آیه 50 سوره سبأ
<<49 | آیه 50 سوره سبأ | 51>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
باز بگو: اگر من (به عقیده شما) گمراه شدهام زیانش بر من است (نه بر شما)، و اگر هدایت یافتهام آن به وحی خدای من به من است (نه به هوش و تدبیر من) که خدا البته (دعای بندگان را) شنوا و (به قلوب خلق) نزدیک است.
بگو: اگر من گمراه شده باشم، فقط به زیان خود گمراه شده ام، و اگر هدایت شده باشم به سبب آن است که پروردگارم به من وحی می کند؛ زیرا او شنوا و نزدیک است.
بگو: «اگر گمراه شوم، فقط به زيان خود گمراه شدهام، و اگر هدايت يابم [اين از بركتِ] چيزى است كه پروردگارم به سويم وحى مىكند، كه اوست شنواى نزديك.»
بگو: اگر من گمراه شوم زيانش بر من است، و اگر به راه هدايت روم بدان سبب است كه پروردگار من به من وحى مىكند. او شنوا و نزديك است.
بگو: «اگر من گمراه شوم، از ناحیه خود گمراه میشوم؛ و اگر هدایت یابم، به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی میکند هدایت مییابم؛ او شنوای نزدیک است!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَضِلُّ عَلی نَفْسِی»: به زیان خود گمراه میشوم و کیفر آن را میبینم.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ «50»
بگو: اگر من گمراه شده باشم به زيان خود گمراه شدهام، و اگر هدايت يافته باشم پس به (بركت) چيزى است كه پروردگارم به من وحى مىكند، همانا اوست شنواى نزديك.
نکته ها
ابن مسعود كه يكى از اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است مىگويد: در مكّه 360 بت بود كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روز فتح مكه يكى را پس از ديگرى به زمين مىانداخت و اين آيهى شريفه را مىخواند: قُلْ جاءَ الْحَقُ ... «1»
سؤال: با آمدن قرآن و پيامبر حقّ، چرا باز هم باطل پا برجاست؟
پاسخ: حاكميّت منطقى و علمى، غير از حاكميّت عملى و اجرايى است، آن چه مربوط به خداست، فرستادن حقّ است و آن چه مربوط به ماست عمل و اجراى حقّ است كه چنين نكرديم. آرى، سلامتى بيمار، به نسخهى صحيح و مصرف دارو وابسته است كه يكى وظيفهى پزشك است و ديگرى وظيفهى بيمار.
«1». تفسير مجمع البيان.
جلد 7 - صفحه 464
پیام ها
1- حقّ بر باطل پيروز است. «جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ»
2- قرآن از غيب و آينده خبر مىدهد. «وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ»
3- بدون وحى الهى، حتّى پيامبر نيز در معرض انحراف است. «إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي»
4- خطرات و آثار شوم انحراف، به خود انسان باز مىگردد. «أَضِلُّ عَلى نَفْسِي»
5- خداوند، هم وحى مىفرستد و هم بر ابلاغ آن نظارت دارد. «فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50)
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ: بگو اى پيغمبر اگر گمراه و منحرف شدم از حق چنانكه
«1» تفسير منهج الصادقين (چ سوم اسلاميه) ج 7 ص 420.
«2» تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 397 و ج 3، ص 435 و كشاف، ج 3، ص 264.
جلد 10 - صفحه 550
زعم شما است، فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي: پس جز اين نيست كه گمراه بر نفس خود شدم، يعنى وبال گمراهى بر من است نه بر غير من. وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ: و اگر هدايت و به راه راست روم، فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي: پس به سبب آنست كه وحى مىفرستد به من پروردگار من، چه توفيق هدايت به عنايت او است.
بيان: هر چيزى كه ضارّ و وبال است به سبب نفس باشد، زيرا نفس، اماره به بدى است؛ و آنچه منفعت است به سبب هدايت حق تعالى و توفيق او باشد، و اين حكم عام است تمام مكلفين را. بنابراين معنى (فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي) مقابل (إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ) باشد. و امر پيغمبر به اسناد اين حكم به نفس خود با آنكه شامل جميع مكلفان است به جهت آنست كه حضرت پيغمبر با جلالت شأن و مقام و طريقه هدايت و قوام او در تحت اين حكم داخل باشد، پس غير به طريق اولى داخل خواهند بود.
إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ: بدرستى كه خداى تعالى شنواست به اقوال بندگان، نزديك است به افعال ايشان، پس عالم باشد به گفتار و كردار هر گمراهى و هر هدايت شدهاى، و هيچ چيز بر او مخفى نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (48) قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50)
ترجمه
بگو جز اين نيست پند ميدهم شما را به يك چيز كه برخيزيد براى خدا دو نفر دو نفر و يك يك پس انديشه كنيد كه نيست در كسيكه با شما است ديوانگى نيست او مگر بيم دهندهئى براى شما در برابر عذاب سخت
بگو آنچه خواستم از شما از مزد پس آن براى شما باشد نيست مزدم مگر بر خدا و او است بر همه چيز گواه
بگو همانا پروردگارم وحى ميكند بحقّ داناى پوشيدهها است
بگو آمد حق و پيدا نميشود باطل و نه برميگردد
بگو اگر گمراه شدم پس جز اين نيست كه گمراه ميشوم بر زيان خودم و اگر هدايت يافتم پس بآن چيزى است كه وحى ميكند بمن پروردگارم همانا او است شنواى نزديك.
تفسير
خداوند متعال پس از تهديدات بليغه به پيغمبر خود دستور داده كه بكفّار مكّه بفرمايد من يك موعظه و نصيحت بشما بيشتر نميكنم و آن اين است كه اجتماعات خودتان را كنار بگذاريد كه اسباب پريشانى خاطر است اقدام كنيد براى خدا بدون تعصّب و تقليد دو نفر دو نفر با هم بنشينيد صحبت كنيد يا يكنفر يكنفر بنشينيد بقصد فهميدن و پس از آن تفكّر و تأمل نمائيد و بفهميد و تصديق كنيد كه اين شخص كه در ميان شما و با شما تاكنون زندگى و معاشرت مينموده و مينمايد ابدا آثار جنون و اختلالى در او مشاهده نشده و نميشود و نيست او ديوانه و ساحر و شاعر و رياست طلب بلكه او فقط بيم دهنده است شما را از عذاب سختى كه در پيش داريد در صورت تخلّف از احكام خدا و نيز چون قبلا پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بامر خدا بآنها فرموده بود كه من از شما اجرى بر اداء رسالت خود نميخواهم جز مودّت و ترك آزار اقارب و كسانم اينك بفرمايد آن اجريكه من از شما خواستم در واقع راجع بخودتان است چون ثواب و نفع دوستى شما كسان مرا عائد بخود شما خواهد شد اجر من فقط بعهده خدا است و من از شما توقع مالى بهيچ وجه ندارم
جلد 4 صفحه 371
و خدا بر هر امرى شاهد و گواه و از هر سرّى مطّلع و آگاه است و ميداند كه من راست ميگويم و نفع مادّى براى خود در اين اوامرى كه بشما مينمايم در نظر ندارم چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه دوم نقل نموده ولى بعضى گفتهاند مراد آنستكه من از شما اجرى نميخواهم بر اداء رسالت آن اجرى كه من خواستم مال خودتان باشد اجر من با خدا است و در مجمع و كافى در دو روايت ديگر از نقل قمّى ره تأييد شده است و در بعضى از روايات اعظكم بواحده بولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و بعضى آنرا بكلمه توحيد و بعضى بطاعت خدا تفسير نمودهاند و بنظر حقير روايات محمول بر باطن و اقوال مردود است چون خداوند خودش بيان فرموده كه موعظه چيست و در اين صورت احتياج بتفسير ندارد و نيز براى رفع استبعاد آنها از نزول وحى بر بشرى مانند خودشان بفرمايد خداوند حقّ را بهر كس قابل باشد وحى و الهام ميفرمايد و او داناى تمام امور نهانى است ميداند و ميشناسد كسانيرا كه لايق و قابل وحى و تنزيلند و بعد از آنكه معلوم شد آنچه بر او وحى شده كه دين اسلام است حقّ است بفرمايد حقّ آمد و باطل ديگر وجود پيدا نميكند و برنميگردد و مراد از باطل شرك و كفر است چنانچه در امالى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله وارد مكه شد در اطراف كعبه سيصد و شصت بت نصب بود آنحضرت با چوبى كه در دست داشت بر آنها ميزد و ميفرمود جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ و در مجمع اين معنى را از ابن مسعود نقل نموده و پس از آن بفرمايد اگر من از راه حقّ دور افتاده باشم ضررش بخودم ميرسد بشما ربطى ندارد و اگر براه راست هدايت شده باشم ببركت وحى الهى است كه بر من نازل شده است و خداوند گفتار من و شما و تمام خلق را ميشنود و از رگ گردن به بندگان خود نزديكتر است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل إِن ضَلَلتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلي نَفسِي وَ إِنِ اهتَدَيتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50)
بفرما به اينکه كفار و مشركين که اگر من در ضلالت و گمراهي باشم چنان چه شما ميگوئيد و بال آن به خود من متوجه ميشود و اگر هدايت شدهام پس به سبب تفضل الهي است که مرا هدايت فرموده و بر من وحي نازل كرده محققا خداوند سميع است به آن چه من ميگويم و آن چه شما ميگوئيد كدام حق است و كدام باطل و او نزديك است.
حتي از رگ كردن به گردن: نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيدِ (ق آيه 16)، و اينکه آيه شريفه راجعه است به آيه شريفه ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفسِكَ وَ أَرسَلناكَ لِلنّاسِ رَسُولًا وَ كَفي بِاللّهِ شَهِيداً (نساء آيه 79) لذا ميفرمايد:
قُل إِن ضَلَلتُ هر كس در گمراهي بيفتد نگويد خدا خواسته من گمراه باشم چنانچه بسياري ميگويند که اگر خدا ميخواست ما هم مسلمان مؤمن متقي صالح ميشديم.
فَإِنَّما أَضِلُّ عَلي نَفسِي خداوند اسباب هدايت را از هر جهتي تكوينا و تشريعا در دسترس بندگان قرار داده خود آنها و هواهاي نفساني آنها را به ضلالت انداخته.
وَ إِنِ اهتَدَيتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي هر كس هدايت شود به توفيق و عنايت و تفضل پروردگار او است او ميداند كيست قابل هدايت چنان چه مكرر گفته شده که تفضلات الهي شرطش قابليت محل است و محل غير قابل مشمول تفضلات او نميشود.
إِنَّهُ سَمِيعٌ بما نقول.
قَرِيبٌ الينا.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 50)- سپس برای این که روشن سازد که آنچه میگوید از سوی خداست، و هر هدایتی از ناحیه اوست، و در وحی الهی هرگز خطایی رخ نمیدهد، میافزاید: «بگو: اگر من گمراه شوم از ناحیه خویشتن گمراه میشوم، و اگر هدایت یابم به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی میکند هدایت مییابم» (قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی).
یعنی من نیز اگر به حال خود بمانم گمراه میشوم، چرا که پیدا کردن راه حق از میان انبوه باطلها جز به مدد پروردگار ممکن نیست، و نور هدایتی که هیچ گمراهی در آن راه ندارد نور وحی اوست.
به هر حال جایی که پیامبر با تمام علم و آگاهیش بدون هدایت الهی به جایی نرسد تکلیف دیگران روشن است.
و در پایان آیه میافزاید: «او شنوا و نزدیک است» (إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ).
مبادا فکر کنید سخنان ما و شما را نمیشنود!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم