آیه 15 سوره ابراهیم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۵ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ|سوره=14|آیه =15}} {{...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره ابراهیم 16>>
سوره : سوره ابراهیم (14)
جزء : 13
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و (از خدا) فتح و پیروزی خواستند (و البته فتح و فیروزی بر حسب وعده ما نصیب رسولان خداست) و نصیب هر ستمگر جبار هلاکت و حرمان است.

و پیامبران [از خدا] درخواست گشایش و پیروزی کردند، و هر سرکش منحرفی [از رسیدن به هدفش] نومید شد.

و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند، و [سرانجام‌] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.

پيروزى خواستند و هر جبار كينه‌توزى نوميد شد.

و آنها (از خدا) تقاضای فتح و پیروزی (بر کفار) کردند؛ و (سرانجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They prayed for victory [against the infidels], and every obstinate tyrant was defeated,

And they asked for judgment and every insolent opposer was disappointed:

And they sought help (from their Lord) and every froward potentate was bought to naught;

But they sought victory and decision (there and then), and frustration was the lot of every powerful obstinate transgressor.

معانی کلمات آیه

«إِسْتَفْتَحُوا»: درخواست فتح و پیروزی کردند (نگا: بقره / ، انفال / ). «خَابَ»: پیروز نشد و به هدف نرسید. نامراد و زیانمند گردید. «جَبَّارٍ»: متکبّر. قلدر. گردنکش. «عَنِیدٍ»: باطلگرا. منحرف. دشمن حق و حقیقت. فعیل به معنی مُفاعِل، یعنی مُعانِد است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15»

و (پيامبران ومومنان) در انتظار فتح و پيروزى بودند، و (لى) تمام ستمگران لجوج محروم ماندند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15»

وَ اسْتَفْتَحُوا: و طلب فتح كردند پيغمبران، يعنى نصرت خواستند از خداى تعالى بر هلاك دشمنان و كافران، و حكم از خدا طلبيدند ميان خود و دشمنان.

«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 71، حديث 12.

«2» جامع السعادات نراقى، جلد اوّل، باب الخوف، صفحه 225.

جلد 7 - صفحه 33

يا انبياء و امم طلب حكم نمودند يعنى گفتند: هر كدام از ما باطل است عذاب به او فرود آيد يا كفار از پيغمبر خود طلب حكم نمودند و حق تعالى هم حكم فرمود، انبياء و مؤمنان نجات يافتند. وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ: و نوميد ماند و بى‌بهره گشت از خلاصى هر گردنكش متكبر بر خدا، ستيزه كننده با حق تعالى و معرض از طاعت او.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ «13» وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «14» وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15» مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى‌ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ «16» يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ «17»

مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ «18»

ترجمه‌

و گفتند آنانكه كافر شدند به پيغمبرانشان هر آينه بيرون كنيم شما را از زمين خودمان مگر آنكه گرديد وارد در كيش ما پس وحى فرستاد بايشان پروردگارشان كه هر آينه هلاك ميكنيم البته ستمكاران را

و هر آينه سكونت ميدهيم شما را در آنزمين بعد از ايشان اين از براى كسى است كه بترسد از مقام من و بترسد از وعده عذاب من‌

و طلب فتح نمودند و بى‌بهره ماند هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌

از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌

جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او را مرگ از همه جا و نيست او مرده و از پس آن عذابى است دشوار

مثل آنانكه كافر شدند بپروردگارشان اين است، كارهاشان مانند خاكسترى است كه سخت بوزد بر آن باد در روز كه باد سخت ميآيد توانا نباشند از آنچه كسب نمودند بر چيزى اين است آن گمراهى دور از حقّ..

تفسير

كفّار از اقوام انبياء عظام در جواب ايشان گفتند و قسم ياد نمودند كه يكى از دو امر واقع خواهد شد يا ما شما را از ديار خودمان بيرون ميكنيم يا شما وارد ميگرديد در دين ما و باين لحاظ گفته‌اند عود بمعناى صيرورت است چون مقام انبياء عظام مبرّى است از آنكه قبلا متديّن بدين آنها بوده باشند تا عود بمعناى برگشت صادق باشد و محتمل است اينكلام را آنها بر حسب گمان خودشان گفته باشند يا مخاطب انبياء و اهل ايمان بايشان باشند و نسبت عود بايشان از باب تغليب باشد در هر حال خداوند براى تسليت خاطر انبياء وعده فرمود كه دشمنان ايشانرا كه ستمكاران بخويش و خلق بودند هلاك فرمايد و ايشان و دوستانشان را در منازل و مساكن آنها جاى گزين و مستقر كند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه اذيّت كند همسايه خود را براى طمع در مسكن او خداوند خانه او را نصيب آن همسايه‌اش فرمايد بمفاد اين آيه شريفه و اين هلاك دشمنان و جاى دادن دوستان از اهل ايمان را در منازل آنها براى كسانى است كه بترسند از موقفى كه خداوند براى حساب آنها معين فرموده است در قيامت و نيز بترسند از وعده‌ئيكه خداوند راجع بعذاب آنها داده و طلب فتح و ظفر نمودند انبياء از خداوند بر دشمنان خودشان يا خواستند كه حكم فرمايد بين ايشان و آنها بعدل چون فتاحة بمعناى حكومة آمده است و خداوند اجابت فرمود و دشمنان سركش و متكبّر و معاند ايشان كه از قبول‌

جلد 3 صفحه 225

حقّ استنكاف و استكبار داشتند خائب و خاسر و بى‌بهره و نصيب از دنيا و آخرت شدند و در توحيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مراد كسانى هستند كه ابا نمودند از گفتن لا اله الا اللّه و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده عنيد كسى است كه اعراض از حقّ نمايد و در كنار آن جبّار عنيد آتش جهنّم است كه او مشرف است بآن و واقع ميشود در آن پس از مرگ و چون تشنه شود باو مى‌آشامانند از چرك و خونى كه جارى ميشود از فروج زنان زناكار در آتش چنانچه از امام صادق عليه السّلام در مجمع روايت نموده است و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون آن آب را نزد او آورند و اظهار تنفّر كند و نزديك بروى او شود گوشت صورتش كباب گردد و پوست سرش بيفتد و چون بياشامد، آنچه در اندرون او است پاره پاره شود و از دبرش بيرون آيد چنانچه در كتاب خدا بيان شده است و بزحمت آنرا جرعه جرعه بياشامد و ممكن نباشد كه بتواند آنرا بسهولت تناول كند و موجبات مرگ از هر جهت بر او احاطه نمايد و با اين وصف نميرد و راحت نشود و باز در پى عذاب شديدترى دارد تا برسد بعذابيكه در شدّت و مدّت و عدّت نهايت نداشته باشد. حال كسانيكه منكر خدا و پيغمبر او شدند كه بايد ضرب المثل باشد در دورى از حقّ و حقيقت آنستكه اعمال خيريّه آنها مانند صله رحم و انفاق بفقراء و دستگيرى از ضعفاء و غيرها در بى‌ثمرى براى آنها بسبب كفر و فقد شرط قبول اين اعمال كه ايمان بخدا و پيغمبر و امام است مانند خاكسترى است كه بشدّت بوزد بر آن باد در روز كه بواسطه شدّت باد در آنروز از باب مبالغه اطلاق باد شديد بر آن شده و پراكنده كند آن خاكستر را بطوريكه نتوان چيزى از آن جمع آورى نمود چون آنها هم از اعمال خيريّه خود در قيامت نميتوانند هيچ استفاده نمايند و ابدا بحال آنها فائده ندارد اين كفر كه اين اثر را دارد آن گمراهى دور از حقّ و خطاء دور از صواب است و خسارتى است كه فوق آن تصوّر نشود و جاى هيچ شكّ و ترديد نيست ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ استَفتَحُوا وَ خاب‌َ كُل‌ُّ جَبّارٍ عَنِيدٍ «15»

و طلب‌ فتح‌ و پيروزي‌ ميكردند و نااميد و مأيوس‌ شد ‌هر‌ جبار متكبر معاند وَ استَفتَحُوا ‌اينکه‌ كفار و ظلمه‌ و جبابره‌ بلند پروازي‌ ميكردند و ديگران‌

جلد 11 - صفحه 373

‌را‌ سركوب‌ ميكردند و باين‌ چهار روزه‌ دنيا مغرور ميشدند و فريب‌ خوردند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ خداوند چنان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ زمين‌ ميزند و بهلاكت‌ مياندازد (فوّاره‌ چون‌ بلند شود سرنگون‌ شود).

وَ خاب‌َ كُل‌ُّ جَبّارٍ عَنِيدٍ چه‌ شدند نمرود و شداد و فرعون‌ و بني‌ اميه‌ و بني‌ مروان‌ و بني‌ عباس‌ و هزارها امثال‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ چه‌ رسد بآخرت‌ ‌آنها‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- و در این هنگام که پیامبران کارد به استخوانشان رسیده بود و تمام وظیفه خود را در برابر قوم خویش انجام داده بودند و آنها که باید ایمان بیاورند ایمان آورده و بقیه در کفر پافشاری داشتند و مرتبا رسولان را تهدید می‌کردند، در این موقع آنها از خداوند «تقاضای فتح و پیروزی (بر کفّار) کردند» (وَ اسْتَفْتَحُوا).

خداوند هم دعای این مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید

ج2، ص502

«و (سر انجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد» (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع