آیه 47 سوره سبأ
<<46 | آیه 47 سوره سبأ | 48>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
باز بگو: آنچه من از شما مزد رسالت خواستم آن هم برای شما باشد (یعنی هرگز مزدی از شما نخواسته و نمیخواهم. و شاید معنی این باشد که مودّت و حبّ ذوی القربی که از شما مزد رسالت خواستم آن هم برای ثواب و سعادت خود شماست) تنها پاداش (رسالت) من بر خداست و بس، و او بر هر چیز دانا و گواه است.
بگو: هر گونه پاداشی که از شما خواستم، آن پاداش برای خودتان، پاداش من فقط بر عهده خداست، و او بر همه چیز گواه است.
بگو: «هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان مزد من جز بر خدا نيست، و او بر هر چيزى گواه است.»
بگو: هر مزدى كه از شما طلبيدهام، از آن خودتان باد. مزد من تنها بر عهده خداست. اوست كه بر هر كارى ناظر است.
بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواستهام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«شَهِیدٌ»: گواه. مطلع (نگا: آلعمران / ، مائده / .
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «47»
بگو: هر مزدى كه از شما خواستم پس آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است.
نکته ها
بارها در قرآن اين سخن به ميان آمده كه انبيا از مردم مزد و پاداشى نمىخواستند، در سورهى شعرا از آيه 100 تا 180 اين مطلب از قول پيامبران مختلف تكرار شده است، امّا پيامبر اسلام در دو مورد تقاضاى اجر و مزد كرده است: يك بار فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» «1» من مزدى جز مودّتِ اهل بيتم از شما نمىخواهم. و بار ديگر در آيه 57 سورهى فرقان فرمود: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا» من براى رسالتم از شما مزدى نمىخواهم، جز آن كه مىخواهد راهى به سوى خدا انتخاب كند.
آيه مورد بحث، جمع بين آيات فوق است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىخواهد اعلام كند: اگر من از شما مزدى درخواست مىكنم و مىگويم اهل بيتم را دوست بداريد، به خاطر آن است كه فايدهى اين مزد به خود شما بر مىگردد. «فَهُوَ لَكُمْ» زيرا كسى كه به اهل بيت معصوم پيامبر اكرم عليهم السلام علاقهمند باشد از آنان پيروى مىكند و هر كس از رهبران معصوم پيروى كند از راه خدا پيروى كرده است. «إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا»، پس فايده اين مزد به خود ما برمىگردد مثل معلّمى كه به شاگردش بگويد من مزدى از شما نمىخواهم جز آنكه درس مرا خوب بخوانيد كه فايده اين امر به خود شاگرد بر مىگردد.
پیام ها
1- مبلّغان الهى، بايد بىتوقّعى خود را به مردم اعلام نمايند. (در سه آيهاى كه
«1». شورى، 23.
جلد 7 - صفحه 462
مربوط به مزد رسالت است، با كلمهى «قُلْ» پيامبر مأمور به اظهار آن مىشود.
قُلْ ... إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ
2- آن چه زشت است سؤال و در خواست مزد است، ولى اگر خود مردم با عشق و بدون اكراه هديهاى به مبلّغ دين دادند حساب ديگرى دارد. مىفرمايد: «ما سَأَلْتُكُمْ» و نمىفرمايد: نمىگيرم.
3- شرط تأثير سخن آن است كه مردم، رهبر را دلسوز و مخلص بدانند. «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ» (اگر رهبر از مردم توقّع مادّى داشته باشد، جامعه او را تحمّل نمىكند: «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ» «1»* آيا از مردم مزدى طلب مىكنى كه پرداخت آن بر آنان سنگين است؟)
4- انتخاب راه خدا و مودّت اهل بيت عليهم السلام كه مزد رسالت است، در حقيقت به نفع خود مردم است نه پيامبر اكرم. «فَهُوَ لَكُمْ»
5- كسى كه خدا را ناظر و شاهد اعمال خود بداند به غير او اميدى ندارد. «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»
6- براى برطرف شدن سوء ظنها، خدا را بر صداقت خود گواه بگيريم. «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (47)
قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ: بگو اى پيغمبر به امت كه آنچه طلب كردم از شما از مزد اداى رسالت، فَهُوَ لَكُمْ: پس آن مر شما راست، يعنى هر مزدى كه براى تبليغ رسالت از شما مىخواستم به شما بخشيدم. مراد نفى سؤال است، يعنى هيچ مزدى نمىخواهم؛ و اين مثل آنست كه شخصى به صاحب خود گويد: اگر چيزى به من دادى پس بگير آن را و حال آنكه مىداند كه صاحب او چيزى به او نداده و نخواهد داد، لكن مراد او به اين تعليق اخذ باشد به آنچه نبوده و نباشد. نزد بعضى «ما» نافيه است نه شرطيه، يعنى از شما نمىطلبم اجر را، پس آن اجر براى شما است؛ كما قال: (قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا) «1». إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ: نيست مزد دعوت من و ثواب آن مگر بر خداى تعالى، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ: و او بر همه چيزها گواه و مطلع است، پس مىداند صدق و خلوص نيت مرا در دعوت و نصيحت بدون طمع اجر بر آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (48) قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50)
ترجمه
بگو جز اين نيست پند ميدهم شما را به يك چيز كه برخيزيد براى خدا دو نفر دو نفر و يك يك پس انديشه كنيد كه نيست در كسيكه با شما است ديوانگى نيست او مگر بيم دهندهئى براى شما در برابر عذاب سخت
بگو آنچه خواستم از شما از مزد پس آن براى شما باشد نيست مزدم مگر بر خدا و او است بر همه چيز گواه
بگو همانا پروردگارم وحى ميكند بحقّ داناى پوشيدهها است
بگو آمد حق و پيدا نميشود باطل و نه برميگردد
بگو اگر گمراه شدم پس جز اين نيست كه گمراه ميشوم بر زيان خودم و اگر هدايت يافتم پس بآن چيزى است كه وحى ميكند بمن پروردگارم همانا او است شنواى نزديك.
تفسير
خداوند متعال پس از تهديدات بليغه به پيغمبر خود دستور داده كه بكفّار مكّه بفرمايد من يك موعظه و نصيحت بشما بيشتر نميكنم و آن اين است كه اجتماعات خودتان را كنار بگذاريد كه اسباب پريشانى خاطر است اقدام كنيد براى خدا بدون تعصّب و تقليد دو نفر دو نفر با هم بنشينيد صحبت كنيد يا يكنفر يكنفر بنشينيد بقصد فهميدن و پس از آن تفكّر و تأمل نمائيد و بفهميد و تصديق كنيد كه اين شخص كه در ميان شما و با شما تاكنون زندگى و معاشرت مينموده و مينمايد ابدا آثار جنون و اختلالى در او مشاهده نشده و نميشود و نيست او ديوانه و ساحر و شاعر و رياست طلب بلكه او فقط بيم دهنده است شما را از عذاب سختى كه در پيش داريد در صورت تخلّف از احكام خدا و نيز چون قبلا پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بامر خدا بآنها فرموده بود كه من از شما اجرى بر اداء رسالت خود نميخواهم جز مودّت و ترك آزار اقارب و كسانم اينك بفرمايد آن اجريكه من از شما خواستم در واقع راجع بخودتان است چون ثواب و نفع دوستى شما كسان مرا عائد بخود شما خواهد شد اجر من فقط بعهده خدا است و من از شما توقع مالى بهيچ وجه ندارم
جلد 4 صفحه 371
و خدا بر هر امرى شاهد و گواه و از هر سرّى مطّلع و آگاه است و ميداند كه من راست ميگويم و نفع مادّى براى خود در اين اوامرى كه بشما مينمايم در نظر ندارم چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه دوم نقل نموده ولى بعضى گفتهاند مراد آنستكه من از شما اجرى نميخواهم بر اداء رسالت آن اجرى كه من خواستم مال خودتان باشد اجر من با خدا است و در مجمع و كافى در دو روايت ديگر از نقل قمّى ره تأييد شده است و در بعضى از روايات اعظكم بواحده بولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و بعضى آنرا بكلمه توحيد و بعضى بطاعت خدا تفسير نمودهاند و بنظر حقير روايات محمول بر باطن و اقوال مردود است چون خداوند خودش بيان فرموده كه موعظه چيست و در اين صورت احتياج بتفسير ندارد و نيز براى رفع استبعاد آنها از نزول وحى بر بشرى مانند خودشان بفرمايد خداوند حقّ را بهر كس قابل باشد وحى و الهام ميفرمايد و او داناى تمام امور نهانى است ميداند و ميشناسد كسانيرا كه لايق و قابل وحى و تنزيلند و بعد از آنكه معلوم شد آنچه بر او وحى شده كه دين اسلام است حقّ است بفرمايد حقّ آمد و باطل ديگر وجود پيدا نميكند و برنميگردد و مراد از باطل شرك و كفر است چنانچه در امالى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله وارد مكه شد در اطراف كعبه سيصد و شصت بت نصب بود آنحضرت با چوبى كه در دست داشت بر آنها ميزد و ميفرمود جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ و در مجمع اين معنى را از ابن مسعود نقل نموده و پس از آن بفرمايد اگر من از راه حقّ دور افتاده باشم ضررش بخودم ميرسد بشما ربطى ندارد و اگر براه راست هدايت شده باشم ببركت وحى الهى است كه بر من نازل شده است و خداوند گفتار من و شما و تمام خلق را ميشنود و از رگ گردن به بندگان خود نزديكتر است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل ما سَأَلتُكُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَكُم إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَي اللّهِ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ (47)
بفرما به اينها که آن چه من از شما طلب اجر كردم براي نفع خود شماها است نيست اجر من مگر بر خداوند و او بر هر چيزي شاهد و گواه است.
قُل ما سَأَلتُكُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَكُم اشاره به آيه شريفه است که ميفرمايد: قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربي (شوري آيه 22) در اينکه آيه شريفه ميفرمايد
جلد 14 - صفحه 578
اينکه اجري که از شما طلب كردم براي نفع خود شماها است زيرا مودت ذوي القربي جزو ايمان است و بدون او هيچ عملي قبول نيست، در زيارت جامعه ميفرمايد:
«من والاكم فقد والي اللّه و من عاداكم فقد عادي اللّه و من احبكم فقد احب اله و من ابغضكم فقد ابغض اللّه»
و نيز ميفرمايد:
«سعد من والاكم و هلك من عاداكم و خاب من جحدكم و ضل من فارقكم و فاز من تمسك بكم و امن من لجأ اليكم و سلّم من صدقكم و هدي من اعتصم بكم من اتبعكم فالجنة مأواه و من خالفكم فالنار مثويه و من جحدكم كافر و من حاربكم مشرك و من رد عليكم فهو في اسفل درك من الجحيم»
(بعلاوه از ضروريات دين اسلام و نص آيه شريفه قرآن است).
سؤال: آيا اينکه عامه مسلمين چه ميگويند در مورد شيخين که صريح اخبار صحاح آن ها دارد که فاطمه از دنيا رفت و از اينکه دو نفر غضبناك بود و در مورد عايشه و طلحه و زبير و جنگ جمل و در مورد معاويه و جنگ صفين و در مورد يزيد در قضيه كربلا و در مورد بني اميه و بني العباس با بني هاشم و در مورد كساني که روز عاشورا را عيد بزرگ خود ميدانند.
جواب: آنها يكي از دو جواب ميدهند. يكي آن که اينها مجتهد بودند و به اجتهاد خود عمل كردند و لو خطا رفتند معذورند، ديگر آن که مراد از قربي در آيه شريفه قربي خود شخص است که اقارب و ارحام خود باشيد.
اقول: اما جواب الاول- اولا، اگر چنين باشد تمام مشركين و كفار و يهود ميتوانند اينکه عذر را فرداي قيامت بياورند که ما مجتهد بوديم و به اجتهاد خود فهميديم دين اسلام باطل است و پيغمبر اسلام كاذب است و قرآن مفتري است و ثانيا مورد اجتهاد در باب احكام فرعيه است نه اصول عقايد آن هم در زمان انسداد باب علم نه در مقابل نص قرآن و ضرورت دين.
و اما جواب دوم: ذوي القرباي شخص چه مناسبتي با اجر پيغمبر دارد!. مشركين، كفار، يهود و نصاري و تمام افراد بشر نوعا با ارحام بخصوص با اولاد خود كمال مودت و محبت را دارند پس تمام آنها اجر پيغمبر را اداء كردند.
إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَي اللّهِ مكرر گفتهايم احدي از خدا طلبي ندارد آن چه عنايت
جلد 14 - صفحه 579
فرمايد تفضل است فقط قابليت محل شرط است.
وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ حاضر و ناظر است که هر كدام شماها با ذوي القرباي پيغمبر چه معامله ميكنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 47)- در آیه قبل سخن از دعوت به تفکر، و نفی هر گونه عدم تعادل روحی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود. در این آیه سخن از عدم مطالبه اجر و مزد در برابر
ج4، ص51
رسالت است.
میگوید: «بگو: هر اجر و پاداشی از شما خواستم برای شماست» (قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ).
«اجر و پاداش من تنها بر خداوند است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ).
من شما را دعوت به تفکر کردم، اکنون بیندیشید، چه چیز سبب شده که من شما را از عذاب شدید الهی انذار کنم؟ چه سود مادّی از این کار عائد من میشود؟
من اصولا از شما اجر و پاداشی نخواستهام، و اگر میبینید من در بعضی از سخنانم که از سوی پروردگار آوردهام به شما گفتهام: «من از شما پاداشی نمیطلبم جز دوستی خویشاوندانم» (شوری/ 23). این نیز سودش به خود شما بازگشت میکند چرا که مودّت ذی القربی بازگشت به مسأله «امامت و ولایت» و «تداوم خط نبوّت» است که آن نیز برای ادامه هدایت شما ضروری است.
و در پایان آیه میفرماید: «و او بر هر چیز شاهد و گواه است» (وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).
اگر من پاداشم را از او میخواهم به خاطر آن است که او از همه اعمال و نیات من آگاه است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم