و (با این حال اگر از رسالت ناگزیرم) برادرم هارون را نیز که ناطقهاش فصیحتر از من است با من یار و شریک درکار رسالت فرما تا مرا تصدیق و ترویج کند که میترسم این فرعونیان سخت تکذیب رسالتم کنند.
و برادرم هارون زبانش از من گویاتر است، پس او را همراه من بفرست که یاور و دستیارم باشد تا [در همه امور] مرا تصدیق کند؛ زیرا می ترسم [فرعون و فرعونیان] تکذیبم کنند.
و برادرم هارون از من زبانآورتر است، پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند، زيرا مىترسم مرا تكذيب كنند.»
و برادرم هارون به زبان از من فصيحتر است، او را به مدد من بفرست تا مرا تصديق كند، كه بيم آن دارم كه دروغگويم شمارند.
و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است؛ او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند؛ میترسم مرا تکذیب کنند!»
Aaron, my brother—he is more eloquent than me in speech. So send him with me as a helper to confirm me, for I fear that they will impugn me.’
And my brother, Haroun, he is more eloquent of tongue than I, therefore send him with me as an aider, verifying me: surely I fear that they would reject me.
My brother Aaron is more eloquent than me in speech. Therefor send him with me as a helper to confirm me. Lo! I fear that they will give the lie to me.
"And my brother Aaron - He is more eloquent in speech than I: so send him with me as a helper, to confirm (and strengthen) me: for I fear that they may accuse me of falsehood."
معانی کلمات آیه
«رِدْءاً»: یاور و مددکار. «یُصَدِّقُنِی»: مراد این است که با توضیح گفتارم و ردّ شبهات دیگران، راستی و درستی من روشن شود.
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً: و برادر من هارون او فصيحتر است از من از حيث زبان در سخنورى. فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً: پس بفرست او را با من در حالتى كه يار و مددكار من باشد بر تبليغ رسالت تو. يُصَدِّقُنِي:
معاونى كه تصديق كند مرا، يعنى جارى مجراى من باشد در تنفيذ و تلخيص حق و مصدّق من باشد در تقرير حجت و ابطال شبهه، همچنانكه فعل شخص منطيق در معارضه مىباشد. إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ: بدرستى كه من مىترسم آنكه تكذيب كنند مرا فرعونيان و زبان من به وقت محاجّه و مناظره، مرا يارى ندهد.
اعتراف موسى به فصاحت لسان برادرش هارون ممكن است به سبب لكنتى بود كه در زبانش بود و رفع آن را به درخواست (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي) از خدا طلب نمود «1». و احداث اين عقده چنانكه در ذيل حديثى از حضرت باقر عليه السّلام در حيات القلوب نقل شده آنكه: چون موسى به راه افتاد، روزى نزد فرعون بود، فرعون عطسه كرد، موسى گفت: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)* فرعون اين سخن را بر او انكار كرد و طپانچه بر او زد، گفت: اين چيست كه مىگوئى. موسى برجست و قدرى از ريش فرعون كند و فرعون ريش بلندى داشت. پس فرعون قصد كشتن موسى نمود. آسيه گفت: طفل خردسال چه مىداند كه چه مىگويد و چه مىكند. آسيه گفت اگر خواهى كه امتحان كنى نزد او طبقى از خرما و طبقى از آتش بگذار، اگر ميان خرما و آتش تميز كند چنان است كه تو مىگوئى. چون هر دو را نزد او گذاشتند، خواست كه دست به جانب خرما دراز كند، جبرئيل نازل و دستش را به سوى آتش برگردانيد. آتش را برداشته و در دهان گذاشت. زبانش سوخت، فرياد برآورد و گريست. گفت: نگفتم كه
«1» بحار الانوار، ج 13، ص 103، باب 4 بنقل از حسن.
جلد 10 - صفحه 136
نمىفهمد؛ فرعون او را عفو نمود «1».
يا مراد تصديق قوم است مر تقرير و توضيح هارون را، لكن اسناد تصديق به او شده به طريق اسناد فعل به سبب؛ چه وى سبب تصديق آنها بوده، يعنى چون او افصح از من با كافران مجادله كند و حجت بر ايشان لازم كند، تا تصديق كنند مرا بواسطه او.
گفت اى پروردگار من همانا من كشتم از ايشان تنى را پس ميترسم كه بكشند مرا
و برادرم هارون او فصيحتر است از من بزبان آورى پس بفرست او را با من مدد كارى كه تصديق نمايد مرا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا
جلد 4 صفحه 187
گفت زود باشد كه قوى گردانيم بازوى ترا ببرادرت و قرار دهيم براى شما تسلّطى پس نخواهند رسيد بشما بسبب آيتهاى ما شما و هر كه پيروى كند شما را غالبانيد
پس چون آمد آنها را موسى با آيتهاى ما كه آشكار بود گفتند نيست اين مگر جادوئى افترا زدهشده و نشنيديم اين را در پدرانمان كه پيشينيانند
و گفت موسى پروردگار من داناتر است بكسى كه آمد با هدايت از نزد او و كسيكه باشد براى او عاقبت آنسراى همانا رستگار نمىشوند ستمكاران.
تفسير
چون حضرت موسى با دو معجزه مذكوره در آيات سابقه مأموريت براى ارشاد فرعونيان پيدا كرد عرضه داشت پروردگارا من قبلا يكنفر از آنها را كشتهام كه شرح آن مفصلا در اين سوره ذكر شد اكنون ميترسم مرا در مقابل مقتول خودشان بكشند و برادرم هارون زبانش بازتر و قدرت بيانش بيشتر از من است و اين عرض را بملاحظه عقدهئى كه در زبانش بود نمود كه در سور سابقه بيان سبب آن و رفعش بدعاء او شد و درخواست نمود كه برادرش را بمعاونت در اداء رسالت براى او اختيار فرمايد كه مصدّق و مقرّر و معين و ناصر او باشد در اقامه حجّت و دفع تهمت كه از آن خائف بود و خداوند در مقام اجابت ملتمس او فرمود كه موجبات فوّت و قدرت تو را بوسيله ارسال برادرت بكمك تو و شركت در امرت فراهم خواهيم نمود و قرار ميدهيم براى شما دو نفر سلطنت و عليه در حجت و دليل را بر فرعونيان و مطمئن باشيد كه دست قدرت و استيلاى آنها بشما نخواهد رسيد با وجود معجزات و كمكهاى غيبى كه از ما با شما خواهد شد و بالاخره شما دو نفر و كسانيكه از شما تبعيت نمودند و ايمان آوردند بر فرعون و فرعونيان غلبه خواهيد نمود و آنها نيست و نابود خواهند شد و شما وارث مال و ملكشان خواهيد شد و حضرت موسى بعد از اين مأموريت و بشارت نزد خانواده خود مراجعت نمود و واقعه را نقل فرمود و با آنها بجانب مصر رهسپار گشت و چون بدربار فرعون راه يافت و ارائه معجزات نمود او و اتباعش آنرا حمل بر سحر و شعبده و دروغ بستن بخدا نمودند و گفتند ما چنين چيزى در ميان پدران و پيشينيان خود تاكنون نشنيدهايم كه كسى بيايد و بگويد من از پيش خدا آمدهام و دستوراتى آوردهام و آنها بپذيرند و قبول كنند با آنكه از ما عاقلتر و كاملتر بودند غافل از آنكه
جلد 4 صفحه 188
پيشينيان آنها كه عاقل و كامل بودند دعوت انبياء سلف را قبول كردند و آنها كه نكردند مانند اينها جاهل يا معاند بودند و حضرت موسى در جواب فرمود خداوند بهتر ميداند كه چه كس آمده است براى هدايت شما از نزد او و آنكه او بر حق و صادق است يا بر باطل و كاذب و نيز بهتر ميداند كه چه كس عاقبت بخير خواهد شد و بنعيم جاودانى بعد از اين سراى فانى كه مقدّمه براى انتقال بسراى باقى است خواهد رسيد مسلّم است كسانيكه بر خود و خلق ظلم نمودند بكفر و عصيان نصيبى جز حرمان ندارند در دنيا و آخرت و كلمه ردء بدون همزه و يصدّقنى بجزم و قال موسى بدون واو عاطفه و يكون بياء نيز قرائت شده است و بعضى گفتهاند بعد از ختم مكالمات خدا با موسى عليه السّلام و نيل بمنصب رسالت از همانجا بمصر رهسپار شد و خانوادهاش با گوسفندان در بيابان بودند تا چوپانى از اهل مدين بر آنها گذشت و دختر شعيب عليه السّلام را شناخت و آنها را بمدين برگرداند ولى قول اوّل كه موافق با روايت از امام باقر عليه السّلام است اوفق باعتبار و اسلم از اشكال ميباشد و در نفحات از امام صادق عليه السّلام غلبه و سلطنت موعوده خداوند را بمهابت آندو در دلهاى دشمنان و محبتشان در دلهاى دوستان تفسير فرموده است.
فَأَرسِلهُ مَعِي رِدءاً ردء بمعني حافظ و نگهبان و از اينکه جهت عبا را رداء ميگويند که حافظ انسان است از حرارت و برودت و در حديث قدسيست فرمود
«الكبرياء ردائي و العظمة ازاري»
كنايه از اينكه اينکه دو صفت اختصاص بمن دارد.
يُصَدِّقُنِي در دعوي رسالت و اينكه از جانب تو آمدهايم:
از حضرت باقر سؤال كردند موسي بزرگتر بود يا هارون! فرمود هارون. برادر ابويني بودند! فرمود بلي. مگر در قرآن نميفرمايد «يَا بنَ أُمَّ». وحي بر هر دو نازل ميشد! فرمود بر موسي و او بهرون ميگفت و هارون بجاي موسي بيان ميكرد در موقعي که موسي بمناجات ميرفت و خليفه او بود. كدام زودتر مردند! فرمود هارون و هر دو در تيه مردند. اولاد از كدام باقي ماند! فرمود از هارون.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- از این گذشته من تنها هستم و زبانم آنقدر فصیح نیست، «و برادرم هارون را نیز با من بفرست که زبانش از من گویاتر است، تا مرا یاری و تصدیق کند، من از این بیم دارم که تنها بمانم و تکذیبم کنند» و این کار بزرگ به انجام نرسد (وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ).
ج3، ص461
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: