آیه 71 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۶ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|قَالَ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ|سوره=15|آیه =...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<70 آیه 71 سوره حجر 72>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

لوط به قوم خود گفت: من این دخترانم را به نکاح شما می‌دهم تا اگر خیال عملی دارید انجام دهید.

[لوط] گفت: اگر می خواهید [کار درست و معقولی] انجام دهید، اینان دختران منند [که برای ازدواج مناسبند.]

گفت: «اگر مى‌خواهيد [كارى مشروع‌] انجام دهيد، اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد].»

گفت: اگر قصدى داريد، اينك دختران من هستند.

گفت: «دختران من حاضرند، اگر می‌خواهید کار صحیحی انجام دهید (با آنها ازدواج کنید، و از گناه و آلودگی بپرهیزید!)»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘These are my daughters, [marry them] if you should do anything.’

He said: These are my daughters, if you will do (aught).

He said: Here are my daughters, if ye must be doing (so).

He said: "There are my daughters (to marry), if ye must act (so)."

معانی کلمات آیه

«هؤُلآءِ بَنَاتِی»: (نگا: هود / ).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «71»

(لوط) گفت: اگر شما قصد كارى داريد اينها دختران من هستند. (با آنان ازدواج كنيد و از آلودگى به لواط بپرهيزيد)

نکته ها

سؤال: آيا لوط عليه السلام مى‌توانست دخترانش را به كفّار بدهد؟ كه اين پيشنهاد را مطرح كرد.

پاسخ: ممكن است مراد، ازدواج همراه با ايمان آوردن آنان باشد و يا آنكه در آن زمان ازدواج با كفّار منعى نداشته است. واللَّه العالم.

«1». تفسير مراغى.

جلد 4 - صفحه 472

پیام ها

1- براى بازداشتن از گناه، ابتدا راههاى قانونى و حلال را ارائه دهيد. «هؤُلاءِ بَناتِي»

2- در امر به معروف ونهى از منكر و جلوگيرى از گناه، از خودمان مايه بگذاريم.

«هؤُلاءِ بَناتِي»

3- مكتب انبيا، حرام كردن لذّت‌ها و سركوب غرائز نيست، بلكه هدايت كنترل آنهاست. «هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71)

قالَ هؤُلاءِ بَناتِي‌: لوط اشاره به دخترهاى خود نموده گفت: اينها دخترهاى منند: پس تزويج كنيد ايشان را. إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ‌: اگر هستيد بجا آورنده نكاح، يعنى اگر نكاح و تزويج مى‌كنيد.

تذكره: چون قوم لوط به حدى بى‌حيا و بى‌شرم بودند كه ابدا پروائى‌

«1» همان مدرك، صفحه 137.

جلد 7 - صفحه 130

نداشتند در ارتكاب قبيح و مضر بر آن، حضرت لوط عليه السّلام براى جلوگيرى از وقوع حرام و معصيت الهى، حاضر شد كه دختران خود را به نكاح آنها در آورد با آنكه كفو و همسر آنان نبودند، به جهت حفظ نواميس الهى و فرامين سبحانى، فرمود: من دختران خود را به هر مهرى كه شما خواهيد تزويج نمايم اگر فرمان مرا پيروى كنيد. از اين فرمايش لوط، پاس حرمت قوانين مذهبى معلوم و جامعه اسلامى را گوشزد فرمايد. مروى است‌ «1» كه مراد حضرت لوط عليه السّلام از دختران خود، زنهاى قوم بودند؛ زيرا هر پيغمبرى پدر امت خود باشد، پس ايشان را دعوت به حلال نمود نه به حرام، يعنى دختران قوم را به نكاح شما درآورم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)

قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)

ترجمه‌

پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان‌

گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان‌

گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند

و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم‌

پس بيرون‌

جلد 3 صفحه 259

بر خانواده خود را در پاره‌اى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد

و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند

و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر

گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا

و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا

گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم‌

گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان‌

بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.

تفسير

شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّه‌اى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمده‌ايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانه‌ات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفته‌اند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر

جلد 3 صفحه 260

مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتاده‌ايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ هؤُلاءِ بَناتِي‌ إِن‌ كُنتُم‌ فاعِلِين‌َ (71)

فرمود اينها دختران‌ ‌من‌ هستند ‌اگر‌ ‌شما‌ قصد دفع‌ شهوت‌ كنيد نوع‌ مفسّرين‌ گفتند مراد بنات‌ صلبي‌ ‌او‌ ‌است‌ لكن‌ بنات‌ صلبي‌ چند عدد قليلي‌ بيش‌ نبودند و البته‌ بنحو مشروع‌ و ازدواج‌ صحيح‌ منظور ‌او‌ ‌بود‌ و ‌اينکه‌ جواب‌ گويي‌ ‌از‌ قوم‌ ‌با‌ ‌آن‌ كثرت‌ نيست‌ بلكه‌ مراد بنات‌ قوم‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ رأفت‌ نسبت‌ بخود داده‌ و (قال‌َ هؤُلاءِ بَناتِي‌) و جمله‌ (إِن‌ كُنتُم‌ فاعِلِين‌َ) ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ مجبور و ملزم‌ نيستيد باختيار ‌خود‌ ‌هر‌ كرا خواستيد ازدواج‌ كنيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 71)- به هر حال لوط که این جسارت و وقاحت را دید از طریق دیگری وارد شد، شاید بتواند آنها را از خواب غفلت و مستی انحراف و ننگ، بیدار سازد، رو به آنها کرده گفت: چرا شما راه انحرافی می‌پویید، اگر منظورتان اشباع غریزه جنسی است چرا از طریق مشروع و ازدواج صحیح وارد نمی‌شوید «اینها دختران منند (آماده‌ام آنها را به ازدواجتان درآورم) اگر شما می‌خواهید کار صحیحی انجام دهید» راه این است (قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ).

هدف لوط این بود که با آنها اتمام حجت کند و بگوید: من تا این حد نیز آماده فداکاری برای حفظ حیثیت میهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع