطنت و الوهيّت باشد بناس اضافه شده با آنكه او پروردگار و پادشاه و معبود تمام موجودات است شايد بملاحظه آن باشد كه مقصود بخطاب مردمند و آنها بايد در مواقع لازمه استعاذه نمايند و بدانند كه پروردگار و فرمانفرما و معبود بحق آنان خداوند منّان است و وقتى كه اين عناوين براى خداوند نسبت بانسان كه اشرف و اعظم موجودات است ثابت شود براى غير آنان ثابت است و مردم بيشتر متوجه ميشوند كه چنين پروردگار و پادشاه و معبودى دارند كه مستقلا بآنها اضافه دارد و شايد نكته تكرار ناس و عدم اكتفاء بضمير هم همين باشد علاوه بر مراعات سجع و نظم كلام كه معلوم است موقوف بآنست و در هر حال بايد پناه برد بخدا از شرّ شخص وسوسه كننده چون وسواس مصدر است و ظاهرا در معناى فاعل استعمال شده براى مبالغه در تحذير از آن كه اين صفت دارد خناس است يعنى چون نام
جلد 5 صفحه 458
خدا برده شود عقب نشينى ميكند و قمى ره فرموده الخنّاس نام شيطان است و بنابر اين عطف بيان ميشود براى الوسواس و او آن چنان كسى است كه وسوسه ميكند در دلهاى مردم كه در سينهها جاى دارد و اين شخص وسوسه كننده براى گمراه نمودن مردم از جنس جن و انس فراوان است كه بايد از آنها بخدا پناه برد و بنابر آنكه الخنّاس اسم شيطان باشد يا بايد گفت اينجا در معناى وصفى خود استعمال شده كه آن دور شدن بشنيدن اسم خدا است يا بايد گفت من الجنّة بيان جنس وسواس خنّاس است و النّاس عطف است بر وسواس و مراد آنست كه بايد پناه برد بخدا از شر شيطان كه از جن است و از شر مردم بد جنس ولى انصاف آنست كه معناى اوّل ظاهر است و شياطين انسى بسيارند و شرح آن در سوره انعام گذشت در كافى و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه براى دل او دو گوش است در جوف او يك گوش در آن ميدمد وسواس خناس و يك گوش ميدمد در آن فرشته پس تأييد ميكند خدا مؤمن را بآن فرشته و اين مراد از تأييد خدا است آنان را بروح خود و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه هيچ دلى نيست مگر آنكه دو گوش دارد بر يكى از آن دو فرشته مرشد و بر ديگرى شيطان مفتّن است اين امر ميكند او را و آن منع مينمايد همچنين از مردم شيطانى است كه وادار مينمايد مردم را بگناهها چنانچه وادار مينمايد شيطانى كه از جن است و شأن نزول اين سوره در سوره قبل گذشت و الحمد للّه على ما أنعم و الشّكر له على ما ألهم و الصلوة و السلام على سيّد العرب و العجم محمّد و آله مصابيح الظّلم و اللعنة على اعدائهم اجمعين من الأوّلين و الاخرين و قد بلغت بحول اللّه تعالى غاية مرادى و مرامى في أسعد الاوقات ليلة عيد الغدير من سنة ثلاث و ثمانين بعد الالف من الهجرة النبويّة صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- «خواه از جن باشد یا از انسان» (من الجنة و الناس).
«خنّاس» صیغه مبالغه از ماده «خنوس» به معنی جمع شدن و عقب رفتن است، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامی که نام خدا برده میشود عقب نشینی میکنند، و از آنجا که این امر غالبا با پنهان شدن توأم است این واژه به معنی «اختفا» نیز آمده است.
بنابر این مفهوم آیات چنین است: «بگو: من از شر وسوسهگر شیطان صفتی که از نام خدا میگریزد و پنهان میگردد به خدا پناه میبرم».
کار شیطان تزیین است و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، و دروغ در پوستهای از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهی در پوشش هدایت.
خلاصه هم خودشان مخفی هستند، و هم برنامههایشان پنهان است، و این هشداری است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قیافه اصلی ببینند، آنها وسواس خناسند، و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریاکاری و ظاهر سازی و مخفی کردن حق.
جمله «من الجنة و الناس» هشدار میدهد که «وسواسان خناس» تنها در میان یک گروه و یک جماعت، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکندهاند و در هر لباس و هر جماعتی یافت میشوند، باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد.
دوستان ناباب، همنشینهای منحرف، پیشوایان گمراه ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتبهای الحادی و التقاطی
ج5، ص630
ظاهر فریب، وسائل ارتباط جمعی وسوسهگر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده «وسواس خناس» واردند که انسان باید از شرّ آنها به خدا پناه برد.
در حدیث پر معنی و تکان دهندهای از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «هنگامی که آیه و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم کسانی که وقتی کار بدی انجام دهند یا به خویشتن ستم کنند خدا را یاد میآورند و برای گناهانشان استغفار میکنند» «1» نازل شد، ابلیس بالای کوهی در مکّه رفت، و با صدای بلند فریاد کشید، و سران لشکرش را جمع کرد.
گفتند: ای آقای ما! چه شده است که ما را فرا خواندی؟
گفت: این آیه نازل شده (آیهای که پشت مرا میلرزاند و مایه نجات بشر است) چه کسی میتواند با آن مقابله کند؟
یکی از شیاطین بزرگ گفت: من میتوانم، نقشهام چنین است و چنان! ابلیس طرح او را نپسندید! دیگری برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نیفتاد! در اینجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهده آن برمیآیم.
ابلیس گفت: از چه راه؟
گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم میکنم، تا آلوده گناه شوند، و هنگامی که گناه کردند توبه را از یادشان میبرم! ابلیس گفت: تو میتوانی از عهده این کار برآیی (نقشهات بسیار ماهرانه و عالی است) و این مأموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد».
پایان سوره ناس و پایان جلد پنجم برگزیده تفسیر نمونه
(1) سوره آل عمران (3) آیه 135.
ج5، ص631
در پایان لازم است از آقای محمد شهرابی که در کنترل و تصحیح اوراق و آقای محمّد محمّدی در حروفچینی و صفحهآرایی و آقای حاج مرتضی آخوندی در چاپ و نشر این مجموعه صمیمانه همکاری نمودند تقدیر و تشکر نماییم.
پروردگارا! دام سخت و دشمن بیدار است و نقشههایش مخفی و پنهان، و جز با لطف تو نجات ممکن نیست.
خداوندا! ما را به حقیقت این کتاب بزرگ آسمانیت آشناتر فرما.
بار الها! ما در برابر قرآن کریمت سر تعظیم فرود آوردهایم، توفیق عمل به آن را نیز به همه ما مرحمت نما.
بار الها! چگونه شکر این نعمت بزرگ را به درگاه تو بگزاریم که منت نهادی و این افتخار بزرگ و توفیق را نصیب کردی که در این ساعت و بعد از سه سال این تفسیر را به پایان ببریم.
ای خدا رحیم و مهربان! این خدمت ناچیز را به کرمت قبول فرما، و ذخر معاد و روز جزایمان قرار ده و آخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین.
قم- حوزه علمیه احمد علی بابائی دوازدهم اردیبهشت ماه 1374
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم