آیه 94 سوره انبیاء
<<93 | آیه 94 سوره انبیاء | 95>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس هر کس اعمالش نیکو و دارای ایمان است سعیش (در راه دین) ضایع نخواهد شد و ما آن را کاملا مینویسیم.
پس کسی که برخی از کارهای شایسته را انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، نسبت به تلاشش ناسپاسی نخواهد شد، و ما یقیناً [تلاشش را] برای او می نویسیم.
پس هر كه كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن [هم] باشد، براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود، و ماييم كه به سود او ثبت مىكنيم.
هر كس كه كارى شايسته كند و ايمان آورده باشد، كوشش او را ناسپاسى نيست و ما اعمالش را مىنويسيم.
و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، در حالی که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را (برای پاداش) مینویسیم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«کُفْرَانَ»: نادیده گرفتن. پنهان داشتن. مراد بیاجر و باطل قلمداد کردن است. «لَهُ»: آن سعی و تلاش را.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ «94»
پس هركه از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤمن باشد، پس براى تلاش او هيچگونه ناسپاسى نخواهد بود و همانا ما (كارهاى نيكويش را) براى او ثبت مىكنيم.
نکته ها
وعدهى پاداش و اجر و ثواب با تعابير گوناگونى در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. در
جلد 5 - صفحه 493
يكجا مىفرمايد: ما اجر نيكوكاران را ضايع نمىكنيم، «انا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» «1» در جاى ديگر مىفرمايد: سعى و تلاش مردم مورد تشكّر و سپاس است، «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً» «2» و خداوند، شاكر و شكور است، «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ» در جاى ديگر نيز مىفرمايد: خداوند، ذرّهاى از پاداش شمارا كم نمىكند. «لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً» «3» و اگر ذرّهاى كار نيك انجام دهيد، آن را خواهيد ديد، فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ «4».
پیام ها
1- حفظ وحدت از اعمال صالح است. تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ ... فَمَنْ يَعْمَلْ ...
2- اسلام، مكتب معيارها و ارزشهاست و هر ارزشى را از هر شخصى و در هر زمان مىستايد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ»
3- اگر توفيق همهى كارهاى خير را بدست نياورديد، لااقل هر مقدار از آن را كه برايتان ممكن است، انجام دهيد. «يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ» نه، «يعمل الصالحات».
4- انگيزهها و هدفهاى الهى به كارها ارزش مىدهد. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»
5- در جهان بينى الهى، تلاش مثبت هيچ كس بى پاسخ و نتيجه نمىماند.
«فَلا كُفْرانَ» (ما نيز نيكىهاى مردم را ناديده نگيريم).
6- آنچه مهم است، سعى و تلاش براى انجام كار نيك است، هر چند جامهى عمل نپوشد. «لِسَعْيِهِ»
7- اعمال انسان ثبت مىشود وپاداش بر اساس حساب وكتاب است. «كاتِبُونَ»
«1». يوسف، 56.
«2». اسراء، 19.
«3». حجرات، 14.
«4». زلزال، 7.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 494
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94)
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ: پس هر كه بجا آورد از كارهاى شايسته و كردارهاى پسنديده مانند صله رحم و اعانت ضعيف و يارى مظلوم و غير آن از طاعات بدنيه و ماليه. وَ هُوَ مُؤْمِنٌ: و حال آنكه او ايمان آورده باشد به خدا و
جلد 8 - صفحه 440
پيغمبر، زيرا ايمان شرط است در ثواب يافتن بر فعل طاعات. فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ:
پس ناسپاسى نيست مر كوشش او را به فعل خيرات، يعنى كارهاى او ضايع نشود بلكه شكور و به موقع قبول افتد.
نكته: كفران، مستعار است براى منع ثواب و حرمان از آن. چنانكه شكران، مستعار است براى اعطاى ثواب و رسيدن به آن. و لذا حق تعالى را شكور مىنامند، يعنى معطى ثواب مىباشد. و جزاى نفى كفران به عنوان نفى جنس به جهت آنست كه آن ابلغ است از اينكه گويند «فلا نكفر سعيه» زيرا معنى راجع است به اينكه عمل او به هيچ وجه از وجوه ضايع نخواهد بود، و نيز به جهت تأكيد و مبالغه مىفرمايد: وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ: و بدرستى كه ما مر كوشش او را نويسندهايم، يعنى اثبات كننده آن در صحائف اعمال. مراد آنست كه ملائكه به فرموده ما ثبت كنندگانند در صحيفه اعمال، پس هيچ چيز از آن ضايع نگردد، زيرا هر چه ما ثبت كننده آن باشيم، رقم تضييع بر آن كشيده نشود و صاحب آن بر آن مثاب و مشكور گردد. يا ما جمع كننده و ضمّ نمايندگان همه اعمال ايشانيم تا جزاى هر يك از آن را به صاحب آن برسانيم بر وجه اوفر اكمل.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ (91) إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (92) وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93) فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94) وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)
حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96)
ترجمه
- و ياد كن آنزن را كه نگهداشت عورت خود را پس دميديم در او از روح خود و گردانيديم او و پسرش را آيتى براى جهانيان
همانا اين ملّت شما است با آنكه ملّت يگانه است و من پروردگار شمايم پس بپرستيد مرا
و جدا نمودند كار دينشان را ميانشان تمامى باشند بسوى ما بازگشت كنندگان
پس كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه اهل ايمان باشد پس نيست ناسپاسى مرسعيش را و همانا مائيم مر آنرا نويسندگان
و حرام است بر اهل بلدى كه هلاك نموديم آنها را براى آنكه آنها باز گشت نميكنند
تا وقتى كه باز شود سدّ يأجوج و مأجوج و آنها از هر بلندى ميشتابند.
تفسير
- خداوند در ذيل احوال انبياء مخصوصا خانواده حضرت زكريّا متذكّر حال مريم و فرزند برومندش عيسى عليهما السلام شد چون اين دو خانواده با يكديگر نسبت داشتند و حضرت عيسى پسر خاله حضرت يحيى بود و از اوصاف حضرت مريم ببزرگترين صفت كمال و جمال زن كه حفظ ناموس و عفّت و عصمت است اكتفاء فرمود با اشارهئى بدو آيت و معجزه مشهوره در وجود آن دو چون عيسى عليه السّلام بدون پدر بدنيا آمد و در مهد، شهادت ببرائت ساحت مادرش از تهمت يهود داد و اين واقعه امر فوق العاده و كرامتى بود براى حضرت مريم و فرزندش حضرت عيسى با آنكه يك امر و واقعه مشهورهئى بود لذا حاجت بتعبير از آن بآيتين كه صيغه تثنيه است نداشت و در خاتمه بيان فرمود قدر مشترك ميان دعوت تمام انبياء و اولياء خدا را كه آن توحيد و معاد، اصل دين اسلام و پيروى از سفراء خدا است باين تقريب كه اين ملّت و دين شما است كه يك ملّت و دين است ولى مردم هوا پرست مانند يهود و نصارى و مجوس بدلخواه خودشان امر مشتركى را تجزيه و تقسيم و پاره پاره و متفرّق نمودند و هر دستهئى براى خودشان ملّت و طريقه و كيشى اختيار كردند و خود را بآن معرّفى نمودند و هر يك از آن فرق و ملل و تمامى آنها روز قيامت در پيشگاه ما حاضر خواهند شد و بپاداش اعمال خودشان خواهند رسيد پس هر كس اعمال صالحهئى بجا آورده با آنكه مؤمن بخدا و روز جزا و وسائط فيض الهى باشد خداوند اجر او را ضايع نميكند و نميگذارد سعى و كوشش او هدر رود و از عمل او قدردانى خواهد فرمود و در صحيفه اعمالش نوشته و ثبت
جلد 3 صفحه 577
خواهد شد براى تدارك آن بثواب و نعيم بهشتى ولى آن ثواب و نعيم حرام و ممنوع است بر اهالى بلدى كه هلاك نموديم ما آنها را بعذاب دنيوى براى آنكه آنها ديگر بدنيا بر نميگردند تا احتمال داده شود كه عمل صالحى بجا آورند و مستحق ثواب شوند بلكه بهمين حال بر قرارند تا سدّ يأجوج و مأجوج منهدم شود كه از علائم بر پا شدن قيامت است و البتّه در آنروز خلق اولين و آخرين در پيشگاه الهى حاضر خواهند شد و بمقام لايق خود خواهند رسيد اين معنائى است كه بنظر حقير رسيده براى آيه پنجم كه مناسب با آيه قبل و بعد و خالى از خلل و اشكال است ولى حضرات مفسّرين بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بدنيا و بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بتوبه و بر اين دو تقدير لا زائده است و بعضى حرام را بمعناى واجب و حتم گرفتهاند و بعضى گفتهاند حرام است رجوع ننمودن آنها در روز جزا و در هر حال حرام را خبر انّهم لا يرجعون دانستهاند با آنكه زائده بودن لا خلاف اصل است خصوص در مقاميكه مأمون از اشتباه نيست و بودن حرام بمعناى واجب اگر ثابت باشد در لغت با آنكه نيست از زائده بودن لا بعيدتر است و همچنين است حتم اگر چه بهتر است از واجب و مصحّحى ميتوان براى آن فرض نمود ولى اين تركيب فى نفسه و بخودى خود حسنى ندارد چنانچه بر ارباب سليقه و ذوق ادبى پوشيده نيست و معناى اخير كه عبارت از حرمت رجوع ننمودن آنها در روز جزا باشد تخصيص بلا مخصّص و موجب لغويّت حتّى در صدر آيه بعد است چون تمام خلق بايد در روز جزا حاضر شوند اختصاص بآنها ندارد و ديگر تا فتح سدّ يأجوج و مأجوج معنى ندارد علاوه بر آنكه اين معنى مخالف است با اخبار مفسّره اين آيه كه رجوع را بمعناى باز گشت بدنيا و رجعت بآن گرفتهاند و فتح سدّ يأجوج و مأجوج منتهاى اين رجوع ننمودن است نه منتهاى رجوع نمودن در روز جزاء كه مستفاد از حرمت و ممنوعيّت عدم رجوع در آنروز است بنابر معناى اخير و هيچيك از اين اشكالات بر معناى مختار وارد نيست با آنكه منطبق بر مفاد اخبار است و حاجت بتقديرى ندارد جز مبتدا براى حرام كه مستفاد از آيات سابقه و مؤيّد بساير آيات و اخبارى است كه دلالت دارد بر حرمت و ممنوعيّت نعيم بهشت بر كفّار و اضمار لام تعليل قبل از كلمه أنّ بقرائت مشهوره كه رايج است با تأييد آن بقرائت كسر كه
جلد 3 صفحه 578
محتاج باضمار نيست چون بعضى بكسر انّ قرائت نمودهاند ولى مشهو أنّهم بفتح است در فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در خطبه روز جمعه فرمود آيا نمىبينيد پيشينيان خود را كه باز گشت نميكنند و باز ماندگان را كه باقى نميمانند خدا فرموده وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه فرمودند هر بلدى كه هلاك كرد خداى عزّ و جلّ اهل آنرا بعذاب رجوع نميكنند در رجعت و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر بلديكه هلاك كرد آنرا خدا بعذاب پس همانا آنها رجوع نميكنند و معلوم است كه مراد دنيا است و شرح انهدام سدّ اسكندر و باز شدن راه يأجوج و مأجوج پيش از صور اسرافيل بدنيا و اختلال امور مردم و بر پا شدن قيامت در سوره كهف گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَمَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلا كُفرانَ لِسَعيِهِ وَ إِنّا لَهُ كاتِبُونَ (94)
پس كسي که عمل ميكند از اعمال صالحه و او مؤمن باشد پس از بين نميرود آنچه سعي كرده، و محققا ما از براي او نويسندهايم.
(فَمَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ): مراد اينکه نيست که تمام اعمال صالحه را بجا آورد زيرا ممكن نيست، و نيز مراد اينکه نيست که تمام اعمال او صالح باشد زيرا افعال مباحه بسيار است بلكه همين اندازه که واجبات الهيه و پارهاي از مندوبات بمقدار همت و وسع او بجا آورد و از محرّمات اجتناب كند که تعبير به من فرموده.
(وَ هُوَ مُؤمِنٌ): که شرط صحّت كلّ عبادات ايمان است، و محسّنات عقليّه مثل قضاء حوائج بندهگان و احسان به آنها و دستگيري بيچارگان و امثال اينها هم اگر از غير مؤمن صادر شود لياقت مثوبت ندارد و فقط باعث تخفيف در عذاب ميشود.
و مراد از مؤمن معتقد به جميع عقايد حقّه از مبدء تا معاد بدون انكار ضروري دين و مذهب و قطعيّات و اجماعيّات باشد.
(فَلا كُفرانَ لِسَعيِهِ): كفران از بين بردن و نابود كردن است، جزئي و كلّي ثبت است و اجر و مثوبت دارد چنانچه ميفرمايد:
(وَ إِن تُطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتكُم مِن أَعمالِكُم شَيئاً» حجرات آيه 14.
و ميفرمايد: «فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ» زلزله آيه 8.
(وَ إِنّا لَهُ كاتِبُونَ): كرام الكاتبين ملائكه موكّله بر اولاد آدم كلّي و جزئي
جلد 13 - صفحه 241
اعمال را مينويسند: «ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» ق آيه 17. «وَ إِنَّ عَلَيكُم لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ» انفطار آيه 10، و در خبر دارد که حتي نفخ به آتش را مينويسند، با اينكه خداوند امور قلبيّه و خطورات نفسانيّه و خيالات فاسده و نيّات كاذبه را بر آنها مخفي فرموده فقط آنها افعال ظاهره را مينويسند چنانچه در دعاي كميل دارد
«و كنت انت الرقيب عليهم و الشاهد لما خفي عنهم و برحمتك اخفيته و بفضلك سترته».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 94)- در این آیه نتیجه هماهنگی با «امت واحده» در طریق پرستش پروردگار، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان میفرماید: «پس هر کس چیزی از اعمال صالح را انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسی قرار نخواهد گرفت» (فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ).
و برای تأکید بیشتر اضافه میکند: «و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت» (وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ).
این آیه همانند بسیاری دیگر از آیات قرآن، شرط قبولی اعمال صالح را ایمان میشمرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم